لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربعین
#لهجه_عراقی
▫️محتوای کامل دوره آمورش مکالمه عربی
✨ پوستر دوره آموزش لهجه عراقی
✨ جزوه کامل آموزش مکالمه عربی
✨ صوت جلسه اول مکالمه عربی
✨ صوت جلسه دوم مکالمه عربی
✨ صوت جلسه سوم مکالمه عربی
✨ صوت جلسه چهارم مکالمه عربی
✨ صوت جلسه پنجم مکالمه عربی
✨ صوت جلسه ششم مکالمه عربی
✨ صوت جلسه هفتم مکالمه عربی
✨ صوت جلسه هشتم مکالمه عربی
#اربعین
#کربلا
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او را «ابوالقِربه» (پدر مشك) هم ميگفتند به خاطر مشكِ آبي كه به دوش ميگرفت و از كودكي ميان بني هاشم سقّايي ميكرد «سقّا» لقب ديگر اين بزرگ مرد بود. آب آور تشنگان و طفلان، به خصوص درسفر كربلا
❤️محبان آقا ابوالفضل العباس علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3582918919C6d9a577e8b
پدر مشک (در وصف حصرت عباس (علیه السلام)
باز در معرکه ها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است
کیست این مرد که هنگامه ی تیرش پیداست
تک سواری که فقط رد مسیرش پیداست
موج برخاسته و کوه تلاطم کرده
سر بدزدید که یک شیر تبسم کرده
آمده تا که بگیرد نفس طوفان را
آمده تا بخرد آبروی میدان را
مشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسر سوم زهرا چه تماشا دارد
چشمها مات علی باز به خیبر رفته
این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته
گره ای زد به دو ابرو و نفس بند آمد
قلعه و خیبر و در را همه را کند آورد
لحظه ی سخت نبرد است گل لبخندش
نام زهرا و علی نقش به بازو بندش
رقص تیغش چه عجیب است هنر می خواهد
دیدن حضرت عباس جگر می خواهد
هو هوی تیغه ی او وه چه شتابی دارد
پس هر ضربه به جا ردّ شهابی دارد
بعد هر ضربه ی او تازه همه می فهمند
که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند
لرزه می افکند آن دم که قدم می کوبد
سر زینب به سلامت که علم می کوبد
پای او ریخته هر کس که سری داشته است
چه خیالیست حرم را علم افراشته است
باز می اید و مشکش پر آبست هنوز
وقت لالایی آرام رباب است هنوز
رفت یک بار دگر شاد کند دلها را
تا به خیمه بکشاند یقه ی دریا را
دختری گفت فرات از لب او می آید
دلتان قرص بخوابید عمو می آید
ولی ای وای نیامد نفس گلها حیف
چقدر منتظرش بود رباب اما حیف
به کمین چند هزاری دل نخلستانند
شیر می آید و از ترس همه پنهانند
دست را بس که کریم است همانجا بخشید
حاجت هر چه که تیر است به یکجا بخشید
تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد
پدر مشک ببین مشک به دندان دارد
گرچه هر تیر خودش را به تن او جا کرد
باز هم حرمله اینجا گره اش را وا کرد
با مَجمع ادبی،شعر و متن دست پر باش 👇
🛄 https://eitaa.com/joinchat/2102132992Ca617a9d291
ابو القِرْبَة
در لغت عرب، قِرْبَة به معنای «مشک آب» است. ایشان را به دلیل آبرسانی در کربلا، این گونه نامیده اند.
در بسیاری از منابع تاریخی و رجالی، ابو القربة را برای حضرت ذکر کرده اند.
در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت :
📋《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》
♦️سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.
شعشعة الحسينيه یزدی، ج۲، ص۱۷۱
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ》🔶🔸
✅اسرای کربلا را بعد مجلس یزید، در خرابه ای نزدیک کاخ یزید، سکنی دادند.
حضرت رقیه(س) همواره می پرسید :
📋《عَمَّتِی! اَینَ اَبِی؟》
♦️عمه جان! پدرم کجاست؟
همراهان در جواب، به او می گفتند :
📋《اِنَّ اَبَاکَ فِی سَفَرِِ!》
♦️پدرت به سفر رفته است.
چون هراس از این داشتند، که رقیه(س) از شهادت پدر مطلع شود.
تا اینکه در یکی از شبها، با خیال پدر، سر روی خاک غمناک خرابه نهاد، و خوابش برد.
و در عالم خواب پدر را دید و سپس با وحشت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن شدید!
در حالی که با ناله می گفت :
📋《اِئتُونِي بِأَبِي وَ نُورِ عَینِي!》
♦️پدرم و نور چشمم را نزد من بیاوردید.(۱)
و شروع کرد به فریاد زدن که؛
📋《وَاأَبَتَاهُ! وَاقُرَّةَ عَينَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》
♦️ای پدر! ای نور دیده ام! ای حسینم!
و چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان هم پريشان شدند.
📋《وَکُلَّمَا أَرَادَ أَهلُ البَیتِ إِسکَاتَهَا، اَزدَادَت حُزنَاً وَ بُکَاءً وَ لِبُکَائِهَا اَخَذَ أهلُ البَیتِ فِی البُکَاءِ الشَّدِیدِ》
♦️و هرگاه اهل بیت خواستند او را آرام كنند ممكن نشد و آن مظلومه، آرام نگرفت و گریه او زیادتر شد و به گریه رقیه(ع) اهل بیت نیز به گریه شدید افتادند.
در حالی که ؛
📋《فَضَجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قَامَ الصِّياحُ》
♦️گریه کننان ضجّه می زدند و حزن و اندوه را از نو گرفتند و خاک بر سر و موهایشان می ریختند و به صورت های خود لطمه می زدند و گریبان چاک می کردند و صدای ناله و شیون بالا رفت.
📋《فَسَمَعَ یَزِیدُ أَصوَاتَ بُکَائِهِم》
♦️یزید از گریه رقیه(س) و اسرای خرابه با خبر شد.
📋《فَقَالَ : مَا الخَبَرُ؟》
♦️گفت : چه خبر شده است؟(۲)
📋《فَفَحَصَوُا عَنِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَهِ!》
♦️پس تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند(۳)
که؛
📋《إِنَّ بِنتَ الحُسَینِ الصَغِیرَةَ المَوجُودَة مَعَ السَبَایَا فِی الخَرِبَةِ رَأت أَبَاهَا فِی نَومِهَا فَاستَیقَظَت وَ هِیَ تَطلُبُهُ وَ تَبکِی وَ تَصِیحُ!》
♦️این صدای دختر کوچک حسین(ع) است که به همراه اسراء در خرابه است.
و خواب پدرش را دیده و اکنون بیدار شده و گریه کنان بهانه ی پدر را می گیرد.
وقتی یزید این حرف را شنید، دستور داد :
📋《اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى!》
♦️سر پدرش را براى او ببرید، تا با آن آرام بگیرد!(۴)
در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت :
📋《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》
♦️سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.(۵)
پس؛
📋《فَجَاؤُا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ مُغَطَّی بِمَندِیلِِ دَیبَقِیِِ فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کَشَفَ الغِطَاءُ عَنهُ》
♦️سر مطهر را به خرابه آوردند، در حالی كه آن را روی طبقی گذاشته و سر پوشی هم به روى آن کشیده بودند و با این وضع، آن را در مقابل دیدگان رقیه(س) گذاشتند.(۶)
در این هنگام رقیه(س) پرسید :
📋《مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!》
♦️این چیست؟ من طعام نخواستم، من پدرم را می خواهم.
به او گفتند :
📋《هُنَا أَبُوکَ!》
♦️پدرت در این طبَق هست!
📋《فَرَفَعَت المِندِیلَ فَرَاَت رَأسَاً فَفَزَعَت فَقَالَت :
هَذَا رَأسُ مَن؟!》
♦️پس در این هنگام رقیه(س) سرپوش از روی طبَق کشید و فریاد کنان گفت :
این سر کیست؟
آنان گفتند :
📋《هَذَا رَأسُ أَبیِکَ!
فَرَفَعَت الرَّأسَ وَ ضَمَّتهُ إِِلَى صَدرِهَا》
♦️این سر پدرت است.
پس رقیه(س) سر را بلند کرد و به سینه چسباند.
📋《فَتَقَبَّلُهُ و تَبْكِي وَ تَضرِبُ عَلَي رَأسِها وَ وَجْهِهَا حَتَّي امْتَلأَ فَمُهَا بِالدَّمِ》
♦️پس مکرر صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود می زد، تا اينكه دهانش پر از خون شد.(۷)
طریحی نقل می کند که رقیه(ع) در این هنگام گریه کنان خطاب به سر پدر می گفت :
📋《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟
يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً!
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》
♦️پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟
پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟
پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم.
پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۸)
آن مظلومه آرام نمي گرفت و همچنان نوحه مي كرد، تا اینکه ؛
📋《فَغُشيَ عَليهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُهَا》
♦️غش كرد و نفس او قطع شد.
در این هنگام، ويرانه از ناله ی اسيران يك پارچه گريه شد و مخدّرات بر سر می زدند و به سينه می كوبيدند.
در این هنگام امام سجاد(ع) خطاب به زینب کبری(س) فرمود :
📋《عَمَّتِی! اِرفَعِی الیَتِیمَةَ مِن رَأسِ وَالِدِی فَإِنَّهَا فَارَقَت الحَیَاةَ》
♦️عمه جان! یتیم پدرم را از روی سر بریده ی پدرم بلند کن، که [هر لحظه ممکن است] روح از بدنش درآید.
📋《فَرَفَعَتهَا السَیِّدةُ زَینَبُ(س) فَوَجَدَتهَا قَد فَارَقَتِ الحَیَاةَ فَغَسَّلَتهَا وَ کَفَّنَتهَا وَ دَفَنَت فِی دِمَشقَ》
♦️پس زینب کبری(س) رقیه را گرفت، در حالی او جان داده بود.
پس زینب او را غسل داد و کفن کرد، رقیه(س) در دمشق (خرابه شام) دفن شد.(۹)
در نقلی دیگر آمده است که ؛
《فَبَکَت بُکَاءً شَدِیدَاً، حَتَّى غُشِیَ عَلَیهَا، فَلَمَّا حَرَّکُوهَا فِإِذَا هِیَ قَد فَارَقَت رُوحُهُا الدُنیَا》
♦️رقیه(س) آنقدر گریست که بیهوش افتاد و او را حرکت دادند، ولی او از دنیا رفته بود.(۱۰)
طبری در کامل بهایی نقل می کند :
📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیامِها بِالشَامِ》
♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
به خواب دیده ام امشب قرار می آید
خزان عمر مرا هم بهار می آید
شنیده ام به تلافیِ بوسه ی گودال
برای دلخوشی ام بیقرار می آید
بیا بساط پذیرایی ام همه جور است
همیشه شَه به سراغ ندار می آید
اگرچه یک یک انگشت ها ز کار افتاد
برای شانه زدن که به کار می آید
چنان ز ترس زمین خورده ام که در گوشم
هنوز نعره ی آن نیزه دار می آید
چه حرف ها که در اینجا به دخترت نزدند
صدای بی کسی از این دیار می آید
سرت به نیزه که چرخید؛ قلب من هم ریخت
دوباره دور تو چندین سوار می آید
👤محسنی فر
📚منابع :
۱)الايقاد شاه عبدالعظیمی، ص۱۷۹
۲)مع الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۸
۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
۴)مع الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۹
۵)شعشعة الحسينيه یزدی، ج۲، ص۱۷۱
۶)نفس المهموم شیخ عباس قمی، ص۴۱۵
۷)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴
۸)المنتخب طریحی، صص۱۳۶_۱۳۷
۹)تسلیه المجالس حائری، ج۲، ص۹۳
۱۰)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴
۱۱)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
سید حسن حسینی فاضل
وبلاگ اسناد المصائب
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
زعفر جنی در روز عاشورا خدمت امام بوده است و حادثه را از نزدیک مشاهده کرده است.
ملا آقاجان زنجانی نقل میکند که زمانی از روضه میآمدم که در بیابان اسبسواری جلوی مرا گرفت و گفت: آمدهام که از شما وعده بگیرم که شمارا پیش زعفر جنی ببرم ایشان روضه دارند و شمارا دعوت کردهاند. من با او همراه شدم تا به جلسهای رسیدم که همه از اجنه بودند. زعفر جنی به من گفت که روضه بخوان، من چایی خود را خوردم که روضه را آغاز کنم، او از من پرسید: ملا آقاجان میدانی امام حسین(ع) در روز عاشورا از چه چیزی سیر نشد؟ من در پاسخ گفتم: از آب سیر نشد؟ او گفت: خیر. گفتم: از غذا سیر نشد؟ او گفت: این چه حرفی است که میزنی، من خودم آنجا بودم امام در روز عاشورا از دیدن علیاکبر(ع) سیر نشد. وقتی صدای نالهی فرزندش را شنید اسب را تاخت و با شتاب آمد و صفوف دشمن را میشکافت و سپاهیان را پراکنده میکرد تا آن ملعونان سنگی به پیشانی حضرت زدند و خون از پیشانی حضرت آمد تا بر روی چشم اسب آمد، امام طاقتش طاق شد و خود را از اسب به زمین انداخت و با زانو به سر نعش پسر آمد و سر پسر را بر دامن گرفت و صورت بر صورت مبارک او گذاشت و خون از دهان او پاک میکرد.
منبع
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفع الیدین علی ابیه مودعا
با بابا وداع کرد
علی اصغر سلام الله علیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ بسیار جالبی است دو خادم در مسیر پیادهروی اربعین هستند که شبیه حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس هستند
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوبتی زنجیر میزدن و مشتاق....
این است تربیت حسینی