eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
815 ویدیو
27 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۶ ماه میشد که از رابطه سمی خارج شدم و حالم خیلی خوب بود و هست . اما از وقتی شنیدم ازدواج کرده همش خوابشو می بینم . عمیقا از ته دل خوشحالم که باهاش دیگه ارتباطی ندارم . ولی نمی فهمم چرا تو خواب‌ ام میاد . و تبدیل به کابوس شده برام .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از تموم شدن رابطه عاطفی ای که اولین رابطه ام بود و یک سال منتظر شروعش بودم و تموم شدنش تو اوج و یه هویی و بی دلیل و با بهانه های الکی از سمت طرف مقابل بود؛ حس از هم پاشیدن داشتم. و منتظر فردا نبودم و اتفاقا هیچ امیدی به هیچ چیز و هیچ کس هم نداشتم نه امید داشتم بگرده و نه امید داشتم حتی اگه برگرده بتونم قبولش کنم دوباره روتین زندگیم به مدت دو ماه کاملا به هم ریخت وزن کم کردم شدیدا کم خواب شدم مشکلات پوستی پیدا کردم و دیگه از هیچکدوم از چیزایی که قبلا لذت میبردم، به اندازه قبل لذت نبردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقای محمدی میشه این فانتزی را که همسرم یه مشکلی داره و من مشکلش را حل میکنم و با سختی فراوان و آن خیلی از من تشکر میکنه و.... را پودر بنمایید 😢
من وارد یه ارتباط صرفا عاطفی با دوست همجنس خودم شده بود. من خیلی بهش دلبسته شده بودم و کل قلب و احساسمو داده بودم بهش. و بعد اتمام این دوستی فقط آرزوی مردن میکردم از خدا و یک سال شب و روز گریه کردم. و عمیقا تنهایی رو تجربه کردم. اولش که اصلا نمیتونستم قبول کنم و همش باهاش صحبت میکردم تا برگرده خیلی استرس و حال بدی داشتم. اونم همش منو پس میزد. هنوز هر وقت میبینمش انقدر به شدت حالم بد میشه که افسرده میشم.
221.6K
آدم های سمّی دختر و پسر ندارن 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
با یه پسر چندین ماهه اشنا شدم خواستگاری اومد خانوادم مخالفت شدید دارن و خودمم مرددم گاهی افسرده میشه فحش میده تند میشه (میگه که اثار بچگیه و مشکلی برای درمان و رونشناس و مشاوره رفتن در ظاهر نداره) کلی حرف دارم یه چیزایی و میدونم ولی میدونم که دل کندن ازشم برام سمه موندم از اونطرف سنمم داره میره بالا ازینطرف ویژگی های خوبم کم نداره میدونم انتخاب مهمیه ولی نمیدونم چکاری درسته
سلام، من در شرف جدایی ام، با سابقه ی ۹ ماه زندگی زیر یک سقف...، دوسالی میشه که میشناسمش؛نمیگم سر چی، کارم به اینجا رسیده،چون خیلی چیزا بوده که باعث شده رابطه ی ما تموم شه.... از روزی که مجبور شدم منزل مشترک با همسرم رو ترک کنم، این مسائل برام پیش اومد: ۱. ضعف اعصاب: طوری که کوچکترین سرو صدایی رو مخمه، و با همه دعوا دارم. ۲. تحریک پذیری بالا: کافیه یه نفر بگه بالای چشمت ابروعه. ۳. مودی شدن: یه شب دلم میخواد برگردم، و دعا میکنم که همه چی درست شه یه شب از شدت تنفر میخوام همه چی زودتر تموم بشه. ۴.گریه های یهویی: اون اوایل از خیابونم رد میشدم گریه م میگرفت، طوری که مى رسیدم اون ور خیابون صورتم خیس بود. ۵.نا امیدی از زندگی ۶. مقایسه زندگی خودم با دیگران: حسادت، و راه دادن افسردگی به زندگیم. ۷. بی صبر شدن ۸. تنفر از خود :کاری باهام کرده که از خودمم بدم میاد. ۹. نشناختن خود: تو آینه خودمو میبینم نمیشناسم. ۱۰.انزوا طلبی ۱۱. بی اعتمادی: چون از اعتمادم سو استفاده شده و مدام بهم دروغ گفته شده. ۱۲.درگیری با خانواده ۱۳. درد های عصبی شبانه
اون هایی که بیدارن بیان کانال تلگرام دارم در مورد ازدواج موقت تجربیات جالبی رو می ذارم http://t.me/mohammadi2i 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
خانم وفایی از دخترای دانشگاه و از بچه های تشکل مون بود. مدتی رفتارش رو زیر نظر گرفتم و دورا دور چکش می کردم. از خانم محبی(کارشناس آموزش مون) آمار خودش و خانوادش رو گرفتم. گاهی توی جلسات تشکل مون هم می دیدمش. من دانشجوی ارشد بودم و خانم وفایی دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی بود. فانتزیم این بود که توی یادمان شهدای گمنام دانشگاه ازش خواستگاری کنم. ی روز وقتی از کلاس اومد بیرون، رفتم پشت سرش و بهش گفتم خانم وفایی ممکنه من چن دقیقه وقت شما رو بعد از صرف ناهارتون، کنار یادمان شهدای دانشگاه بگیرم؟ بنده خدا کمی سرخ و سفید شد و گفت چشم. چه ساعتی خدمت برسم؟ گفتم ساعت دو. خانم وفایی در حال فاتحه خوندن بر مزار شهید گمنام بودن که من وارد یادمان شدم. سلام و احوالی کردم و رفتم سر اصل مطلب. گفتم مدتیه شما رو زیر نظر دارم، بنظرم معیارهای من رو برای ازدواج دارید، اگر مایل هستید برای آشنایی بیشتر شماره پدر یا مادرتون رو بهم بدید تا من از طریق خانواده اقدام کنم. خانم وفایی نفس عمیقی کشید و بهم گفت: "من ماه آینده دارم عقد می کنم". انگار ی پارچ آب سرد ریختن روم. فانتزیم در نطفه پودر شد. توی دلم گفتم ایشالا چرخش برات بچرخه🙃 بعد یکم فکر کردم و گفتم پس ممکنه یکی از دوستاتون رو بهم معرفی کنید؟! (3) 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ پ.ن: اسم خانم وفایی واقعی نیست. گذاشتم وفایی که بدونم به من وفا نکرد. عکسی که گذاشتم دقیقا جاییه که باهاشون صحبت کردم.