#داستان_شب
#مردی از دست روزگار سخت می نالید...
پیش# استادی رفت و برای #رفع غم و رنج خود راهی خواست.
استاد لیوان #آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
آن مرد آب را به #بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و #غیر قابل تحمل است.
استاد وی را کنار #دریا برده و به وی گفت همان مقدار #آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
مرد گفت: خوب است و می توان #تحمل کرد.
استاد گفت شوری آب همان #سختی های زندگی است.
شوری این دو آب #یکی ولی ظرفشان متفاوت بود.
سختی و #رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه آن را تعین می کند پس وقتی #در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
🌸🍃🌸🍃
#داستان_شب
#باريدن_طلا_از_آسمان
در #حكايات الصالحين آورده اند كه :
#فقيرى محتاج و عيالوار، براى طلب پول از خانه بيرون آمد، نمى دانست كه به كجا برود.
ناگاه گذارش به كنار #مجلس واعظى افتاد كه حاضران را به فرستادن صلوات ترغيب مى فرمود.
آن فقير در آن جا ايستاد و شنيد كه واعظ مى گفت :
در فرستادن #صلوات ، تقصير مكنيد كه اگر توانگر بر آن سرور صلوات فرستد، در #مالش بركت به هم مى رسد و اگر فقير صلوات فرستد، حق تعالى از آسمان روزى بر او مى فرستد.
آن فقير از آن مجلس بيرون رفت و به فرستادن صلوات #مشغول شد؛ بعد سه روز، از ويرانه اى مى گذشت ، پايش به سنگى خورد. آن سنگ كنده شد و #سبوى پر از زر، در زير آن سنگ ظاهر گرديد.
آن مرد گفت :
# وعده روزى من از آسمان است ، و روى زمين را نمى خواهم ،
و آن سنگ را در جاى خود گذاشت و به خانه آمد، #صورت حال را با زن گفت . آن مرد، همسايه اى داشت كه #يهودى بود و از قضا در بام خانه خود بود؛ و حكايت آن مرد را كه با زنش مى گفت ، شنيد. و فى الحال ، از بام فرود آمده
، به ويرانه رفت ، آن #سبو را برداشته ، به خانه آمد. وقتى سر آن را گشود، ديد كه سبو، پر از مار و عقرب است . به اطرافيان خود گفت :
اين #همسايه ي مسلمان ، دشمن ما است . وقتى كه من در بام بودم ، فهميد، و آن سخن را براى اين گفت كه در طمع افتم ، و آن سبو را به خانه آورم ، و از آن ضررى به من رسد. پس #بهتر آن است كه آن را به بام برده از راه ، روزنه ، در خانه او ريزم ، تا آن كه #ضررى را كه براى من مى خواست ، به خودش برگردد.
به بام آمد،
وقتى كه آن زن فقير، به شوهر خود مى گفت :
روا باشد كه تو سبوى پر از زر بيابى و آن را بگذارى و ما در #فقر و تنگدستى باشيم ؟
آن مرد مى گفت :
من اميدوارم كه روزى ما از آسمان نازل شود.
ناگاه يهودى ، #سر سبو را گشود و آن را سرنگون ساخت ؛
آن مرد، آوازى شنيده سر را بالا كرده ديد كه از #روزنه خانه او، زر فرو ريخت . فرياد زد: اى زن ! اين زر است كه از آسمان فرو مى ريزد،
و آن زرها را بر مى داشت ، و صلوات مى فرستاد.
وقتى يهودى ديد كه از سبو زر مى ريزد، آن را برداشت ، در آن مكان ، ديد كه همان #مار و عقرب است .
باقى را نيز، در خانه درويش ريخت ، و همه زر سرخ بود. آن يهودى دانست كه اين سرى است از #اسرار غيبى كه به ظهور مى رسد.
در خاطرش گذشت كه اين همان حكم #آب نيل دارد، كه در زمان حضرت موسى على نبيا و آله و عليه السلام
در #نظر قبطى خون مى نمود، و در نظر سبطى آب بود. و فى الحال ، آن درويش را به بام طلبيده
، به دست او #مسلمان شد و از بركت صلوات بر آن حضرت ، مسلمان را دولت غناء، و يهودى را #سعادت اسلام روزى
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
#داستان_شب
🔴🔵عذاب شمر ملعون در عالم برزخ:
علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت #عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند:
پدرم در #آخرین بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این #داغ و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ #پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.
و اینک یکی از #رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از #رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم:
ایشان فرمودند: مدت ها فکر میکردم که #خداوند چگونه #شمر را عذاب میکند؟
و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی #حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟!
شب هنگام در #عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش #آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام.
#دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا #آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که# صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست.
کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت #آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم.
ناگهان دیدم #هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از #دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این #حرارت از آتش اوست.
در خواب به من الهام شده بود که او شمر، #قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به #من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن #ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر #هلاک هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.
حمله شدید به من کرد و من #ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که #کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت.
چنان آب کوزه ها #بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من #ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و #مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به #استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.
درختان هم #خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.
به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند:
خداوند متعال این #چنین شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر #زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از #خواب بیدار شدم.
----------------------------------------------
📚 منبع:
یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر
برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب:
مهدی فربودی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
🔰به ابوسعيد ابوالخير، گفتند :
فلاني #قادر است پرواز کند،
گفت: اين که مهم نيست، #مگس هم مي پرد.
گفتند: فلاني را چه ميگويي..؟؟روي #آب راه ميرود..!!
گفت: اهميتي ندارد، #تکه اي چوب نيز همين کار را مي کند.
گفتند: پس از نظر تو #شاهکار چيست..؟؟
گفت: اين که در #ميان مردم زندگي کني ولي هيچگاه به کسي #زَخم زبان نزني، دروغ نگويي، کلک نزني ٬#دلي نشکني٬ از اعتماد کسي سوء استفاده نکني و کسي را از خود #ناراحت نکني.
✨اين شاهکار است✨
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
🔻#پیرمردی در دامنه کوه های دمشق #هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا #ضروریات خویش را رفع کند
یک روز #حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید #دلش برایش بسیار سوخت
تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را #تغییر دهد یک #نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد
پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و#بسوی خانه روان شد
و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش #بسیار خوشحال شد ونگین را در #نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود
#زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
اما زن همسایه که #چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد.
پیر مرد #بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی
وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم
چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد #جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت
سلیمان (ع) #یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی
پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و #خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را از#جیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش #چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد
دراین وقت ناگهان# پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید
پیرمرد هرچه که #دوید وهیاهو کرد فایده نداشت
پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت# برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی
پیرمرد #دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که #صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد
پیر مرد #باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) #برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین #قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی
و #حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید
#پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد #پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود
هنگامی به #لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در #آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به #دریا افتاد
هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی #بدستش نیآمد .
با ناراحتی و #عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت
همسرش به او #اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر #دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید
پیرمرد با #ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که #تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت .
حضرت سلیمان (ع) میخواست #مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا #تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود #مغفرت خواست
خداوند #بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا #نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم
پیرمرد که به #سرعت بسوی قریه روان بود با #ماهی گیری روبرو شد
ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا #چند ماهی به تو بدهم
پیرمرد ماهی ها را #گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت
همسر ش #شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها #نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد
شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را #نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم
هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید #نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود #سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید #ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به #شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد.
پیرمرد در #جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند
چشمش به #نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد .
نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند
فردا پیرمرد به بازار رفت هر #سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که #بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه #خداوند نخواهد
به خداوند #یقین و باور داشته باشید.
🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3)
🌹حق غنّی است، برو پیش غنی
🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان _باید_بدانند
🔰 ازدواج با مهرطلب ها مجاز است؟
#مهرطلبی یک تیپ شخصیت است که اگر شدید باشد، می تواند به #اختلالات شخصیتی نزدیک شود. اما این تیپ حتی اگر شدید هم نباشد باز برای #ازدواج دردسرهای زیادی درست می کند.
ازدواج با مهرطلب ها، یعنی همیشه #بدهکار بودن، همیشه منبع تغذیه روانی فرد دیگر بودن و البته از #دست دادن استقلال کامل!
یک رابطه فرسایشی
مهرطلبی یکی از انواع تیپ های شخصیتی است که متاسفانه در #فرهنگ ما به عنوان نوعی رفتار پسندیده شناخته می شود. در ابتدای آشنایی با یک مهرطلب، ممکن است خیلی #تحت تاثیر #محبت بی حد و مرز او قرار گیرید اما همین که وارد یک رابطه جدی و ازدواج با او شوید، می بینید که همه چیز بسیار #طاقت فرساست. کم کم همه خونتان، انرژی، فردیت، هویت، آرامش و #امنیت تان مکیده می شود ولی چون همه چیز در قالب #مهربانی اتفاق می افتد، نمی توانید به راحتی از فرد مهر طلب #فاصله بگیرید.
تیپ های مهرطلب یا کمک کننده آنهایی هستند که مرتب به #فکر دیگران اند. خودشان را به #آب و آتش می زنند تا به دیگران کمک کنند. توانایی #نه گفتن ندارند و همین موضوع سبب می شود که همیشه #گوش به فرمان دیگران باشند. در نهایت #احساسات تخریبی و بسیار بدی را تجربه می کنند.
نیاز بسیاری به محبت و توجه #دیگران دارند.از #طرد شدن و تنها ماندن به شدت می ترسند.وابستگی و #اتکای بیش از اندازه به دیگران دارند.
مهرطلب ها در بعضی مواقع بسیار #پرتوقع می شوند و از دیگران انتظار دارند که کارهای #خاصی را برایشان انجام دهند. بنابراین در ازدواج با افراد مهرطلب باید #احتیاط کرد.
در پایان لازم به ذکر است هر تیپ شخصیتی #تله هایی دارد که با شناخت و آگاهی از آنها فرد میتواند شخصیت خود را #تعدیل کند و حتی شخصیت مهر طلب نیز گزینه #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله مناسبی برای ازدواج باشد.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
💕عـزاداران عـالـم
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
#پنج نفر در تاریخ بسیارگریه کرده اند:
1- حضرت آدم برای #بهشت انقدرگریه کرد که #رد اشک بر گونه اش افتاد.
۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای #یوسف خود گریه کرد که #نور دیده اش را از دست داد.
۳- #حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که #زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.
۴-حضرت فاطمه زهرا(س) در #فراق پدر آنقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با #گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز...
۵_امام_سجاد(ع) بیست تا #چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه #آب و خوراکی برایش می آوردند گریه می کردند ومی گفتند هرگاه #قتلگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه #گلویم رامی فشارد. 🥀
📚 مناقب آل ابى طالب، همان، ج3، ص137.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
✨﷽✨
#داستان_شب
✍در ر#وزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم #نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام #دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند #لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و #شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس #همسایه اول به بازار رفت و از #عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا #بخورد.
همسایه دوم سم را #سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به #خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از #آب گرم پر کنند و یک #ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را #سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش #تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به #سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، #حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. او به بازار رفت و #نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا #فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با #چوب بکوبید! همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در #تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر #ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به #سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. #شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از #خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و #تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را #مهلک تر میکرد. روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از #ترس مرده بود!!
🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. #کرونا یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌺🌿🌺🌿🌺
❤️
🔰در دوران #نامزدی به این نکات توجه کنید
🌸در دوران نامزدی اگر نامزدتان به شما می گوید
💥 آنقدر #دوستتان دارد که نمی خواهد لحظه ای بدون شما باشد،
💥اگر #کنترل تان می کند و #مرتب باید به او جواب پس بدهید،
💥اگر نمی گذارد بدون حضور او #آب بخورید و وقتی اعتراض می کنید، می شنوید: خب عزیزم، از بس دوستت دارم،
🔴باید بدانید که با یک #هشدار جدی مواجهید.
👌فرد مقابل شما احتمالا #کنترل گر است و اگر این نشانه ها در او بسیار زیاد و #غیرمنطقی باشد، حتی می تواند به اختلال #شخصیت پارانوییدی مبتلا باشد.
♨️اختلالی که فرد در آن به شدت بدبین است و به همه چیز و همه کس و هر اتفاقی #شک دارد.
❌اگر نامزدتان به #حقوق همه آدم های دنیا به جز خودش و خودتان بی توجه است، اگر همه را #قربانی می کند که به خودتان دو نفر #آسیبی نرسد، اگر با #کلاه گذاشتن سر دیگران، #دور زدن قانون و #خرابکاری و نادیده گرفتن احساسات دیگران سعی می کند #گلیمش را از آب بیرون بکشد و اعتقادش این است که به خاطر موفقیت زندگی تان این کارها را می کند،
💯 شما به احتمال زیاد با یک شخصیت #ضد اجتماعی طرف هستید.
✅شخصیتی که بسیار #خطرناک است و ممکن است به زودی همین بلاها را سر شما هم بیاورد. حتی اگر خیلی #عاشق پیشه باشد.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💥 تاوان قضا شدن #نماز_شب
✍سرباز که بود، دو ماه صبح ها تاظهر #آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش #قضا شده بود.
🌹 شهید حسن باقری
📚یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 8
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan 🎀
#ازدواج_خوب
‼️ بخاطر #بی_کسی ، #هر_کسی را به #زندگیمان #راه_ندهیم !
🔹یادمون باشه #تنهایی یا #جدایی، از #ازدواج_بد ، بهتره .
یادمون باشه آدم نباید حتما ازدواج کنه ، آدم باید حتما حتما #ازدواج_خوب کنه !
🔹بعضی از بچه ها بخاطر اینکه در دوران #کودکی و #نوجوانی از پدر و مادر چماق به دستشون ، نادان و نامهربونشون محبت ندیدند ، در بزرگسالی میخوان اونو از #جنس_مخالف کسب کنند !
🔹شدنی نیست بچه ها ! محبت رو از درون خودتون بارور کنید #رشد بدید با بالا بردن #حرمت نفس ، #خوددوستی ، وگرنه مثل یک #کویر و چاه خشکید که هرچیم روی شما #آب بریزن سیر نمیشید. و به طرف مقابل هم نمیتونید #محبت بدید !
🔹توجه کنید تنهایی تایید نمیشه. #تنهایی خوب نیست . بده . اما اینجا بحث سر بد و بدتره . پس ما باید بگردیم دنبال دوستای خوب و پارتنر یا همسر خوب ، #ازدواج_خوب !
♥ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
❣ @mojaradan
#انچه_مجردان _باید_بدانند
🔰 ازدواج با مهرطلب ها مجاز است؟
#مهرطلبی یک تیپ شخصیت است که اگر شدید باشد، می تواند به #اختلالات شخصیتی نزدیک شود. اما این تیپ حتی اگر شدید هم نباشد باز برای #ازدواج دردسرهای زیادی درست می کند.
ازدواج با مهرطلب ها، یعنی همیشه #بدهکار بودن، همیشه منبع تغذیه روانی فرد دیگر بودن و البته از #دست دادن استقلال کامل!
یک رابطه فرسایشی
مهرطلبی یکی از انواع تیپ های شخصیتی است که متاسفانه در #فرهنگ ما به عنوان نوعی رفتار پسندیده شناخته می شود. در ابتدای آشنایی با یک مهرطلب، ممکن است خیلی #تحت تاثیر #محبت بی حد و مرز او قرار گیرید اما همین که وارد یک رابطه جدی و ازدواج با او شوید، می بینید که همه چیز بسیار #طاقت فرساست. کم کم همه خونتان، انرژی، فردیت، هویت، آرامش و #امنیت تان مکیده می شود ولی چون همه چیز در قالب #مهربانی اتفاق می افتد، نمی توانید به راحتی از فرد مهر طلب #فاصله بگیرید.
تیپ های مهرطلب یا کمک کننده آنهایی هستند که مرتب به #فکر دیگران اند. خودشان را به #آب و آتش می زنند تا به دیگران کمک کنند. توانایی #نه گفتن ندارند و همین موضوع سبب می شود که همیشه #گوش به فرمان دیگران باشند. در نهایت #احساسات تخریبی و بسیار بدی را تجربه می کنند.
نیاز بسیاری به محبت و توجه #دیگران دارند.از #طرد شدن و تنها ماندن به شدت می ترسند.وابستگی و #اتکای بیش از اندازه به دیگران دارند.
مهرطلب ها در بعضی مواقع بسیار #پرتوقع می شوند و از دیگران انتظار دارند که کارهای #خاصی را برایشان انجام دهند. بنابراین در ازدواج با افراد مهرطلب باید #احتیاط کرد.
در پایان لازم به ذکر است هر تیپ شخصیتی #تله هایی دارد که با شناخت و آگاهی از آنها فرد میتواند شخصیت خود را #تعدیل کند و حتی شخصیت مهر طلب نیز گزینه #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله مناسبی برای ازدواج باشد.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#انچه_مجردان _باید_بدانند
🔰 ازدواج با مهرطلب ها مجاز است؟
#مهرطلبی یک تیپ شخصیت است که اگر شدید باشد، می تواند به #اختلالات شخصیتی نزدیک شود. اما این تیپ حتی اگر شدید هم نباشد باز برای #ازدواج دردسرهای زیادی درست می کند.
ازدواج با مهرطلب ها، یعنی همیشه #بدهکار بودن، همیشه منبع تغذیه روانی فرد دیگر بودن و البته از #دست دادن استقلال کامل!
یک رابطه فرسایشی
مهرطلبی یکی از انواع تیپ های شخصیتی است که متاسفانه در #فرهنگ ما به عنوان نوعی رفتار پسندیده شناخته می شود. در ابتدای آشنایی با یک مهرطلب، ممکن است خیلی #تحت تاثیر #محبت بی حد و مرز او قرار گیرید اما همین که وارد یک رابطه جدی و ازدواج با او شوید، می بینید که همه چیز بسیار #طاقت فرساست. کم کم همه خونتان، انرژی، فردیت، هویت، آرامش و #امنیت تان مکیده می شود ولی چون همه چیز در قالب #مهربانی اتفاق می افتد، نمی توانید به راحتی از فرد مهر طلب #فاصله بگیرید.
تیپ های مهرطلب یا کمک کننده آنهایی هستند که مرتب به #فکر دیگران اند. خودشان را به #آب و آتش می زنند تا به دیگران کمک کنند. توانایی #نه گفتن ندارند و همین موضوع سبب می شود که همیشه #گوش به فرمان دیگران باشند. در نهایت #احساسات تخریبی و بسیار بدی را تجربه می کنند.
نیاز بسیاری به محبت و توجه #دیگران دارند.از #طرد شدن و تنها ماندن به شدت می ترسند.وابستگی و #اتکای بیش از اندازه به دیگران دارند.
مهرطلب ها در بعضی مواقع بسیار #پرتوقع می شوند و از دیگران انتظار دارند که کارهای #خاصی را برایشان انجام دهند. بنابراین در ازدواج با افراد مهرطلب باید #احتیاط کرد.
در پایان لازم به ذکر است هر تیپ شخصیتی #تله هایی دارد که با شناخت و آگاهی از آنها فرد میتواند شخصیت خود را #تعدیل کند و حتی شخصیت مهر طلب نیز گزینه #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله مناسبی برای ازدواج باشد.
#مجردان_انقلابی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´