eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□●استاد علی صفایی حائری●□ ؟ □●اين ولايت، بالاتر از محبت و دوستى و عشق است؛ كه عشق على در دل دشمنان او هم خانه داشت. آنها كه شكوه و وقار كوه و زيبايى دشت و عظمت كوير و دريا و جلوه‌ى طلوع و غروب، اسيرشان مى‌كند و چشمشان را مى‌گيرد و دلشان را به بند مى‌كشد، چگونه مى‌شود شكوه و عظمت آن روح بزرگتر از كوه، زيبايى و گستردگى آن قلب وسيع‌تر از هستى و عظمت و ناپيدايى آن سينه‌ى ناپيداتر از كوير و عميق‌تر از دريا و جلوه‌ى آن طلوع بى غروب، چشم و دل و عشق و احساسشان را پر نكند. □●هر كس با هر مشربى و عقیده ای ، مى‌تواند دوستدار على باشد. در على، علم و عشق، تدبير و شمشير، حريت و عبوديت، نجواى دل و آتش سخن، زمزمه‌ى شب و فرياد روز، قدرت و عزت و تواضع و ذلت، نرمش و آشنايى و خشونت و پايدارى، در على اين همه هست و اين همه بخاطر حق است و براى اوست و اين است كه همه‌ى او دوست داشتنى است و حتى دشمنش در دل شيفته‌ى اوست و مخالفش در پنهان شيداى او. □● ، صفحه ۱۲●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□ .... □●ولايت على، نه على را دوست داشتن كه فقط‌ على را دوست داشتن است. ولايت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها بريدن است. □●و اين ولايت، ادامه‌ى ولايت حق است و دنباله‌ى توحيد، آن هم توحيدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ كه توحيد در درون انسان، هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها را مى‌شكند؛ هواهاى دل و حرف‌هاى خلق و جلوه‌هاى دنيا را. و در جامعه طاغوت‌ها را كنار مى‌ريزد و در هستى خدايان و بت‌ها را. □●در اين حد، موحد، جز خدا كسى را حاكم نمى‌گيرد. جز وظيفه چيزى او را حركت نمى‌دهد. هيچ قدرت و ثروت و جلوه‌اى در روح او موجى نمى‌آورد و هيچ دستورى او را از جا نمى‌كَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانى كه اين دستور برخيزد و از هر راهى كه اين امر برسد. □●و هنگامى كه روحى به آزادى رسيد و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، اين روح به ولايت مى‌رسد و به سرپرستى مى‌رسد و دستور او و حتى نگاه او در دل‌هاى موحد عاشق، حركت مى‌آفريند. □●و اين است كه رسول به ولايت رسيد و به اولويت رسيد؛ كه النَّبىُ‌ أَوْلى‌ بِالمُؤمِنينَ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌. و اين است كه على به ولايت مى‌رسد؛ كه: مَنْ‌ كُنْتُ‌ مَولاه فَهذا عَلىٌّ‌ مَولاه □● ، صفحه ۱۳●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○دلاورمرد می خواهد از این باده نیوشیدن ○سپر را‌ روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن ○بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن ○که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد ○به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد ○که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر ○که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر ○که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر ○علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه ○وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه ○به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد ○و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد ○یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد ○کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد ○فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد ○زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد ○به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد ○زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد ○اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود ○دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود ○علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید ○به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید ○درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید ○خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته ○شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته ○علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است ○حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است ○زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است ○علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد ○لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد ○خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه ○نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه ○علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه ○مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد ○علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد @mohamad_hosein_tabatabaei
□چرا خداوند به پیغمبر در گفت: " بلّغ ما اُنزل الیک" «آن چه به تو نازل شده است به مردم بیان کن و برسان»؟ □چون آن چه به عنوان باید از طریق پیامبر گفته می شد، پیش از آن گفته شده بود؛ اما چون به بیان نیامده بود، درقلمرو دین قرار نگرفته بود. دین آن هایی را می گویند که بیان شده باشد و گرنه، پیامبر حقایق فراوانی را در معراج گرفته است اما همه ی آن حقایق را بیان نکرد. □حتی حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: جدّ ما، با احدی در کنه آن چه با خود یافته بود سخن نگفت. □پس معلوم است یافته های حضرت خاتم که هنوز به بیان نیامده است، با احدی مطرح نشده است. □خلافت و علی(علیه السلام) در پیامبر بیان شده بود، روز تنها اظهار آن بود. پیامبر «من کنت مولاه» را از قبل گرفته بود ونه در روز غدیر. □در واقع، آن را در معراج هایش گرفته بود. در واقع تا قبل از غدیر، فقط آن ها را به بیان نیاورده بود، نه این که از آن مطلع نباشد. لذا ما تبلیغ را از مقام اظهار می گیریم نه مقام ایجاد. □پس، از آیه ی "یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک"َ ما این گونه استظهار می کنیم که مقام است، نه این که خداوند به پیامبر بگوید روز غدیر علی را از طرف ما جعل کن؛ چرا که این جعل را پیامبر از قبل از خداوند گرفته بود. این غدیر تنها مقام تبلیغ است. یعنی آن چه را قبلا گرفته ای و تا کنون مخفی داشته ای رابیان کن. □خلافت علی (علیه السلام) و فرزندانش به همان جعلی است که رسالت پیامبر است، لذا غدیر را می گیریم. یعنی به همان جعل رسول الله به مقام نبوت و رسالت، امیرالمومنین هم به مقام خلافت مجعول است. □●سخنرانی استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ استاد علی صفایی حائری○□ □○اين رهبرى و سرپرستى بالاتر از امنيت و پاسدارى و بالاتر از رفاه و پرستارى، هدف دارد. اين رهبرى در زمينه‌ى آزادى و با هدف آموزگارى و شكوفا كردن استعدادهاى انسان و با هدف تشكيل جامعه انسانى براساس قسط‌ همراه است كه على مى‌گفت: لَيْسَ‌ أَمْرى و أَمْرُكُمْ‌ واحداً انّى أُريدُكُمْ‌ للّه و أَنْتُمْ‌ تُريدُونَنى لأَنْفُسِكُمْ‌. ٢ □○هدف من و شما يكى نيست. من شما را نه براى خودم و نه براى خودتان، كه براى حق مى‌خواهم، در حالى كه شما مرا به خاطر خويشتن و منافع خود خواستاريد. شما مى‌بينيد من مثل عثمان نيستم كه شما را بچاپم، به اين خاطر به من روى آورديد، اما من شما را نه براى خودم ميخواهم و نه براى رفاه خودتان، كه براى حق مى‌خواهم. □○اين كافى نيست كه انسان‌هاى مرفهى بسازيم، بلكه بايد براى آنها جهتى و راهى را در نظر بگيريم كه آنها پس از رفاه و تكامل استعدادها در آن راه بيفتند و آن جهت را انتخاب كنند. □● ، صفحه ۲۶●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری: ●□ □●رسول براى اين رهبرى و اين ولايت با آن ضرورت و با اين هدف گام‌هاى بلندى برداشت و تا امروز راه ما را روشن نمود. □●او از روزهاى اول دعوت تا واپسين لحظه‌هاى حيات، هميشه را نشان مى‌داد و سفارش مى‌كرد كه بر او جلو نيفتيد كه گمراه مى‌شويد و از او كنار نكشيد كه از دست مى‌رويد. □●احاديث غدير و ثقلين و منزلت و و و در كتاب‌ها جمعند. اما بعدها ديگران به خاطر اينكه كفر صحابه و ارتداد آنها پيش نيايد نصوص را رد كردند و يا تأويل نمودند و در نتيجه به آنچه در نوشته‌هاى خود جمع كرده بودند بى اعتنا ماندند و حتى چشم عقل خويش را بستند. و هدف حكومتى اسلام را ناديده گرفتند و حكومت اسلامى را تا حد استعمار و چپاولگرى و فتوحات و غنايم پايين آوردند و عاقبت گرفتار بدعت و اشرافيت و تبعيض و درگيرى و تجزيه نمودند. □●از هنگامى كه اسلام از بيرون آمد، از همان هنگام غروب كرده بود، گر چه واپسين شعاع‌هاى طلايى آن تا هزار و سيصد سال بعد ادامه داشت. اما اين شعاع‌ها ديگر حرارت و زايش و نورى نداشت، سرد و تاريك و غمرنگ بود. از مرگ، از غروب خبر مى‌داد. □● ، صفحه ۲۷●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□● .... استاد ●□ □●ولايت على، نه على را دوست داشتن كه فقط‌ على را دوست داشتن است. □●ولايت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها بريدن است. و اين ولايت، ادامه‌ى ولايت حق است و دنباله‌ى توحيد، آن هم توحيدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ كه توحيد در درون انسان، هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها را مى‌شكند؛ هواهاى دل و حرف‌هاى خلق و جلوه‌هاى دنيا را. □●و در جامعه طاغوت‌ها را كنار مى‌ريزد و در هستى خدايان و بت‌ها را. در اين حد، موحد، جز خدا كسى را حاكم نمى‌گيرد. جز وظيفه چيزى او را حركت نمى‌دهد. هيچ قدرت و ثروت و جلوه‌اى در روح او موجى نمى‌آورد و هيچ دستورى او را از جا نمى‌كَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانى كه اين دستور برخيزد و از هر راهى كه اين امر برسد. □●و هنگامى كه روحى به آزادى رسيد و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، اين روح به ولايت مى‌رسد و به سرپرستى مى‌رسد و دستور او و حتى نگاه او در دل‌هاى موحد عاشق، حركت مى‌آفريند. و اين است كه رسول به ولايت رسيد و به اولويت رسيد؛ كه النَّبىُ‌ أَوْلى‌ بِالمُؤمِنينَ‌ مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌. و اين است كه على به ولايت مى‌رسد؛ كه: مَنْ‌ كُنْتُ‌ مَولاه فَهذا عَلىٌّ‌ مَولاه □● ، صفحه ۱۳●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●زير بناى ولايت استاد علی صفایی حائری●□ □زير بنا و سرّ آن همه فداكارى و جانبازى شيعه در طول تاريخ همين شناخت و همين يافت برهانى و عينى است. □١ - او مى‌داند كه ولى بيش از او به او علاقه دارد. □٢ - و بيش از او به منافع او آگاهى دارد، لذا امر او را هر چه باشد مى‌پذيرد و دستور او را هر چه باشد گردن مى‌نهد و حتى به ميان آتش مى‌نشيند و به استقبال مرگ مى‌رود. مگر نه اين است كه مى‌ميريم‌؟ پس بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه زندگى‌هايى را بارور كند و بهره‌هايى بياورد. مگر نه اين است كه ما از كسى چيزى اطاعت مى‌كنيم، پس بگذار اطاعت از آگاهِ‌ دلسوز و مهربان باشد. شناخت آگاهى و دلسوزى، اطاعت را، تسليم را بدنبال مى‌كشيد. □● ، صفحه ۱۷●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●روز استاد علی صفایی حائری●□ □●روز غدير، روز نور، روز سرور، روز سرشارى و اكمال، روز بارورى و اتمام، روز رهبرى و ولايت است. و غدير، خود بركه‌ى نور و عشق است، درياى شور و جوشش، آن هم در كوير كور و ريگزار مرگ. □●و غديرى، تشنه‌ى مشتاقى است، كه سال‌ها در كوير گرديده و ريگزارها را به صدا در آورده و مرگ را در كوله بار خود بسته تا به زندگى برسد و به زندگى برساند. □●و غديرى، مهاجر تنهايى است كه بالاتر از رفاه مى‌خواهد و بيشتر از آزادى و عدالت. □●در اين روز، و در اين غدير گسترده، اين مهاجر تشنه مى‌تواند سيراب شود و اين بالاتر و بيشترها را بدست بياورد؛ از دست پيامبر صلى الله عليه و آله و با جام ولاى على عليه السلام . □●داستان غدير و تاريخ غدير، از عظمت غدير و ضرورت ولايت و ريشه‌اى بودن اين مسأله خبر مى‌دهد. رسول در آن هنگام و در زير آن آفتاب سوزان، آن همه جمعيت را براى چه نگه مى‌دارد و چه پيامى براى آنها دارد؟ بايد اين پيام اساسى‌ترين پيام او باشد و بزرگترين ستون دين او، چون او براى هيچ يك از پايه‌هاى دين خود، اين گونه دعوت نكرد و اين گونه مردم را گرد نياورد. □● ، صص۷-۱۰●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■مسئله ، مسئله‌ای نیست که به نفسه برای حضرت امیر یک مسئله‌ای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. ■● صحیفه نور، جلد ٢٠، صفحه ٢٩●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○برشی از یک کتاب ○□ □داستان و تاریخ غدیر ، از عظمت غدیر و و ریشه‌ای بودن این مسئله خبر می‌دهد . رسول در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان ، آن همه جمعیت را برای چه نگه می دارد و چه پیامی برای آنها دارد ؟ باید این پیام اساسی‌ترین پیام او باشد و بزرگترین او ، چون او برای هیچ یک از پایه های دین خود اینگونه دعوت نکرد و اینگونه مردم را گرد نیاورد . باید این مسئله را تحلیل کرد و توضیح داد که : ○ولایت چیست ؟ ○چه زیربناها و پایه‌هایی دارد ؟ ○و چه ضرورتی ؟ ○هدف این ولایت و رهبری چیست ؟ ○رسول برای این ولایت و رهبری چه گام‌هایی برداشته ؟ باشد در این تحلیل ، عمق پیام رسول ، که شیعه را بپاداشت و تاریخ او را به خون کشید ، لمس شود و احساس شود تا آنها که در راهند ، بیشتر بتازند و آنها که سنگ راهند به خود آیند ، مباد که نردبان دزد باشند و صندوق نسوز استعمار ، که ، صندوق نسوزِ است . □○غدیر ، علی صفایی حائری ، ص ۹ و ۱۰○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ کَمَالَ دِینِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَیَةِ مولیٰنا أَمِیرالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ وَ أَولادِهِ المَعْصومین عَلَیْهِم السَّلاَم‏ُ🍀 □عید الله الاکبر بر تمام عاشقان ولایت و شیعیان مولا امیرالمؤمنین علیه السلام مبارک و فرخنده باد @mohamad_hosein_tabatabaei