eitaa logo
محتوای تبلیغی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1هزار ویدیو
3.6هزار فایل
اداره کل تبلیغات اسلامی استان مازندران 🔸تولیدمحتوای‌تبلیغی 🔹نشر و ترویج محتواهای موجود 🔸منبرمکتوب،فیش‌منبر،صوت منبر اساتید 🔹مقتل،فیش روضه،شعرروضه 🔸سوژه سخن 🔹سوژه روایتگری،خاطرات شهدا 🔸مهمات کلاسداری و مربیگری مدیر کانال: @Omur_farhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شرح دعای مـ🌙ـاه مبارک رمضان، همراه با بیان 🎙️آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) •┈┈••••✾•✨📚✨•✾•••┈┈• 🌙 🗣 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شرح دعای مـ🌙ـاه مبارک رمضان، همراه با بیان 🎙️آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) •┈┈••••✾•✨📚✨•✾•••┈┈• 🌙 🗣 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شرح دعای مـ🌙ـاه مبارک رمضان، همراه با بیان 🎙️آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) •┈┈••••✾•✨📚✨•✾•••┈┈• 🌙 🗣 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
🩸 در کتاب الدمعة‌الساكبة ضمن گزارش مفصلی آمده که بنی اسد هنگامی که برای دفن امام و یارانش آمدند عربی بادیه‌نشین را دیدند و او آنها را برای دفن شهدا راهنمایی کرد تا این که به بدن سيد الشهدا رسيد. 👈 در آن هنگام به شدت گریست و نگذاشت آنها پیکر امام حسین علیه السلام را دفن کنند و فرمود: 🔘 معى مَن يُعينني 👈با من کسی هست که یاریم می‌کند. 📌 آن‌گاه دستانش را زیر کمر شریف امام حسین قرار داد و فرمود: 🔘 بسم الله و بالله و في سَبِيلِ اللهِ و عَلى مِلَّةِ رَسولِ اللهِ . هذا ما وَعَدَنَا اللهُ تعالى وَرَسُولُهُ وصَدَقَ اللهُ وَرَسُولُهُ . ما شاءَ اللهُ لا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ العلى العظيم. 👈 به نام خدا و به خدا و در راه خدا و به آیین پیامبر خدا این همان چیزی است که خداوند والا و پیامبرش به ما وعده داده بودند و خداوند و پیامبرش راست گفته‌اند. هر چه خدا بخواهد ! هیچ نیرو و توانی جز از جانب خدای والا نیست. 📌 آن گاه جنازه را به تنهایی داخل قبر گذاشت و هیچ یک از آنها با وی همکاری نکردند. سپس صورتش را به گلوی شریف امام گذاشت و در حالی که می گریست، می‌فرمود. 🔘 طوبى لأرض تَضَمَّنت جَسَدَكَ الشَّريف، أما الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظْلِمَةٌ وَ الْآخِرَةُ فَبِنُورِكَ مُشْرِقَةٌ . أما الحُزنُ سَرمَدٌ وَ اللَّيلُ فَمُسَهَّدٌ حَتَّى يَختار الله لى داركَ الَّتِي أَنتَ مُقيم بها ، فَعَليكَ مِنِّي السَّلامُ يا بن رسولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ . 👈 خوشا زمینی که جسد شریف تو را در خود خواهد داشت دنیا پس از تو تاریک و آخرت با نور تو روشن است. اندوهم همیشگی است و شبهایم به بیداری خواهد گذشت تا خداوند خانه ای را که تو در آن مقیم شده‌ای نصیبم کند از من بر تو سلام - ای پسر پیامبر خدا و رحمت و برکاتش بر تو باد 📌 آن‌گاه بر قبر خشت چید و خاک ریخت و سپس دستش را روی قبر گذاشت و با انگشتانش بر آن نگاشت و نوشت: 🔘 هذا قَبرُ حُسَينِ بن على بن أبي طالِبِ الَّذِي قَتَلُوهُ عَطشاناً غريباً . 👈 این، قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را غریبانه و تشنه کشتند. 📚 منبع: دمعة الساکبة: ج ۵، ص۱۱ ▫️@Resaalat1542 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🏴 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
🩸 سر امام در خانه خولی 🔘 تاریخ الطبری - به نقل از ابو مخنف - طولی نکشید که حسین کشته شد و سرش را همان روز با خولی بن یزید و حمید بن مسلم آزدی به سوی عبید الله بن زیاد فرستادند. 👈 خولی، آن را آورد و خواست به کاخ برود که در آن را بسته دید به خانه‌اش رفت و سر را زیر تشتی در خانه‌شان گذاشت. او دو زن داشت زنی از بنی اسد و زن دیگری از قبیله حضرمیان به نام نوار، دختر مالک بن عقرب آن شب، نوبت زن حضرمی بود. 📌 هشام گفت پدرم برایم گفت که نوار دختر مالک برایش گفته است: خولی، سر حسین را آورد و آن را زیر تشتی در خانه نهاد آن‌گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت به او گفتم: چه خبر؟ چه نزد خود داری؟ گفت: ثروت روزگار را آورده‌ام، این سر حسین است که همراه تو در خانه است گفتم وای بر تو مردم، طلا و نقره می آورند و تو سر فرزند پیامبر خدا را می‌آوری؟ به خدا سوگند ، سر من و سر تو در یک اتاق گرد هم نمی‌آیند. 👈 از بسترم برخاستم و به بخش دیگر خانه رفتم و او زن اسدی‌اش را نزد خود فرا خواند و من نشستم و نظاره می‌کردم به خدا سوگند پیوسته به ستون نوری که از آسمان تا تشت می درخشید، نگاه میکردم و پرندگانی سپید را گرداگرد آن بال زنان دیدم. 📌 چون صبح شد، خولی سر را برای عبید الله بن زیاد برد. 📚 منابع: تاریخ طبری: ج ۵، ص۴۵۵؛ الکامل فی التاریخ: ج ۲، ص۵۷۴ ▫️@Resaalat1542 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🏴 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
🩸حکایت جانسوز رأس مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و زن خولی … در نقل‌ها آمده است: 🥀 خولی ملعون، سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را به منزل برد. او دو زن داشت. یکی از قبیله مضریه و دیگری از قبیله ثعلبیه. 🥀 سراغ آن زنی رفت که از قبیله مضریه بود و گفت این سر حسین بن علی علیهماالسلام است که ثروت دنیا در آن نهادینه شده است. 🥀آن زن گفت: منتظر باش که روز قیامت دشمنت، جدّ او رسول خدا باشد. سپس گفت: نه تو شوهر منی و نه من زن تو و عمودی آهنین برداشت و با آن ضربه‌ای بر دماغ خولی زد و خولی از پیش او رفت. 🥀 به نزد آن زن ثعلبیه آمد. پس آن زن گفت: این سر کیست به همراه داری؟ گفت: سر خارجی که بر عبیداالله خروج کرده. همسرش گفت: اسمش چیست؟ خولی ملعون ابا کرد از اینکه اسمش را بگوید و آن سر روی خاک و خاکستر در کنج تنور گذاشت. (در برخی از نقل‌ها آمده که سر مطهر را گوشه‌ای گذاشت و یک طشت بر روی آن گذاشت) 🥀 آن زن نیمه‌های شب از اتاق بیرون آمد و دید که از آن سر مطهر نوری به آسمان ساطع است؛ پس به طرف آن سر آمد. 🔘 فَسَمِعَتْ أَنينًا، و هو يَقْرَأُ إلى طلوعِ الفَجر، و كانَ آخِرُ ما قَرَأ: و سَيَعْلَمُ الّذينَ ظلموا أيَّ مُنْقَلَبٍ يَنقَلِبون ▪️شنید که دارد آیاتی از قرآن را تلاوت می‌کند و آخرین آیه را که تلاوت کرد این آیه بود: وسيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون. 🔘و سَمِعَتْ حَولَ الرّأسِ دَوِيّا كَدَويِّ الرَّعْد، فَعَلِمَتْ أنّه تَسبيحُ الملائكة. ▪️و صدایی همانند صدای رعد، دور سر مطهر شنید و فهمید که آن صدای تسبیح ملائکه است. 🥀پس به سراغ شوهرش آمد و گفت: این‌گونه من دیدم. این سر کیست که تو در تنور گذاشتی؟ خولی ملعون گفت: سر خارجی که امیر عبیدالله آن را کشته و من می‌خواهم آن را برای یزید ببرم تا مال زیادی به من بدهد. 🥀 همسرش گفت: اسمش چیست؟ گفت: حسین بن علی علیهما السلام. همسرش تا اسم حسین بن علی علیه‌السلام را شنید، فریادی زد و از هوش رفت. 🥀 پس وقتی که به هوش آمد گفت: وای بر تو! ای بدترین مجوسی کافر! تو با این کارت پیغمبر را به خاطر عترتش آزردی! آیا خدای زمین و آسمان نمی ترسی که با سر پسر فاطمه، طلب جایزه کنی؟! 🔘 فَلمّا قام رَفَعَتِ الرّأْسَ و قَبَّلَتْهُ، و وَضَعَتْهُ في حِجْرِها، و جَعَلَت تُقَبِّلُهُ، و تقول: لعَن اللّه قاتِلَك ▪️سپس با چشمی گریان بیرون آمد و وقتی که خولی بلند شد ( و از آن جا رفت) سر مطهر را از تنور برداشت و او را بوسید و روی دامنش گذاشت و پیوسته می.بوسید و می‌گفت: خدا قاتلت را لعنت کند و دشمنش، جدّت مصطفی صلی الله علیه و آله باشد. 🥀 پس وقتی که شب همه جا فرا گرفت، خوابش برد و خواب دید که گویی اتاق، دو نیم شده و نور آن را احاطه کرده است. سپس یک ابر سفید آمد و دو زن از آن خارج شدند و سر مطهر را گرفتند و روی دامن گذاشتند و گریه کردند. 🥀 زن خولی به آن ها گفت: شما را به خدا، کیستید؟ یکی از دو زن گفت: من خدیجه دختر خُوَیلد و این دخترم فاطمه زهرا علیهاالسلام است. 🥀 سپس مردانی را دید که وسط آن ها انسانی است که صورتش همانند ماه است. پس وقتی که از آن مرد نورانی سوال کرد به او گفته شد: او محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله است و دست راستش حمزه و جعفر طیار و اصحاب او هستند. پس همه آن ها گریه کردند و سر مطهر را بوسیدند. 🥀 سپس خدیجه کبری و فاطمه زهرا علیهماالسلام آمدند و فرمودند: هر چه می‌خواهی از ما بخواه که تو به خاطر این کاری کردی حقی به گردن ما داری و اگر می‌خواهی از رفقاء ما در بهشت باشی که صبر کن و نیکی پیشه ساز که ما منتظرت هستیم. پس زن خولی از خواب بیدار شد در حالی که سر مطهر روی دامن او بود. 🥀 پس وقتي که صبح شد، شوهرش آمد تا سر را بگیرد ولی زنش سر را به او نداد و گفت: وای بر تو! مرا طلاق بده. به خدا من با تو در یک خانه نمی مانم. خولی ملعون گفت: سر را به من بده و هر کار می‌خواهی، انجام بده. 🥀 زنش گفت: به والله آن سر را به تو نمی‌دهم. پس خولی ملعون، آن زن را کشت و سر را گرفت و برد. 📚 روضه الشهداء: ص۳۶۱ 📚مقتل الحسین: مقرم، ص۲۶۹ 📚مدينة المعاجز: ص ٢٧١ (با کمی اختلاف) ▫️@Resaalat1542 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🏴 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh