پیش درآمدی گفتمانی بر دوگانه سازیِ «ایران» و «اسلام» در تاریخ نگاری ایرانی با تأملی بر کتاب «انیران»
ازآنجا که در گفتار پیشین، به کتاب انیران (نوشتۀ مشترکِ صادق هدایت، شین پرتو و بزرگ علوی) بهعنوان نمونهای برجسته از تجلی نظم گفتاریِ تمایزیابی هویتی ایرانیان بر اساس اسطوره آریایی اشاره شد، بر خود لازم دانستم که تأمل بیشتری بر این اثرِ پر اثر! در تاریخ نگاری و البته کمتر شناخته شده داشته باشم و توضیحاتی پیرامون آن ارائه کنم.
نام این کتاب، انیران، اشاره به هر آن چیزی دارد که رنگ و بویِ ایرانی ندارد. به عبارت دیگر، هرآن چه که ناایرانی باشد، همان انیران است.
در تاریخ نگاریی معاصر ایرانی به خصوص تاریخ نگاریِ ناسیونالیستی، انیران مشخصاً به «اعراب» (تاریخ نگاریِِ میرزا فتحعلی خوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی) «مغولان» (تاریخ نگاریِ عباس اقبال آشتیانی) و «ترکان» (تاریخ نگاری سعید نفیسی و ابراهیم پورداود) اطلاق می گردد.
در این میان «اعراب» بیش از مغولان و ترکان در معرض و تیررسِ نقد تاریخ نگاری ناسیونالیستی قرار می گیرد. کما اینکه آثار و مکتوباتِ آخوندزاده و کرمانی و هدایت و... گویایِ این مدعاست. این تاریخ نگاری ناسیونالیستی رنگ و بویِ نژادی! به خود می گیرد. کتابِ «انیران» هم محصول و پیامد همین نظامِ گفتاری است.
این کتاب بهگونهای انتقادی، به واکاوی تأثیرات فرهنگها و باورهای بیگانه بر هویت و تمدن ایرانی میپردازد، بهویژه پیامدهایی که پس از ورود اسلام و فرهنگ عربی بر جامعه ایرانی داشت. در بسیاری از بخشهای این کتاب، ردپای نقدی آشکار بر ورود فرهنگ و باورهای عربی و اسلامی به ایران دیده میشود. این دیدگاه با اندیشههای صادق هدایت همسویی دارد؛ نویسندهای که در آثارش بارها دغدغه هویت ایرانی و تأثیرپذیری آن از بیگانگان را مطرح کرده است.
برخی از بخشهای کتاب انیران را میتوان بهعنوان نقدی شدید و گزنده بر اعراب تعبیر کرد. این نقدها، بهویژه در توصیف حمله اعراب به ایران و پیامدهای آن بر فرهنگ و ساختار اجتماعی این سرزمین، به اوج میرسند. نویسنده یا نویسندگان این اثر، حمله اعراب را نهتنها بهعنوان یک رویداد نظامی، بلکه بهمثابه ضربهای سهمگین بر پیکره تمدن ایرانی ترسیم میکنند.
در این نگاه، اعراب بهعنوان عامل فروپاشی نظام سیاسی ساسانی و تحمیل فرهنگی بیگانه معرفی میشوند؛ فرهنگی که از منظر کتاب، با تمدن پیشرفته ایرانزمین ناسازگار بوده و به نوعی موجب خمودگی و زوال ارزشهای ملی شده است. در این راستا، ورود اسلام به ایران، بهعنوان آغازگر دورهای از«بیگانگی فرهنگی» معرفی میشود؛ دورانی که در آن، زبان، آداب و رسوم، و حتی باورهای اصیل ایرانی دستخوش تغییراتی عمیق و ناخواسته شدند. این رویکرد در برخی آثار ادبی همعصر انیران نیز مشهود است؛ آثاری که میکوشند هویت ایرانی را در تقابل با هویت اسلامی-عربی بازتعریف کنند.
چاپ اول کتابِ «دوقرن سکوت» (1330ش.) عبدالحسین زرین کوب اساساً در امتداد همین فضای گفتمانی است. به سخن دیگر، کتاب«انیران» به مثابه پیشا تاریخِ ماجرای «دو قرن سکوتی» است که در دورۀ معاصر توسط عبدالحسین زرین کوب(1330ش.) پروبلماتیزه شد.
در تقابل با این فضای غالب تاریخنگاری، شهید مرتضی مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران (۱۳۴۸ش) رویکردی متفاوت اتخاذ کرد. او، برخلاف تاریخنگاری ناسیونالیستی و بعضاً شوونیستی که بر «غیریتسازی» و برجستهکردن تقابل میان «اعراب و اسلام» با «ایران» تأکید داشت، سعی کرد نوعی همزیستی مسالمتآمیز میان این دو فرهنگ و تمدن (اسلام و ایران) را نشان دهد.
شهید مطهری با استدلالهای خود به این نکته پرداخت که تعامل میان ایران و اسلام، نه یک رویارویی صرف، بلکه فرایندی پیچیده و دوسویه بود که از دل آن تمدنی جدید و هویتی منحصربهفرد شکل گرفت. این نگاه، برخلاف جریانهای غالبِ ناسیونالیستی و ضدیتِ با اعراب، بر نقاط اشتراک و همکاری تأکید داشت و میکوشید تا نقش ایران در تعالی تمدن اسلامی را برجسته کند.
✍🏻رضا پارسامقدم
🔺 پینوشت: برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه کنید:
- کتاب انیران نوشته صادق هدایت، شینپرتو و بزرگ علوی.
- مقاله تعیّن نظم گفتمانی خوانش نژادیِ ناسیونالیستهای رمانتیک ایرانی در تاریخنگاری معاصر ایران (از قاجاریه تا پایان دورۀ پهلوی)
#انیران
#آریایی
@Idea_of_Iran