eitaa logo
متن اشعار کربلایی محسن محمدی پناه
524 دنبال‌کننده
1 عکس
2 ویدیو
7 فایل
در این کانال متن اشعار کربلایی محسن محمدی پناه قرار میگرد. اینستاگرام: http://instagram.com/mohse.mohammadipanah.1 صفحه ویراستی: https://virasty.com/Moheb110 ایتا: @Mmohamadipanah متن اشعار: @mohsenmohammadipanah1 کانال عکس: @pic_mohammadipanah
مشاهده در ایتا
دانلود
9)shor-moharam1403-shab10-14030425.mp3
14.8M
🔘 کار همه رو راه انداختی، کار منم راه بنداز 🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه 🗓 دوشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۳ مدینةالعلم کاظمیه هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
کار همه رو راه انداختی کار منم راه بنداز به منم یه نگاه بنداز من ته چاه گیر افتادم یه طنابی تو چاه بنداز یا نور فی ظلمات کشتی نجات من نوکرتم همونکه می میره برات یا نور فی ظلمات قربون نگات کاش کرببلا بودم و می مردم بجات بدون عشقت همه چی باطله اینکه منم خریدی کار دله جوری میگم گوش همه بشنوه کار فقط دست ابوفاضله _______ دل همه رو آروم کردی دل منو هم آروم کن با عابست هم سوم کن می بینی بلا تکلیفم تکلیفمو معلوم کن میشه منم بخری گوشه نظری روی سرمن بکش یه دست پدری مثل روزای قدیم آقای کریم یه کاری بکن برای این حال وخیم منو به دوری نده عادتم یه شب قدم بزار تو خلوتم مریض عشقتم امام حسین میشه یبار بیای عیادتم شاعر: http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
🔳 متن بسته صوتی مراسم سوگواری فاطمیه اول ۱۴۰۳ ▪️ مداح: 🎙 کربلایی محسن محمدی‌پناه 🗓 جمعه ۲۵ آبان‌ماه ۱۴۰۳ 🕌 مسجد امام کاظم(علیه‌السلام) 🏴 هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد 🆔 @mmohamadipanah 🆔 @mohsenmohammadipanah1
3)roze-fatemie-shab1-14030825.mp3
47.15M
🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه ☑️ مراسم سوگواری فاطمیه اول 🗓 جمعه ۲۵ آبان‌ماه ۱۴۰۳ مسجد امام کاظم(علیه‌السلام) هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
اى مدينه ‏اى همه سوز و گداز اى شب صحراى خاموش حجاز اى بيابان سكوت و اشك و خون اى سپهر تيره و بخت نگون اين سكوت، اين گريه آهسته چيست؟ اين صداى ناله پيوسته چيست؟ خشت خشت خانه ‏اى را زمزمه ‏ست ناله ي يا فاطمه يا فاطمه‏ ست خانه ما گر چه از خشت است و گل خشت روى خشت، نه، دل روى دل پايه ديوار آن بر طاق عرش و ز پر خود عرشيان آورده فرش سقف آن بالا نشين كهكشان آستانش آسمانِ آسمان خاك آن را شسته آب سلبيل گرد آنرا رُفته بال جبرئيل گر سراغ خشتى از اين خانه داشت پاى كى موسى به سينا مى ‏گذاشت تا تو هستى قبله كاشانه‏ ام قبله مى‏ گردد به دور خانه ‏ام حيف شد اين خانه را آتش زدند با كبوتر لانه را آتش زدند خانه‏ اى در بسته، نه، در نيمه باز اهل آن چون در سوز و گداز دو كبوتر برده سر در بال هم هر دو گريانند بر احوال هم كرده بر تن چهار ساله بلبلى رخت ماتم در غم خونين گلى باغبانى با دو دست خويشتن كرده خونين لاله خود را كفن ساعت سخت فراق آغاز شد مخفى و آهسته درها باز شد شد برون آرام با رنج و ملال هفت مرد و چهار طفل خردسال چهار تن دارند تابوتى به دوش ديده گريان، سينه سوزان، لب خموش در دل تابوت جان حيدر است هستى و تاب و توان حيدر است گويى آن شب مخفى از چشم همه هم على تشييع شد هم فاطمه او پى تابوت زهرا مى ‏دويد نه، بگو تابوت او را مى ‏كشيد كم كم از دستش زمام صبر رفت با دو زانو تا كنار قبر رفت زانويش لرزيد، اما پا فشرد دستها را جانب تابوت برد خواست گيرد جان خود را روى دست زانويش خم گشت و باز از پا نشست كرد چشمى جانب تابوت باز برد سوى يار خود روى نياز كاى وجودت عرش را قائمه يارى ام كن، يارى ام كن فاطمه یاریم کن کز زمین بردارمت با دو دست خود به گِل بسپارمت وای بر من مرده ام یا زنده ام قبر تو یا قبر خود را کنده ام آسمان، اشک علی را پاک کن جای محبوبم مرا در خاک کن این چراغِ چشم خونبار من است این همان تنهاترین یار من است ناگهان از آن بهشت بی نشان گشت بیرون دست های باغبان کای شکسته بال و پر بلبل بیا وی به قلبت مانده داغ گل بیا باغبانم، هست و بودم را بده یا علی یاس کبودم را بده از چه یاسم این چنین پرپر شده لاله من باغ نیلوفر شده ای بیابان گِل زاشک جاری ات آفرین بر این امانت داری ات باغبان تا یاس پرپر را گرفت اشک خجلت چشم حیدر را گرفت یا محمد از رخت شرمنده ام فاطمه جان داده و من زنده ام شاخة یاست اگر بشکسته بود دستهای باغبانت بسته بود یا محمد دخترت در خاک خفت دردهای خویش را با من نگفت اینکه بگرفتیش جانان من است بلکه هم جان تو، هم جان من است قلزم خون کاسة صبر علیست خانة بی فاطمه قبر علیست غصه ها را در دل صد چاک ریخت بر تن محبوبه خود خاک ریخت زمزم از دریای چشمش سر گرفت مثل کعبه قبر را در برگرفت ناله زد کای با وفا یار علی ای چراغ چشم بیدار علی همسرم دستی برون از خاک کن اشک از رخسار حیدر پاک کن اشک من در دیده بی لبخند تو است تکیه گاهم شانه فرزند تو است شاعر: http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
4)zamine-fatemie-shab1-14030825.mp3
8.16M
🔘 ای آنکه ظهور بر دعایت بسته... 🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه ☑️ مراسم سوگواری فاطمیه اول 🗓 شنبه ۲۵ آبان‌ماه ۱۴۰۳ مسجد امام کاظم(علیه‌السلام) هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
ای آنکه ظهور، بر دعایت بسته‌ست اَلطاف خدا، به اِلتجایت بسته‌ست شب ناله کنی، صبح فرج می‌آید این رمز، به رازِ دست‌هایت بسته‌ست ای با خبر از گذشته و آینده وی مادر هر شهید و هر رزمنده امضای شهادت از تو هر کس گیرد تا صبح قیامت است او پاینده ای چادرِ خاکیِ تو بر خلق پناه اسلامِ عزیز، بر تو محتاجِ نگاه یک گوشه‌ی چشم، مسجدالاقصی را از کرب و بلا به قدس واکن یک راه شاعر: http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
5)zamine-fatemie-shab1-14030825.mp3
14.32M
🔘 لعنت به دنیا که منو از تو جدا کرد... 🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه ☑️ مراسم سوگواری فاطمیه اول 🗓 شنبه ۲۵ آبان‌ماه ۱۴۰۳ مسجد امام کاظم(علیه‌السلام) هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
لعنت به دنیا که منو از تو جدا کرد لعنت به اون که پشت درب خونه‌ی من سر و صدا کرد یادمه وقتی توی بستر قربون زینب که تو رفتی دنیا روی سرم خراب شد فردای اون شب که تو رفتی سنگینه ماتمت/ یعنی دیگه ندارمت باور نمی‌کنم حق بده دق کنم/دارم کفن می‌کنمت باور نمی‌کنم چه لحظه‌ی حزینی (فاطمه کلمینی) _________________ کابوس پر کشیدن تو جان‌گدازه مغیره گفته که میخواد بیا برای تشییع جنازه لعنت به اون دستی که نگذاشت تو خونه‌ی ما شادی باشه چقد صدات زدم ولی تو جوابمو ندادی باشه رحمت به غیرتت/ سیلی زدن به صورتت باور نمی‌کنم خسته شدی گلم!/ شد وقت استراحتت باور نمی‌کنم تنهاییمو می‌بینی (فاطمه کلمینی) __________________ ای دلخوشی روزگارم رفتی از حال میری ولی یادت نره قرارمون رو میون گودال قرارمون اون ساعتی که میون گودال ازدحام شد همراه صبر زینب آخر کار حسین من تمام شد تنهای بی سپاه/ افتاده توی قتلگاه باور نمی‌کنم غروب کربلا/ والشمر جالس علی.... باور نمی‌کنم میگی با چشمای تر حسین غریب مادر شاعر: http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
🔳 متن بسته صوتی مراسم سوگواری فاطمیه اول ۱۴۰۳(شب دوم) ▪️ مداح: 🎙 کربلایی محسن محمدی‌پناه 🗓 شنبه ۲۶ آبان‌ماه ۱۴۰۳ 🕌 مسجد امام کاظم(علیه‌السلام) 🏴 هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد 🆔 @mmohamadipanah 🆔 @mohsenmohammadipanah1
3)roze-fatemie-shab2-14030826.mp3
36.98M
🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه ☑️ مراسم سوگواری فاطمیه اول 🗓 شنبه ۲۶ آبان‌ماه ۱۴۰۳ مسجد امام کاظم(علیه‌السلام) هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
بانویی که خداست مُمتَحَنَش چل نفر خسته اند از زدنش لگد دومی به پهلو خورد آه از ضربه‌ی کمرشکنش مقتل آورده است: مادر سوخت عالم آتش گرفت از این سخنش فاطمه بین شعله ، گیر افتاد... چنگ انداخت "در" به پیرهنش بی پناه است جان‌پناه علی... میخ رفته به جنگ تن به تنش غرق خون است باغ سبزِ نبی له شده زیر چکمه ها چمنش فاطمه زیر دست و پا..،کوشید نام حیدر نیفتد از دهنش با قلافی هوار زد قنفذ: بسپارید کار را به منش وسط کوچه گوشواره شکست... این بلا را که دیده ؟! جز حسنش به عیادت نیامده اَحَدی اُف به همسایه‌ها..،به مرد و زنش خیره به خونِ بستر است حسین کُشته ما را نگاهِ بی کفنش دوره اش می کنند در گودال تک و تنها..،به دور از وطنش نوکِ مسمار می شود نیزه... وای از وضعِ درهم بدنش شاعر: http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1