eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️برشی از المیزان«۲» لطفا آیه ۸۳ سوره مبارکه بقره را مطالعه بفرمایید◾️ متن آیه: قُولُوا لِلنّاس حُسنًا ▪️ترجمه: با مردم، نیكو سخن بگویید. تفسیر: از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرممود:" با مردم سخن بگویید و جز خیر و خوبی نگویید و تا ندانسته اید که چه سخنی خوب است، آن را به زبان نیاورید." در روایتی از امام باقر(علیه السلام) می خوانیم:" بهتر آز آنچه دوست دارید با شما سخن بگویند، با مردم سخن بگویید." ☑️المیزان،ج۱،ص۲۱۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
بسم الله الرحمن الرحیم نظر مرحوم علامه در مورد سجده بر غیر خدا َ  وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ ترجمه: و به فرشتگان گفتيم : آدم را سجده کنيد. «سوره مبارکه بقره آیه ۳۴» ▪️از این جمله به طور سربسته و اجمال استفاده می شود که سجده برای غیر خدا جایز است...در صورتی که منظور از آن احترام و تکریم ودر عین حال خضوع و اطاعت امر خدا نیز بوده باشد.نظیر این استفاده در آیه ۱۰۰ سوره مبارکه یوسف. ▪️بعبارت دیگر سجده عبادت ذاتی نیست.آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است این است که انسان با سجده خود برای غیر خدا بخواهد برای آن غیر،اثبات ربوبیت کند و اما اگر منظورش از سجده فقط تحیت و یا احترام او باشد در ،اینصورت نه دلیل شرعی بر حرمت این سجده هست و نه عقلی. ☑️برگزیده تفسیر المیزان ج۱ ص۲۹ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️بعثتی نجات بخش ▪️در اولین خطبه نورانی (سلام الله علیه) آمده است که ذات اقدس اله را کرد، (فهداهم به من الجهاله و انقذهم بمکانه من الضلاله).* این مضمون در خطبه اول نهج البلاغه است؛ یعنی ذات اقدس اله را مبعوث کرد تا ایشان جامعه فرورفته در و را از آن حالت سوختگی و انقاذ کند؛ این در اولین خطبه نهج البلاغه است، (فهداهم به من الجهاله و انقذهم بمکانه من الضلاله). ◾️* نهج البلاغه / خطبه ۱ _ (مبعث النبی) درس اخلاق _ قم ؛ ۱۳۸۷/۱۱/۲۴◾️ ☑️راه سعادتمندی در دنیا ▪️یک بیان نورانی از (سلام الله علیه) است، فرمود: می خواهید در دنیا باشید، این دو کار را بکنید؛ در پایین تر از خودتان را ببینید، خیلی ها هستند که وضع شان از ما ساده تر است، بنابراین آنها را ببینیم راحت هستیم. و در خیلی ها هستند که از ما بالاترند، و ترند، آنها را ببینیم. این دستور (علیه السلام) است، فرمود: در امور حتماً بالاتر از خود را ببینید، در امور و مادی همیشه ساده تر از خود را ببینید. ◾️درس اخلاق _ قم ؛ ۱۳۹۸/۰۹/۲۱◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️مراقبۀ روز دوازدهم ربیع الاوّل◾️ ▪️این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین نقل مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت نبّی مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است. ▪️مستحبّ است در این روز دو ركعت نماز خوانده شود بدین کیفیت: : ▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪️سوره «کافرون» ۳ مرتبه : ▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪️سوره «توحيد» ۳ مرتبه @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️ : روز میلاد خجسته‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (بنا به نقلی)◾️ ▪️بنا به نقل متّفقٌ علیه همه‌ی علمای اهل سنّت و مورّخین و سیره‌نویسانشان و نقل برخی از بزرگان شیعه مثل ثقة