📜 فرازی از خطبه غدیر:
💎 #تنها_راه_رستگاری
🔻پیامبر اکرم(ص) فرمود:
مَعاشِرَ النّاسِ أَلا وَ إِنَّهُ لایبْغِضُ عَلِیاً إِلاّشَقِی ، وَ لایوالی عَلِیاً إِلاَّ تَقِی
❇️ ای مردم پس بدانید و یقین کنید که با علی دشمنی نمیکند، مگر کسی که سیاهدل و ناپاک است و دل به ولایت علی نمیدهد، مگر کسی که پاک نهاد و پرهیزگار است.
#غدیر
#دهه_امامت
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
✔️ میهمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در محکمه #قضاوت .....
در روایت آمده است که مردی بر #امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد و چند روز میهمان آن حضرت بود و بعد از چند روزی بدون آنکه با امیرالمؤمنین علیه السلام چیزی را در میان بگذارد با طرف دعوی برای قضاوت به محکمه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رفت .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمودند : آیا برای محاکمه به اینجا آمده ای .
مرد گفت :آری.
حضرت فرمودند : پس از میهمانی من بیرون برو ؛ زیرا #رسول_خدا صلی الله علیه و آله و سلم از پذیرایی یکی از متخاصمان بدون حضور دیگری نهی فرموده است .
📚 قضاوت های حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام : ص 198
📚 #قضاوت_و_معجزات_امیرالمؤمنین علیه السلام فصل پنجم : ص 174
✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#تبلیغغدیرواجبهست
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
سیده #سلام_بدرالدین مادر #شهید_احمد_مشلب:
تا زمانی که اسلام و بلند نگاه داشتن کلام خدا احتیاج به سوخت داره و اگر فرزندان ما این سوخت باشند برای بلند مرتبه نگاه داشتن کلام خدا پس فرزندانمون رو پنهان نمی کنیم و نمی گذاریم با ارزش تر از دین باشند. حتی اگر پسرم تک پسر هم باشد، مطمئنا بهش نه نمیگم، و ای کاش پسر های بیشتری داشتم تا اینکه واقعا و صادقانه میگم و خداوند شاهده که حرفم راست و صادقه؛ این که همه اون هارو تقدیم میکردم و به هیچکدومشون نه نمی گفتم.....
#سیده_سلام_بدالدین
#مادر_شهید
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸دوران ابتدایی(به روایت مادر)
صفحات 29-30
#پارت_هفتم🦋
بعدازآن روز#محمد-حسین ومحمدرضااین راه نسبتا طولانی را پیاده طی می کردند.
یک سال گذشت که محمد هادی درهمان مدرسه شروع به درس 📚خواندن کرد.
تفاوت سنی آن هاکمترازدوسال بود.حالااوراه مدرسه 🏫تاخانه🏡وبالعکس رابا#محمد-حسین می آمد.آن دومعمولاباشیطنت های کودکانه و بازی،، این مسیررابرای خودشان کوتاه می کردند.
یادم می آید یک روزسردزمستانی❄به محض اینکه دررابازکردم دوتایی سراسیمه واردخانه🏡شدند.خودرادرآغوشم انداختند.
اینقدردویده بودند که رنگ به رخسارشان نمانده بود.صدای تپش قلبشان🧡به گوش میرسید.نسیم سردزمستانی نوک دماغشان راقرمزکرده بود.
ازآن هاپرسیدم :《چی شده؟چرااینقدرآشفته اید؟》
#محمد-حسین گفت:《نیمه های راه مدرسه بودیم که یک سگ🐕ولگرددنبالمان افتادنزدیک بود به ما حمله کند،تا همین نزدیکی های خانه تعقیبمان کرد،باتمام توان این مسیررادویدیم.》
هردورادرآغوش گرفتم وبوسیدم:《سریع برویدداخل اتاق و پای بخاری دست وصورتتان را گرم 🔥کنید،امایادتان باشد وقتی سگی 🐕رامی بینیداگرفرارکنید،بیشتردنبالتان می آید.》
بعدازدقایقی هردوفراموش کردن چه اتفاقی برایشان افتاده است،زیراازاین دوموارد،یکی دوبارهم پیش آمده بود همین امر سبب شده بود آن هاشجاع ونترس باربیایند...........
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸دوران راهنمایی(به روایت مادر)
صفحات ۳۲_۳۱
#پارت_هشتم 🦋
صبح جمعه که ما مشغول پختن نان🍞بودیم، دوباره سروکله اش پیدا شد.
پدرش به اوگفت:《 #محمد_حسین ! تو به عنوان یک شیعه از #نهج البلاغه ،تفسیر قرآن و رساله چی می دانی؟》
اومیخواست غیرمستقیم هوش و استعداد محمدحسین را به این سمت و سو سوق دهد، اما با کمال تعجب محمدحسین چیزهایی گفت که موجب حیرت من و پدرش شد.
وقتی او حرف هایش تمام شد و رفت ،
من به غلام حسین گفتم:
《آقا! یادت هست چندسال پیش توی همین حیاط لب حوض چی گفتم؟》
آن روز غلام حسین اقرار کرد که محمدحسین نسبت به سایر فرزندانش برتری دارد.👌
هرچه زمان بیشتر می گذشت، علاقه من به او بیشتر میشد.
رفتار و کردارش آن قدر بامحبت و باگذشت بود که همه اعضای خانواده شیفته او بودند.🤗
نماز خواندن و قرآن خواندنش طوری بود که بعضی وقت ها به دلم می افتاد
که او #زمینی نیست...........
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