🌴همگام با شهدای کربلا 🌴
🌷حنظله بن مروه همدانی 🌷
جوان از اهل کوفه واز تیرهء بنی همدان
از شیعیان دوستداران امام امیرالمومنین علی سلام الله علیه جانبازی فداکار رزمنده ای شجاع وعارف به قرآن و اهل بیت وصبور شمشیرزنی زرم آزموده میدان دیده
🚩او را باید از آخرین شهیدان کوفه، پس از قیام حضرت مسلم بن عقیل دانست، او در کوفه نه تنها پیمان شکنی پیوستگان به نهضت مسلم را دید که صحنهای دردناک بر زمین کشیدن اجساد مطهر دو شهید- مسلم بن عقیل و هانی- را نیز شاهد بود.
در نزدیک کناسه کوفه، مردمی را دید که طناب بر تن مطهر و بی سر دو شهید بسته و آنها را روی خاک میکشیدند. مبهوت و خشماگین فریاد کشید؟ وای بر شما ای اهل کوفه!
ای دغل بازان و دروغ پردازان، مگر اینان چه کردهاند که با آنان چنین میکنید. آیا میدانید این کیست؟ گفتند: آری میدانیم مسلم بن عقیل، پسرعمویامام حسین بن علی سیدالشهداء (سلام الله علیه ) است. وای بر شما اگر میدانید کیست! چرا کشتید و بر خاک میکشید.
ناجوانمردان قهقه زدند و حنظله لبریز از خشم شمشیر کشید و بر آنان تاخت. ١۴ نفر بر خاک افتادند و حنظله خود نیز پس از نبردی سنگین به شهادت رسید، او در هنگام شهادت تقریباً ٢۵ ساله بود.
شبانگاه دو روز بعد، چند زن به رهبری همسر هانی بن عروه اجساد این سه شهید را در کنار مسجد اعظم کوفه دفن کردند.حنظله مردی رشید، غیور، فصیح و بلیغ و دوستدار اهل بیت(ع) بود
زادگاه وی کوفه و از تیرهای بنی همدان بود. شهادت او احتمالاً دوازدهم یا سیزدهم ذی الحجه بوده است.
سلام بر حنظله بن مروه هَمْداَنِی غیور مرد جوان کوفه
اللهم عجل لولیک الفرج والنّصر و العاقبه
الحمدالله#عبدالامیرم #
22.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 #مولوی_عبدالحمید
#دروغگوی_کم_حافظه
📌اربعین برای امام حسین (ع) رو قبول نداریم و برای پدرمون هم سیاه نمیپوشیم و بیشتر از ٣روز عزاداری نمیکنیم! اهلسنت هم نباید برن اربعین و مجالس عزای امام حسین و اصلا این وحدت ایجاد نمیکنه!
@khamse5
🔆 دستگيرى از تهى دستان
🌴در يكى از روزها امام حسين عليه السّلام از محلّى گذشت و عبورش به عدّه اى از فقرا و تهى دستان افتاد كه سفره نانى پهن كرده و مشغول خوردن غذا بودند.
🌷هنگامى كه آن افراد، حضرت را مشاهده كردند او را براى خوردن غذا دعوت نمودند.
🌹حضرت دعوت آنان را پذيرفت و چون در كنار آن ها نشست، پس از لحظه اى فرمود: چنانچه خوراک شما صدقه نمى بود، حتما با شما غذا مى خوردم؛ چرا که صدقه بر آل محمد علیهم السلام حرام است.
🌺 سپس امام حسين عليه السّلام در ادامه فرمايشاتش افزود:
🌱هنگامى كه غذايتان را ميل نموديد، بلند شويد تا با همديگر به منزل ما رويم و ميهمان من باشيد.
💐 آن ها هم دعوت امام عليه السّلام را اجابت كردند و چون وارد منزل شدند؛ حضرت آن ها را مورد لطف و احترام قرار داد و تعدادى لباس به همراه مقدارى پول نقد به هر یک از آن ها پرداخت نمود.
📚بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۱۹۱، عوالم،ج ۱۷، ص ۶۵.
✳️ نقد و نظر
سلام بر شاه شهید کربلا و یاران شهیدش
سلام و درود و اعظم الله اجورنا و اجورکم فی مصیبه مولانا الامام الحسین الشهید علیه السلام
در این روایت پرسشی است آیا افرادی که به دلیل فقر صدقه و زکات دریافت می کنند خوردن غذا در خانه آنان بر افراد غیر فقیر مباح نیست
آیا آنان مالک آنچه دریافت کردند نمی شوند
آیا فقیهان در این مقام فتوا به عدم جواز خوردن می دهند
یا اینکه آنان آنچه دریافت می کنند مالک میشودند لذا اگر کسی را مهمان کنند از همان صدقات اطعام کنند عنوان صدقه ندارد
ظاهراً بر اساس مبانی و قواعد فقهیه دیدگاه دوم صحیح است دریافت صدقه مستقیم از مردم بر اهل بیت ع حرام بود لذا روایت یاد شده علاوه بر خلاف قواعد خلاف منش اهل بیت علیهم السلام است که امتناع از خوردن غذای فقیران منافی با تکریم آنان دارد
مگر اینکه روایت حمل شود بر مورد خاص که آنان بر سفره ای صدقه ای نشسته بودند یا موارد دیگر
اساتید لطفاً اعلان نظر و بررسی کنند
سید کمال الدین عمادی
زینب و دیگر دختران و زنان حرم، مانع بودند برای بهمیدانرفـتنِ علی. یکی کمربندش را گرفتهبود، یکی به ردایش آویختهبود، یکی دست در گردنش انداختهبود، یکی پاهایش را در بغل گرفتهبود و او با این همه بند عاطـفه بر دست و پا و ردا و گردن و کمر و شانه و دل، چگونه میتوانست راهیِ میدان شود؟
این بود که حسـین کار را با یککلام یکسـره کرد و آب پاکی را بر دستهای لرزان زینب و دیگران ریخت:
رهایش کنید عزیزانم! که او آمیـخته به خدا شدهاست، به مقام فـنا رسیدهاست و به امتـزاج با پروردگار خویش درآمدهاست. از الان او را کشـتهی عـشـق خدا ببینید. او را پرپر شده، به خون آغشـته، زخم بر بدن نشـسته و به معـبود پیوسـته بدانید...
او این را گفت و دستهای لرزان دختران و زنان فرو افتاد و صیحهی زینب به آسـمان رفت و دلها شکسـتهشد و رویها خراشـیدهشد و مویها پریشان و چشمها گریان و جانها آشـفته و نگاهها حیران.
📖 پـدر، عـشـق و پـسـر
✍🏼 سیّدمهدی شجاعی
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری: «از محبت اهلبیت علیهمالسلام نباید دست برداشت!»
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 پس باید بدانیم که یک واجب بزرگی بر دوش همه است، معلمین با تعلیم و مادحین(مداحان) با عمل، به اینها بفهمانند که از محبت [اهلبیت علیهمالسلام] نباید دست برداشت. همهچیز توی محبت است.
🔸 اگر ما خدا را دوست میداشتیم، آیا ممکن بود دوستانش را دوست نداشته باشیم؟ آیا ممکن بود اعمالی را که او دوست میدارد، دوست نداشته باشیم؟ آیا چنین چیزی میشود که کسی دوست خدا باشد، اما دوستِ دوستان خدا نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دوست دارد، نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دشمن دارد، باشد؟ آیا چنین چیزی میشود؟!
📚 رحمت واسعه، ص٢٨١ (مجموعه فرمایشات حضرت آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و اصحاب و یاران آن حضرت)
✳️ @bahjat_alabd
ما و حسین(ع)
حسین بن علی، نور چشم محمد بن عبدالله- علیهم السلام- در روز روشن و در برابر هزاران چشمِ بینا در حالی که همه می دانستند او کیست و چه می خواهد، کُشته و تکه تکه شد! مگر او چه می خواست؟ آیا آهنگِ سرنگون کردن حکومت یزید را داشت؟ قصد هرج و مرج و فتنه انگیزی در میان مردم داشت؟ هرگز، هرگز! او فقط حاضر نبود انسانیت و آزادگی اش را بفروشد، همین. دستگاه حکومت مُصرّانه از او می خواست که: اولاً با یزید بیعت کند ثانیاً از فساد حاکمیت انتقاد نکند و سخنی در مخالفت با حکومت یزید به زبان نیاورد! و حسین نه می توانست عقیده اش را پنهان کند و زبان بُریده به کُنجی بنشیند و مشغول عبادت گردد، و نه می توانست آزادی بیان اش را به حُطام دنیا بفروشد و دیده ها را نادیده انگارد!
او تاب دیدن آن همه زور و تزویر و فساد و دروغ و حق کشی را نداشت، هم از این رو جان خود و عزیزانش را در راه آزادی عقیده و بیان و حرمت آزادگی و اخلاق و انسانیت فدا کرد تا آیندگان بدانند که ارزش های والای انسانی را نباید قربانی کرد، آن هم در پای زندگی ذلیلانه و خفّت بار! برای همین هم در میان خون و جهاد و شهادت از عمق جان فریاد بر می آورَد: هیهات منا الذلّه!
اما ما چه می کنیم با این قصه؟! چقدر در سلوک شخصی خود پیرو آن امام سربلند هستیم؟ برای داشتن جامعه ای پاکیزه و عاری از دروغ و فساد قدمی بر می داریم؟ آیا حاضریم برای زیستن در چنین جامعه ای از منافع شخصی خود اندکی- آری اندکی- چشم پوشی کنیم؟
بله می دانم سخت است، خیلی هم سخت؛ ولی هیچ راه میان بُری وجود ندارد، تنها باید از خود شروع کرد: اصلاح خود و ذات البین، همین.
✍️حسین مختاری
عاشورا در یک نگاه
تاریخ می گوید بعد از نهضت عاشورا و به تأسی از حرکت امام حسین(ع) شورش ها و قیام های بسیاری علیه امویان و جائران جبّار به راه افتاد و غالب آن قیام ها نیز عاقبتی خونین و تراژیک پیدا کردند اما تاثیری که در میان مردم ایجاد نمودند چندان دوامی نیافت و در طی روزگاران پرده ی نسیان بر رویشان فرو افتاد.
پس دلیل دوام و قوام قیام کربلا را در کجا باید جُست؟ بی شک این رازِ متعالی در شخصیت الهی و کاریزماتیک امام حسین نهفته است.
علیرغم ظاهر خونین و غم آلودی که در بادیُ النّظر در داستان کربلا به چشم می آید کلّیّت آن در حریری از دلربایی و زیبایی پیچیده شده است. جزئیات و فروع آن نیز، هر یک به نوعی، زیبایی را آینه وار باز می تابانند؛ از ماجرای مسلم بن عقیل و حُرّ بن ریاحی و عباس بن علی... گرفته تا سخنرانی زینب، دختر علی بن ابیطالب، در حضور عبیدالله بن زیاد و نیز وقایعی که در کاخ یزید به وقوع پیوست، همه و همه گوشه هایی از این زیبایی را به نمایش می گذارند.
گویی موزیسین دانا و کارکُشته ای ارکستر سمفونی بزرگ و باشکوهی را رهبری می کند و تک تکِ نوازندگان در عین هماهنگی، ساز خود را در وقتِ دقیق خویش و با مهارت تام و تمام به نوا در می آورند. آنها را می بینی که روزها و ماه ها برای این کار عظیم و ماندگار ممارست کرده اند و زیر و بم کار را نیک آموخته اند.
خوب که گوش کنی صدای عشق را از ابتدا تا انتهای این قصه می شنوی- گو اینکه برای آن مُنتهایی نمی توان متصوّر شد؛ نوای این نیِ افسونگر تا ابدالآباد شنیده خواهد شد!
✍️ حسین مختاری
🌱شادی در واقعه ی طف🌱
درست است که ظاهرِ قصه ی کربلا را با حزن و بلا نوشته اند و هیچ انسان پاک طینتی را نتوان یافت که از این قصه ی پُرغصه ننالد و اشکی فرو نبارد؛ اما باطن این واقعه خالی از سُروری و بَهجتی نیست. گرچه دلدادگان حسینِ علی(ع) در این ایام جامه ی سیاه بر تن می کنند و در غمِ او و یارانش نوحه و نوا سر می دهند، ولی شوری که از این داستان در سرها می افتد آن حزن جان سوز را بدل به ابتهاجی شورآفرین می کند. اینجا دیگر شاهدِ یک حادثه ی غمبار پُر از آه و فغان و مصیبت نیستیم بلکه داستانی است مملو از روح حماسی و شور حیات و سربلندی و آزادگی و جوانمردی.
قاسم بن حسن نوجوان نوبالغی است که به قصد یاری سپاه عموی بزرگوارش آماده ی شهادت می شود؛ حسین بن علی می خواهد ببیند نگاهِ یادگار برادرش به مرگ چگونه است؟ قاسم جواب می دهد: یا عمّ أحلی مِن العَسل؛ ای عمو، مرگ برای من از عسل شیرین تر است!
و مگر نه اینکه شیرینی و شادی هر دو دوستان قدیمند!
و در کوفه آن گاه که ابن زیاد رو به زینب خواهرِ حسین(ع) می کند و می گوید: "دیدی خدا با برادرت حسین و خاندانت چه کرد!!" دختر علی بن ابیطالب جواب می دهد: «ما رأیتُ الّا جمیلاً» جز زیبایی ندیدم!
و مگر نه اینکه زیبایی و شادی نیز هر دو یاران همنشین همند!
مگر نه اینکه شهیدانِ سرفراز کربلا جان شان را با خدا معامله کردند و از زندان تن رهیدند؟ پس همگی به وقتِ جان دادن در اوج شادی و فَرَح و انبساط بوده اند. هم از این رو در داستان کربلا حزن و شادی دست در دست هم و پا به پای هم پیش می روند. در حدیثی می خوانیم: مؤمن در هنگام مرگ بسیار مسرور و شادمان میگردد.
چونکه ایشان خسرو دین بودهاند
وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند
کنده و زنجیر را انداختند
(مثنوی، دفتر ششم)
در مقاتل آمده است که در روز عاشورا هر چه آن حضرت به شهادت نزدیک تر میشدند، چهرهشان برافروختهتر و شادابتر و حالت حضرت آرامتر میشد.[بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۷؛ و نیز "روح مجرد"، ص ۸۴]
✍️حسین مختاری
🌱 جز زیبایی ندیدم!🌱
معروف است که وقتی اسیران کربلا را در کوفه، برابر عبیدالله بن زیاد، حاضر کردند، عبیدالله رو به زینب(س)، دختر علی بن ابیطالب(ع)، کرد و به طعنه و تَسخر گفت: "دیدی خدا با خاندانت چه كرد!!" بزرگِ زنانِ بنی هاشم در پاسخ او گفت: "ما رأیتُ الا جمیلا!"( جز زیبایی ندیدم...).
این سخن در ابتدا شاید کمی عجیب و دور از فهم و انتظار برسد، چرا که بنظر می رسد در واقعه ی کربلا چیزی جز غم و اندوه و فاجعه و خشونت و ستم نبود. درستش هم همین است، در آن واقعه صحنه هایی ثبت شده است که دل هر انسانی را متالّم و بل پاره پاره می کند. ولی در ورای آن همه ستم و غم و اندوه دریایی از شکوه و بزرگیِ روح و ایثار و زیبایی موج می زند. به عبارت دیگر اگر از ظاهر آن حادثه ی دلخراش عبور کنیم و نگاهی به فراسوی آن بیفکنیم حقیقتاً که جز زیبایی نخواهیم دید.
چه چیزی بالاتر و انسانی تر و زیباتر از بیعت نکردن با حاکم جائری چون یزید بن معاویه بن ابی سفیان که علناً ضروریات دین را انکار می کرد و به سادگی آدم می کشت؟ چه چیزی زیباتر از صحنه ی رسیدن عباس بن علی به شریعه ی فرات و لب تشنه خارج شدن از آن؟ چه چیزی زیباتر از عمل حسین وقتی که احساس کرد عده ای از شرم حضور او نمی توانند آن صحرای بلا را ترک کنند، شب هنگام فرمان داد چراغ ها را خاموش کنند "تا گریزد آنکه بیرونی بُوَد"؟ چه صحنه ای باشکوهتر و زیباتر از توبه و رزم و شهادت حرّ ریاحی پس از آنکه راه را بر کاروان امام بسته بود؟
گویند امام وقتی بالای بدن پاره پاره ی او رسید، خاک از سر و صورت حر پاک کرد و فرمود: "تو همان گونه که مادرت تو را حُر نامیده است در دنیا و آخرت، حر و آزاده ای!"
داستان وَهَب که گویا مسیحی بوده و بعد از پیوستن به قافله ی حسین بن علی مسلمان شده بود، از همه زیباتر است. گویند چند روزی از عروسی وهب سپری نشده بود که حجله ی دامادی را رها کرد و حجله ی شهادت را برگزید. بعد از اینکه شجاعانه جنگید و دست هایش قطع شد، عمر سعد دستور داد گردنش را زدند، و سر بریده اش را به سمت لشکر حسین(ع) انداختند. مادرش سر بریده ی فرزند را در آغوش کشید و گفت: «حمد و سپاس خداوندی را که با شهادت تو روی مرا سفید کرد». و آنگاه سر بریده را به سوی دشمن انداخت!
اینها و ده ها مثل آن نمونه های کوچکی هستند که آن روز زینب، کاروان سالار اسیران، به چشم دیده بود و ما از ورای تاریخ غبارگرفته توانسته ایم به برخی از آنها دست یابیم. ولی نگاه و نگرش زینب، دختر علی و فاطمه، و نواده ی غیور پیامبر کجا و نگاه کم سوی ما از ورای قرون کجا؟!
حسین مختاری