□○امام خمینی(ره)○□
□مردم همچون گذشته پشتیبان #نظام و #انقلاب اسلامی خود هستند که در راهپیمایی ۲۲بهمن آمادگی کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و دشمنان انقلاب را شگفت زده کردند.
□○۳-اسفند۱۳۶۷_امام_خمینی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○آیت الله العظمی میرزا جواد ملکی تبریزی( قدس سره الشریف )○□
□○دنیاجویان و دنیاپرستان در کارهای دنیاییشان، به ظاهر قناعت و بسنده نمیکنند، بلکه در دریافت حقیقت جدّ و جهد میکنند، زیرا من کسی را ندیدهام که از حلوا به ظاهر و نقش حلوا و یا گفتن لفظ آن اکتفا کند بلکه اگر یک جزء آن از حد کمال کم باشد اسم حلوا را از روی آن برمیدارند و میگویند این حلوا نیست. در سایر چیزها و امور هم همینطور رفتار میکنند.
□○...ولی بیشتر مردم، اگر تمام آنها نباشد، در بیشتر کارهای آخرتی جز به صورت عمل نمیکنند. و با وجود این از صورت عمل توقع دارند اثر روح عمل را ببینند، آن را نمییابند.
#یاعلی
□○المراقبات، ص ۳۰۴ و ۳۰۵○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت دهم)○□ □○و فُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الإِخْلاصِ: و شما زبان به كلمه ی لا اله الاّ
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت یازدهم)○□
□○وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ: و هنگامی که علی علیه السلام در دل سختی ها فرو می رفت، شما در خوشيها زندگی می کردید؛ مشغول رفاهتان بودید؛ این علی بود که خطر می کرد؛ و برای دفاع از دین سختی می
پذیرفت.
□○وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ: شما در گهوارهي امن خودتان متنعّم بوديد؛ در حالي كه علي علیه السلام در دل سختی ها
قرار داشت.
□○تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ: آن روزها چشم به اين دوخته بوديد كه کی ورق بر می گردد و روزگار عليه ما موضع ميگيرد ؛ آن روزها چشم به این دوخته بودید؛ در زمان رسول الله(صلی الله علیه وآله) طرح نابودی ما اهل بیت را
ریخته بودید.
□○وَ تَتَوَكَّفُونَ الأَخْبَارَ: و گوش به زنگ بودید كه چه زماني خبر فوت رسول الله (صلی الله علیه وآله) ميرسد كه توطئههاي خودتان را عملي كنيد.
□○وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ: و موقع جنگ ها عقبگرد ميكرديد.
□○وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ: و از ميدانهای جنگ و قتال فرار ميكرديد.
□○فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ: تا اينكه كه خداي متعال آن خانهي اقامت اخروي پيامبران را براي پيامبر (صلی الله علیه وآله) خودش
برگزيد.
□○وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ: و او را در آرامگاه برگزيدگان الهي جاي داد.
□○ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ: خار و خاشاك نفاق در ميان شما ظاهر شد. آنچه را که در زمان رسول الله مخفی می کردید و مترصد بودید که فرصت پیدا کنید تا پیغمبر (صلی الله علیه وآله) از دنیا رفت؛ باطنتان را آشکار کردید.
□○وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ: تا پیغمبر (صلی الله علیه وآله) از دنیا رفت گويا جامهي دين كهنه شد؛ دین یک چیز بی ارزش شد و طراوت دين در بین شما از بين شما رفت.
□○وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ: و سر دسته ی گمراهان به سخن درآمد؛ یا گمراهاني كه در زمان رسول الله (صلی الله علیه وآله) خشم خودشان را فرو برده بودند و كينهي خودشان را نسبت به علی و اهل بیت آشکار نمی کردند؛ این گمراهان بعد از مرگ رسول الله (صلی الله علیه وآله) خشم
خودشان را آشکار کردند.
□○وَ نَبَغَ خَامِلُ الأَقَلِّينَ: و افراد فرومايهي گمنام سر بر آوردند و افراد برجسته شدند! کسانی که در زمان رسول الله (صلی الله علیه وآله) پست، مطرود و بی ارزش بودند، حالا سر برآوردند.
□○وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ: و افراد بی عرضه ی نازپرورده، کبکشان شروع کرد به خواندن؛ دوره جولان دادشان رسيد
□○فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ: و در عرصههاي زندگي یا خانه های شما آغاز به قدم زدن كردند.
□○وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ: و بعد از رسول الله (صلی الله علیه وآله) شيطان از مخفيگاه خودش سر بيرون آورد.
□○هَاتِفاً بِكُمْ: و شروع به ندا دادن به شما كرد.
□○فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ: و دید چقدر قشنگ شما دعوتش را استجابت ميكنيد.
□○وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلاحِظِينَ: و چقدر براي مغرور شدن آمادهايد؛ و فریب های او را در زندگی لحاظ می کنید.
□○ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً: بعد از شما خواست كه قيام كنيد ديد كه چقدر زود و سبکبال راه افتاديد در مسیری که شیطان امر کرد.
□○وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً: و شما را گرم كرد و ديد چه زود عليه ما اهل بيت به خشم آمديد و غضبناک شدید،
□○فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ: و در نتيجه تحريكات شيطان غير از شتر خودتان یعنی شتر دیگری را داغ زديد؛ چون عرب معمولاً شتران خود را براي اينكه عوض نشود داغ مي زد؛ حال اين اشاره به اين است كه خلافت را كه متعلّق به شما نبود تصاحب
كرديد.
□○وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ: و به آبي كه متعلّق به شما نبود؛ سهم شما نبود؛ وارد شديد.
□○هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ: در حالي كه هنوز چيزي از زمان رسول الله صلي الله عليه و آله نگذشته بود؛ چند روز بیشتر
نگذشته بود!
□○وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ: و دهان آن زخمي كه شكافته بود هنوز باز بود؛ هنوز این زخم سر بهم نیاورده بود.
□○وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ: و دهانهي زخم هنوز به هم نيامده بود.
□○وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ: و پيغمبرصلي الله عليه و آله هنوز به خاك سپرده نشده بود؛ رسول الله (صلی الله علیه وآله) دفن نشده بود که این کار را شروع کردید
□○ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ: و بعد هم بهانه آورديد كه ترسيديم فتنهاي در جامعهي اسلامي برخيزد؛ لذا زودتر رفتید که کار خلافت را شکل دهید که #فتنه ای ایجاد نشود؛ یک همچین توجیهی هم برای غصب خلافت درست کردید.
□○أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ: حضرت این آیه را خواندند فرمودند: به درستي كه با همين كار در فتنه افتادند و سقوط كردند و جهنّم بر كافران احاطه دارد.
□○فَهَيْهَاتَ مِنْكُ
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت یازدهم)○□ □○وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ: و هنگامی که علی علیه
مْ: پس هیهات اين امر از شما خیلی دور بود.
ادامه دارد....
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #زير_بناى_مسئوليت
#مشهور_آسمان (خاطراتی از استاد علی صفایی حائری)●■
■●در كوران #انقلاب كه بچهها داغ بودند و براى انقلاب مىدويدند، او در عين تحرك پنهان به تحكيم بنيانهاى فكرى مىپرداخت.
■●او مىدانست كه روزى اين شور و شوقها فروكش مىكند و شبهات و زرق و برقها مطرح مىشود. آن گاه مجاهد به منافق يا حداقل به دنيا پرست تبديل مىشود.
■●بر همين اساس درباره زيربناى مسئوليت مىفرمايد: مسئوليت انسان به اندازه آگاهى او نيست، بلكه به اندازه توانايى اوست. زيرا دادهها بازدهى مىخواهند. پس انسان به اندازه دانايى مسئول نيست، بلكه به اندازه توانايى : «لايكلف الله نفسا الا ما اتيها»؛ خداوند كسى را تكليف نمىكند، مگر به اندازهاى كه به او داده است.
■●به هر حال اين مبناى استاد بسيار دقيق است. زيرا چه بسا كه آگاهى تو زياد باشد، اما معيار تكليف همان مقدار استطاعت و توانايى است. و از طرفى اين هدايت دقيق، كه اساس قرآنى آن ذكر شد، مسئوليت را گستردهتر مىكند، كه بايد به اندازه توانايىهايت كار كنى! كه گفتهاند: هر كه بامش بيش، برفش بيشتر!
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260 -258 بقره قسمت چهارم
بخش هشتم
قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلى وَ لَكِن لِّيَطمَئنَّ قَلْبى
● سؤال خداوند از ابراهيم (علیه السلام ) و جواب ابراهيم .. ((قال اولم تومن ؟ قال بلى ...))
كلمه ((بلى )) همان بله فارسى را معنا مى دهد، و كارش رد نفى است ، و به همين جهت در جمله منفى معناى اثبات را مى دهد، مانند اين آيه : ((الست بربكم قالوا بلى )) و در اينجا اگر به جاى ((بلى )) كلمه ((نعم )) يعنى آرى آمده بود سر از كفر در مى آورد. و كلمه ((طمانينه )) و ((اطمينان )) به معناى سكون و آرامش نفس بعد از ناراحتى و اضطراب است ، و اين استعمال ريشه از اينجا گرفته كه مى گويند: ((اطمانت الارض )) يعنى زمين مطمئن شد، يا مى گويند: ((ارض مطمئنة )) يعنى زمينى مطمئن (و منظورشان زمينى است كه در آن گودى هست ، و در هنگام باران آب در آنجا جمع مى شود، و نيز سنگ كوه هم به طرف آن سرازير مى گردد).
خداى تعالى دراينجا اينطور سؤال كرد كه : ((او لم تومن ؟)) و نپرسيد: ((ا لم تومن )) با اينكه معناى هر دو يكى است ، ولى در تعبير اولى اشاره به اين جهت نيز هست كه و درخواست ، سؤالى بجا و به مورد است ، ليكن جا ندارد طورى عنوان شود كه با عدم ايمان به احيا و زنده كردن مقارن باشد. و اگر فرموده بود: ((الم تومن ))، دلالت مى كرد بر اينكه گوينده ، يعنى خداى تعالى سؤال او را ناشى از عدم ايمان ، تلقى كرده ، آن وقت جمله نامبرده جنبه عتاب و ملامت به خود مى گرفت ، كه اى ابراهيم چنين سؤالى از تو زشت است .
حال ببينيم ((واو)) در آیه چگونه چنين اثرى را از خود نشان مى دهد؟ علتش اين است كه واو در اينجا براى جمع كردن بين دو معنى است ، و استفهام خداى تعالى را چنين معنا مى دهد آيا ((بى ايمانى )) با ((سؤال )) همراه است يا نه ؟ و او در پاسخ عرضه داشت : نه بى ايمان نيستم ، و اگر اين واو نبود معناى استفهام ، سؤال از علت درخواست مى شد، آن وقت عتاب و ملامت را نتيجه مى داد.
و در اين كلام ((ايمان )) مطلق آمده ، و به چيزى اضافه نشده و نفرموده : به چه چيز ايمان دارى ؟ بلكه بطور مطلق پرسيده : ((مگر ايمان ندارى ؟)) و اين دلالت دارد بر اينكه ايمان به خداى سبحان با شك در امر ((احياء)) و ((بعث )) جمع نمى شود، هر چند كه در مورد آيه ، خصوص احياء است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 572
و سخنى از بعث نرفته ، لكن خصوصيت مورد،باعث تخصيص عام و يا تقييد مطلق نمى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 573
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei