eitaa logo
مجردان انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼 نخواندن بر ✍ به نقل از آیت الله سیدعبدالجواد (از شاگردان آیت الله بروجردی) محمدرضا پهلوی پس از آنکه تصمیم گرفت جنازه پدرش را از جزیره موریس به ایران آورد قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و چند نفر دیگر را همراه با تولیت آستان مقدس حضرت معصومه به محضر آیت الله بروجردی(رحمة الله علیه) رساند تا ایشان را مجاب کنند که بر رضاخان نماز بخوانند. وقتی یک نفر از آنها بعد از ابلاغ سلامِ محمدرضا خواسته او را مطرح کرد، آیت الله بروجردی با دستشان به آنها خطاب کرد: بروید. در ادامه، گفت: به اعلی حضرت قول دادیم که شما برای اقامه نماز تشریف می آورید که آیت الله فرمودند من کارهای او را فراموش نکردم و آنها مأیوسانه از منزل آقا خارج شدند. نمایندگان محمدرضا سپس به منزل آیت الله حجت کوه کمره ای رفتند و همین درخواست را مطرح کردند که ایشان فرمودند: اگر آیت الله بروجردی آمدند من هم خواهم آمد وگرنه نمی آیم. این گروه سپس به منزل آیت الله سیدصدرالدین صدر رفته و درخواست شان را تکرار کردند که ایشان فرمودند: من ماجرای مسجد را فراموش نکرده ام. والله نخواهم آمد. آیت الله بروجردی پس از رد درخواست نمایندگان با صدور بیانیه ای اعلام تأکید کردند: در روز آوردن جنازه ، مدارس علمیه قم تعطیل است و هیچ یک از حق بیرون آمدن را ندارند. 📚منبع: خبرگزاری شبستان ✅‌‌ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @mojaradan
✨﷽✨ 🌼 ✍آقاي محققي(ره) كه از طرف مرحوم آيت الله العظمي (رحمةالله علیه) براي تبليغ به رفته بود، داستان عجيبي نقل كرده است. او مي‌گفت: در بين كساني كه مسلمان شدند، يك پروفسور آلماني بود كه مردي و بود و ما با هم، رفت و آمد داشتيم. وي، در اواخر عمر سرطان پيدا كرد و در بيمارستان شد. من با عده‌اي از مسلمانها به بيمارستان مي‌رفتيم و از پروفسور مي‌كرديم. روزي اين پيرمرد زبان به شكايت گشود و گفت: وقتي بيمار شدم و پزشكان دادند كه سرطان است، پسرم و زنم آمدند و گفتند حالا كه تو سرطان داري، معلوم است كه مي‌ميري. بنابر اين، خداحافظ! رفتند و مرا تنها گذاشتند. آقاي فرمود: ما چون ديديم او كسي را ندارد، مرتب به عيادتش مي‌رفتيم. روزی از بيمارستان خبر دادند كه از دنيا رفته است. ما براي كفن و دفن جنازه‌اش به بيمارستان رفتيم. ديديم پسرش نيز آمده است. پيش خود گفتيم، خوب است كه لااقل براي تشييع جنازه آمده است. امّا وقتي تحقيق كرديم، معلوم شد آن بي‌ ، قبلاً جنازه پدرش را به بيمارستان فروخته و حالا آمده است تا را تحويل بدهد و پولش را بگيرد و برود! 📚انسان كامل(نوشته ی شهيد مرتضی مطهری، ص٢٩4 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❣ @mojaradan