eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
792 ویدیو
24 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
نظر دوستان در مورد سوال 36: #سوال_36 من ۶سال ازدواج کرده بودم و بعدش با ۱سال عذاب کشیدن جدا شدم. 1م
ادمین نوشت : اگر آدم امنی پیدا بشه، ممکنه حال تون رو بهتر کنه. کلا من معتقدم توی دوره سوگ تصمیم نگیرید. نه در رابطه با ظاهرتون که برم عمل بینی و.. کنم و نه در رابطه با باطن تون که برم توی ی رابطه دیگه 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
نظر دوستان در مورد سوال 36: من سه ماه بعد از تموم شدن رابطه عاطفیم که تو اوج دوران سوگم بودم و فکر میکردم دیگه هیچوقت کسی مثل اون پیدا نمیشه،به اصرار خانواده یه خواستگاری رو راه دادم که خیلی خیلی از هر نظر از اون بهتر بود، درسته که کارم با اون خواستگار نشد، ولی باعث شد مسیر یه‌ ساله رو سه ماهه طی کنم، اینکه فهمیدم در توهم بودم و خیلی بهتر از اونم پیدا میشه، و بعد از اون راه نفسم باز شد 🤗
نظر دوستان در مورد سوال 36: سلام جناب محمدی در جواب سؤال آخرتون توی کانال من هم این تجربه رو داشتم و از ترس از دست دادن خواستگارها این کارو میکردم وارد رابطه جدید میشدم که اون آدم از یادم بره اما اتفاقی که افتاد این بود که هیچ کسی تا مدت ها به دلم نمی‌نشست و با دیدن کوچک ترین اشتباه ازشون خشم ام از اون پسر رو روی نفربعدی تخلیه میکردم
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
نظر دوستان در مورد سوال 36: #سوال_36 سلام جناب محمدی در جواب سؤال آخرتون توی کانال من هم این تجربه
ادمین نوشت :: فک کنید کسی که باهاتون اومده توی رابطه یا خواستگاری تون برای فراموش کردن نفر قبلی این کار رو کرده باشه. چه حسی بهتون میده این کارش؟ 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
آقای محمدی لطفا به این افرادی که از رابطه سمی در میان بگید خیلی از نظر تغذیه به خودشون برسن خیلییییییییی مهمه هر چقدر بد و‌ کم غذا بخورن اون غمه خیلی بیشتر و عمیق تر روشون تاثیر میزاره افکار بد و منفی میاد سراغشون و بهشون غلبه میکنه هرچقدر بهتر و‌ موثر تر غذا بخورن چیزایی مقوی بخورن بهتر میتونن سر پا باشن و بجنگن
ادمین نوشت :: مراجعی داشتم. می گفتن: "چرا آقا پسر بعد از این که از خونه رفتن، خبر ندادن؟" گفتم: شاید مُردن!! از جواب من، بنده خدا خندید. گفتم: شوخی نکردم! من مراجع داشتم می گفت هفته بعد از خواستگاری ام توی خیابون دیدم بنر فوت خواستگارم رو زدن!! اینم ی احتماله.مثبت نگر باشید. چقد بگم توی افق محو نشید! حتی اگر جواب تون منفیه! زنگ بزنید و تشکر کنید بابت پذیرایی و وقتی که در اختیارتون گذاشتم و براشون آرزوی موفقیت کنید. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دوستان اگر کسی توی دوره سوگ عاطفی و دقیقا بعد از تموم کردن ی رابطه عاطفی، وارد ی رابطه با فرد دیگه ای شده که کمتر احساس تنهایی کنه. تجربه اش رو برام بفرسته و بگه آخرش چی شد؟ ایا بلافاصله بعد از تموم کردن ی رابطه عاطفی، ازدواج کردن یا وارد شدن به رابطه با فرد دیگه ای تونست بهش کمک کنه یا نه؟ جواب: من توصیه می کنم بلافاصله بعد از تموم شدن ی رابطه عاطفی، وارد رابطه عاطفی دیگه ای نشید!! چون لازمه زمانی رو با خودتون خلوت کنید، جراحت های رابطه قبلی رو التیام بدید، خودتون رو پیدا کنید و به ساحل آرامش برسید. بعد وارد اشنایی جدیدی بشید. من مکرر مراجع داشتم که بلافاصله بعد از تموم شدن رابطه شون وارد رابطه جدید شدن و پوست شون کنده شده. بودن کسانی هم که وارد رابطه شدن و حال شون بهتر شده. بالاخره ریسک ‌ش با خودتون. من توصیه نمی کنم. چون اگر حال تون خوب بشه کمی خوب میشه، اما اگر رابطه بعدی حال تون رو بد کنه، حال تون بشدت افتضاح میشه. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
ادمین نوشت :: 48 ساعت کانال تعطیله بعدش در مورد احساس گناه صحبت می کنم. به قول فیلم ماجرای نیمروز من برم قله هام رو فتح کنم بیام. 🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️
ادمین نوشت :: اگر ازش شوهر در نمی یاد و برات هیچ تلاشی نمی کنه، خودت رو معطلش نکن 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
تا حالا توی ازدواج و رابطه هاتون حس گناه یا عذاب وجدان پیدا کردید؟ برامون تعریف کنید سر چی و چطور بوده؟ نظرات تون رو برام بفرستید @mohammadii3
نظرات دوستان در مورد سوال شماره 37:: سلام آقای محمدی یه بار یه خواستگار داشتم که فامیل بود و چند وقت که رفت و آمد کردیم فهمیدم به درد هم نمی‌خوریم اما چون خیلی به من علاقه داشت دلم نمیومد بهش نه بگم و به خاطر ابراز علاقه هاش درگیر احساسات شده بودم اما میدونستم که نمیتونم با همچین آدمی ازدواج کنم اما خیلی می‌ترسیدم دلش بشکنه و از طرفی عذاب وجدان که تو میدونی این واسه تو شوهر نمیشه پس چرا نه نمی‌گی داشت من و می‌کشت بعد از اینکه بهشون نه گفتم تا الان عذاب وجدان دارم که نکنه طول دادن رابطه ای که میدونی تهش نتیجه نداره باعث نشده باشه که بهش صدمه بخوره و همش خودمو سرزنش میکنم
سلام آقای محمدی بله شده و درباره این مورد از شما مشاوره گرفتم. من اول از همه ظاهر آقا اصلا به دلم ننشسته بود و میدونستم اشتراک های دیگه هم نداریم، ولی به دلیل ابراز علاقه بیش از حد ایشون مدتی دیرتر این رابطه رو تونستم تموم کنم و تموم اون روزا احساس گناه و عذاب وجدان شدید داشتم که دارم هم وقت ایشون رو میگیرم هم خودم دارم مرتکب گناه میشم وقتی می‌دونم این رابطه به ازدواج نمی‌رسه در نهایت با کمک شما این رابطه رو مودبانه تموم کردم. الان هم بعد یک هفته با اینکه گاهی دلتنگ میشم ولی احساس سبکی دارم و از شما هم ممنونم و هم امیدوارم خدا منو ببخشه 😞
سلام آقای محمدی. گفتید احساس گناه. الان همین مورد که در موردش بهتون گفتم، چهره ی دختر خانم هم همون نگاه اول جلسه اول به دلم ننشست. دنبال بهونه می گردم که جواب منفی بدم و رک نگم چهره به دلم ننشسته. واقعا احساس گناه می کنم سر همین. 😑😑 دختر خوبی هستن از نظر اخلاقی و شرایط من رو هم قبول کردن. همین باعث میشه بیشتر احساس گناه و ترس کنم. دختر خانم ناراحت نشه بعدش؟ دلش نشکنه؟ و از کجا معلوم دختر دیگه ای حاضر بشه این شرایط من رو قبول کنه؟ 😑😑☹ کارگاه به دل نشستن رو هم گوش دادم، به این نتیجه رسیدم که دو سه جلسه بگذره، شاید درست شد این احساسه... از دست خودم خیلی عصبانی ام سر این. هم احساس گناهه، هم ترسه هم...😡😡
سلام من در حال آشنایی با آقایی برای ازدواج بودم ایشون مدام میگفتن اگه بعد از مشاوره و رفت و آمد متوجه بشیم برای هم مناسب نیستیم چی؟؟؟ منم توی چت گفتم خوب این مسئله برای من مهم نیست.... (هنوز داشتم بقیه مطلب را در پیام های بعدی تایپ میکردم) یهو ایشون گفتن واقعا یعنی اینقدر منو دوست داری که بازم باهام میمونی😍😍 من😐😐😐😐 برادر من بزار کلام منعقد بشه آخه من چرا باید بعد از دوبار بیرون رفتن و یک جلسه مشاوره عاشق شما بشم که حتی اگه بفهمم مناسب نیستیم باهاتون ازدواج کنم؟؟؟؟ اونجایی عذاب وجدان گرفتم که دیگه بقیه حرفم رو نفرستادم و با فرستادن استیکر 😊 حرفاشون رو تایید کردم. خودمم نفهمیدم چرا این استیکر رو فرستادم. حس کردم یهو بزنم توی ذوقش ناراحت میشه😕😕😕 البته الان عذاب وجدان ندارم. به من چه. میخواست کنترل هیجان داشته باشه😒
اولین ارتباطی که با یک دختر خانم داشتم بسیار باعث عذاب وجدانم شد دوران دانشگاه اندکی جذاب بودم، کاپیتان تیم رباتیک، شیطون، وروجک و ... دختر خانمی برام نامه ای نوشته بود و احساساتش رو بیان کرده بود من هم بسیار بی تجربه در این حوزه، کسی هم نبود مشورت بگیرم در نهایت مسیر رو اشتباه رفتیم، عواطف جای منطق رو گرفت و مسیر به سمتی رفت که دیگه نمیشد ازدواج و آینده ای برای خودمون ببینیم دختر خانم اشتباه بزرگی در حق من کرد و من نتونستم ببخشمش و باهاش خداحافظی کردم طی سال ها خواست برگرده اما بهش اجازه ندادم، حتی در مواقعی به ناحق باهاش تندی کردم تا شاید دیگه برنگرده حتی اخیرا و بعد از ده سال و با اینکه ازدواج کرده بود، پیام داده بود تا مجدد یادی از گذشته ها بکنه... و من هر از چند گاهی این عذاب وجدان رو دارم که شاید اگر در اون زمان عاقل تر بودم می‌تونستم این اختلافات رو قبل بزرگ شدن مدیریت کنم و الان هر دو نفرمون کنار هم خوشبخت بودیم و اون هم اینقدر عذاب نمی‌کشید
سلام اقای محمدی من به یکی از پسرای فامیل یه علاقه ی ریزی داشتم، بعد ایشون اومدن خاستگاریم و فهمیدم علاقه دو طرفه بوده، و اتفاقا از طرف ایشون خیلی شدید بوده.🙄 اما بعد صحبت و مشاوره من جواب منفی دادم هرچند خیلییی سخت بود برام، و ایشون الان با اینکه چند سال گذشته همچنان تو فاز شکست عشقیه و میگه نمیخوام ازدواج کنم😑 من هربار که میبینمش(زیاد رفت و امد داریم حتی مسافرت)، یا صفحات مجازیشو چک میکنم انقدررر عذاب وجدان میگیرم که حتی یه وقتایی فکر میکنم دلایل منطقیم شاید خیلی مهم نباشن و یه کاری کنم باهم ازدواج کنیم🤦🏻‍♀️
سلام وقت بخیر راستش یکی از اقوام که باهاشون رفت و امد نزدیک داشتیم بعد یه مدتی شروع کردن با واسطه پیغام و پسغام دادن و اینکه ایشون خاطر من و میخوان و یجوری این قضیه رو پیش بردن که همه فکر میکردن من هم ایشون رو خواستارم البته همه بهم میگفتن فلانی چنین حرفایی میزنه اما بنا به فامیل بودن و اخلاق و رفتار خوب ایشون با خنده و اینکه نه این حرفا نیست ردشون میکردم 😐 تا اینکه قضیه جدی شد... و چون ایشون از اقوام نزدیک پدر بودن بنا به خراب نشدن رابطه خانوادگی باهاشون برخورد عادی داشتم انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده (با وجود تفاوت سنی یازده ساله اقا پسر😐که هربار یادش میوفتم ... ) خلاصه گذشت و کار داشت بیخ پیدا میکرد که منم شروع کردم برخورد جدی و سنگین جواب دادن و به طور جدی با پدر و مادرم صحبت کردن که این برخورد عادی ما داره سوء تعبیر میشه خیلیییی عذاب وجدان داشتم، چون پدرم همیشه بهمون میگفت،ادمی با رفتارش شناخته میشه واحترام واجبه و... تا اینکه اقا کلا دست فرمون و عوض کرد و طوری همه چیز و چید که انگار من از اول پا پیش گذاشتم و من کشته مرده خم ِ ابروی شکسته شون بودم😐😂 الانم که من و میبینه راهش و کج میکنه و جواب سلام نمیده😂 خواستم بگم درسته که احساس عذاب وجدان پیدا میکنید اما واقعا بعضی ها ارزشش رو ندارن.
سلام اتفاقا همین دیشب تجربه اش کردم گرچه نمیدونم واقعا تقصیر و اشتباهی از من بوده یا نه؛ با یه بنده خدایی تقریبا یک ماه ۴ جلسه(۲ جلسه خونه، ۲ جلسه بیرون) صحبت کردم قصدم کاملا آشنایی بیشتر برای رسیدن به تصمیم بود اما دیروز که جواب منفی دادم مادرشون رفتار بدی داشتن و گفتن ما رو علاف کردید مگه آشنایی نیاز به جلسات بیشتر داره؟🙄 پسرشون خیلی فرد شریف و خوبی بودن فقط با این طرز تفکر، برای ایشون به شدت دچار عذاب وجدان شدم که کاش طولش نمیدادم که اینجوری بخواد اذیت بشه
ادمین نوشت :: جدیدا عمر ازدواج ها از عمر رابطه ها کمتر شده. با آدمی که 3 ساله دوسته، 3 ماه بیشتر نمی تونه زندگی کنه😶✋ یا توی دوستی هاتون دقت کنید یا توی ازدواج هاتون 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ کانال مشاوره پیش از ازدواج @mohammadi2i
سلام وقت بخیر درموردسوالتون ۴۱سالمه ودر۲۰سالگی ازدواج کردم درست دراوج کنکورم ۳ماه مانده بود که ازطرف یکی از اقوام برای پسرشون خاستگاری کردن وقرارشد چند شب بعد حضوری بیان خانه والبته اون شب نیامدن وبعدا (چندسال بعد)فهمیدیم علتش مخالفت مادرشون بوده و البته اون موقع گفتن سربازیش تموم بشه متاسفانه من که ۱۸سالم بود ویه جورایی از ایشون خوشم میامد وفضای اون موقع خانواده ها وحیا و... به صورت تخیلی ودرذهن عاشق این آقا شدم وباهاش دوسال تمام زندگی کردم وضربه بدی هم به کنکورم زدم وهم ادامه زندگیم تاجایی که فقط از خدا یه راه در رو میخواستم ومتاسفانه با اولین خاستگار رسمی بعدی بدون دقت به مسائل به دل نشستن و.... ازدواج کردم ولی هرشب وهر روز با خیالم زندگی میکردم اون راجایگزین نداشته های همسرم قرارمیدادم والبته همسرم هم کم نگذاشت واز بددهنی وکتک زدن وتوهین وقطع ارتباط خانوادم و......حتی مانع ادامه رشته دانشگاهیم وادامه کار و.... والان بعد از ۲۲دوسال ،سالهایی هست که تنها میخوابم تنها مسافرت میرم تنها غذا میخورم وکلا اون تواتاق خودش زندگی میکنه ومن توحال خونه و.......
سلام عذاب وجدان من از جنس دیگه است ... اونم اینه ک ترم اول دانشگاه با آقایی ک وارد رابطه شدم با هدف ازدواج، فضا ب سمت احساسات رفت و من چندین ساله عذاب وجدان دارم بابت گناهان و اشتباهاتم🙁اگه همون موقع ک ایشون گفت ازم خوشش اومده میگفتم با خانواده خودش مطرح کنه و پاپیش بذارم و گرنه خدافظ، این همه سختی برای خودم نمی‌ساختم
سلام و وقت بخیر چندین سال پیش یکی از شهرستان های کوچیک زندگی میکردیم برادر دوست مادرم اومدن خواستگاری بدون حتی یه شاخ گل و جعبه شیرینی😳( ادم همینجوری هم اولین بار دست خالی خونه کسی نمیره چه برسه به خواستگاری) چون از اون شهرستان خواستگارای دیگه ای هم داشتم ولی هیچ کدوم دست خالی نیومده بودن خیلی بهم برخورد بعد صحبتای اولیه به پدرم گفتم اگه گفتن دختر و پسر باهم صحبت کنن قبول نکنید بگید جلسه بعدی اونا هم بعد چند بار اصرار و قبول نکردن ما رفتن و دیگه پیگیری نکردن بعد رفتنشون کلی گریه کردم بخاطر همچین خواستگاری بعدم گویا خواهرشون مادرم رو جایی دیده بودن سرسنگین بودن و سعی کردن با مادرم روبرو نشن بعدا فهمیدم که چون رسم دارن که حتما همون جلسه اول دختر و پسر باهم صحبت کنن، اینکار ما یجور بی احترامی بوده به اونا عذاب وجدان گرفتم چون پدر و مادرشون سنشون بالا بود و یه جورایی کوچیک شدن البته من اونموقع قصدم این نبود الان بعد گذشت چند سال میگم باید میرفتم صحبت میکردم و ناراحتیمو بهشون انتقال میدادم اینجوری دوطرف ازهم ناراحت شدیم و شاید هیچ کدوم نفهمیدیم طرف مقابلمون چرا این کارو کرد
ادمین نوشت: امروز سوار تاکسی شدم. باقیمانده پول این ها رو بهم داد✋😶 قبلن ها انقد پول داشتی می تونستی بری ازدواج کنی😶 من ی دونه پول بهش دادم. اون ده تا پول بهم پس داد. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
سلام با فامیل درجه یک وصلت کردم درصورتی که همش تو تردید بودم که آیا واقعا میتونم باهاش زندگی کنم یا نه، میتونم به عنوان همسر بپذیرمش یا نه، واقعا دوسش دارم یا تو رودروایسی خانواده ها قبول کردم؟ چون ما باهم بزرگ شده بودیم عذاب وجدان این که اون داره روز به روز به من وابسته تر میشه درحالی که من هنوز تو تردید دارم ادامه میدم خواب و خوراک ازم گرفته بود حس می کردم دارم بهش ظلم میکنم در نهایت تو دوران عقد تصمیم به پایان این رابطه گرفتم...