هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#طلیعه_فاطمیه
خسته و مضطر شدی هرگاه؛ یازهرا بگو
بسته شد وقتی به رویَت راه؛ یازهرا بگو
تا که مِهرش در وجودت بیشتر جاری شود
با دلی از عاشقی آگاه؛ یازهرا بگو
توبهات تا که قبول افتد بگو: جانم حسین
تا شوَد کوهِ گناهَت کاه؛ یازهرا بگو
با دعایش دور خواهد کرد از عصیان تو را
تا نباشی لحظه ای گمراه؛ یازهرا بگو
دلبری کن از علی در زیرِ ایوانِ نجف
هر سحر با نغمهای دلخواه؛ یازهرا بگو
در میان روضه هر چه از فراق کربلا-
گریه کردی و کشیدی آه؛ یازهرا بگو
إذنِ پابوس پسر بی واسطه با مادر است
کربلا رفتی اگر گهگاه؛ یازهرا بگو
روی تلّ زینبیه مثل زینب بیقرار...
خیره بر گودالِ قتلگاه؛ یازهرا بگو!
✍ #مرضیه_عاطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۱۳ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
مثل حسن، مثل حسین، آقاست محسن
نور دو چشم حضرت زهراست محسن
در این فضیلت مثل و مانندی ندارد
اول شهیدِ غربتِ مولاست محسن
روز قیامت او شفیع شیعیان است
مشکلگشای عرصهی عقباست محسن
با مادرش آمد که بابایش بماند
مانند اصغر، حامیِ باباست محسن
اصلاً به دنیا هم بیاید یا نیاید
یک سومِ ساداتِ این دنیاست محسن
هرکس که دستِ کم گرفته داغ او را
با او بگو: اصلِ عزای ماست محسن
از پشتِ در آتش به جان خیمه افتاد
پس ریشهی اصلی عاشوراست محسن
روز قیامت اولین حکم الهیست
پایهگذار محشر کبراست محسن
✍ #پوریا_باقری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۱۳ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
امّ البنین شدم که شوم یاور حسین
تا گل بیاورم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان مضطر حسین
شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر منند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسرهای فاطمه
هستند هر چهار پسر نوکر حسین
شرمندهام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تکتکشان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
جریان گرفتهاند کنار ابوتراب
از آلِ هاشماند نه قوم بنی کلاب
اصلاً نیاز نیست به ترس و به اضطراب
عباس من شده به علمداری انتصاب
او هست یک تنه همهی لشکر حسین
عهدیست بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبستهام به دل بچههای خود
اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
* *
هرچند او دگر پسر خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید:
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب، لب انور حسین
کارش دگر نشستن در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مذاب شد
شرمندهی نگاه غریب رباب شد
از اینکه همقبیلهی شمر است، آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین...
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲۳ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
روزي که پا به عرش معلا گذاشتي!
بر هر چه داشت نقش تو را، پا گذاشتي
در هيئت کنيزي اولاد فاطمه،
اينگونه پا به خانهی مولا گذاشتي
ميريخت از نگاه تو احساس مادري
مرهم به زخم زينب کبري گذاشتي
"مولا صدا بزن، نه برادر، حسين را..."
اين جمله را تو بر لب سقا گذاشتي
در کربلا براي دل سنگِ کوفيان
چار آيِنه به رسم تماشا گذاشتي
با تو بقيع داغ دلش تازه شد که تو
پا جای پاي غربت زهرا گذاشتي
پيش از تو نوحه، شور حماسي نميگرفت
رسم خوشيست آنچه که بر جا گذاشتي
از خوان نوحهخواني تو آب ميخورد
چشمان خيس ما که بر آن پا گذاشتي
✍ #سیدجواد_میرصفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲۳ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره و تمثـیل میشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
پرکار تا نود درجه رفت ناگهان
مژده! شعاع دایره تکمیل میشود
یک حوریه به قالب انسان حلول کرد
از این حلول هر چه که تشکیل میشود
در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را
زهرا به قلب فاطمه تنزیل میشود
از آن شبی که روی زمین کردهای نزول
هر آیه با شئون تو تحلیل میشود
تو چشمۀ شگفتی و انجیر میدهی
تحریف قطرههای تو انجیل میشود
گاهی درخت میشوی و میوههای تو
خامش غذای سفرۀ جبریل میشود
تو سیب میشوی و تو را میل میکند
سرخی گونههاش که تکمیل میشود
تو میشوی خدیجه و او با وجود تو
حس میکند به آمنه تبدیل میشود
وقتی شما شدی نخ تسبیح قطرهها
هم مشرب فرات، لب نیل میشود
وقتی تو ای الهه دریا غضب کنی
ماهی بالدار، ابابیل میشود
طفل تو مبدا همۀ اتفاقهاست
هر سال با حسین تو تحویل میشود
این شعر را ببخش اگر تو زیاد داشت
خانم غزل بدون تو تعطیل میشود ...
