سلام علیکم همراهان فهیم
در این روزها و شبهای شریف برای همه دعاکنیم، خصوصا بیماران ، و به حُسن اجابت ان شاءالله ، من الله التوفیق به حق ربّ کریم!
#یاعلی✋
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش سوم ●2 - ام الكتاب بودن آيات محكم چه معنا دارد؟ جمعى از مفسرين
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم
بخش چهارم1⃣
●3 - تأويل چه معنا دارد؟
جمعى از مفسرين تأويل را به تفسير معنا كرده و گفته اند: هر دو كلمه به يك معنا است و آن عبارت است از آن معنايى كه گوينده از كلام خود در نظر دارد، و چون منظور و مقصود از بعضى آيات ، به روشنى معلوم است ، قهرا مراد از تأويل در جمله : ((و ابتغاء تأويله ، و ما يعلم تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم معنا)) و مراد از آيه متشابه است . يعنى : معنايى را كه از آيات متشابه مراد است غير از خداى سبحان و يا خدا و راسخين در علم كسى نمى داند.
گروهى ديگر گفته اند: مراداز تأويل معنايى است كه مخالف با ظاهر لفظ باشد، و اين معنا از ساير معانى كه براى كلمه تأويل كرده اند شايع تر است ، بطورى كه گويى اصلا لفظ مذكور، حقيقت در همين معنا است ، اگر چه در اصل لغت ، به معناى ارجاع يا مرجع بوده است .
و بهرحال در ميان متاخرين همين معنا شايع شده ، همچنان كه معناى اول در بين مفسرين قُدما معروف بود، چه آنهائى كه مى گفتند: غير از خدا كسى تأويل قرآن را نمى داند، و چه آنهايى كه مى گفتند: راسخين در علم هم آن را مى دانند، همچنان كه از ابن عباس نقل شده كه مى گفته : من از راسخين در علمم ، و تأويل قرآن را مى دانم .
بعضى ديگر گفته اند: تأويل آيه متشابه يكى از معانى همان آيه است ، كه غير از خدا و يا غير از خدا و راسخين در علم كسى از آن آگاه نيست ، البته اين معنا با ظاهر لفظ مخالفت ندارد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 69
در نتيجه برگشت امر به اين است كه آيه متشابه آيه اى است كه چند معنا داشته باشد، بعضى از آن معانى پوشيده تر بوده و ديرتر به ذهن مى آيد، آنچه از همه ، زودتر به ذهن مى آيد همان است كه ظاهر لفظ، آن را مى رساند، و همه مردم آن را مى فهمند، و معانى ديگر كه بعيدتر است معنايى است كه غير از خدا، و يا خدا و راسخين در علم آن را درك نمى كنند.
آنگاه مفسرين اختلاف ديگرى كرده اند در اينكه ارتباط آن معانى بعيد و باطنى ، با لفظ چگونه است ، چون بطور مسلم مى دانيم كه همه آن معانى در عرض واحد نمى تواند مراد از لفظ باشد، وگرنه لازم مى آيد كه يك لفظ در چند معنا استعمال شده باشد، و اين به دليلى كه در جاى خودش ذكر كرده اند جايز نيست .
پس ناگزير بايد اين چند معنا درطول هم قرار داشته باشند، و در طول يكديگر منظور و مقصود باشند، ناگزير گفته اند: اولين معناى باطنى از لوازم ، معناى ظاهر است ، و دومى از لوازم اولى و سومى از لوازم دومى ، و همچنين بعضى ديگر گفته اند: معانى باطنى مترتب بر يكديگرند،به اين معنا كه اراده كردن معناى ظاهرى و معمولى لفظ، هم اراده معناى لفظ است ، و هم اراده معناى باطن آن است .
مثلا وقتى به پيشخدمتت مى گوئى برايم ((آب بياور))، معناى ظاهر كلامت آب بياور است و معناى باطنى آن اين است كه تشنه اى و مى خواهى عطشت را فرو نشانده ، و اين حاجت طبيعى تو را برآورد، و هم كمالى از كمالات وجوديت را تامين كند، و تو در گفتن آب بياور همه اين معانى را اراده كرده اى ، بدون اين كه لفظ را در چهار معنا استعمال كرده باشى ، و چهار چيز خواسته باشى ، و چهار فرمان صادر كرده باشى .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabae
#اینگونه_بود ...
■●خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره●■
■پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چه میدانید؟»
فرمود: «در اینکه گناه نکنید.»
■چند دقیقه بعد به امید جواب مفصلتری، دوباره سؤالم را تکرار کردم؛
باز فرمود: «که گناه نکنید.»
■آخرش که داشتم میرفتم هم باز پرسیدم؛
گفتم شاید این «که گناه نکنید» از خاطرش رفته باشد.
جواب داد: «گناه نکنید»!
■حرف اول و آخرش همین بود.
■●به شیوه باران، ص۵٠●■
■حضرت آیتالله بهجت قدسسره■
■خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند، مگر از روی عذر، وگرنه نمیداند که بعد از این ساعت چطور میشود.
■در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۳۵■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □نبی مطلق، مقام وجود خاتم انبیا در مقام سری مطلقه اش وظیفه
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□اما «الهی» ای که امام زین العابدین علیه السلام و همان «یا ربّ یا ربّ» ای که فرمود با «ربّ» ای که شیطان می گوید، از همدیگر متمایزند، با این که هر دو یک حقیقت را صدا می زنند، هر دو خدای متعال را صدا می زنند و می گویند: « ربّ من» اما وقتی «ربّ» اسناد پیدا می کند به جدول وجودی این شخص، این ربّ، ربّ انسان کامل است و آن «ربّ» ای که شیطان می گوید؛ ربّی است که در یک مظهری و در یک جدول وجودی به نام مظهر «اضلال» ظهور می کند، آن ربّ اضلالی است نه ربّ هادی. این ربّ که در انسان کامل ظهور می کند، ربّ انسان کامل است.(۶۰)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □اما «الهی» ای که امام زین العابدین علیه السلام و همان «یا
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□وقتی علی بی ابیطالب می فرماید: «الهی و ربّی...» این ربّ علیّ علیه السلام است و ربّ علیّ علیه السلام به وفق جدول اسم اعظم علیّ علیه السلام است. ربّ شیطان به وفق جدول شیطان است. لکن جدول شیطان درضلالت (او) را زیر بال و پر خودش گرفته نه بالذّات.(۶۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □وقتی علی بی ابیطالب می فرماید: «الهی و ربّی...» این ربّ ع
#استادصمدی_آملی
#شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی
□پس وقتی در پیشگاه الهی، آن نحوه اشتیاق تامّ وجودی پیش آمد، آقاجان عرض می کند : «الهی» «اله من»، «ربّ من» این الوهیت هم، الوهیت «غَنِ العالَمینَ» نیست، چون «اللّه غَنِیُّ عَنِ العالَمینَ» خدایی که از همه ی عالمیان غنی محض است، موضوع دعا و عرفان نیست.(۶۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴
■●مهمترین علت عظمت و كرامت شيعه، ربط با ولایت امیرالمومنین است●■
(بخش اول)
☑️بايد ديد چرا شيعه اين قدر عظمت دارد و رسولِ وحى و امينِ سرّ خدا تا اين حدّ آنها را ستوده است؟ در ميان خلائق ... چرا فقط و فقط آنها فائز و رستگارانند؟ به چه مناسبت پيامبر اكرم ... دست خود را به كعبه زده و سوگند به خدا ياد مى كند و به اصحاب خود گوشزد مى كند كه شيعيان على تنها رستگارند؟ اين همه درجات اخروى از شفاعت و كوثر و تسنيم و بهشت و رضاى خدا و خلود و طراوت و شادابى چرا تنها براى آنهاست؟
1️⃣در روايات بسيارى صفات شيعه و اخلاق آنها و اعمال آنها از مروّت و انصاف و صدق و ايثار و صبر و استقامت و صفا و خلوص و عبادت و جهاد و صيام و صدقه و اعتقاد راستين به خدا و دستورات خدا بيان شده است. و اينها صفاتى است كه در مولاى آنها حضرت اميرالمؤمنين است.
2️⃣آنها حساب خود را در دنيا پس داده اند، و در برابر مشكلات و ناملايمات صبر و تحمّل نموده ... بلكه با عبوديّت در مقابل حضرت معبود زنگار دل خود را جلا زده و بالأخره زدوده و انوار الهى در دلشان تابش كرده است.
■● #امام_شناسى، ج۳، ص۷۳و۷۴●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴 ■●مهمترین علت عظمت و كرامت شيعه، ربط با ولایت امیرالمومنین اس
🏴صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴
■●مهمترين علتِ عظمت و كرامت شيعه، ربط با ولايت اميرالمؤمنين است●■
(بخش پایانی)
3️⃣شيعيان افرادى هستند كه در مكتب مولا اميرالمؤمنين عليه السّلام درس عمل خوانده اند... و در همين دنيا كلام مولايشان كه فرمود:
■وَ اَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيا قُلُوبَكُمْ قَبْلَ انْ تُخْرَجَ مِنْها ابْدانُكُمْ.«دلهاى خود را از دنيا خارج كنيد قبل از آنكه بدنهايتان از دنيا خارج گردد» در دلشان نشسته است. و البتّه همانطور كه بهشت جا و منزل پاكان است، بايد منزلگه و مقام آنان بوده باشد.
4️⃣آنها در راه و روشِ اميرالمؤمنين كه تسليم محض در مقابل اوامر و دستورات خداست تسليم بوده، چون و چرا نمى كردند... و به دنبال اين خلوص فكرى و علمى، در عالم خارج همان عقيده خود را اِعمال و از خودسرى و استكبار مصون بودند،
■اين است مقام شيعه كه نمونه كامل مقام انسانيّت و ميوه رسيده عالم وجود و نوگل نورسته در باغ وجدان و حميّت و انصاف است.
■● #امام_شناسى، ج۳، ص۷۴●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#محبت_و_یگانگی_حقیقی_یعنی_این
■●حاج محمد اسماعیل دولابی●■
■خلیفهی دوم در دوران حکومتش همراه با تعدادی از لشگریانش از سرزمین یمن عبور میکرد، به فکر افتاد #اویس_قرنی را که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم تا آن حد از وی تعریف میکردند، ببیند. در مسیر، کنار نهر آبی چوپان پیری را دید که چهرهاش در اثر آفتاب شدید سیاهرنگ شده بود. از وی سراغ #اویس را گرفت.
■پیرمرد که همان اویس بود، پرسید با اویس چه کار دارید؟ گفتند پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم در زمان حیاتش بسیار از او سخن میگفت و ما که از صحابهی اوییم، میخواهیم ببینیم #اویس کیست. اویس گفت: اگر شما از صحابهی نزدیک پیامبرید و سالها در کنار او بودهاید، به من بگویید کدام دندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در جنگ احد شکست؟ عمر و همراهانش هر چه فکر کردند، به یادشان نیامد. آنگاه #اویس دهانش را گشود و دندان شکستهای را در دهان خود نشان داد و گفت: همین دندان بود و همان ساعت که دندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در منطقهی احد شکست، همان دندان من هم در یمن شکست و افتاد.
☑️محبّت و یگانگی حقیقی یعنی این.
■●مصباح الهدی ص۱۱۲
۱۸ صفر شهادت اویس قرنی در جنگ صفین●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●رقص سماع هرزه درآیی نیست!●■
■این نسبتها که فرمودید هر کسی به اندازه فهم خودش حرف میزنه. از #رقص فقط الواتی میفهمند، هرزگی میفهمند، کسی که رقص را این میدونه فکر میکنه رقص #مولانا هم همینه.
■مرتبه فهمش همینه. سعد الدین حمویه یکی از عرفای بزرگ است در جلسه #سماع بودند شعری خوانده شد و حالی به عرفا دست داد و عرفا به رقص آمدند سعدالدین همچنان آرام نشسته بود تکان نمیخورد یه کسی از اونها که در حال رقص بود گفت بهش: جلسه سماع است. تو را ساکت میبینم سعدالدین این آیه را قرائت کرد: وَ تَرَی الجِبالُ تَحسِبُها جامده وَ هِیَ تَمُّرُ مَرَّ السَحاب: شما کوهها را میبینی سالها صامت است اما در باطن امر این کوه مانند ابر در حرکت است و اون جمله که شما فرمودید از حاجی رقص نوعی حرکت است و حرکتی است که مبنایی تکونش میده یه محرکی داره. اصلاً رقص بیخودی که نیست. کسی که به رقص یه محرکی از درون داره رقص نوعی حرکت است ولی حرکت ویژه. نه هر حرکتی حرکتی که از نقص به #کمال میره. اگر این طور معنی کنیم نه تنها #عارف در رقص میاد، هستی در رقص است برای اینکه هستی علی الاتصال و علی الدوام از رقص به کمال میره از قوه به فعلیت. رقصی چنین میانه میدانم آرزوست کسی که مانده و قانع است همتش کم است این حرکت حبی و کمالی نداره نمیخواد بالاتر بره.
■اما کی که برای کمال هَل مِن مَزید میگه این در واقع در یک رقص است. دریا در رقص است، حجر در رقصه، شجر در رقصه، کوه در رقصه، کوه هم حرکت جوهری داره حرکت حبی داره عالم در رقص است منتها رقص عارف با رقص جماد و حیوان یه تفاوتی داره. اونا از نقص به کمال میرن از نقص به کمال رفتن عارف یه حرکت دیگری است عارف یه حرکت فیزیکی داره و حتی وقتی پیر میشد رو به نزول میره اونم یه نوع کمال است اما عارف غیر از حرکت فیزیکی که داره، یه حرکتی روحی داره.روحش در حرکته. این رقص روحانی درونی سرایت داره در بدن اون رقص در درونه داره حرکت حبی در تعالی فکری است و عشقی ولی اون روح چنان سیطره در بدن داره که بدن هم به حرکت در میاد. رقص موزون. یعنی همان طور که روحش حرکت میکنه بدنش هم حرکت داره. این رقص عارف است این هرزه در آیی نیست.
■●حکیم دکتر دینانی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 کاروان میرسد از راه، ولی آه
چه دلگیر چه دلتنگ چه بیتاب
دل سنگ شده آب، از این ناله جانکاه
زنی مویه کنان، موی کنان
خسته، پریشان، پریشان و پریشان
شکسته، نشسته، سر تربت سالار شهیدان
شده مرثیهخوان غم جانان
همان حضرت عطشان
همان کعبه ایمان
همان قاری قرآن، سر نیزه خونبار
همان یار، همان یار، همان کشتهی اعدا
کاروان میرسد از راه، ولی آه
نه صبری نه شکیبی
نه مرهم نه طبیبی
عجب حال غریبی
ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی
ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم این دشت بلاپوش
به دلهاست لهیبی
به هر سوی که رفتند
نه قبری نه نشانی
فقط میوزد از تربت محبوب
همان نفحه سیبی
که کشانده ست دل اهل حرم را
کاروان میرسد از راه
و هر کس به کناری
پر از شیون و زاری
کنار غم یاری
سر قبر و مزاری
یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته
به دنبال مزار پسر فاطمه رفته
یکی با دل مجروح
و با کوهی از اندوه
به دنبال مه علقمه رفته
یکی کرب و بلا پیش نگاهش
سراب است و سراب است
دلش در تب و تاب است
و این خاک پر از خاطرههایی ست
که یک یک همگی عین عذاب است
و این بانوی دلسوختهی خسته رباب است
که با دیده خونبار و عزاپوش
خدایا به گمانش که گرفته ست
گلش را در آغوش
و با مویه و لالایی خود میرود از هوش:
«گلم تاب ندارد
حرم آب ندارد
علی خواب ندارد»
یکی بی پر و بی بال
دل افسرده و بی حال
که انگار گذشته ست چهل روز
بر او مثل چهل سال
و بوده ست پناه همه اطفال
پس از این همه غربت
رسیده ست به گودال
همان جا که عزیزش
همان جا که امیدش
همان جا که جوانان رشیدش
همان جا که شهیدش
در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر
در آن غربت دلگیر
شده مصحف پرپر
و رفته ست سرش بر سر نیزه
و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا
رها مانده خدایا
چهل روز شکستن
چهل روز بریدن
چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن
چه بگویم؟
چهل روز اسارت
چهل روز جسارت
چهل روز غم و غربت و غارت
چهل روز پریشانی و حسرت
چهل روز مصیبت
چه بگویم؟
چهل روز نه صبری نه قراری
نه یک محرم و یاری
ز دیاری به دیاری
عجب ناقه سواری
فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب
چه بگویم؟
چهل روز تب و شیون و ناله
ز خاکستر و دشنام
ز هر بام حواله
و از شدت اندوه
و با خاطر مجروح
جگر گوشهی تو کنج خرابه
همان آینهی فاطمه
جا ماند سه ساله
چه بگویم؟
چهل روز فقط شیون و داغ و
غم و درد فراق و
فراق و ... فراق و ...
چه بگویم؟
بگویم، کدامین گلهها را؟
غم فاصلهها را؟
تب آبلهها را؟
و یا زخم گلوگیرترین سلسلهها را؟
و یا طعنهی بیرحمترین هلهلهها را؟
و یا مرحمت دم به دم حرملهها را؟
چهل روز صبوری و صبوری
غم و ماتم دوری و صبوری
و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری
نه سلامی نه درودی
کبودی و کبودی
عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی
به آن شهر پر از کینه و ماتم
چه ورودی و کبودی
در آن بارش خونرنگ
سر نیزه تو بودی و کبودی
گذر از وسط کوچه سنگی یهودی و کبودی
و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه
چه دلتنگ غروبی، چه چوبی
عجب اوج و فرودی و کبودی
خدایا چه کند زینب کبری!
■شاعر: يوسف رحيمی■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش چهارم1⃣ ●3 - تأويل چه معنا دارد؟ جمعى از مفسرين تأويل را به
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم
بخش چهارم2⃣
●3 - تأويل چه معنا دارد؟
در اينجا قول چهارمى نيز هست ، و آن اين است كه تأويل از جنس معانى الفاظ نيست ، بلكه امرى عينى است ، كه الفاظ گوينده بر آن اعتماد دارد، حال اگر كلام ، حكمى انشائى باشد، مثلا امر و يا نهى باشد، تأويلش عبارت از مصلحتى است كه باعث انشاى حكم و تشريع آن شده ، پس تأويل آيه : ((اقيموا الصلوة )) مثلا آن حالت نورانى خارجى است كه در روح نمازگزار در خارج پيدا مى گردد، و او را از فحشا و منكر دور مى كند.
و اگر كلام خبر باشد و خبر از حوادث گذشته بدهد، تأويلش خود آن حوادث واقعه در زمان گذشته است ، نظير آياتى كه سرگذشت انبياى گذشته و امتهاى آنان را بيان مى كند، و اگر از حوادث زمان نزول و يا بعد از آن خبر دهد آن خبرى كه مى دهد سه جور است :
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 70
يا راجع به امورى است كه با حواس ظاهرى درك مى شود و يا از امورى است كه با عقل درك مى گردد كه تأويل اينگونه آيات نيز همان حوادثى است كه در خارج واقع شده ، و يا واقع مى شود، نظير آيه : ((و فيكم سماعون لهم ))، و آيه شريفه : ((غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون فى بضع سنين )).
