eitaa logo
مجردان انقلابی
13.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
از دست روزگار سخت می نالید... پیش# استادی رفت و برای غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟ آن مرد آب را به از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و قابل تحمل است. استاد وی را کنار برده و به وی گفت همان مقدار بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟ مرد گفت: خوب است و می توان کرد. استاد گفت شوری آب همان های زندگی است. شوری این دو آب ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه آن را تعین می کند پس وقتی رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است. 🆔 @mojaradan
⁉️آیا شما هم در روابط زناشویی‌تان "" اجرا میکنید ؟ ❓یعنی دارید همسرتان از رفتارهایتان بزند، چه احساسی دارید؟! ❗️انتظار دارید هر فکرتان مشغول است، طرفتان خودش بفهمد شما به چه میکنید و از شما دلجویی کند؟! ❓انتظار دارید عاطفی‌تان، خودش حدس بزند، چه نیازی دارید و برای نیاز شما کاری انجام دهد؟! ⛔️اگر شما اینگونه هستید، بدانید که زندگی واقعی، "" نیست تا همسر ما بخواهد و یا بتواند های ما را حدس بزند. بهتر است حرف بزنید. اگر ناراحتید در مورد حرف بزنید. اگر دلتان چیزی میخواهد، در موردش حرف بزنید. اگر در سر دارید، در موردش حرف بزنید. 🔶در یک عاطفی، "گفت‌وگو" بهترین شیوه ی تعارضات است. لــطفا حــرف بــزنید... @mojaradan
ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و طلبگى است ، واگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و است ، شما مرا به حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا پذیرایى مى شود .  فردا دید شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون جارى شد ، طلبه که در دریایى از و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق، در حقّ عبد، چه خواهد کرد؟ @mojaradan ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👈آيا وكيلم شما را به عقد دائمىِ.😍😌... و بعد از چند بار چيدن گل و آوردن گلاب بالاخره با ا ى بزرگتر ها بله را مى گويند و به اصطلاح خودشان مى روند مُرغها..! امّا از من به شما نصيحت "عشق" تن به وصلت ندهيد كه عاقبت اين عمل خوشايند نيست!! بى "عشق"ازدواج نكنيد كه "طلاق " را بالا نبريد!! بى "عشق"ازدواج نكنيد كه ى "خيانت"بخُشكد!! بى "عشق"ازدواج نكنيد كه به ديدن دوست مجردتان نگوييد "اگر الانم را داشتم ازدواج نمى كردم " لطفاً، براى تكليف دامن به اين فاجعه نزنيد..!! @mojaradan 🌺💍