✍ #سیدرضا_جعفری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲ دی ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
القصه باز قاصدک خوش خبر رسید
جبریل باز با خبری تازه سر رسید
آورده است وحی! که بی چون و بی چرا
بنشین به چله بار دگر گوشهی حرا
آورده است وحی! که خلوت کن ای رسول
حالی دوباره ترک جماعت کن ای رسول
از خلق رو بگیر که حکم خداست این
با دوست خو بگیر که حکم خداست این
::
اینک محمد ست که شیدا و بیقرار
با پای سر به سوی حرا گشته رهسپار
میگفت من چه گویم اگر عزم، عزم اوست
هر جا که چشم وا بکنی بزم، بزم اوست
جانم هماره تشنهی دیدار و صحبت است
جز روی او مرا به تماشا چه حاجت است!
خیری نهفته! در پس این چله بی گمان
خیری شبیه بارش رحمت از آسمان
القصه باز! قاصدک خوش خبر رسید
طی شد زمان خلوت و چله به سر رسید
گویی دوباره وقت بشارت رسیده است
گویی رسول باز به بعثت رسیده است
آورده جبرئیل چه آیاتی از بهشت
شیرینتر از همیشه چه سوغاتی از بهشت
سیبی که دستچین خدا بوده از ازل
دارد نهفته در دل خود یازده غزل
جان خدیجه را به لب آورده انتظار
چشمش به در که میرسد از راه بوی یار
این عطر احمد است که انگار پشت در...
آری محمد است که انگار پشت در ...
ای خندهات بهشت به خانه خوش آمدی!
بر صورتم شکفت جوانه! خوش آمدی
از دوری تو نیست عذابی عذابتر
از انتظار توست چه کاری ثوابتر ؟!
از اشک شوق ساحت چشمان من تر است
از هر چه بگذریم صدای تو خوشتر است
اینک! بزن دوباره صدایم رسول عشق
آوردهای چه هدیه برایم رسول عشق؟!
خوشبوتر از همیشه شدی، چیست ماجرا؟!
آوردهای چه بوی خوشی با خود از حرا!
این عطر سیب رایحهای آشناست!نه؟!
قدری شبیه بوی خوش مرتضی است!نه؟!
ای خندهات بهشت؛ به خانه خوش آمدی!
بر صورتم شکفت جوانه، خوش آمدی!
وقتی دل است کشتهی خال سیاه تو
چشمم چگونه سیر شود از نگاه تو
گفتی بناست تا که به اعجاز روشنی
در سینهام خدا بنهد راز روشنی
این راز روشنی که همان راز خلقت است
با من عجیب نیست اگر گرم صحبت است
::
با من چه خوب دختر من! گرم صحبتی
والله، مادری تو دارد سعادتی
شکر خدا که محرم تنهاییام شدی
تسکین درد و مرهم تنهاییام شدی
از من اگر زنان قریشی گسستهاند
قلب مرا نه! حرمت خود را شکستهاند
حس میکنم تورا و نفس میکشم تورا
لبریزم از خدا و نفس میکشم تورا
حتی شبی نخفتهام از شوق دیدنت
تنها نه من شکفتهام از شوق دیدنت!
هستند بیقرار تو ای نفس مرضیه
کلثوم و ساره، مریم عمران و آسیه
القصه باز وقت بشارت رسیده است
هنگامهی شگفتی و حیرت رسیده است
این راز خلقت است که اینک عیان شده است
شوری به پاست، ولوله در آسمان شده است
در ساق عرش وه که چه سوری گرفتهاند
در خانهی رسول چه شوری گرفتهاند
کلثوم و ساره، مریم عمران و آسیه
گرد سر خدیجه به طوفند و تلبیه
ده حور از بهشت به تهنیت آمدند
ده حور از بهشت به این نیت آمدند
تا پر کنند کاسهی چشمان خویش را
از نور کوثری که فرستاده کبریا
در جامهای سپیدتر از چهرهی رسول
پیچیدهاند جان تو را زهرهی بتول
ای بضعة الرسول! به دنیا خوش آمدی
راضیه، زهره ،انسیه ،حورا خوش آمدی
کام تو را گشود، محمد به بوسهای
غم از دلش زدود محمد به بوسهای
بر لب جز ان یکاد نمیکرد زمزمه
از بس که بود روی تو چون ماه فاطمه
باید که از نگاه محمد تورا شناخت
از خشم و از تبسم احمد تورا شناخت
دارد به صدق! خصم تو این گفته را قبول
تنها صدیقه بود، جگر گوشهی رسول
باید به وقتش از غم جانکاه تو نوشت
از قلب خون و سینهی پر آه تو نوشت
از میخ و شعله و در و دیوار ! ... بگذریم
وقتش کنون نیامده بگذار بگذریم !
✍ #سیدجواد_میرصفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲ دی ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
#حاج_قاسم_سلیمانی
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
دریاست و در شور قیام است و رکوع است
آرامش طوفانی او عین خشوع است
حَوراست و سجادهاش از بال فرشتهست
با هر مَلَکی تحفهای از باغ بهشت است
یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک
تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک
در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک
در خانۀ تو گرم طوافاند یکایک
این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود
گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود
از درک بشر منزلت توست فراتر
تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر
با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر
تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر
لبریز تبسم شده چشمان محمد
با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد!
با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟
یا عطر بهشت است چنین میشود احساس
از چشم تو افتاده درخشانتر از الماس
دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس
بر چادر تو وصله زد امروز قناعت
تا روز قیامت شود اسباب شفاعت
هر گوشهای از خانۀ تو قبلهنما بود
هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود
دیدیم چراغی که به این خانه روا بود،
خورشید فروزندۀ شام فقرا بود
از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است
یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است
بارانی و بخشندهتر از ابر بهاری
تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری
نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری
نَه طاقت شرمندگیاش را تو نداری
یک خندۀ او را نفروشی به جهانی
نَه، عشق ندارد بهجز این خانه نشانی
با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه
بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله»
صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه
هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح
در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است
این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است
این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده
«از خون جوانان یمن لاله دمیده»
این لشکر صبح است که تا شام رسیده
تا سر بزند از افق غزّه سپیده
آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک
جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک»
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲ دی ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات
هرروز سر بر زانوی غم گریه کردم
بر اشرف اولاد آدم گریه کردم
در خانهها منبر به منبر روضه خواندم
در کوچهها پرچم به پرچم گریه کردم
من سالهای سال قبل از خنجر شمر
بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم
کوه گناهی را خدا میبخشد از مهر
وقتی بهقدر بال شبنم گریه کردم..
تا نوحهخوان دم داد «ای اهل حرم» را
با مشک پارهپاره آن دم گریه کردم
بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخمش
دیدم فقط اشک است مرهم، گریه کردم..
مقتل نوشت از تشنهکامی تار میدید
با چشم کوثر، چشم زمزم گریه کردم
هی با لهوفش روضه خواندم، روضه خواندم
هی با مُقَرّم گریه کردم، گریه کردم
فردا که میفهمم بهای اشک من چیست
افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم
✍️ #میثم_مؤمنینژاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
۶ دی ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شعر_پایداری
هرچند عیان است ولی وقت بیان است
عشق تو گرانقدرترین عشق جهان است
این عشق، همان است که قیمتشدنی نیست
این عشق، همان است که همقیمت جان است
«موجیم که آسودگی ما عدم ماست»
با عشق تو عمریست که دل در هیجان است
هرکس سخن از عشق تو گفتهست بیاید
روی سخنم با همۀ مدعیان است!
گفتیم: بیایید که خط غرق به خون است
گفتند: بمانید... چنین است و چنان است...
مجنون غمت کیست؟ بهجز عابسِ عاشق
معنای جنون چیست؟ همین رزم عیان است
پای علمت هر قدمی خون شهیدیست
خون شهدا آبروی عصر و زمانهست
هرکس که شهید تو نشد طعمۀ مرگ است
هرکس که فدای تو نشد غرق زیان است
هرکس بزند حرف اماننامه و تسلیم
«هیهات منا الذله» فقط بر لبمان است
بیزار ز نیرنگ فریبندۀ دنیا
گفتیم فقط خیمۀ تو خطّ امان است
جز بیرق سرخ تو نداریم به شانه
«زیر علمت امنترین جای جهان است»
هنگام صلات آمد و قد قامت عشاق
برخیز که هر گوشه پر از عطر اذان است
برخیز برادر که حرم تشنۀ یاریست
برخیز که بر شانۀ ما بار گران است
باید برسد آب به اهل حرم اینبار
برخیز که این العطش تشنهلبان است
هنگام فداکاری انصار حسین است
برخیز! علم دست علمدار حسین است
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۶ دی ۱۴۰۳
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات
زندگی تکرارِ یک رنجِ ملالآور شده
حال ما اما به لطف روضهات بهتر شده
من نمیدانم چه سِرّی در گدایی تو هست
هر کسی افتاده بر پایِ تو آقاتر شده
من به آغوشِ ضریحِ تو پناه آوردهام
هر کجا در بازیِ دنیا دلم مضطر شده
هر که با یک واسطه هر شب صدایت میزند
ضامنِ ما دل پریشانها خودِ مادر شده
آبرویی هم اگر دارم به لطفِ فاطمهست
با دعای مادرانه، سنگ هم گوهر شده
قرنها اجدادمان نامِ تو را بردند که
حال بعد از سالها فرزندشان نوکر شده
صبح محشر آتشِ دوزخ نمیسوزانَدَش
قَدرِ یک بالِ مگس چشمانِ هر کس تر شده
از خدا دیگر چه میخواهم که عمرم سالهاست
با گدایی کردن از این خانواده سر شده
::
::
در تنورِ خانهی خولی چه آمد بر سرت
رأس تو ای ماه زینب! غرقِ خاکستر شده
خوب شد چشمانِ تو بر روی نیزه بسته بود
تا نبینی خواهرت اینگونه بی یاور شده
✍ #احسان_نرگسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۴ بهمن
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_مناجات
گواهی میدهد قلبم که با لبخند میآیی
و شاید آخر بهمن...، همین اسفند میآیی
اگرچه پشت چشمت ابرهای غصه پنهان است
ولی بر روی لب با طرحی از لبخند میآیی
نمیدانم چرا کمتر کسی سوی تو میآید
به دنبالت نمیگردند و میگویند میآیی
ببین! من عهد میبندم که میآیم به سوی تو
نمانم منتظر که چندِ چندِ چند میآیی!
بخواه از حضرت مادر، که قَدرت را کند افشا
که مادر مطمئنم امر فرمایند، میآیی
اگرچه شورهزاریم، ابر و باران را نمیفهمیم
به نام زندگی، بارانی و ... یکبند میآیی!
رفیقانم چهلسال است مفقود الاثر ماندند
تویی که با خبرهای خوش از اروند میآیی
و بغض «یا لثارات» است مانده در گلوی ما
دوشنبه یا که جمعه با همین سربند میآیی
تو هم مانند موسی آمدی بی مثل و بیمانند
به زودی باز هم بیمثل و بیمانند میآیی
به هر جان کندنی بود آخر از غیر تو دل کندم
بگو وقتی جهان از غیر تو دل کند، میآیی؟
فقط شمشیر نه، با کولهای سرشار از اندرز؛
(که هریک دلنشین، شیرینتر از هر قند) میآیی
تفأل میزنم با یاد تو «والعصر» میآید
که عصر انتظار و ندبه و سوگند میآیی
✍ #جمعی_از_شاعران
(٢۵بهمنماه١۴٠٣)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۲۷ بهمن
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
فقط یک مرد در عالم امیرالمؤمنین بوده است
فقط یک زن به عالم یار ختم المرسلین بوده است
مراعاتالنظیر بی نظیری بهتر از این نیست
امیرالمؤمنین داماد امُّ المؤمنین بوده است
دلیل رشک مریم، رشک ساره، رشک هاجر اوست
خدیجه از ازل بین زنان بالانشین بوده است
پیمبر را زنانی بوده اما از سر تکلیف
ولی تنها خدیجه یار او در کار دین بوده است
اگر در کوچههای مکه راه مصطفی سد شد
امین مکه را در خانه سربازی امین بوده است
همه سرمایهاش را خرج حاصل دادن دین کرد
خودش روی حصیری نزد احمد، خوشهچین بوده است
میان امتحان صبر در شعب ابیطالب
خدیجه مادر زهرای زینب آفرین بوده است
::
نگاهش را شب آخر به در میدوخت در خانه
گمانم فکر زهرا لحظههای واپسین بوده است
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۱۹ اسفند