🟢 برخورد خشن راننده اتوبوس با شهید مطهری به خاطر لباس روحانیت
🔹در ایامی که در قم بودیم، تازه این شرکتهای مسافربری راه افتاده بود. به قصد مشهد سوار شدم. بعد از مدتی احساس کردم راننده اتوبوس نسبت به شخص من که معمّم هستم، یک حالت بغض و نفرتی دارد. نه من او را میشناختم و نه او مرا میشناخت. در ورامین که توقف کرد، وقتی خواستم از او بپرسم که چقدر توقف میکنید، با یک خشونتی مرا رد کرد که دیگر تا مشهد جرأت نکنم یک کلمه با او حرف بزنم!
🔹پیش خودم توجیهی کردم، گفتم لابد مسلمان نیست، مادّی است، یهودی است. آن طرف سمنان که رسیدیم، من وقتی رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم، همین راننده را دیدم که دارد پاهایش را می شوید. مراقب او بودم، دیدم بعد وضو گرفت و نماز خواند. حیرت کردم: این که مسلمان و نمازخوان است! ولی رابطه اش با من همان بود که بود.
🔹شب شد. پشت سر من دو تا دانشجوی تربتی بودند. آنها هم میخواستند ایام تعطیلات بروند خراسان (تربت). او برعکس، هرچه که نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت، نسبت به آنها مهربانی میکرد. شب از یکی از آنها خواهش کرد که بیاید کنارش با هم صحبت کنند تا خوابش نبرد. او هم رفت. دیدم این راننده دارد سرگذشت خودش را برای آن دانشجو میگوید. من هم به دقت گوش میکردم که بشنوم.
🔹 اولًا از مردم مشهد گفت که از آنهایشان که با آخوندها ارتباط دارند بدم میآید. گفت: خلاصه این را بدان که در میان همه فامیل من، تنها کسی که راننده است منم. باقی دیگر، دکتر و مهندس و تاجر و افسر هستند.
🔹من سرگذشتی دارم. پدر من آدم مسلمان و بسیار متدینی بود. من بچه بودم، مرا به دبستان فرستاد. پیشنماز محلّه از این مطلب خبردار شد، آمد پیش پدرم گفت: تو بچهات را به مدرسه فرستادهای؟! ای وای! مگر نمیدانی که اگر بچهات به مدرسه برود لامذهب میشود؟ پدر من هم از بس آدم عوامی بود، این حرف را باور کرد و دیگر نگذاشت دنبال درس بروم. یک روز بعد از اینکه زن و بچه پیدا کردم فهمیدم که اصلًا من سواد ندارم.
🔹معمّا برای من حل شد که این آدم، بیچاره خودش مسلمان است ولی خودش را بدبختِ صنفِ من میداند، می گوید: این عمامه به سرها هستند که ما را بدبخت کردند.
🔹این یک جور نهی از منکر است، یعنی رماندن، بدبخت کردن مردم و دشمن ساختن مردم با دین و روحانیت. بعد من پیش خود گفتم: خدا پدرش را بیامرزد که فقط با آخوندها دشمن است، با اسلام دشمن نشد؛ باز نمازش را میخواند، روزه اش را میگیرد، به زیارت امام رضا(ع) میرود.
📙 حماسه حسینی، ج۱، ص۸-۲۳۶(با اندک تلخیص)
🟢 برخورد خشن راننده اتوبوس با شهید مطهری به خاطر لباس روحانیت
🔹در ایامی که در قم بودیم، تازه این شرکتهای مسافربری راه افتاده بود. به قصد مشهد سوار شدم. بعد از مدتی احساس کردم راننده اتوبوس نسبت به شخص من که معمّم هستم، یک حالت بغض و نفرتی دارد. نه من او را میشناختم و نه او مرا میشناخت. در ورامین که توقف کرد، وقتی خواستم از او بپرسم که چقدر توقف میکنید، با یک خشونتی مرا رد کرد که دیگر تا مشهد جرأت نکنم یک کلمه با او حرف بزنم!
