eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
از دست روزگار سخت می نالید... پیش# استادی رفت و برای غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟ آن مرد آب را به از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و قابل تحمل است. استاد وی را کنار برده و به وی گفت همان مقدار بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟ مرد گفت: خوب است و می توان کرد. استاد گفت شوری آب همان های زندگی است. شوری این دو آب ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه آن را تعین می کند پس وقتی رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است. 🆔 @mojaradan
🌸🍃🌸🍃 در الصالحين آورده اند كه : محتاج و عيالوار، براى طلب پول از خانه بيرون آمد، نمى دانست كه به كجا برود. ناگاه گذارش به كنار واعظى افتاد كه حاضران را به فرستادن صلوات ترغيب مى فرمود. آن فقير در آن جا ايستاد و شنيد كه واعظ مى گفت : در فرستادن ، تقصير مكنيد كه اگر توانگر بر آن سرور صلوات فرستد، در بركت به هم مى رسد و اگر فقير صلوات فرستد، حق تعالى از آسمان روزى بر او مى فرستد. آن فقير از آن مجلس بيرون رفت و به فرستادن صلوات شد؛ بعد سه روز، از ويرانه اى مى گذشت ، پايش به سنگى خورد. آن سنگ كنده شد و پر از زر، در زير آن سنگ ظاهر گرديد. آن مرد گفت : # وعده روزى من از آسمان است ، و روى زمين را نمى خواهم ، و آن سنگ را در جاى خود گذاشت و به خانه آمد، حال را با زن گفت . آن مرد، همسايه اى داشت كه بود و از قضا در بام خانه خود بود؛ و حكايت آن مرد را كه با زنش مى گفت ، شنيد. و فى الحال ، از بام فرود آمده ، به ويرانه رفت ، آن را برداشته ، به خانه آمد. وقتى سر آن را گشود، ديد كه سبو، پر از مار و عقرب است . به اطرافيان خود گفت : اين ي مسلمان ، دشمن ما است . وقتى كه من در بام بودم ، فهميد، و آن سخن را براى اين گفت كه در طمع افتم ، و آن سبو را به خانه آورم ، و از آن ضررى به من رسد. پس آن است كه آن را به بام برده از راه ، روزنه ، در خانه او ريزم ، تا آن كه را كه براى من مى خواست ، به خودش برگردد. به بام آمد، وقتى كه آن زن فقير، به شوهر خود مى گفت : روا باشد كه تو سبوى پر از زر بيابى و آن را بگذارى و ما در و تنگدستى باشيم ؟ آن مرد مى گفت : من اميدوارم كه روزى ما از آسمان نازل شود. ناگاه يهودى ، سبو را گشود و آن را سرنگون ساخت ؛ آن مرد، آوازى شنيده سر را بالا كرده ديد كه از خانه او، زر فرو ريخت . فرياد زد: اى زن ! اين زر است كه از آسمان فرو مى ريزد، و آن زرها را بر مى داشت ، و صلوات مى فرستاد. وقتى يهودى ديد كه از سبو زر مى ريزد، آن را برداشت ، در آن مكان ، ديد كه همان و عقرب است . باقى را نيز، در خانه درويش ريخت ، و همه زر سرخ بود. آن يهودى دانست كه اين سرى است از غيبى كه به ظهور مى رسد. در خاطرش گذشت كه اين همان حكم نيل دارد، كه در زمان حضرت موسى على نبيا و آله و عليه السلام در قبطى خون مى نمود، و در نظر سبطى آب بود. و فى الحال ، آن درويش را به بام طلبيده ، به دست او شد و از بركت صلوات بر آن حضرت ، مسلمان را دولت غناء، و يهودى را اسلام روزى 🆔 @mojaradan
🔴🔵عذاب شمر ملعون در عالم برزخ: علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند: پدرم در بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم. و اینک یکی از عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم: ایشان فرمودند: مدت ها فکر میکردم که چگونه را عذاب میکند؟ و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟! شب هنگام در خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام. کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که# صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست. کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم. ناگهان دیدم رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این از آتش اوست. در خواب به من الهام شده بود که او شمر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم‌: اگر هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی. حمله شدید به من کرد و من می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت. چنان آب کوزه ها شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده. درختان هم شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند: خداوند متعال این شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از بیدار شدم. ---------------------------------------------- 📚 منبع: یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب: مهدی فربودی @mojaradan
🔰به ابوسعيد ابوالخير، گفتند : فلاني است پرواز کند، گفت: اين که مهم نيست، هم مي پرد. گفتند: فلاني را چه ميگويي..؟؟روي راه ميرود..!! گفت: اهميتي ندارد، اي چوب نيز همين کار را مي کند. گفتند: پس از نظر تو چيست..؟؟ گفت: اين که در مردم زندگي کني ولي هيچگاه به کسي زبان نزني، دروغ نگويي، کلک نزني ٬ نشکني٬ از اعتماد کسي سوء استفاده نکني و کسي را از خود نکني. ✨اين شاهکار است✨ @mojaradan
🔻 در دامنه کوه های دمشق جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا خویش را رفع کند یک روز سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید برایش بسیار سوخت تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را دهد یک قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خانه روان شد و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش خوشحال شد ونگین را در گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد اما زن همسایه که به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد. پیر مرد مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت سلیمان (ع) نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را از خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد دراین وقت ناگهان# پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید پیرمرد هرچه که وهیاهو کرد فایده نداشت پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت# برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی پیرمرد به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد پیر مرد قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود هنگامی به دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در بشوید نگین از دستش خطا رفت به افتاد هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی نیآمد . با ناراحتی و تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت همسرش به او داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید پیرمرد با به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت . حضرت سلیمان (ع) میخواست شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود خواست خداوند جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم پیرمرد که به بسوی قریه روان بود با گیری روبرو شد ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا ماهی به تو بدهم پیرمرد ماهی ها را وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت همسر ش ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها را یافت وبه شوهرش مژده داد شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد. پیرمرد در بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند چشمش به قیمتی درآشیانه پرنده خورد . نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند فردا پیرمرد به بازار رفت هر نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه نخواهد به خداوند و باور داشته باشید. 🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ ☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3) 🌹حق غنّی است، برو پیش غنی 🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن @mojaradan
💞💞💍💍💞💞 _باید_بدانند 🔰 ازدواج با مهرطلب ها مجاز است؟ یک تیپ شخصیت است که اگر شدید باشد، می تواند به شخصیتی نزدیک شود. اما این تیپ حتی اگر شدید هم نباشد باز برای دردسرهای زیادی درست می کند. ازدواج با مهرطلب ها، یعنی همیشه بودن، همیشه منبع تغذیه روانی فرد دیگر بودن و البته از دادن استقلال کامل! یک رابطه فرسایشی مهرطلبی یکی از انواع تیپ های شخصیتی است که متاسفانه در ما به عنوان نوعی رفتار پسندیده شناخته می شود. در ابتدای آشنایی با یک مهرطلب، ممکن است خیلی تاثیر بی حد و مرز او قرار گیرید اما همین که وارد یک رابطه جدی و ازدواج با او شوید، می بینید که همه چیز بسیار فرساست. کم کم همه خونتان، انرژی، فردیت، هویت، آرامش و تان مکیده می شود ولی چون همه چیز در قالب اتفاق می افتد، نمی توانید به راحتی از فرد مهر طلب بگیرید. تیپ های مهرطلب یا کمک کننده آنهایی هستند که مرتب به دیگران اند. خودشان را به و آتش می زنند تا به دیگران کمک کنند. توانایی گفتن ندارند و همین موضوع سبب می شود که همیشه به فرمان دیگران باشند. در نهایت تخریبی و بسیار بدی را تجربه می کنند. نیاز بسیاری به محبت و توجه دارند.از شدن و تنها ماندن به شدت می ترسند.وابستگی و بیش از اندازه به دیگران دارند. مهرطلب ها در بعضی مواقع بسیار می شوند و از دیگران انتظار دارند که کارهای را برایشان انجام دهند. بنابراین در ازدواج با افراد مهرطلب باید کرد. در پایان لازم به ذکر است هر تیپ شخصیتی هایی دارد که با شناخت و آگاهی از آنها فرد میتواند شخصیت خود را کند و حتی شخصیت مهر طلب نیز گزینه مناسبی برای ازدواج باشد. @mojaradan
💕عـزاداران عـالـم امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: نفر در تاریخ بسیارگریه کرده اند: 1- حضرت آدم برای انقدرگریه کرد که اشک بر گونه اش افتاد. ۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای خود گریه کرد که دیده اش را از دست داد. ۳- یوسف در فراق پدر گریه کرد که گفتند یاشب گریه کن یا روز. ۴-حضرت فاطمه زهرا(س) در پدر آنقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با هایت…یا شب گریه کن یا روز... ۵_امام_سجاد(ع) بیست تا سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد. هر گاه و خوراکی برایش می آوردند گریه می کردند ومی گفتند هرگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه رامی فشارد. 🥀 📚 مناقب آل ابى طالب، همان، ج3، ص137. @mojaradan
✨﷽✨ ✍در ر قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس اول به بازار رفت و از قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا . همسایه دوم سم را و به خانه اش رفت. قبلا به گفته بود حوض را برایش از گرم پر کنند و یک دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. او به بازار رفت و بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با بکوبید! همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را تر میکرد. روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از مرده بود!! 🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری ‌ @mojaradan 🌺🌿🌺🌿🌺
❤️ 🔰در دوران به این نکات توجه کنید 🌸در دوران نامزدی اگر نامزدتان به شما می گوید 💥 آنقدر دارد که نمی خواهد لحظه ای بدون شما باشد، 💥اگر تان می کند و باید به او جواب پس بدهید، 💥اگر نمی گذارد بدون حضور او بخورید و وقتی اعتراض می کنید، می شنوید: خب عزیزم، از بس دوستت دارم، 🔴باید بدانید که با یک جدی مواجهید. 👌فرد مقابل شما احتمالا گر است و اگر این نشانه ها در او بسیار زیاد و باشد، حتی می تواند به اختلال پارانوییدی مبتلا باشد. ♨️اختلالی که فرد در آن به شدت بدبین است و به همه چیز و همه کس و هر اتفاقی دارد. ❌اگر نامزدتان به همه آدم های دنیا به جز خودش و خودتان بی توجه است، اگر همه را می کند که به خودتان دو نفر نرسد، اگر با گذاشتن سر دیگران، زدن قانون و و نادیده گرفتن احساسات دیگران سعی می کند را از آب بیرون بکشد و اعتقادش این است که به خاطر موفقیت زندگی تان این کارها را می کند، 💯 شما به احتمال زیاد با یک شخصیت اجتماعی طرف هستید. ✅شخصیتی که بسیار است و ممکن است به زودی همین بلاها را سر شما هم بیاورد. حتی اگر خیلی پیشه باشد. @mojaradan
💥 تاوان قضا شدن ✍سرباز که بود، دو ماه صبح ها تاظهر نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش شده بود. 🌹 شهید حسن باقری 📚یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 8 @mojaradan 🎀
‼️ بخاطر ، را به ! 🔹یادمون باشه یا ، از ، بهتره‌ . یادمون باشه آدم نباید حتما ازدواج کنه ، آدم باید حتما حتما کنه ! 🔹بعضی از بچه ها بخاطر اینکه در دوران و از پدر و مادر چماق به دستشون ، نادان و نامهربونشون محبت ندیدند ، در بزرگسالی میخوان اونو از کسب کنند‌ ! 🔹شدنی نیست بچه ها ! محبت رو از درون خودتون بارور کنید بدید با بالا بردن نفس ، ، وگرنه مثل یک و چاه خشکید که هرچیم روی شما بریزن سیر نمیشید. و به طرف مقابل هم نمیتونید بدید ! 🔹توجه کنید تنهایی تایید نمیشه. خوب نیست . بده . اما اینجا بحث سر بد و بدتره . پس ما باید بگردیم دنبال دوستای خوب و پارتنر یا همسر خوب ، ! ♥ @mojaradan
_باید_بدانند 🔰 ازدواج با مهرطلب ها مجاز است؟ یک تیپ شخصیت است که اگر شدید باشد، می تواند به شخصیتی نزدیک شود. اما این تیپ حتی اگر شدید هم نباشد باز برای دردسرهای زیادی درست می کند. ازدواج با مهرطلب ها، یعنی همیشه بودن، همیشه منبع تغذیه روانی فرد دیگر بودن و البته از دادن استقلال کامل! یک رابطه فرسایشی مهرطلبی یکی از انواع تیپ های شخصیتی است که متاسفانه در ما به عنوان نوعی رفتار پسندیده شناخته می شود. در ابتدای آشنایی با یک مهرطلب، ممکن است خیلی تاثیر بی حد و مرز او قرار گیرید اما همین که وارد یک رابطه جدی و ازدواج با او شوید، می بینید که همه چیز بسیار فرساست. کم کم همه خونتان، انرژی، فردیت، هویت، آرامش و تان مکیده می شود ولی چون همه چیز در قالب اتفاق می افتد، نمی توانید به راحتی از فرد مهر طلب بگیرید. تیپ های مهرطلب یا کمک کننده آنهایی هستند که مرتب به دیگران اند. خودشان را به و آتش می زنند تا به دیگران کمک کنند. توانایی گفتن ندارند و همین موضوع سبب می شود که همیشه به فرمان دیگران باشند. در نهایت تخریبی و بسیار بدی را تجربه می کنند. نیاز بسیاری به محبت و توجه دارند.از شدن و تنها ماندن به شدت می ترسند.وابستگی و بیش از اندازه به دیگران دارند. مهرطلب ها در بعضی مواقع بسیار می شوند و از دیگران انتظار دارند که کارهای را برایشان انجام دهند. بنابراین در ازدواج با افراد مهرطلب باید کرد. در پایان لازم به ذکر است هر تیپ شخصیتی هایی دارد که با شناخت و آگاهی از آنها فرد میتواند شخصیت خود را کند و حتی شخصیت مهر طلب نیز گزینه مناسبی برای ازدواج باشد. .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
_باید_بدانند 🔰 ازدواج با مهرطلب ها مجاز است؟ یک تیپ شخصیت است که اگر شدید باشد، می تواند به شخصیتی نزدیک شود. اما این تیپ حتی اگر شدید هم نباشد باز برای دردسرهای زیادی درست می کند. ازدواج با مهرطلب ها، یعنی همیشه بودن، همیشه منبع تغذیه روانی فرد دیگر بودن و البته از دادن استقلال کامل! یک رابطه فرسایشی مهرطلبی یکی از انواع تیپ های شخصیتی است که متاسفانه در ما به عنوان نوعی رفتار پسندیده شناخته می شود. در ابتدای آشنایی با یک مهرطلب، ممکن است خیلی تاثیر بی حد و مرز او قرار گیرید اما همین که وارد یک رابطه جدی و ازدواج با او شوید، می بینید که همه چیز بسیار فرساست. کم کم همه خونتان، انرژی، فردیت، هویت، آرامش و تان مکیده می شود ولی چون همه چیز در قالب اتفاق می افتد، نمی توانید به راحتی از فرد مهر طلب بگیرید. تیپ های مهرطلب یا کمک کننده آنهایی هستند که مرتب به دیگران اند. خودشان را به و آتش می زنند تا به دیگران کمک کنند. توانایی گفتن ندارند و همین موضوع سبب می شود که همیشه به فرمان دیگران باشند. در نهایت تخریبی و بسیار بدی را تجربه می کنند. نیاز بسیاری به محبت و توجه دارند.از شدن و تنها ماندن به شدت می ترسند.وابستگی و بیش از اندازه به دیگران دارند. مهرطلب ها در بعضی مواقع بسیار می شوند و از دیگران انتظار دارند که کارهای را برایشان انجام دهند. بنابراین در ازدواج با افراد مهرطلب باید کرد. در پایان لازم به ذکر است هر تیپ شخصیتی هایی دارد که با شناخت و آگاهی از آنها فرد میتواند شخصیت خود را کند و حتی شخصیت مهر طلب نیز گزینه مناسبی برای ازدواج باشد. .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´