خدا، همراهي با مردم ضعيف که پناهي غير از تو که حکمرانشان هستي ندارند را برعهده تو گذاشته است...
مسیح مهاجری:
📝سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی شنبه 6 مرداد 1403
🔻کابينه بايد صداي بيصدايان باشد
بسمالله الرحمن الرحيم
⬅️ بعد از آنهمه وعده درباره شنيدن صداي کساني که صدايشان شنيده نميشود، حالا مردم انتظار دارند در فهرست اسامي وزرا و ساير اعضاي دولت چهاردهم نام افرادي را ببينند که واقعاً مردمي باشند.
براي مردمي بودن، ميشود به ادعا اکتفا کرد و به عادت بعضی دولتمردان، با شعار دادن و ظاهرسازي مردم را فريب داد که البته بيارزش و بينتيجه خواهد بود. حتي اگر مردم براي چند صباحي آن را باور کنند، وقتي عملکردها را ببينند متوجه دروغ بودن آن ميشوند و اعتمادشان را از دست ميدهند. رئيس دولت چهاردهم اگر ميخواهد واقعاً خودش و دولتش مردمي باشند، بايد همکاران خود را از ميان مردم انتخاب و از سهم دادن به احزاب و جناحها پرهيز کند. مردمي بودن کابينه يعني اين.
اين روزها اسامي افرادي براي وزارتخانههاي مختلف و ساير صندليهاي دولت چهاردهم از معاون اول گرفته تا بقيه معاونين رئيس جمهور و رؤساي سازمانهاي وابسته به رياست جمهوري به گوش ميرسد که اولاً تکراري هستند، ثانياً وابسته به جناحها هستند و ثالثاً وابسته به قشر مرفهي که از دردهاي مردم بيخبرند. اين سازوکار تکراري ساخته و پرداخته سهمخواهي سران جناحهاي سياسي است که اين روزها بشدت در تکاپوي گنجاندن اسامي افراد وابسته به خود در فهرست اعضاي دولت آينده هستند. شوراي راهبري دولت چهاردهم نيز با اينکه در ترکيب کميتههايش دچار ايرادهائي هست، معلوم نيست بتواند پخت و پز نهائي خود را به مجلس برساند. در مسير اين کميتهها تا مجلس، موانعي وجود دارند که هر کدام صاحب حق وتو هستند که نوزاد به کمک عمل جراحي به دنيا آمده آنها به احتمال زياد يا ناقصالخلقه و يا با سر و کلهاي غير از آنچه آنها براي اين بدن در نظر گرفته بودند به مجلس عرضه خواهد شد. اينکه مجلس دوازدهم با اين موجود عجيبالخلقه چه کند نيز با کرامالکاتبين است.
رئيس دولت چهاردهم بايد به اين واقعيت توجه دقيق و عميق داشته باشد که مردم از شنيدن نامهاي تکراري که سالهاي سال بر صندليهاي دولتمردي تکيه زده بودند و وضعيت موجود کشور محصول حضور آنان در اين مسئوليتهاست خسته شدهاند. کاري کنيد که اسامي جديدي به گوش مردم بخورند، مردم حرفهاي تازهاي از دولتمردان بشنوند و احساس کنند قرار است فلک را سقف بشکافند و طرحي نو دراندازند. اگر درِ دولت چهاردهم عليرغم آنهمه وعدههاي مردمپسند باز هم روي همان پاشنه قبلي بچرخد، همان بهتر که نچرخد. متأسفانه آنچه اين روزها درباره اعضاء دولت چهاردهم به گوش ميرسد، اسامي تکراري کساني است که اگر به فرض محال هنري هم داشتند آن را به خرج دادهاند و ما را به اين وضعيت نابسامان رساندهاند.
از دکتر پزشکيان که با صراحت خاص خود گفته است به آنها ميگوئيم کمک کنيد ولي افراد خودشان را به ما معرفي ميکنند، اين انتظار وجود دارد که پوستهها را بشکند، از سدها عبور کند، برخلاف سنت سيئه حاکم بر روند تعيين اعضاي دولت عمل کند و به تشخيص خود فهرست وزراي کابينه را به مجلس بدهد و براي ساير اعضاي کابينه نيز زير بار باج دادن به سران جناحها و سهمخواهان قهاري که به شکلهاي مختلف در حال وارد ساختن فشار هستند نرود. اگر قرار است با آمدن دولت چهاردهم اتفاق جديدي بيفتد که به نفع مردم باشد، راهکار اينست که از همان اولين قدم که ترکيب کابينه است اين اتفاق بيفتد. با کابينه تکراري و دولتي که بر مبناي سهمخواهيها شکل گرفته باشد، هيچ اتفاق جديدي نخواهد افتاد.