🔹پیش خودم توجیهی کردم، گفتم لابد مسلمان نیست، مادّی است، یهودی است. آن طرف سمنان که رسیدیم، من وقتی رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم، همین راننده را دیدم که دارد پاهایش را می شوید. مراقب او بودم، دیدم بعد وضو گرفت و نماز خواند. حیرت کردم: این که مسلمان و نمازخوان است! ولی رابطه اش با من همان بود که بود.
🔹شب شد. پشت سر من دو تا دانشجوی تربتی بودند. آنها هم میخواستند ایام تعطیلات بروند خراسان (تربت). او برعکس، هرچه که نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت، نسبت به آنها مهربانی میکرد. شب از یکی از آنها خواهش کرد که بیاید کنارش با هم صحبت کنند تا خوابش نبرد. او هم رفت. دیدم این راننده دارد سرگذشت خودش را برای آن دانشجو میگوید. من هم به دقت گوش میکردم که بشنوم.
🔹 اولًا از مردم مشهد گفت که از آنهایشان که با آخوندها ارتباط دارند بدم میآید. گفت: خلاصه این را بدان که در میان همه فامیل من، تنها کسی که راننده است منم. باقی دیگر، دکتر و مهندس و تاجر و افسر هستند.
🔹من سرگذشتی دارم. پدر من آدم مسلمان و بسیار متدینی بود. من بچه بودم، مرا به دبستان فرستاد. پیشنماز محلّه از این مطلب خبردار شد، آمد پیش پدرم گفت: تو بچهات را به مدرسه فرستادهای؟! ای وای! مگر نمیدانی که اگر بچهات به مدرسه برود لامذهب میشود؟ پدر من هم از بس آدم عوامی بود، این حرف را باور کرد و دیگر نگذاشت دنبال درس بروم. یک روز بعد از اینکه زن و بچه پیدا کردم فهمیدم که اصلًا من سواد ندارم.
🔹معمّا برای من حل شد که این آدم، بیچاره خودش مسلمان است ولی خودش را بدبختِ صنفِ من میداند، می گوید: این عمامه به سرها هستند که ما را بدبخت کردند.
🔹این یک جور نهی از منکر است، یعنی رماندن، بدبخت کردن مردم و دشمن ساختن مردم با دین و روحانیت. بعد من پیش خود گفتم: خدا پدرش را بیامرزد که فقط با آخوندها دشمن است، با اسلام دشمن نشد؛ باز نمازش را میخواند، روزه اش را میگیرد، به زیارت امام رضا(ع) میرود.
📙 حماسه حسینی، ج۱، ص۸-۲۳۶(با اندک تلخیص)
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
سبح یکشنبه تان بخیر
و بهار است، در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
#علامه_طباطبایی :
نوبهار کنایه از ایام جوانی و نشاط زندگی انسانی است.
خواجه در این بیت به سالک خطاب میکند که دوران جوانی را پیش از فرارسیدن فصل کهولت و فرسودگی و پیری مغتنم شمار که همیشگی نیست؛ و روزگار عمر و حیات را پیش از حلول موت دریاب و قدم همتی در راه رسیدن به کمالات و حیات طیبه دیدار حضرت حق که به منظور آن آفریده شدهای بردار؛
چنانکه در روایت داریم:
« اغتنمْ خمسًا قبل خمسٍ: شبابَك قبل هرمكَ و صحتَك قبل سقمِكَ وغناكَ قبل فقرِك وفراغَك قبل شغلِك و حياتَكَ قبل موتِكَ»
پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار:
جوانیات را پیش از پیری،
تندرستیات را قبل از بیماری،
توانگریات را قبل از فقر،
فراغت پیش از اشتغال،
و زنده بودنت را پیش از مرگ.
و کوشش کن تا با ذکر و مراقبه و توجه به حضرت حق سبحانه و انس با او، اضطراب و غفلت و نگرانی باطنی را زدوده و به خوشدلی و آرامش و اطمینان قلبی به حیات طیبه جوار و دیدار حق راه یابی که:
أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
(سوره رعد، آیه 28)
صدا ۰۱۴.m4a
حجم:
22.86M
#تفسیر_قرآن سوره معارج
◀️ حجه الاسلام و المسلمین دکتر حیدری کاشانی (زید عزه) ۱۵ روز نخست ایام ماه رمضان، مسجد چهارده معصوم (ع) منسوب به آیت الله بهاء الدینی (ره) بعد نماز عصر
مورخ ۱۰ رمضان ۱۴۴۴ ق
┏━━━━━━🌼🍃━┓
@Masjede_14masoom_bahaodini
┗━━🌺🍃━━━━━┛
🔹معلم فداکار هم رفت
حسن امیدزاده، معلم فداکاری که در سال76 برای نجات 30دانش آموز گرفتار در آتش سوزی مدرسه روستای «بیجار سر شفت» خود را به شعلههای آتش زد و از ناحیه سر و صورت دچار سوختگی شدید شد، پس از 15سال تحمل درد و ناشی از سوختگی شدید در بیمارستان فومن جان باخت.
تو هیچ اخباری هم اعلام نشد.
این فداکاری رو باید توی کتابهای تاریخ نوشت
یادش گرامی ... و روانش شاد ! 🌺🌸🌺🌸🌺🌸
دوستان برای احترام به تمام ارزشهای انسانی این پیام رو در تمام گروهها به اشتراک بگذارید.
🌸🍃
♦️نمونه ای از مواجهه صریح ، منطقی و شجاعانه با افکار مخالف
(صراحت و عدم نفاق، شرط آزادى بیان)
🔻من در محيط همين دانشكده - الهیات دانشگاه تهران- به فردى كه عقايد ماترياليستى داشت و گاهى سر كلاسها ابراز مى كرد،
هم به خودش و هم چند بار وسيله استادهاى ديگر به او پيغام دادم گفتم :
🔻من به تو نمى گويم تو چرا اين طور فكر مى كنى،
حق دارى اين طور فكر كنى؛
و نمى گويم كه تو چرا فكر خودت را ابراز مى كنى،
حق دارى ابراز كنى؛
🔻ولى من يك مطلب به تو مى گويم:
تو واقعا اگر به فكر خودت ايمان و اعتماد دارى چرا جلو ما اين حرفها را نمى زنى؟
چرا هر جا دانشجويان سال اول حضور دارند- كه مى دانى از جايى اطلاع ندارند
و معمولا دانشجو از استاد حساب مى برد و بيم دارد كه آخر ترم نمره به او ندهد- حرفهايت را مىزنى؟
🔻من هم مى آيم سر كلاس مى نشينم،
دانشجويان هم باشند،
تو حرفهايت را بزن
من هم حرفهايم را مى زنم (آزادى فكر معنايش اين است)،
تو بگو
من هم بگويم،
تو بنويس
من هم بنويسم،
تو فكر خودت را ابراز كن
من هم ابراز كنم.
🔻تو صريح و بى نفاق آنچه كه واقعا فكر مى كنى بيان كن
- نه در زير لفافه هاى ديگر كه آن نفاق و حقه بازى و توطئه و اغفال و اضلال است -
من هم بيان مى كنم.
🔻گفتم اگر مايل هستى يك ميز گرد تشكيل مى دهيم،
حتى استادهاى دانشكده هاى ديگر را هم بخواهى حاضر مى كنيم،
اگر مطالبى علمى و منطقى دارى بگو،
ما هم اگر حرفى داشته باشيم در مقابل شما بگوييم.
🔻گفتم :
با اين كه من به هيچ وجه حاضر نيستم در راديو و تلويزيون حرف بزنم يا ظاهر بشوم[ در زمان رژيم گذشته]
ولى براى اين كار حاضرم، تا همه مردم ايران بشنوند يا ببينند.
ولى فكرتان را در زير لفافه هاى ديگر نگوييد.
♦️من همین جا به همه این دوستان غیر مسلمان اعلام میکنم که:
از نظر اسلام تفکر آزاد است،
تو هر طور میخواهی بیندیشی بیندیش،
هر طور میخواهی عقیده خودت را ابراز کنی- بکن
به شرط این که همان فکر واقعی خودت را ابراز کنی.
▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج24، ص: 124-با ویرایش جزئی -
https://eitaa.com/shakhes1340
نظر آیتالله خویی درباره امام خمینی (ره)
آیتالله خسروشاهی درباره نظر آیتالله خویی درباره انقلاب اسلامی و قیام امام خمینی(ره) میگوید: «در ابتدای انقلاب به نجف اشرف مشرف شدیم. به خاطر اینكه مرحوم حجتالاسلام وثوق تهرانی(باجناق حقیر) شاگرد مرحوم آیتالله العظمی خوئی بود به صرف ناهار خدمت ایشان دعوت شدیم. بنده خواستم از بركات انقلاب اسلامی و پلیدیهای رژیم پهلوی آنچه می دانم معروض دارم. ایشان فرمودند: " در بعضی از اخبار آمده است كه شخصی قبل از قیام حضرت مهدی(عج) قیام كرده و راه را برای ظهور آن حضرت آماده میسازد و من فكر میكنم آن شخص همین آقای خمینی باشد."»
هوالعلی
*...........................
وقتی که ابتر خوانده شد پیغمبر اسلام
حق خواست تا باشد خدیجه مادر اسلام
کوری چشم جمعی از آلوده دامن ها
جوشید بر دامان پاکش کوثر اسلام
هم حلقه ی عشق نبی را داشت در دستش
هم در نابی بود بر انگشتر اسلام
السابقون السابقون یعنی که او بوده
هم شانه با دست خدا در سنگر اسلام
هر روز شاگردانه زانوی ادب می زد
با شور و اخلاص و یقین در محضر اسلام
با ثروتی از مهربانی های بی حدش
بخشید جان تازه ای بر پیکر اسلام
شایستگی دارد که ام المومنین باشد
وقتی که میچرخد به حولش محور اسلام
بعد از خدیجه مصطفی اشک یتیمی ریخت
این را گواهی می دهد چشم تر اسلام
*................................
▪️بر دشمنان حضرت خدیجه سلام الله علیها و بر وهابیون مخرب مراقد مطهره لعنت
اللهم عجل لولیک الفرج
مهدی کبیری
🌺نگاهی به دعای روز یازدهم ماه رمضان :
🍂 اَللَّـهُمَّ حَبِّبْ اِلَيَّ فيهِ الاِْحْسانَ، وَكَرِّهْ اِلَيَّ فيهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ، وَحَرِّمْ عَلَيَّ فيهِ السَّخَطَ وَالنّيرانَ، بِعَوْنِكَ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ.
1⃣خدایا احسان و خوبی کردن را محبوب من گردان تا با میل و اشتیاق انجامش دهم.
2⃣خدایا اعمال زشت و نافرمانی و گناه را مورد کراهت من قرار ده تا اصلا تمایل و رغبتی به انجامش نداشته و از آن دوری نمایم.
3⃣خدایا مرا با انجام احسان و پرهیز از عصیان، از خشم و آتش عذابت دور فرما.
زیرا من طاقت خشم و کیفر تو را ندارم.
☘خدایا برای موفق شدن به احسان، و ترک گناه، نیاز به کمک تو دارم وگرنه از عهده اش برنمی آیم.
🍃پس ای فریادرس استغاثه کنندگان، با مدد و یاریت موفقم فرما.
@tadabboridarghoran
1_4043278117.mp3
زمان:
حجم:
825.7K
حقیقت جویی و آزاداندیشی
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari