eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
22.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
820 ویدیو
28 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستگاری و عقد خواهرم ماه رمضون بود خیلی هم خوب پیش رفت خداروشکر معمولا بعد از افطار میومدن که پذیرایی مثل باقی ماه ها بود به علاوه زولبیا بامیه. یادمه سر عقد محضرشم ولادت امام حسن شکلات و شیرینی برای مهمونا پخش کردیم ولی هیچکدوممون نخوردیم تا بعد افطار 😁
جزوه رایگان تصورات غلط در زندگی مشترک.pdf
1.24M
توی این جزوه تصورات و فانتزی های غلط ازدواج مطرح شده و در پایان هم جمع بندی بحثش رو گذاشتم. @mohammadi2i این جزوه براساس تجربه زیسته افراد مختلف نوشته شده. این جزوه رو برای دوستاتون و گروه هاتون هم بفرستید. تک خور نباشید!! 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
واقعا ممنونم از این پیگیری جدی و دلسوزانه تون یکم حالم بد شد از نتیجه ی تحقیق چون چند ماهی هست رفت آمد داریم اما تو تحقیقات اولیه خودمون مورد خاصی رو بهش برنخورده بودیم و مشاوره هاهم تقریبا خوب بود دیگه ماهم خوشبینانه تا اینجا ادامه دادیم الان خیلی تو ذوقم خورد و حال بدی پیدا کردم ولی می ارزه به اینکه چشممو باز کردید موشکافانه و دقیق مهمترین و ضروری ترین مسائل رو پرسیدید همه ی چیزایی که پرسیدید رو واقعا نیاز داشتم بدونم و خیالم راحت شد از ابهام در اومدم دست شما درد نکنه خدا خیرتون بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام جلسات خواستگاری ما کشید داخل ماه مبارک بعد افطار میومدن و دوتاییمون با جزوه هامون میرفتیم داخل اتاق دو سه ساعت همدیگرو سوال پیچ میکردیم و میومدیم بیرون یک شب در میون میومدن شب ۲۳ به هم محرم شدیم و بعدش رفتیم با هم احیا😁
دل بکن تا جون نکنی! 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
شلمچه که بودم رفتم غرفه محصولات فرهنگی کتاب بخرم. اما نمیدونستم چه کتابی بخرم! چشمم افتاد به این کتاب! یادم اومد شما تو کانال معرفی کردید دیگه گفتم همینو میگیرم. امروز تمومش کردم کتاب رو خیلی برام جالب بود یه زن چقدر مگه میتونه قوی باشه که با این همه مشکلات زندگی کنار بیاد و زندگی کنه و ناشکری هم نکنه! وقتی این کتاب رو میخوندم یاد حرفای مادربزرگم می افتادم که همیشه از سختی های زندگیش میگه! به معنای واقعی کلمه این کتاب نمونه بارز یک زن ایرانی الگو رو برای ما روایت کرد. خوشحالم که سعادت اینو داشتم این کتاب رو بخونم🥲❤️
ده روزه ماشین رو صفر از نمایندگی تحویل گرفتم که خراب شد. با جرثقیل بردم نمایندگی. دو روز توی تعمیرگاه بود تا درست شد. امروز صبح اومدم ماشین رو تحویل گرفتم، هنوز از نمایندگی بیرون نیومده بودم که بازم خراب شد. دوباره برگشتم نمایندگی، یک ساعت روش کار کردن و ماشین رو مجدد تحویل دادن. از در نمایندگی اومدم بیرون، اولین چهار راه دوباره خراب شد. بازم برگشتم نمایندگی! برا روز سوم ماشین درست نشد و بازم گذاشتم نمایندگی. حیف که روزه ام و قرار با خودم گذاشتم که عصبانی نشم. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمه یه خواستگار با مامانم👇👇 خواستگار:سلام خانم دخترتون معلم هس؟ مامانم:نه خواستگار:وای من فک کردم معلم هس،خدافظ بعدش قطع کرد 😂😂
به احسان گفتم لطفا دیگه از "نغمه" بهم خبری نده. رابطه ام رو حتی با احسان هم کمرنگ کردم. رفتم توی غار تنهایی خودم! دیگه هیچ دختری به چشمم نمی اومد. هیچ کسی برای دوست داشتن و هیچ دلیلی برای نفس کشیدن نبود. "تومرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود گرنشود حرفی نیست اما نفسم می گیرد در هوایی که نفسهای تو نیست" « سهراب سپهری » شهر برام کوچیک شده بود. دیگه نمی تونستم شیراز بمونم. همه جای شیراز منو یاد "نغمه" می انداخت. با "نغمه" باغ ارم رفته بودیم. حافظیه رفته بودیم. کلی توی محوطه دانشگاه شیراز راه رفته بودیم. هتل چمران رفته بودیم و از اون بالا کلی برای زندگی مون نقشه ریخته بودیم. اون بالا که بودیم، شهر زیر پامون بود. نغمه بهم می گفت: "از بالا که نگاه کنی، همه مشکلات به همین اندازه کوچک اند." اما حالا با نبودنش، همه نقشه های من، نقش بر آب شده بود. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