الاسلام کلینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه و مسعودی صاحب «مُرَوِّجُ یا مُروجُ الذَّهَب» و «تاریخ مسعودی»، روز دوازدهم ماه ربیع الاوّل روز میلاد خجسته‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، در پنجاه و سه سال قبل از هجرت آن بزرگوار، در عام الفیل بوده است. ▪️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در همان سال که ابرهه با فیل‌ها برای انهدام کعبه حمله کرد، متولّد شدند. ▪️میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مبدأ یک تحوّل عظیم در تاریخ آفرینش است و مبدأ گشوده شدن ابوابی از حقایق عالم غیب به روی بشر است که تا قبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این در بلا استثناء به روی همه بسته بود؛ حتّی به روی انبیاء و اولیاء. برکات این میلاد، غیرقابل احصاء است. ▪️ماجرای تولّد آن بزرگوار و حوادثی که مقارن تولّد آن بزرگوار در سراسر عالم رخ داد و هر یک از یک حادثه‌ی بزرگ خبر می‌داد؛ را هم مورد گفتگو قرار داده‌ایم. ▪️دوازدهم ربیع الاوّل در بین اهل سنّت مورد اتّفاق است و هفدهم ربیع الاوّل در بین اغلب علمای شیعه. البتّه ما احتمال بسیار قوی‌تر را هفدهم ربیع الاوّل می‌دانیم؛ گرچه منکر این نیستیم که بعضی از بزرگان شیعه هم دوازدهم ربیع الاوّل نقل کرده‌اند. ▪️و لذا جا دارد فاصله‌ی دوازدهم تا هفدهم ربیع الاوّل را به مناسبت میلاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جشن بگیریم و در مسیر شناخت بهتر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تلاشی داشته باشیم. ◾️استاد مهدی طیب_جلسه ۲۸دی ۹۱ ، صلی الله علیه و آله◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️لعن دشمنان اهل‌بيت در قرآن - بخش سوّم◾️ ▪️۳ـ اِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أنزَلنا مِنَ البَيِّنتِ
◾️لعن و تبرّى در سلوک طريق عرفان◾️ ▪️لعن و تبرّى آثار عميق و عجيبى در پاک كردن وجود فرد از پليدی‌ها و آلودگی‌ها دارد. به تعبير يكى از بزرگان اهل كمال، لعن؛ استغفار خصّيصين است. ▪️وقتى كه انسان به لعن و تبرّى موجوداتى كه جرثومۀ خباثت و تبلور شقاوتند می‌پردازد و صف خود را از آنها جدا می‌كند و به آنها دورباش می‌گويد، از خباثت و شقاوت پاک و منزّه می‌شود. ▪️اساساً راه كمال انسان از طريق نفى و اثبات طىّ می‌شود. نفى آنچه بايد ترک گفت و پسنديده نيست و اثبات آنچه بايد به آن رسيد و شايسته است. اين نفى و اثبات در سطوح مختلف كمال، مظاهرى دارد. ▪️در جملۀ لا اِلهَ اِلاَّ الله، ابتدا همۀ معبودهاى دروغين بيرونى و درونى نفى شده و سپس بر معبود حقيقى تأكيد می‌شود. ▪️به هنگام تلاوت قرآن كريم به دستور خود قرآن، ابتدا با گفتن اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَيطانِ الرَّجيمِ، انسان از شيطان به سوى خدا می‌گريزد و سپس با گفتن بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، به آغوش خدا وارد می‌شود. ▪️به هنگام خواندن زيارت‌ها، همچون زيارت عاشورا، ابتدا بر دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام لعن می‌كند و از آنها تبرّى می‌جويد، سپس به خود اهل‌بيت علیهم السّلام صلوات می‌فرستد و سلام می‌كند. ▪️سالک تا به مقصد نرسيده و به طىّ طريق مشغول است، يک پا به پشت سر و عقب دارد (پاى نفى و خروج و لعن و تبرّى) و يك پا به پيش رو دارد و به جلو می‌گذارد (پاى اثبات و ورود و صلوات و سلام) اين جريان همچنان ادامه می‌يابد تا اينكه سرانجام به مقام توحيد و فناى تامّ می‌رسد و غير و غيريّت از ميان بر می‌خيزد و جز حضرت حقّ هيچ بر جا نمی‌ماند، نه سالكى، نه سلوكى و نه مسلكى، نه راه رونده‌اى، نه راه رفتنى و نه راهى. ▪️آنجا سلام و صلواتى است كه لعن و تبرّى در مقابلش نيست، بسم اللّهى است كه اعوذ باللّهى در برابرش نيست. حبّى است كه بغض و دشمنی‌يى در مقابلش نيست. ▪️لذا از ابتداى سلوک تا رسيدن به شهر توحيد، دين چيزى جز حبّ و بغض نيست و ديندار جز آن كس نيست كه در راه خدا دوست می‌دارد و در راه خدا دشمنى می‌ورزد و داراى حبّ فى الله و بغض فى الله است. ▪️امّا در اين مرحله به جايى می‌رسد كه منزل هَلِ الدّينُ اِلاَّ الحُبِّ... اَلدّينُ هُوَ الحُبُّ وَ الحُبُّ هُوَ الدّينُ است. لكن بايد توجّه داشت كه اين منزل هم منزل نهايى نيست. ▪️سالک اگر مراحل چهارگانه سفر «از خلق به سوى حقِّ مقيّد»، «از حقّ به سوى حقّ مطلق»، «از حقّ(احديّت جمع) به سوى خلقِ حقّى (اعيان ثابته) به حقّ» و «از خلقى كه حقّ است (اعيان ثابته) به سوى خلق (اعيان خارجيّه) به حقّ» را به طوركامل طىّ نمايد و به مقام جمع‌الجمعى برسد، مقتضيات وحدت و كثرت، توأمان در وى ظهور می‌يابد. ▪️يعنى از يک سو با ديدۀ وحدت بين خود می‌بيند كه در همۀ عالَمِ وجود، احدى جز خدا نيست، و از سوى ديگر با چشم كثرت نگرِ خود، ما سِوَى الله را با تعيّنات و تنوّعاتشان مشاهده می‌كند و نيک و بد و زشت و زيبا و صلاح و فسادشان را متوجّه می‌شود و با هر يک از مخلوقات، رفتارى كه مناسب آن است را در پيش می‌گيرد. ▪️اين مقام شايد يكى از مصاديق سخن پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است كه: برادرم موسى علیه السّلام با يك چشم و برادرم عيسى علیه السّلام با چشمى ديگر به عالَم می‌نگريست و من با هر دو چشم به هستى می‌نگرم. ▪️و نيز يكى از مصاديق طَريقُ الوسطى هِىَ الجادَّةِ: راه ميانه جادّه صحيح است. در كلام اميرالمؤمنين علیه السّلام، و اُمَّةً وَسَطاً در بيان قرآن كريم نيز شايد همين مقام جمع‌الجمعى باشد. ▪️چنين سالک واصل و كاملى، در برخى از حالات خود مستغرق تامّ در بحر توحيد است و غيرى نمی‌بيند و در برخى ديگر از حالات خود متوجّه كثرات است و نیک و بدشان را می‌بيند و با هر یک به اقتضاء چگونگى آن رفتار می‌كند. ▪️به وجود اين حالات گوناگون نيز در اين كلام معصوم علیه السّلام اشاره شده است: لَنا مَعَ اللهِ حالاتٌ: براى ما با خدا حالت‌هاى گوناگونى وجود دارد. ▪️با توجّه به آنچه گفته شد، براى اولياء كمّل نيز به هنگام توجّه به كثرات، حبّ اولياء الله و بغض اعداء الله، مجدّداً مطرح می‌شود و در چنان حالاتى لعن و تبرّى نيز مجدّداً از آنان صادر می‌گردد. ▪️لعن و تبرّى پيامبر اكرم و اهل‌بيت گراميش علیهم السّلام نسبت به دشمنان معاند خدا و دين، بر همين مبنا قابل توضيح است. ◾️کتاب ره توشۀ دیدار تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۱۲ ▪️این آتش اعنی دنیا، اگر به دریا که همان آخرت است، برنگردد هم‌چن
  ☑️قسمت ۱۳ ▪️خداوند به آن‌ها دستور داد تا آن بقره را ذبح کنند. این ذبح کردن به چه معناست؟ ذبح یعنی از بین بردن حدود. «وَ فَدَیناهُ بِذِبحِِ عَظِیمِِ». امام حسین علیه‌السلام نیز با ارباََ ارباََ شدن در کربلا می‌خواست به ما این ذبح شدن را بیاموزد. به ما آموختند که اگر می‌خواهید گناهانتان پاک شود و حتی حجب نورانی و اسماء و صفات را کنار بزنید باید این گونه عمل کنید که البته این‌ها برای امام نیست. امام پا از دایره‌ی وجود هم فراتر می‌نهد؛ «الخارجِ عَن مُحِیطِ الاَینِ وَ الوُجودِ». او مبدأ وجود است و آن را زیر پا می‌گذارد. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مظهر لطافت است. وقتی لطافت زیر دست و پا می‌ماند یعنی به لطافت توجهی ندارد. وقتی دست امیرالمؤمنین علیه السلام را که قدرت الله است می‌بندند یعنی ایشان به قدرت توجهی ندارد. امام حسین نیز خود را ذبح کرد و مراتب ذبح را هم به ما یاد داد. ما هم باید به راه بیفتیم تا ببینیم مراتب ذبح شدن چگونه است. ▪️شمشیر برّان الهی، گریه بر اباعبدالله الحسین علیه السلام است که به تعبیر جناب سهروردی تیر بِلارَک است. با این اشک و گریه می‌توان تمام حدود را قطع کرد. یکی از معجزات الهی گریه است. «كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ ‏وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلام»؛ اصلا خدا این چشم را خلق کرده تا بر حسین گریه کند. کما این ‌که از آدم تا خاتم، همه بر این مصیبت اشک ریخته‌اند. امام حسین علیه السلام هم وقتی وارد کربلا شدند همه را جمع کردند و هیچ نفرمودند، با اصحاب فقط به هم نگاه کردند و گریستند. ▪️اگر نفس انسانی در عالم جسم و جسمانیات وقوف پیدا کند، به سمت حیوانیت صیرورت پیدا می‌کند و از حد اعتدال انسانی خودش خارج می‌شود. نفس انسانی می‌تواند به مرتبه‌ی حیوانیت و حتی مرتبه‌ی نبات و جماد و بلکه پایین‌تر از آن نزول پیدا کند و پست شود و این خیلی خطرناک‌تر است؛ «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/۷۴) برخی از قلوب از سنگ‌‌ها هم سخت‌تر هستند. چرا که خاصیت برخی از سنگ‌ها آن است که اگر مدتی در مسیر آب قرار بگیرد بالاخره قلب آن شکافته می‌شود و از آن نهرها جاری می‌شود. اما قلب برخی از انسان‌ها از سنگ هم سخت‌تر و پست‌تر است. حال اگر نفس انسان به سمت حیوانیت برود، چاره چیست؟ این‌جا باید او را ذبح کنی وگرنه در همین مرتبه‌ی حیوانیت باقی خواهی‌ ماند. ▪️«وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً». در داستان گوساله‌ی سامری، بعد از آن که سامری گوساله‌ای ساخت و با استفاده از آن علوم غریبه یا امثالهم توانست کاری کند که مردم بعد از آن همه معجزات حضرت موسی و شکافته شدن دریا و آوردن غدا از آسمان از یکتاپرستی به گوساله پرستی گراییدند، نشان می‌دهد که آن‌ها در باطن و سرّ سویدای خودشان هنوز موحد نشده بودند.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۴۲ ▪️اینکه در روایت داریم مثلا حضرت آدم ۲۰ حرف از اسم اعظم را در
  ☑️قسمت ۴۳ ▪️رشحه‌ای از رشحات نور اهل بیت علیهم السلام در عالم ظهور کرده‌ است. لذا در روایت دارد که تا آخرالزمان کل عالم عبارت است از ظهور تنها دو حرف از اسم اعظم. تنها هیکل انسان این قابلیت را دارد که حقیقت اشباح اهل بیت علیهم السلام را در ظَهر خودش تجلی دهد. چرا خدا به ملائکه دستور داد که به آدم سجده کنند؟ چون آدم کسی است که می‌تواند نور واحد را در خودش تجلی دهد. امیرالمؤمنین علیه السلام هم می‌فرماید که جبرئیل و میکائیل خادم ما هستند. از سوی حق متعال به آن‌ها امر شده است تا ما را اطاعت کنند. «اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ». ▪️سجده به حق متعال به واسطه‌ی سجده به این نور است و مستقیم و بلا واسطه ممکن نیست لذا ساحران آل فرعون می‌گویند: «آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ» (طه/۷۰) ربّ هارون و موسی و نه ربّ خالی... جناب بلقیس هم می‌گوید: «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (نمل/۴۴) من "با" سلیمان تسلیم حق متعال شدم. لذا معصوم می‌فرماید: «سبحنا فسبحت الملائكة و قدسنا فقدست الملائكة لولانا ما سبحت الملائكة». ملائکه با وجود این که ذاتشان تسبیح و تقدیس است، به واسطه‌ی اهل‌بیت علیهم السلام حق متعال را تسبیح می‌کنند. بدون ولایت اهل‌بیت علیهم السلام تقدیس و تسبیحی در عالم وجود ندارد. نه آن که باشد و باطل باشد، نه! اصلا نیست! «ايْنَ التُّراب وَ رَبُّ الارْباب». چون اشباح این نور در ظهر آدم تجلی کرد، لذا خدا از این آدم راضی است. «رَضِيَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ» (مائده/۱۱۹) عدد آدم و هُم در ابجد ۴۵ است. یعنی خدا از هر کسی که آدم حقیقی باشد، راضی است و هر کسی که حقیقت اهل‌بیت را در خودش تجلی داده است. اینان هم از او راضی هستند. رضایت من در رضایت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و سخط من در سخط فاطمه زهراست چرا که من از مجرای ایشان خودم را نشان می‌دهم. رضایت و سخط خدا از مجرای انسان کامل نمود دارد. ▪️معنای شامخ دیگر آن است که انسان این قابلیت را دارد که این نور واحد مجرد تام اتم را در خودش نمایش دهد و این نور را ببیند. درباره‌ی حضرت مریم در قرآن می‌فرماید: «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا» (مریم/۱۷) حضرت مریم صاحب مقام همت بود. بتول بود و از دنیا منقطع. « يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ» (آل عمران/۴۳) او کسی است که رکوع و قنوتش برای حق متعال بود. چون انسان حقیقی است، «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا» (مریم/۱۷) این بشر کیست؟ در اذهان عموم این است که یک ملکی از آسمان و بیرون از جان حضرت مریم بر او وارد شد. اما لام در «لَهَا» لام مالکیت حقیقی است و «ها» به حضرت مریم برمی‌گردد که برای خودش تمثل کرد. همان‌ طوری که جد اعلایش، حضرت آدم، آن حقیقت را در ظهر خودش تمثل کرد و اشباح خمسه‌ی طیّبه را دید: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی‏ بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیم الإحسان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ». همان گونه که جناب آدم اشباح طیبه‌ی این نور واحد الهی را در خودش تمثل داد، حضرت مریم هم از آن‌جا که آدم حقیقی است برای خودش بشری را تمثل کرد. این بشر کیست؟ خداند در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر». لذا در روایت داریم که زنان بهشتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت آسیه همسر فرعون و حضرت مریم هستند. این دو خانم بزرگوار، زنان بهشتی پیامبر هستند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش دوم ● معناى ((عزت )) و ((ذلت )) و بيان اينكه عزت فقط از آن خدا ا
آیات27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● معناى ((خير)) و بيان اينكه اين كلمه افعل تفضيل نيست بِيَدِك الْخَيرُ إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(26) اصل در معناى كلمه ((خير)) همانا انتخاب است ، و اگر ما چيزى را خير مى ناميم ، بدان جهت است كه آن را با غير آن مقايسه مى كنيم ، و يكى از آن دو را انتخاب نموده و مى گوئيم اين خير است ، و معلوم است از بين چند چيز ما آن را انتخاب مى كنيم كه هدف و مقصد ما را تامين كند. پس در حقيقت آنچه خود ما مى خواهيم خير است ، هر چند كه ما آن را براى چيز ديگرى مى خواهيم ، ولى خير حقيقى همان مقصد ما است ، و آن ديگرى به خاطر مقصد ما خير شده است ، پس خير حقيقى آن چيزى است كه به خاطر خودش مطلوب ما است ، و اگر خيرش مى ناميم چون در مقايسه با چيزهاى ديگر آن را انتخاب كرديم . پس هر چيزى تنها وقتى خير ناميده می شود كه با چيز ديگرى مقايسه شود، و نسبت به آن چيز مؤثر باشد، (و گرنه هر چيزى تنها خودش ‍ است ، نه خير است و نه شر). پس در معناى كلمه ((خير)) معناى نسبت به غير هم خوابيده ، و به همين جهت است كه بعضى گفته اند اصل كلمه خير ((اخير)) بوده ، و ليكن اين حرف صحيح نيست ، و اين كلمه افعل التفضيل نمى باشد، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 208 اما معنايش با معناى تفضيل انطباق دارد، و چون افعل تفضيل همواره متعلق به غير است ، مثلا گفته مى شود زيد افضل از عمرو است ، يعنى در بين زيد و عمرو زيد بهترين آن دو است ، و نيز گفته مى شود ((زيد خير من عمرو)) زيد بهتر از عمرو است ، و بين زيد و عمرو، زيد خير آن دو است ، يعنى بهترين آن دو است . و اگر كلمه ((خير)) مخفف ((اخير)) بود بايد همه قواعد جارى در افعل تفضيل در آن نيز جريان مى يافت ، يعنى مشتقاتى چون افاضل و فضلى و فضليات از آن نيز اشتقاق مى يافت ، و حال آنكه مشتقات كلمه خير كلمات زير است ، 1 - خيره ، 2 - اخيار، 3 - خيرات . همچنان كه مشتقات كلمه (شيخ ) كه بطور مسلم افعل تفضيل نيست ، بر وزن مشتقات كلمه (خير) مى آيد، و گفته مى شود 1 - شيخه 2 - اشياخ 3 - شيخات ، پس مى توان گفت كه كلمه خير ((صفت مشبه )) است ، نه ((افعل تفضيل )). و از مويدات اين معنا يكى اين است كه كلمه خير در مواردى استعمال مى شود كه معناى افعل تفضيل (بهترى ) را نمى دهد، مانند آيه شريفه : ((قل ما عند اللّه خير من اللّهو)) كه نمى شود گفت معنايش اين است كه آنچه نزد خداست ، از لهو بهتر است ، براى اينكه در لهو خوبى نيست تا آنچه نزد خداست بهتر باشد، البته بعضى از مفسرين در خصوص ‍ اينگونه موارد گفته اند كه معناى تفضيل از كلمه جدا شده ، ولى اين حرف صحيح نيست ، و حق مطلب همان است كه گفتيم كلمه ((خير)) معناى انتخاب را مى دهد، و اگر مى بينيم كه مقيس عليه آن نيز مشتمل بر مقدارى خوبى هست ، از خصوصيات غالب موارد است ، نه اينكه در همه موارد بايد چنين باشد، به شهادت اينكه ديديم در آيه سوره جمعه چنين نبود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
بهترین نقطه تعالی نفس انسانی است ▪️یعنی اگر کسی می خواهد به آخرین نقطه تعالی نفس انسانی برسد باید به حقیقت برسد ▪️که حضرت استاد علامه حسن زاده در الهی نامه می فرمایند : الهی حق محمد و آل محمد بر ما عظیم است اللهم صل علی محمد و ال محمد یعنی از خدا تقاضا می کنیم خدایا ما از عهده بر نمی آییم تو به او درود فرست ما از عهده تکریم و عظمت او بر نمی آییم و از تو می خواهیم تو درود بفرستی و از برکت این درود گناهان ما را هم ببخشی ☑️استاد صمدی املی @mohamad_hosein_tabatabaei
؟ ▪️ذغال را که دیگه روشنه، ذغال سیاهه، کدره، تاریکه، صَخِنِه (سرد). حرارت به ظاهر نداره، دست بزنی ذغال را نمی سوزی، اما ذغال را بذار مجاور آتش، کم کم آتش در او رسوُخ کنه، می بینید کم کم این ذغال تبدیل به انگِشت می شه. حالا می شه مبداء برای اضائه. می تونی با ذغال یک کمی روشنایی پیدا کنی دور و اطراف را ببینی، هم خودش رو نور بده هم دیگران را روشن کنه. هم می تونه حرارت بده. با او آنچه را که مقصود در طبخ داری را مطبوخ بسازی، هم دیگر امور. اما تا قبل از این که مجاور آتش قرار بگیره، و قبل از این که فانی در آتش بشود، که اصلا تمام وجود او را آتش بگیره، می بینید که کدره، سیاهه، نور نداره، گرما نداره، نمی تونه کباب شما رو بپزه، نمی شه. تا انگِشت نشه، نمی شه. باید فانیه در آتش بشه، آتش در تار وپود او رسوخ کنه. چرا الان می بینید که، الان امشب شب یازدهمه دیگه. نه؟ تقریبا تعطیل شد دیگه. تعطیل شد. خب مگه این همه راجع به امام حسین ( علیه السلام ) می گیم نه اثر نداره؟ ▪️چرا اثر داره، اما ننشستیم در محضر مثلا غم حسینی (علیه السلام)، اشک حسینی، حب حسینی، حب الله، حب ولایت. ننشستیم اونقدر بر ما بتابه، بتابه، بتابه تا ذغال ما انگِشت بشه. ما همیشه این ذغال رو نزدیک آتش کردیم بعد همین که یه مقطعی، یه کمی گرم می شیم، شور می گیریم، حال می گیریم، بعد دوباره این ذغال را این هیزم را از آتش می کشیم می بریم کنار. کوره جانمون را که الان آتش گرفته، ان شاءالله خدا کنه که خاموش نشه. ▪️بعد اگر هیزم هایی هم باشه که این هیزم ها خیس باشند ( بارها دیدید وقتی می خواید یه هیزمی را آتش کنید، برای کباب، برای غذا پختن، می بینید هیزم تا آتش بگیره آدم رو زحمت میندازه‌ها. هی یه کمی نفت می ریزید، یه شعله می زنه باز خاموش شد. می گی آقا نفت بریز. یه کم نفت می ریزید باز یک به تعبیر محلی میگیم بَلْ (یعنی شعله). یه شعله می ده بعد تموم میشه. بعد باز هی هر چی اینجور هی نفت بریزی اینجور تیکه تیکه این آقا نمیشه. ولذا کربلا می ریم، اربعین می آیم باز یه بَل گرفت و رفت. مکه می ریم و می آیم، اِی یه بَلْ گرفت و رفت. امام رضا ( علیه السلام ) می ریم و می آیم یه بَلْ می گیره می ره. بعد می گی آقا آخرش نشد، راست می گی نشد، چون همه جا یک کمی نفت ریختی، یک آتشکی گرفتی، به تعبیری می گی آقا حال کردیم ها. رفتیم کربلا حال کردیم. ▪️بعد دو روز بعد میاد اون حال می ره. می شه چی آقا؟ می شه همون بی حال قبل از کربلا. همون بی حال. فرمودند تا این آتش در درون رسوخ نکنه، انگِشت نمی شید. این ذغال انگشت نمی شه جان برادر. حالا هر سال برو مکه و بیا، هر سال برو امام رضا و بیا، هر سال برو کربلا و بیا. اما به وقتش رسیده باز غیبت خودش رو می کنه، دروغ خودش و می زنه، اگر یه اوقات تلخی براش پیش بیاد به بدترین وجه فحشش هم می گه، اگر یه اختلاف کوچیک پیش بیاد یکی رو اونقدر کتک می زنه تا دم کشتن هم می بره. همینی بود که ده بار حاجی شده. ده بار کربلایی شده. صد بار مشهدی شده، همین یه بل گرفت و بل گرفت. آخرش هیزم انگِشت نشد! ▪️جنبه حقانیت پیدا نشده برادر! اون وقت بل می گیره، شعله می گیره، نتیجه نمی گیره، خسته میشه، داغون می شه، اگر هم طالب هم باشه ها داغون می شه دیگه، چون نمی شه اون جور. @mohamad_hosein_tabatabaei
؟ ▪️چرا اشک بریزیم؟ برای اینکه این اشک برای ما حشر می آورد! ما محشور می شویم با کی محشور می شویم؟ با آن مقتول، با مقتول و آن قتیل محشور می شویم ▪️روح آن قتیل، به منزله ی صادر اول و رق منشوری است که در سراسر نظام هستی، به اذن الله این رق منشور آویخته شده است، که وقتی با گریه با اوحشر پیدا کردیم، ان شا الله می شویم یکی از کلمات منتقش روی رق منشور حسینی. روی صادر اول حسینی. ▪️عنایت می فرمایید؟ گریه حشرتان می آورد، بالامون می برد، بعد علاوه بر این گریه در صورتی از چشم می ریزد که به صورت ریزش در می آورد که‌ دل می شکند. در همه چیز شکسته شدن موجب نقص آن چیز است جز دل، که وقتی شکسته شد موجب کمال اوست. خدا در او متجلی می شود. @mohamad_hosein_tabatabaei