و يا راجع به امور غيبى و آينده است كه آن امور را در دنيا و با حواس دنيائى نمى توان درك كرد، و حتى حقيقت آن را با عقل هم نمى توان شناخت ، نظير امور مربوط به روز قيامت ، يعنى تاريخ وقوع آن ، و كيفيت زنده شدن اموات ، و سؤال و حساب و پخش نامه هاى عمل و امثال آن .
و يا راجع به امورى است كه اصلا از سنخ زمان نبوده و از حد ادراك عقول خارج است ، مانند صفات و افعال خداى تعالى ، كه تأويل آن خود حقايق خارجيه است ، و فرق ميان اين قسم از آيات (كه حال صفات و افعال خدا، و ملحقات آن يعنى احوال قيامت و امثال آن را بيان مى كند) با ساير اقسام ، اين است كه اقسام ديگر امورى بودند كه علم به تاءويل آنها براى ما انسانها ممكن بود ولى قسم اخير چنين نيست ، يعنى هيچ كس بجز خدا حقيقت تأويل آنها را نمى داند، بله مگر راسخين در علم كه اگر خدا ايشان را به آن امور آگاه بسازد مى توانند عالم بدانها بشوند، آن هم بقدر وسع عقل و توانائى شان .
و اما حقيقت آن امور كه تأويل حقيقى هم همان است ، امورى است كه خدا علم بدان را به خود اختصاص داده است .
اين چهار وجهى كه ازنظر شما گذشت ، آراء و مذاهبى بود كه مفسرين در معناى تأويل ذكر كرده اند، البته اقوال ديگرى نيز در اين ميان وجود دارد كه در حقيقت از شاخه هاى همان قول اول است ، هر چند كه قائلين به آن از قبول وجه اول وحشت داشته اند.
از آن جمله هفت قول زير است :
اول اينكه : ((تفسير))، عمومى تر از ((تأويل )) است و استعمال كلمه تفسير بيشتر در الفاظ و مفردات آن ، و كلمه تاءويل بيشتر در معانى و جمله ها بكار مى رود و نيز كلمه تاءويل بيشتر در مورد كتابهاى آسمانى استعمال مى شود، ولى كلمه ((تفسير)) هم در آن مورد و هم در ساير موارد استعمال مى شود
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 71
دوم اينكه : گفته اند ((تفسير))، به معناى بيان معناى لفظى است كه بيشتر از يك وجه در آن محتمل نباشد، و ((تأويل )) به معناى تشخيص يك معنا از چند معنايى است كه در لفظ با همه آنها مى سازد و استنباط آن به وسيله دليل است .
سوم اينكه : گفته اند ((تفسير))، عبارت است از بيان معناى قطعى يك عبارت و يا يك لفظ، و ((تأويل )) ترجيح يكى از چند معنايى است كه در آن محتمل است ، البته ترجيحى كه يقين آور نباشد، اين وجه قريب به همان وجه قبلى است .
چهارم اينكه : ((تفسير))، بيان دليل مراد، و ((تأويل )) بيان حقيقت مراد است ، مثلا در آيه : ((ان ربك لبالمرصاد))، تفسيرش اين است كه بگوئيم كلمه ((مرصاد)) از ماده (را - صاد - دال ) است ، و به معناى پاييدن و مراقب بودن است ، و تأويلش اين است كه بگوئيم آيه شريفه مى خواهد مردم را از سهل انگارى و غفلت از امر خدا برحذر بدارد.
پنجم اينكه : ((تفسير))، بيان معناى ظاهراز لفظ است ، و ((تأويل )) بيان
معناى مشكل است .
ششم اينكه : ((تفسير))، به دست آوردن معناى آيه است به وسيله روايت ، و ((تأويل )) به دست آوردن آن است از راه تدبر و درايت .
هفتم اينكه : ((تفسير))، جنبه عمل و پيروى دارد، و ((تأويل )) تنها به درد استنباط و نظر مى خورد، اين اقوال هفتگانه در حقيقت از شعب قول اول از چهار قولى است كه قبلا نقل كرديم ، و اشكالى كه متوجه آن بود متوجه همه اينها نيز هست.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei