#داستان_واره
#قسمت_اول
🍂دختر، #لغزیده بود و در دام یک #دوستی نابهجا افتاده بود. مادر، آرام و قرار نداشت. هر چیزی را میتوانست #تحمّل کند، جز این.
🍂وقتی به او گفتند که دخترت را به همراه یک #پسر دیده اند، آرزوی مرگِ دخترش را کرد. دختر که به خانه آمد، تا میتوانست او را به باد کتک گرفت. به هر زوری که بود، دختر را وادار کرده بود که نزد #مشاوره برود. دختر می گفت: من خودم دردم را میدانم، نیاز به مشاوره نیست؛ امّا راهی برای #درمانش ندارم.
🍂مادر که می پرسید: «دردت چیست؟»، دختر، سکوت میکرد و مادر، عصبانیتر میشد.
🍂مادر، روی #صندلی مینشیند و دختر، ایستاده. به دختر هم میگویم که بنشیند. کمی با فاصله از مادرش می نشیند.
🍂مادر که حرف میزند، از بس عصبانی است، از واژه واژۀ حرفهایش، آتش میبارد. پای #چشم دختر، کبود است. معلوم است که بد کتک خورده. سرش را هم که بالا نمیگیرد، برای همین است. نمیخواهد کبودی چشمانش را ببینم.
🍂 حرفهای مادر را میشنوم:
_ باور کنید به هر چیزی فکر میکردم، جز این که یک روز دخترم را با پسری ببیننم. مگر دختر من چند سال دارد؟ یک دانشآموز #مدرسۀ راهنمایی چه قدر باید جسور باشد که بتواند چنین کاری بکند. مگر من و پدرش برای تربیتش کم گذاشتیم؟ برای #تربیت این بچّه ها، روز و شب نداشتیم. حالا نمیدانم چه کنم؟ اگر پدرش بفهمد، تکّۀ بزرگش گوشش خواهد بود. خدا میداند روی پدرش در #محلّه چه حسابهایی که باز نمی کنند.
_ حالا من مانده ام و یک لکّۀ ننگ که در کنار من و در #مقابل شما نشسته. شما میگویید من با این افتضاحی که این دختر به بار آورده، چه خاکی به سر بریزم؟
🍂#حرفهایش که تمام می شود، نگاه خشم آلودی به دخترش میکند. بعد هم چادرش را روی #صورتش میکشد و زار زار گریه می کند.
🍂چیزی نمیگویم. دختر هم ساکت است. #سکوت اتاق را هِق هِق گریۀ مادر و زمزمه هایی میشکند که او زیر لب با خدا دارد.
📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص ۱۰۸
#من_دیگر_ما
#کتاب_دوم
#گزارههای_رفتاری
#ادامه_دارد....
#محسن_عباسی_ولدی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#مبارزه_با_اتش_شهوت💥
🌸ميرداماد و آتش شهوت🔥
🍃در كتابی كه #فیلسوف بزرگ، عارف عامل، علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان مقدمهای بر آن نگاشته بود خواندم:
عباس صفوی در شهر اصفهان از #همسر خود سخت عصبانی شده و خشمگین میشود، در پی غضب او، #دخترش از خانه خارج شده و شب برنمیگردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه میرسد، بر ناموس خود كه از #زیبائی خیره كنندهای بهره داشت سخت به وحشت میافتد، #ماموران تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمىیابند.
☄دختر به وقت خواب وارد #مدرسه طلاّب میشود و از اتفاق به در حجره #محمدباقر استرآبادی كه طلبهای جوان و فاضل بود میرود، در #حجره را میزند، محمدباقر در را باز میكند، دختر #بدون مقدمه وارد حجره شده و به او میگوید از بزرگ زادگان شهرم و #خانوادهام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كنی ترا به سیاست سختی دچار میكنم . طلبه جوان از #ترس او را جا میدهد، دختر غذا میطلبد، طلبه میگوید جز نان خشك و ماست چیزی ندارم، میگوید بیاور . غذا میخورد و میخوابد.
😈#وسوسه به طلبه جوان حمله میكند، ولی او با #پناه بردن به حق تعالی، دفع وسوسه میكند، آتش #غریزه شعله میكشد، او آتش غریزه را با گرفتن #تك تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش میكند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه میافتد، #احتمال بودن دختر را در آنجا نمیدادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردند .
☀️عباس صفوی از محمدباقر سئوال میكند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه كردی؟ وی #انگشتان سوخته را نشان میدهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از #اهل حرم میگیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع میشود، بسیار خوشحال میشود،
👈 به دختر #پیشنهاد ازدواج با آن طلبه را میدهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن #جوانمرد بهت زده بود، قبول میكند. بزرگان را میخوانند و #عقد دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی میبندند و از آن به بعد است كه او مشهور به #میرداماد میشود و چیزی نمیگذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون #ملا صدرای شیرازی صاحب اسفار و كتب علمی دیگر تربیت میكند .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💫💫💫💥💥💥💥
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
✨﷽✨
🕵🏻♂در #تحقیق برای #خواستگار، باید به سراغ چند دسته رفت⁉️
🕵🏻♂ #همسایهها: اگر خانوادهٔ طرف مقابل، به تازگی محلهشان را عوض کردهاند، به سراغ همسایههای قدیمی هم بروید. گاهی همسایههای قدیمی، چیزهایی میدانند که همسایه جدید از آن بیخبرند. برخی از خانوادهها به جهت #آبروریزیِ غیرقابل تحملی که یکی از اعضایشان به وجودآورده، محلهشان را تغییر میدهند.
🕵🏻♂# رفقا: باید به سراغ مختلف رفت؛ رفقای مدرسه، #دانشگاه و رفقای محله. رفقا از مسائل بسیاری باخبرند که خانواده هم از آن اطلاعی ندارد. البته شاید رفقا به این راحتی حرف نزنند؛ اما اگر همان شیوهای را که در گفتگوی #خواستگاری گفتیم، در اینجا هم پیاده کنید، جواب های مطمئنتری خواهید گرفت.
شناخت رفقا، خود، راهی برای شناخت افراد است.
🕵🏻♂ #معلمان و #استاد: معلمان به جهت ارتباط دائمی با شاگردانشان-که معمولا همراه با #تجربه و #پختگی است-خیلی خوب میتوانند در راه #شناخت طرف مقابل، کمکمان کنند.
🕵🏻♂ مدیریت #مدرسه و #دانشگاه: بد نیست که در مسیر تحقیق، خانوادهٔ در طرف، سری به کمیتهٔ انضباطی هم بزنند. شاید در پروندهٔ انضباطی این #دختر یا #پسر، چیزی باشد که نظر شما را به کلی دربارهٔ او تغییر دهد.
🕵🏻♂ #هم_اتاق: افرادی که مدتی در حجرههای طلبگی یا اتاقهای #دانشجویی زندگی کردهاند، میتوان از طریق هم اتاق هایشان، به خوبی #شناخت. این فرصت مناسب را به راحتی از دست ندهیم.
🕵🏻♂ ه#مکار: رئیس اداره، همکار، هم سایهٔ کاری(برای مغازهدار یا کسی که دفتر کار دارد)، حتی آبدارچی اداره، افرادی هستند که با #پرس_و_جو از آنان، میتوان به برخی از روحیات طرف مقابل دست یافت.
#عباسی_ولدی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✼═══┅💖💖┅═══✼
💞 @mojaradan
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 #کلیپ_تصویری
🔖#اختصاصی_کانال
🔸 علم بهتر است یا ثروت
🔻 در راستای انگیزه سازی تحصیلی
#علم
#ثروت
#تحصیل
#مدرسه
#تحصیل
@mojaradan
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفر.ست برا عاشقان مدرسه
اول_مهر #مدرسه #پاییز #مهر #دانش_آموز.
#باز_گشایی_مدارس_بر_همه_عاشقانه_درس_علم_اموز_مبارک_باد😁
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´