⬅️ براي اينکه کابينهتان صداي بيصدايان باشد، آقاي دکتر پزشکيان شما بايد سنتشکني کنيد. به فيلمهاي دوران تبليغات انتخاباتي نگاه کنيد و ببينيد چه کساني تلاش ميکردند دوربينها آنها را در کنار شما ثبت کنند و چه کساني بدون چنين تلاشي با شما همراهي کردند ولي به محض اينکه شما پيروز شديد، ديگر خودشان را به شما نشان نميدهند. دسته اول، اصحاب بوي کبابند و دسته دوم اهل صواب. از اصحاب بوي کباب بپرهيزيد و همکاران خود را از ميان اهل صواب انتخاب کنيد. آنها ميخواهند صداي صاحبان صداي بلند را بلندتر کنند و اينها درصدد برميآيند صداي بيصدايان باشند. شما سنتشکني کنيد و بدون تن دادن به سهمخواهان و باجطلبان و مافياهاي قدرت، اعضاي کابينه خود را از ميان مردم انتخاب کنيد و بدانيد که فقط با اين روش موفق خواهيد شد. ضمناً چرا بعد از پيروزي در انتخابات از نهجالبلاغه چيزي نميخوانيد آقاي دکتر پزشکيان؟ مخاطبان شما براي نهجالبلاغه خواندنتان دلشان تنگ شده است. اين روزها که در آستانه تعيين اعضاي کابينه قرار داريد چقدر مناسب است اين جمله مولا را براي مردم بخوانيد که:... اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلی مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ اَهْلِ الْبُؤْسی وَ الزَّمْنی...
شکر نعمت، نعمتت افزون کند!
...عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِنًى وَ بَیْنَ أَیْدِینَا عِنَبٌ نَأْکُلُهُ فَجَاءَ سَائِلٌ فَسَأَلَهُ فَأَمَرَ بِعُنْقُودٍ فَأَعْطَاهُ فَقَالَ السَّائِلُ لَا حَاجَةَ لِی فِی هَذَا إِنْ کَانَ دِرْهَمٌ قَالَ یَسَعُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ رُدُّوا الْعُنْقُودَ فَقَالَ یَسَعُ اللَّهُ لَکَ وَ لَمْ یُعْطِهِ شَیْئاً ثُمَ جَاءَ سَائِلٌ آخَرُ فَأَخَذَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثَ حَبَّاتِ عِنَبٍ فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَ السَّائِلُ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی رَزَقَنِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ فَحَشَا مِلْءَ کَفَّیْهِ عِنَباً فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَهَا السَّائِلُ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ یَا غُلَامُ أَیُّ شَیْءٍ مَعَکَ مِنَ الدَّرَاهِمِ فَإِذَا مَعَهُ نَحْوٌ مِنْ عِشْرِینَ دِرْهَماً فِیمَا حَزَرْنَاهُ أَوْ نَحْوِهَا فَنَاوَلَهَا إِیَّاهُ فَأَخَذَهَا ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ هَذَا مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَانَکَ فَخَلَعَ قَمِیصاً کَانَ عَلَیْهِ فَقَالَ الْبَسْ هَذَا فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَسَانِی وَ سَتَرَنِی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْ قَالَ جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً لَمْ یَدْعُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَّا بِذَا ثُمَّ انْصَرَفَ فَذَهَبَ قَالَ فَظَنَنَّا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَدْعُ لَهُ لَمْ یَزَلْ یُعْطِیهِ لِأَنَّهُ کُلَّمَا کَانَ یُعْطِیهِ حَمِدَ اللَّهَ أَعْطَاهُ. ( الکافی، ج۴، ص۴۹)
مِسمَع بن عبدالملک گوید:
در سرزمین مِنا نزد امام صادق (علیهالسلام) بودیم و جلویمان مقداری انگور بود که آن را میخوردیم.
سائلی آمد و از حضرت درخواستِ (کمک) کرد.
حضرت دستور دادند خوشهای انگور به ایشان بدهند. خوشه انگور را به او دادند.
سائل گفت: من نیازی به این ندارم. اگر درهم (سکه نقره) بود (آن را بدهید.)
حضرت فرمودند: «خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.»
پس سائل رفت. بعد، برگشت و گفت: همان خوشه انگور را بدهید.
حضرت فرمودند: «خداوند به تو وسعتِ (روزی) دهد.» و چیزی به او ندادند.»
مِسمَع گوید:
سپس سائل دیگری آمد.
حضرت سه حبه انگور برداشتند و به سمت او گرفتند.
سائل آن را از دست حضرت گرفت و گفت: حمد مخصوص پروردگار جهانهاست؛ کسی که به من روزی داده است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «بایست!» آنگاه دو دستشان را پر از انگور کردند و به سمت او گرفتند.
سائل انگورها را از دست حضرت گرفت و گفت: حمد مخصوص پروردگار جهانهاست.
حضرت فرمودند: «بایست!» (آنگاه) به غلامشان خطاب کردند: «چقدر درهم همراهت داری؟»
مِسمَع گوید:
حدس میزنم نزد او حدود بیست درهم بود.
حضرت سکهها را به سوی او گرفتند.
سائل سکهها را گرفت و گفت: حمد مخصوص خداست. (ای خدا!) این از آنِ توست، هیچ شریکی برای تو نیست.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «بایست!» آنگاه پیراهنی را که بر تن داشتند، در آوردند و فرمودند: «این را بپوش!»
سائل پیراهن را پوشید و گفت: حمد مخصوص خدایی است که مرا لباس داد و پوشانید. خداوند به شما جزای خیر دهد، ای ابوعبدالله!
سائل فقط همین دعا را برای حضرت کرد. سپس برگشت و رفت. (و امام کمک دیگری به او نکردند.)
مِسمَع گوید:
گمان ما این بود که اگر سائل برای حضرت دعا نمیکردند، ایشان همچنان به او میبخشیدند؛
زیرا ایشان هروقت به او چیزی میدادند و او خدا را حمد میکرد، باز به او میبخشیدند.
✳️ فداکاری یاران سالار شهیدان (ع)
ياران امام حسين (ع) در شب عاشورا و هنگامي که کارزار ميان سپاه اند امام و سپاه بدفرجام کوفه آغاز شد، برغم آن که به مرگ خود يقين داشتند، چنان ارادت، اخلاص، فداکاري و در يک کلمه عشق به امام از خود نشان دادند که هيچ لفظ و عبارتي قادر به توصيف آن نيست. در اين جا به نمونههايي از فداکاري ياران سالار شهيدان اشاره ميکنيم:
1. هنگامي که مسلم بن عوسجه بر زمين افتاد و در آستانه شهادت قرار گرفت، امام حسين× به همراه حبيب بن مظاهر بر بالين او حاضر شدند، امام خطاب به او فرمود: «رحمك الله يا مسلم «فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلا»؛ خدا تو را رحمت کند اي مسلم، (آن گاه امام اين آيه را خواند: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ينْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا».
آن گاه حبيب خود را به او نزديک کرد و گفت: بر خاک افتادنت بر من سخت است، بشارت باد به تو بهشت. مسلم با صداي نحيف به او پاسخ داد: خدا به تو بشارت خير دهد.
آن گاه حبيب به او گفت: اگر نبود که ميدانم در پي تو شهيد خواهم شد، دوست داشتم به من هر چه دلت ميخواهد وصيت کني. مسلم به او گفت: به تو وصيت ميکنم مراقب اين آقا باشي و اشاره کرد به امام حسين×، در کنار او چنان بجنگ تا به شهادت رسي. حبيب گفت: چشم. آن گاه مسلم جان به جانان تسليم کرد.
2. هنگامي که امام حسين× براي نماز ايستاد و با نيمي از اصحاب خود نماز خوف به جاي آورد، يکي از کساني که خود را سپر امام کرد، سعيد بن عبد الله حنفي بود. سپاه کوفه او را آماج تيرهاي خود ساختند و هر گاه امام به راست و چپ خم ميشد، سعيد خود را در برابر امام قرار ميداد تا که آن چنان تير به تن او خورد که بر زمين افتاد، در حالي که ميگفت: خداوندا! اين قوم را لعن کن، همان گونه که عاد و ثمود را نفرين کردي. خدايا! سلام مرا به پيامبر برسان و به او اعلام کن که من براي ياري رساندن به فرزند پيامبر تا چه ميزان درد جراحت را چشيدم.
در اين هنگام او جان داد در حالي که ديدند افزون بر ضربات شمشير و نيزهها، سيزده تير به بدن او خورده بود.
3. عمرو بن قرظه انصاري از سالار شهيدان اجازه خواست تا به ميدان رود. امام به او اجازه داد. عمرو به ميدان رفت و کارزار سختي نمود و چنان خود را سپر امام قرار ميداد که هيچ تيري به سمت امام نميآمد، مگر آن که دست خود سپر آن قرار ميداد و هيچ شمشيري به سمت امام روانه نميشد، مگر آن که سينه خود را در برابر آن قرار ميداد. در سايه فداکاري او هيچ آفتي به امام نرسيد تا آن که تمام بدن عمرو مجروح شد. او به امام توجه کرد و گفت: اي پسر پيامبر آيا وفا کردم؟ امام فرمود: باري، تو در بهشت در پيشاپيش من خواهي بود. سلام مرا به رسول خدا برسان و به او اعلام کن که من به زودي به دنبال تو خواهم آمد. عمرو چنان جنگيد که به شهادت رسيد.
4. سويد بن عمرو مردي بود شريف که بسيار نماز ميگزارد. او جنگي سخت کرد تا آن که در اثر جراحت زياد بر زمين افتاد. در اين حال او شنيد که سپاه دشمن ميگويند: حسين کشته شده است، او با زحمت از جاي برخاست و کاردي از ميان چکمه خود بيرون کشيد و دوباره چنان جنگيد تا آن که به شهادت رسيد.
5. عبد الله و عبد الرحمن غفاري نزد امام آمدند و در حالي که ميگريستند اجازه ميدان خواستند. امام حسين× فرمود نزديک آييد. آنان با حال گريه پيش آمدند. امام فرمود: اي پسران برادر! چرا گريه ميکنيد؟ به خدا سوگند اميدوارم که پس از ساعتي چشم شما (با ديدن نعمتهاي بهشت) روشن شود.
آنان گفتند: خداوند ما را فداي شما کند. به خدا سوگند ما براي خود گريه نميکنيم. ما براي شما ميگرييم که ميبينيم شما را محاصره کرده اند و کاري از ما بر نميآيد. امام فرمود: خداوند به شما بهترين پاداش پرهيزکاران بدهد که اين چنين جان خود را در راه من نثار ميکنيد. آنان با خداحافظي با امام روانه ميدان شدند و پس از قتال به شهادت رسيدند.
@nasirigilani_ir
در کنار علقمه سروی زپا افتاده است
در کنار علقمه سروی زپا افتاده است
یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است
در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه
ناله جانسوز ادرک یا اخا افتاده است
از نوای جانگذار ساقی لب تشنه گان
لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است
شه سوار اسب شد باسر بمیدان رویکرد
تا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است
ناگهان از صدر زین افکند خود را بر زمین
دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است
تا کنار نهر علقمه بوی عباسش کشید
دید برخاک سیه صاحب لوا افتاده است
کرده در دریای خون ماه بنی هاشم غروب
تشنه لب سقای دشت کربلا افتاده است
دست خود را بر کمر بگرفت و آهی بر کشید
گفت پشت من زهجرانت دوتا افتاده است
خیز برپاکن لوا آبی رسان اندر حرم
از چه رو برخاک این قد رسا افتاده است
بهر آبی در حرم طفلان من در انتظار
از عطش بنگر چه شوری خیمه ها افتاده است
هر چه شه نالید عباسش زلب، لب برنداشت
دید مرغ روح او سوی سما افتاده است
گفت بس جسم برادر را برم در خیمه گاه
دید هر عضوی ز اعضایش سوا افتاده است
@nasirigilani_ir
15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸امیرعلی عزیز سلام
این آخرین عزاداری غواصان گردانهای ولیعصر و حبیببنمظاهر لشکر ۳۱ عاشورای آذربایجان قبل از عملیات کربلای۴، این عزاداری در تاریخ ۱۳۶۵/۰۹/۳۰ یعنی شب چله در موقعیت شهید اوجاقلو با مداحی شهید حاج رضا داروئیان برگزار شده است و در همان شب(شب چله_یلدا) رزمندگان به موقعیت عملیات کربلای۴ رفتهاند.
🔻یک عده آماده میشوند برای شادی شب چله(یلدا) و یک عده در سال ۱۳۶۵ آماده میشدند تا از جان خود بگذرند تا مردم ایران با امنیت، شادیشان را برگزار کنند، قدر شهدایمان را بدانیم.
#شب_چله
#شهید
#مسجد_شهید_شمعچیان_تبریز
🔸مسجدشهیدشمعچیانتبریز
🔸کانونفرهنگیشهیدآوینیتبریز
🔸پایگاهمقاومتشهیدمطهریتبریز
🔸گروهجهادیمکتبحاجقاسم
پیج اینیستاگرامی مسجد:
🌐 http//m_sh_shamchian ✔️
کانال ایتای مسجد:
🌐 @m_sh_shamchian ✔️
#همراه ما باشید🙏🏻
📌ارادت شیعیان ساری به امیرمومنان علی(ع
بنابر گزارش سهمی(م427ق) در کتاب تاریخ جرجان:
«ابوالحسن علی بن احمدبن بوکرد استرآبادی گوید:
أبوإسحاق إسماعيل بن سعيد كسائي، در ساری کتابی در فضائل ابوبکر، عمر و عثمان نوشت و آنرا برای مردم ساری قرائت کرد؛ ولی کسی برای شنیدن آن جمع نشد، اما هنگام قرائت فضائل امیرمؤمنان علی(ع) جمعیت بسیاری جمع گردید. پس گفت:
در شهری که فضائل ابوبکر، عمر و عثمان را نمی شناسند و فضائل علی بن ابیطالب را بیشتر می شناسند، ساکن نمی شوم؛ لذا وی به #استرآباد هجرت کرد.
📚حمزه بن يوسف سهمى، تاريخ جرجان، ص516.
👇👇
دلایل ارادت مردم ساری به امیر مومنان علیه السلام
برخی از گزارشات حاکی است
ابواسحاق اسماعیل بن سعید شالنجی کسائی طبری جرجانی (م ۲۳۰ هـ)، از فقها و فضلای حنفیمذهب در قرن سوم هجری قمری بوده است. وی ابتدا از اصحاب رای بود، سپس از این عقیده بازگشت و به اهل حدیث گرایید.
میتوان دلیل ارادت مردم ساری به اهل بیت علیهم السلام را به کارکرد سفیر امام صادق علیه السلام در قرن دوم یا قبلتر از آن دانست 👇
بنا به روایات، ملامجدالدین کوفی از طرف امام صادق علیه السلام در سال ۱۳۰ ه.ق به همراه نامه ای برای ارشاد مردم ساری و آمل به تبرستان آمد و در ساری از دنیا رفته و در این شهر به خاک سپرده شد. ملا مجدالدین که مردی با ایمان بود و چشم و دلی روشن داشت؛ پیام امام را آورده بود برای اهالی ساری و آمل که پیوندی دیرینه با اهل بیت داشتند و چراغی از یاد آنها در دل شان روشن بود که گرم شان میکرد و حیات شان را معنا میداد. آنچه گفته شد مختصری از شرح حال عالمی بزرگوار است که آنچه امروز ما بدان ایمان داریم، نتیجه مجاهدت ها و تلاش های او و امثال اوست.
گزارشی که در باره ملامجد الدین سفیر امام صادق علیه السلام وجود دارد نشان از ارادت مردم منطقه به اهل بیت علیهم السلام دارد
سخن چینی و عیبگیری نشانه بدترین انسان
🍃اميرالمومنين علی علیه السلام :
بدترين شما کساني هستند که سخن چيني مي کنند و ميان دوستان جدايي مي افکنند و دنبال عيوب افراد پاکدامن مي روند .
📚 کافي ج2 ص369
🌺🍃امیر المومنین علی علیه السلام:
اگر آنچه را رفتگان شما ديده اند مى ديديد ، بي گمان بيتابى مى كرديد و مى هراسيديد و فرمان خدا را به گوش دل مى شنيديد و فرمان مى برديد!
📚نهج البلاغه خطبه ۲۰
زشتترینها برای انسان
امام حسین علیه السلام:
💎 قالَ: فَما أقبَحُ شَيءٍ ؟ قالَ: الفِسقُ فِي الشَّيخِ قَبيحٌ، وَ الحِدَّةُ فِي السُّلطانِ قَبيحَةٌ، وَ الكَذِبُ في ذِي الحَسَبِ قَبيحٌ، وَ البُخلُ في ذِي الغِنى، وَ الحِرصُ فِي العالِمِ،
💧 شخصی از امام حسین علیه السلام سوال کرد که:
زشت ترين چيز، چيست؟
حضرت فرمودند:
👈فسق و فُجورِ در پيرمرد،
👈خشم در سلطان،
👈دروغ در انسانِ بزرگ،
👈بخل در توانمند مالی،
👈حرص در عالم،
📚 بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۳۸۴ ح ۵
سخنرانی دیشب قم
مسجد ۱۴معصوم علیهم السلام
موضوع:
تربیت و خانواده
ماجرای خواب مقبل کاشانی و مرثیهخوانی مقبل و محتشم
داستان را از زبان مقبل کاشانی میشنویم:
«یک سال زوار زیادی، از اصفهان برای زیارت عاشورا عازم کربلا شدند. من از لحاظ مالی فقیر بودم. به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء در دلم بماند. دلش به حال من سوخت و من را هم راهی کربلا کرد. نزدیک گلپایگان راهزنان، شبانه به کاروان حمله کرده و دارو ندار همه را غارت کردند. برهنه و عریان وارد گلپایگان شدیم.
بعضی قرض کردند و رفتند ولی من همانجا ماندم. نه وسیله رفتن داشتم و نه دل برگشتن. تا آنکه ماه محرم شد. حسینیهای در آنجا بود که شبها شیعیان در آن عزاداری میکردند. من هم در حسینیه ماندم و شب و روز گریه میکردم. تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری را که سروده بودم خواندم. مردم به شدت گریه میکردند و حسابی غوغا شد.
همان شب در عالم رؤیا خواب دیدم مشرف شدم به کربلا و وارد صحن شدم. اذن دخول گرفتم که وارد حرم شوم. کسی مانعم شد. با دست اشاره کرد که برگرد، الان وقت زیارت کردن تو نیست. گفتم بنا نبود حرم جناب اباعبدالله الحسین (ع) مانعی داشته باشد.
گفت: ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا (س) و مادرش خدیجه کبری (س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمدهاند.
کمی صبر کن، آنها که فارغ شدند نوبت تو میشود.
گفتم تو کیستی؟ گفت من از فرشتههای حول حرم مطهر هستم که دائم برای زوار استغفار میکنم.
پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن میگرداند. جمعی را در صحن مقدس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند. تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟
گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) آمدهاند.
آنکه در صدر مجلس نشسته، حضرت آدم ابوالبشر است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح است. در طرف چپش حضرت ابراهیم و آن یکی شیث است. پیامبران دیگر، ادریس، هود و صالح و اسماعیل و اسحاق و داود و سلیمان و کلیم الله و روح الله هستند.
در این لحظه دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغلهای او را گرفته بودند. پس همه انبیاء برخاستند و احترام گذاشتند. آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست. بعد از لحظهای سر بلند کرد و فرمود: محتشم را بیاورید.
پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمد مصطفی (ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند. او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیده بر سر داشت. وارد که شد، تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین (ع) آمدهاند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم.
به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان.
حواسم را جمع کردم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
محتشم عرض کرد: یا رسول الله
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کردند و فرمودند:
ببینید امت من با فرزند من چه کردهاند.آبی را که خدا بر سگها و گرگها و کفٌار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کردهاند.
پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زارزار
چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه بر سر میزدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:
جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل شترسوار
پیامبر (ص) فرمود: بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان. محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمده که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید. عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره کرد به طرف قبر سیدالشهداء (ع) و عرض کرد:
یا رسول الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن ...