eitaa logo
محبان الزهرا سلام الله علیها
2.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
94 فایل
ارتباط با ادمین @hajhemat_9350
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸جشن میلاد حضرت علی ابن ابی طالب (ع)🌸 📢سخنران: 🎤 بانوای گرم: 📆 زمان: چهارشنبه‌ ۴ بهمن ماه ⏱ ساعت ۲۰ الی۲۲ 🕌مکان: ملک شهر،انتهای خیابان آزادگان،کوچه گلها،جنب مسجدالزهرا(س)،منزل برادر واعظی 🟡 ویژه خواهران و برادران (سلام الله علیها) (سلام الله علیها) https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آثار گناه 👤حجت‌ الاسلام و المسلمین دانشمند 🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
✍امام حسین علیه السلام: آسمانيان فانى مى‌شوند و زمينيان مى‌ميرند، و همه آن‌ها ناپايدارند و همه چيز ازبين‌رفتنى است جـز خـــدا. 📚 فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۴ ـ مقاتل الطالبيين، ص۱۱۲ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ▫️به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهماندار بهشت رسول خدا (ص) فرمودند: «أَنَّ حَلْقَةَ بَابِ الْجَنَّةِ مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَى صَفَائِحَ مِنَ الذَّهَبِ فَإِذَا دُقَّتِ الْحَلْقَةُ عَلَى الصَّحِیفَةِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ یَا عَلِی». وقتی بهشتیان وارد بهشت می‌شوند، کوبه در را می‌کوبند، به اصطلاح دق‌الباب می‌کنند؛ زیرا در زدن خود نوعی رعایت ادب برای مهمان است، کسی که به جایی وارد می‌شود گر چه در بسته نباشد، بهتر است در بزند. در بهشت باز است؛ ولی مؤمنان اهل بهشت که وارد می‌شوند، در می‌زنند. وقتی بهشتی کوبه در را می‌کوبد، این صدا شنیده می‌شود: یا علی یا علی! طنین کوبه «یا علی» است. https://eitaa.com/moheban_alzahra135
🔴 خاصیت استغفار قبل از خواب 🔵 امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌕 کسی که زمان خوابیدن صد مرتبه استغفار کند گناهانش همچون برگ درختان فرو می‌ریزد وصبح که بلند شود گناهی برایش نماند. 📚 مکارم الاخلاق، ص ۶۱۰ 🔻به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
ای مالک شش‌گوشه‌ی آفاق، حسین ای کشته‌ی اشک‌های مشتاق، حسین حسرت به دلیم و کربلا می‌خواهیم ای غایت آرزوی عُشّاق، حسین 🌷 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ▫️به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
💚🌺🍃 🌺 ❇️ 🌤 هی گنه کردم و هی جار زدم یار بیا من نـدانم چـه شـود عـاقبت کار، بیا خـود بگفتی دعا بـهـر ظهورت بکـنیم خــوانــدمت خــسـتـــه‌ام ای یــار، بـیـا 🤲 اللّهُمَّ‌ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّکَ‌ الْفَرَج 🤲 🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ 🤲 علیه‌السلام 🌺 💚🌺🍃 🔻به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
22.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفسیر موشکافانه زیارت عاشورا توسط عباس موزون👌😭 اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک..🤲 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #قسمت_هفتاد_و_هشتم کمتر گذرم میافتد به
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 می کردم زخم و‌‌ زار شده و دارد از بدنش خون می‌رود ،تا به حال مجروح نشده بود که آمادگی اش را داشته باشم نمیتوانستم جلوی اشکم را بگیرم مستأصل شده بودم و فقط نماز میخواندم حاج آقا گفت: «چمدونت رو ببند!» اما نمی توانستم حس از دست و پایم رفته بود. خواهر کوچک محمد حسین وسایلم را جمع کرد قرار بود ماشین بیاید دنبالمان در این فرصت تندتند نماز می‌خواندم داشتم فکر میکردم دیگر چه نمازی بخوانم که حاج آقا گفت: ماشین اومد!» به سختی لباسم را پوشیدم توان بغل کردن امیر حسین را ،نداشتم یادم نیست چه کسی آوردش تا داخل ماشین انگار این اتوبان کش می آمد و تمامی نداشت نمیدانم صبر من کم شده بود یا دلیل دیگری داشت هی میپرسیدم چرا هر چی میریم تموم نمیشه؟» حتی وقتی راننده نگه داشت عصبانی شدم که الان چه وقت دستشویی رفتنه ؟ لب هایم می لرزید و نمی توانستم روی کلماتم مسلط شوم میخواستم نذرکنم، شاید زودتر خونریزی اش بند می آمد. مغزم کار نمی‌کرد ختم ،قرآن نماز مستحبی ،چله ،قربانی، ذکر، به چه کسی؟ به کجا؟ میخواستم داد بزنم قبلاً چند بار میخواستم نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت: «برای چی؟ اگه با اصل رفتنم مشکل نداری کار درستی نیست وقتی عزیزترین چیزت رو به راه خدا می فرستی که دیگه نذر نداره هم میخوای بدی هم می خوای ندی؟ می‌گفتم :درسته که چمران شهید شد وبه آرزوش رسید ولی اگه بود شاید بیشتر به درد کشور میخورد زیر بار نمی رفت میگفت ربطی نداره!» جمله شهید..... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📚 ادامه دارد... 🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #قسمت_هفتاد_و_نهم می کردم زخم و‌‌ زار
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 آوینی را میخواند شهادت لباس تک سایزیه که باید تن آدم به اندازه اون در بیاد. هر وقت به سایز این لباس تک سایز در اومدی پرواز میکنی مطمئن باش. نمیخواست فضای رفتن را از دست بدهد میگفت :همه چی رو بسپار دست خدا پدر و مادر خیر بچه شون رو میخوان خدا که بنده هاش رو از پدر و مادرشون بیشتر دوست داره! حاج آقا و حاج خانم حالشان را نمی فهمیدند با خودشان حرف میزدند گریه میکردند آن قدر دستانم می لرزید که نمی توانستم امیر حسین را بغل کنم، مدام می‌گفتم :خدایا خودت درست کن اگه تو بخوای با یه اشاره کارا درست میشه نگران خونریزی محمد حسین بودم حالت تهوع عجیبی داشتم، هی عق میزدم نمیدانم از استرس بود یا چیز دیگر حاج آقا دلداری ام می داد و میگفت: گفتن زخمش سطحیه با هواپیما آوردنش ، فرودگاه احتمالاً باهم میرسیم بیمارستان باورم شده بود سرم را به شیشه تکیه دادم صورتم گر گرفته بود میخواستم شیشه را بدهم ،پایین دستانم، یاری نمی‌کرد چشمانم را بستم چیزی مثل شهاب از سرم رد شد انگار در چشمم لامپی روشن کردند یک نفر در سرم دم گرفت شبیه صدای محمد حسین... از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین / دست و پا می زد حسین / زینب صدا میزد حسین بغضم ترکید میگفتم: خدایا چرا این روضه اومده توی ذهنم بی هوا یاد مادرم افتادم یاد رفتارش در این گونه مواقع یاد روضه خواندن هایش هر موقع مسئله ای پیش میآمد برای خودش روضه می‌خواند. دیدم نمیتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم وصل کردم به روضه ارباب..... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📚 ادامه دارد... 🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