شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صو و شصت و هشتم
🔴نماز اول وقت
من و احمد خیلی باهم دوست بودیم.
احمد همیشه از من بهتر بود .
همیشه نماز هایش اول وقت بود .
هیچ چیز جلوی نماز اول وقتش را نمی گرفت.
🔷️یادمه میخواستن از ما امتحان بگیرند،بر خلاف همیشه امتحانمون بجای اینکه زنگ اول از ما گرفته بشه ، زنگ سوم از ما گرفته شد.
مارو داخل حیاط آوردند،زنگ سوم بود
صدای اذان بلند شد .
احمد آهسته رفت به سمت نماز خانه،
من دنبالش رفتم گفتم احمد:معلم جدید خیلی سخت گیر هست .
نماز های احمد هم همیشه طولانی بود و من نگران صفر شدن احمد بودم
احمد رفت داخل نماز خانه، مارو بردند به کلاسی که در آن قرار بود امتحان از ما بگیرند
ما ۲۰ دقیقه منتظر معلم بودیم .
معلم اومد ، بعد از ۲۰ دقیقه
بعد از چند ثانیه در به صدا در آومد .
احمد رو دیدم ،گفتم حیف شد احمد امتحان رو از دست داد .
معلم بر خلاف عادات همیشگی اش که نمیگذاشت دانش آموزی بعد از خودش داخل کلاس بی آید ،
گفت:نیری بشین و امتحان بده
🔶️من خیلی فکر کردم
احمد هم مثل همه ی بچه ها امتحان داد احمد هم مثل من امتحان داد
اما احمد کجا و من...
#عارفانه
شهید احمد علی نیری🥀
https://eitaa.com/mohebinshahadat110