🌸🍃🌸🍃
#داستان_شب
روزی از #مرحوم پدرم سوال کردم که آیا #فقر انسان را بیدین میکند؟
جواب زیبایی دادند. گفتند: «هر چند حدیثی در این مورد داریم: #فقر به کفر منجر شود.» ولی در جنگ جهانی دوم چیز دیگری #تجربه کردم:
قشون روس وارد شهر خوی شده بود و #سیلوهای غلّه٬ در اختیارشان بود. ما کودک بودیم و غذایی نداشتیم. مقداری #ساقهی وسط ذرت را (بدون ذرت) آرد میکردیم و مادرمان کمی جو میزد تا شیره داشته باشد و به# تنور بچسبد. سرِ #تنور مینشستیم و قرصِ نان را سریع میخوردیم؛ چون بعد از یک دقیقه مانند #چوب میشد . اما #اعتقادات، عمل به واجبات و رسیدگی به همنوع، زیاد بود. چرا که #هرچند گرسنه بودیم ولی نانِ حلال میخوردیم و کسانیکه ما را به #خدا دعوت میکردند، به چیزی که میگفتند٬ خودشان بیشتر از ما #عمل میکردند.
به این نتیجه رسیدم که آنچه لقمهی #حرام با دین انسان میکند و آن بدبینی که عالِم #بیعمل در دین ایجاد میکند، هرگز گرسنگی و فقر این مصیبت را وارد انسان نمیکند.»
در روایت آمده است کسی که #عالم دینی است و مردم را به سمت خدا هدایت میکند، اگر #کوچکترین گناه او را مردم ببینند، هر چند این #گناه صغیره باشد ولی نزد #خدا کبیره محسوب میشود.
مواظب باشیم تا زمانیکه #مرد عمل نشدهایم، #علممان را به مردم نمایان نکرده و دعوت به خدا نکنیم که حضرت حق میفرماید: چرا چیزی که #خود انجام نمیدهید به دیگران آن را سفارش میکنید؟ که با این کار خدا را به #خشم وادار میکنید.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
🌸🍃🌸🍃
#داستان_شب
#اثباتخدابهراحتی
مگر می شود این#عالم خدایی نداشته باشد
#پادشاهی بود دهری مذهب. #وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و #براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را #خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این #عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و #استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد.
بنابراین وزیر، بنای یک #باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک #روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن #عمارت عالی افتاد متعجب شد.
از وزیر پرسید این #عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت #کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این #چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون #معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار #غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و #گردش ماه و خورشید و ستاره ها #بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت# پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد.
#داستانهاییازخدانوشتهاحمدمیرخلفزادهوقاسممیرخلفزادهجلد۱
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
#داستان_شب
🔴🔵عذاب شمر ملعون در عالم برزخ:
علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت #عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند:
پدرم در #آخرین بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این #داغ و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ #پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.
و اینک یکی از #رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از #رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم:
ایشان فرمودند: مدت ها فکر میکردم که #خداوند چگونه #شمر را عذاب میکند؟
و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی #حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟!
شب هنگام در #عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش #آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام.
#دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا #آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که# صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست.
کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت #آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم.
ناگهان دیدم #هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از #دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این #حرارت از آتش اوست.
در خواب به من الهام شده بود که او شمر، #قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به #من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن #ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر #هلاک هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.
حمله شدید به من کرد و من #ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که #کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت.
چنان آب کوزه ها #بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من #ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و #مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به #استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.
درختان هم #خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.
به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند:
خداوند متعال این #چنین شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر #زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از #خواب بیدار شدم.
----------------------------------------------
📚 منبع:
یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر
برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب:
مهدی فربودی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
✨﷽✨
#داستان_شب
✅قول دوران کودکی
✍در #عالم کودکی به مادرم قول دادم که همیشه هیچ کس را بیشتر از او #دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت: «نمیتوانی عزیزم!» گفتم: «میتوانم، من تو را از #پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.»
مادر گفت: «یکی میآید که نمیتوانی #مرا بیشتر از او دوست داشته باشی.» نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ولی خوب که فکر میکردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. #معلمی داشتم که شیفتهاش بودم ولی نه به اندازه مادرم. بزرگتر که شدم #عاشق شدم. خیال کردم نمیتوانم به قول کودکیام عمل کنم ولی وقتی #پیش خودم گفتم: «کدام یک را بیشتر دوست داری؟» باز در #ته دلم این مادر بود که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد. یکی که# تمام جان من بود. همان روز مادرم با شادمانی خندید و گفت: «#دیدی نتوانستی.» من هر چه فکر کردم او را از مادرم و از #تمام دنیا بیشتر میخواستم. او با آمدنش #سلطان قلب من شده بود. من نمیخواستم و نمیتوانستم به #قول دوران کودکیام عمل کنم.
💥آخر من خودم مادر شده بودم!
📚داستانهای کوتاه
❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
♥️ @mojaradan
✨﷽✨
🌼 #بی_مهری_خانواده
✍آقاي محققي(ره) كه از طرف مرحوم آيت الله العظمي #بروجردي(رحمةالله علیه) براي تبليغ به #آلمان رفته بود، داستان عجيبي نقل كرده است. او ميگفت: در بين كساني كه مسلمان شدند، يك پروفسور آلماني بود كه مردي #عالم و #دانشمند بود و ما با هم، رفت و آمد داشتيم.
وي، در اواخر عمر سرطان پيدا كرد و در بيمارستان #بستري شد. من با عدهاي از مسلمانها به بيمارستان ميرفتيم و از پروفسور #عيادت ميكرديم. روزي اين پيرمرد زبان به شكايت گشود و گفت: وقتي بيمار شدم و پزشكان #تشخيص دادند كه سرطان است، پسرم و زنم آمدند و گفتند حالا كه تو سرطان داري، معلوم است كه ميميري. بنابر اين، خداحافظ! رفتند و مرا تنها گذاشتند. آقاي #محققي فرمود: ما چون ديديم او كسي را ندارد، مرتب به عيادتش ميرفتيم.
روزی از بيمارستان خبر دادند كه #پروفسور از دنيا رفته است. ما براي كفن و دفن جنازهاش به بيمارستان رفتيم. ديديم پسرش نيز آمده است. پيش خود گفتيم، خوب است كه لااقل براي تشييع جنازه آمده است. امّا وقتي تحقيق كرديم، معلوم شد آن #جوان بي #عاطفه، قبلاً جنازه پدرش را به بيمارستان فروخته و حالا آمده است تا #جنازه را تحويل بدهد و پولش را بگيرد و برود!
📚انسان كامل(نوشته ی شهيد مرتضی مطهری، ص٢٩4
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
❣ @mojaradan
╲\╭┓
╭🌸 🍃
┗╯\╲
✨دکتر الهی #قمشهای چه زیبا میگوید:
💠وقتی #دعا میکنی،
دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست.
🌀دعایت به قبل از پیدایش #عالم میرود.
دعایت به آنجا که دارند #تقدیرت را مینویسند میرود.
و تقدیر نویس #مهربان عالم تقدیرت را با توجه به #دعایت مینویسد.
♻️و مولانا میگوید :
گر در طلب گوهر کانی، کانی
گر در هوس لقمه نانی، نانی
این نکته رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی..🥀
💟خیر ترین #دعا ،
بهترین طلب ،
زیباترین تقدیر ،
نثار شما🤲
••❥⚜︎-----------
@mojaradan
💫 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
╲\╭┓
╭🌸 🍃
┗╯\╲
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••|💚🦋|••
#السلام_ایها_الغریب
#سلام_امام_زمانم
باور دارم
یکی از همین #صبحها
که بی هوا و خسته چشم باز میکنم،
بوی نرگسدر همه #عالم دمیده است...
آمدن، برازنده ی #توست!
#اللھم_عجل_ݪوݪیڪ_اݪفࢪج
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´