eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
642 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹سلام. خداقوت. انگار این داستان باقبلیا خیلی تفاوت داره. چشم منصور کور شه می خواس پاشو کج نذاره که تاوانشو زن بدبختش بده. می گذاشت بمیره بهتر بود. تازه میره براش زن خوشگل می گیره.‌کوفتش بشه. 🔹سلام حاج شبتون به خیر داستان مشخصه که منصور داره کلک می زنه به هاجر و نقشه کشیده با سپیده از قبل همه چی هماهنگ شده است 🔹متاسفانه زنها تو جامعه ما ساده لوح هستن خودم قربانی ام قربانی مهربان ودلسوز بودن 🔹سلام شیخ خداقوت کار جدیدتون مثل همیشه داره عالی پیش میره منتها فرقش اینه به خاطر ژانرش جذابیتش کمتره و عمیق تر عوضش از اون طرفم نمیتونیم صبر کنیم صبح بخونیم شبم میخونیم کل درد و بلای عالم میاد سراغمون😂 انشاءالله که داستان از این پیچ زودتر رد بشه قلمت پر برکت یا علی مدد 💙 التماس دعا 🌹 🔹حاجی دست روی چه زخم و زگیلی گذاشتی! دمت گرم 🔹سلام حاج آقا این هاجر داستان،، واقعا شورشش را در آورده... اعصابم را خورد کرد... این چه زنیه... اصلا هضم چنین قضیه ای برام ممکن نیس 🔹تلخ نوشتید اما نمیتونم نخونم. 🔹هربار داستان جدیدی میزارید به خودم میگم وایمیسم همش بیاد بعد میخونم که باز دق مرگ نشم نمیدونم چرا عبرت نمیگیرم🙄🙄🙄 🔹ای کاش زودتر بقیه داستان را ارسال میکردید، ببینیم آخر تصمیم گندش چی شد 🔹سلام حاجی زیارت قبول انشاالله 🌺🌺 پیشنهاد میکنم فکر پناهنده شدن باشی 😉مرتد نشی صلوات... مثل همه... 🔹این داستان رو زیادی اپن بیان میکنین هرچند لذت نداره و همش حرص خوردنیه ولی به درد مجردها میخوره؟ درکل هنوز داستانو نپسندیدم 🔹سلام خاک بر سر هاجر چقدر احمقه. 🔹سلام اوقاتتون منور ب انوار الهی حااج اقا یهو بگید میخواهید ما رو بکشید دیگه؟ من واقعا خانمهایی مثل هاجر رو نمیفهمم.شوهر آدم اینهمه بدی داشته باشه ولی تو چشمات رو ببندی و هیچکدوم رو نبینی هیییچ،خودت رو مقصر بدونی 🔹این داستان جدیدتون ، امشب، حالمو بهم ریخت، خود هاجر ک کارش به تیمارستان رسید خدا به داد بچه هاش برسه، امیدوارم از عاقبت بخیری بچه هاش داخل داستان بگید دلم غمباد زده واسه اون طفل معصوم ها، و جز گریه و دعا واسه شون کاری ازم برنمیاد، 🔹سلام حاج آقا این چه داستانی یعنی چی مگه میشه اینجوری عجبااااا یه خانم .... این قسمتش حرصم را در آورد .... خدایا دیوید را برسان زودتر 🔹سلام حاج اقا چقدر این داستانتون رو مخمه چقدر این دختر بی عقله واقعا تا تموم نشه کامل نمیتونم بخونم چون دارم سکته مغزی نخاعی میزنم از دستش 🔹داشت یادم میرفت که پارسال برای همسرم منم زن خواستگاری کردم و آوردمش تو خونه زندگیم.... چقدر ما زنها گناه داریم زنهایی که مثل هاجر زندگی میکنن...... دلسوزی زیادی ما زنها گاهی خیلی بیجاس 🔹بدبختیای خودمون کمه...بدبختیای هاجر هم اضافه شد 🔹سلام وقت بخیر ممنون از داستان یکی مثل همه ۲، واقعا قلم خوبی دارید. فقط یک سوال داشتم، منصور‌ واقعا ایدز داره؟ احساس میکنم همه اینا نقشه ست🙄😅 🔹واقعا این داستان واقعیه ؟ چطور میشه یه ادم به جای حل مشکل زندگیش به مشکل به مشکل قبلی اضافه کنه ؟! مریضی فقیری رو نمی بینه فقط میخواد مشکل ...حل کنه مگه عقل ندارن البته اطراف ما پر از این آدماست که بچشون مریضه مشکل داره براش زن میگیرن که خوب بشه 🔹چرا ما خانوما وقتی عاشق میشیم اینقدر چشم و گوش بسته میشیم؟؟؟ 😭😭😭😭😭😭 🔹حاج آقا این چه داستان حرص درآریِ که نوشتین زن انقدر دیوانه هم میشه از اولش فقط داشتم حرص می خوردم که خانواده داود چرا انقدر ضعیفند و خود کم بینی دارن حالا هم که این دختره لااله الا الله 🔹سلام هر چی قبلیا حال میداد، این یکی تلخ و ضد حاله هر قسمت هم زهر و تلخیش بیشتره سوختم هنر تلخ نویسیتون رو هم به رخ کشیدین ماشاالله 🔹سلام آقای حدادپور کسی زندگی من را برای شما تعریف کرده و شما از روی زندگی من نوشتید آیا؟😢 🔹سلام حاج آقا داستان خیلی زیباست این که دائم فکر می‌کنم این‌ها تو زندگی یه آدم اتفاق افتاده خیلی متأثر کننده‌ست ولی پرستو مشاور نیست، عمه‌درمانگره.. هیچ روان‌شناس و مشاوری حق نداره تو همچین شرایطی و با این ادبیات و محتوای کلام به کسی مشاوره بده 🔹سلام حاج آقا داستانتون هم عصبیم میکنه هم اذیتم میکنه هم به فکر میندازه من و
🔹راستش من از وقتی رمان ۲ را در کانال گذاشتید عضو کانالتون شدم و داستان‌های ۲، ، مثل همه روخوندم. چیزی که در همشون مشترکه و خیلی دوست داشتم اطلاعاتی بود که پس زمینه این داستانها به دستم رسید. شما خیلی خوب اطلاعات زیادومفیدی رو در قالب داستان گنجوندید، که دیدم نسبت به خیییلیی از مسائل عوض شده و خیلی ازاین بابت خوشحالم. خدابهتون خیر کثیربده وعاقبت بخیر بشید. مثلاً در مورد خواهر و برادرهای افغانی من هیچ اطلاعی نداشتم و در داستان به خوبی کلی اطلاعات به دست آوردم. درداستان ۲ هم اطلاعاتی راجع به شیعه ی انگلیسی،عرفانهای نوظهور و... داستان مثل همه که دیگه پربود از اطلاعات مفید وعمیق زندگی خیلی روم اثر گذاشته ،حالم دگرگون شده😭😭😭 و خیلی فکرم رو مشغول کرده،خواب روازم گرفته مخصوصا مثل همه ۲...یه روزه نشستم خوندمش وکلیییی حرف داشت واسه م سوالی ذهنم رومشغول کرده: چطور میشه مثل آقاداوود این همه صبر داشت وموقع مشکلات ولو نشد وزانوی غم بغل نگرفت. درست تفکر کنه ،بموقع تصمیمات درست بگیره ،بابچه های خواهرش حتی درموقع ناراحتی بدون کمترین عصبانیتی رفتار می کنه .این همه قدرت ازکجامیاد؟ خودم میذاشتم جای داوود وهمون اول افسرده میشدم بااین همه سختی زندگی! منم توبچگیم سختی کشیدم،اما یاد نگرفتم صبروتفکر درست رو!!!! 🔹داوود خیلی حرص در آوره یعنی چی نتونسته بره یه ساعت با الهام حرف بزنه. خوابش میاد نت خاموش میکنه😳😏 🔹سلام حاج آقا حلول ماه رمضان برشما مبارک نماز و روزتون قبول همون لحظات اول که نیره خانم صحبت میکرد همه ی یکی مثل همه ۲ تو ذهنم اومد مخصوصا وقتی هاجر صحبت کرد خیلی ناخودآگاه گریه کردم😭تمام سختی هاش غصه هاش مخصوصا لحضات غسالخونه و روضه امام حسین و ترکیدن بغض هاجر از جلوی چشمم رد شد 😭😭😭 اینم از حسن زیبای قلم شماست 🔹معمم شدن داوود نیمه شعبون ایشالا عروسیش نیمه رمضون😁 🔹سلام علیکم و رحمه الله و برکاته ماه میهمانی الله بر شما مبارک جناب حدادپور بنده کمترین ان شاء الله در ماه مبارک در عتبات مشرف هستم و ان شاء الله داستان یکی مثل همه ۳ رو از اونجا میخونم. ویژه دعاگوی شما هستم یاعلی 🔹میگن اخوندا دخترای خوشکل میگیرن بفرما اینم از داوود 😂😂😂 🔹سلام طاعات عباداتتون مورد قبول حق قسمت اول عالی بود و اینکه هیچ یک از رمان هاتون خالی از مسائل روز نیست حال ادمو خوب میکنه خداقوت بهتون🌼 میدونم با یه قسمت اصلا نمیشه در این مورد نظر داد و واقعا گفتنش احمقانه‌اس ولی خب بوی شهادت میشنوم:) 🔹سلام طاعاتتون قبول . ممنون که داستان جدید رو شروع کردید .بنظرم از همین قسمت اول ترس به جونمون انداختین .یه عروس و داماد دوست داشتنی و چند تا جوون نااهل عشق مهاجرت . حالا همه داستانو با استرس میخونیم . حداقل دو سه شب از خواستگاری و عروسی میگفتین بعدا پای خطر رو وسط میکشیدین . 🔹سلام حاج آقا ارادت. حلول ماه مبارک بر شما خانواده محترم و خانواده بزرگ دلنوشته ها مبارک... طاعاتتون قبول‌. خدا ان شالله دل خوشی های زندگی تون رو حفظ کنه. فقط یه چیزی و بگم برم. اگه می خواین آقا داوود رو به دست اون سه تا شر لت و پار کنید نوش جونش اما اگه می خواین با ‌‌‌.... لا اله الا الله آسیب دیدن الهام خانم توسط اون سه تا داوود رو از هستی ساقط کنید خواهشا نکنید. سخته کس دیگری هم شبیه روضه حضرت مادر رو زندگی کنه... 🔹سلام شبتون بخیر طاعات قبول داستان رو دوسش دارم حس خوب داره😍 🔹سلام شب بخیر موسیقی متن یکی مثل همه ۳ خیلی دلنشین و خوبه موسیقی متن های داستان های قبلی رو دوست نداشتم چون همیشه نیمه شب ها داستانون رو میخونم و موسیقی های قبلی دلهره آور و شلوغ و پر سر و صدا بود و آزارم میداد ولی این بار قشنگه و ملایم آرامش بخش عاشق داستانها و موسیقی رمانتیک و احساسی هستم این بار همه چیز بر وفق مراد منه👌👌 🔹سلام خداقوت بهتون آقای حدادپور واقعا خدا خیرتون بده بابت این رمانایی که منتشر میکنید شما نمیدونید چه تاثیراتی گذاشتید اما اون دنیا و حتی این دنیا اثرش تو زندگیتون معلوم میشه شخصیت داوود رو جوری غیرقابل پیش بینی و دقیق مینویسید که آدم از لحظه لحظه اش میتونه یاد بگیره اسم کتابایی که تو داستان میارید رو معمولا یادداشت میکنم تا ان شاالله بخونم و نوع دیدگاه و رفتار و ادب و شخصیت و دانایی و ... داوود منو یاد آدمای بزرگ میندازه ،نه یک طلبه معمولی امیدوارم بتونم اینقدر اهل عمل و مطالعه و درعین حال بدون توقع باشم از همین اول کار خسته نباشید میگم بهتون 🔹رمان رو خط اولش و شروع کردم به خوندن یاد تموم خاطره های داشته و نداشته افتادم هنوز هیچی نشده حسرت ها حمله کردن با اینکه قلم تون و دوست دارم و رمان یکی مثل همه ۱ و ۲ خوندم ولی ترجیح میدم ادامه شو نخونم چون رمان تموم میشه و میره ما می مونیم و ی دنیا خاطره ای ک یادمون اومده