eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔹 معلم عربے یکے از محروم تهران شده بود ...اما تدریس عربے ابراهیم زیاد طولانے نشد! از همان سال دیگر به مدرسه نرفت!حتے نمے گفت که چرا به آن مدرسه نمےرود! 🔹یک روز مدرسه پیش من آمد و گفت: تو رو خدا !!!شما که برادر آقاے هادے هستید، با ایشان کنید که برگردد مدرسه !!! 🔹گفتم: مگه چے شده؟ کمے مکث کرد و گفت : حقیقتش ، آقا ابراهیم از خودش پول مے داد به یکے از شاگردها تا هر روز زنگ اول براے کلاس و پنیر🧀 بگیرد !!! 🔹آقاے هادے این بود که این ها بچه هاے محروم هستند ؛اکثرا سر کلاس هستند ؛بچه گرسنه هم درس نمے فهمد ... 🔹مدیر ادامه داد: من با آقاے هادے برخورد کردم !گفتم مدرسه ما را به هم ریختے! در صورتے که هیچ براے نظم مدرسه پیش نیامده بود !!! 🔹بعد هم ایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق ندارے اینجا از این کارها بکنے ! آقای هادے از پیش ما رفت و بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگرے پر کرد ... 🔹حالا هم بچه ها و از من خواستند که ایشان را ؛همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف مےکنند ...ایشان در همین مدت کم، برای بسیارے از دانش آموزان بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتے من هم خبر نداشتم !!! 🌷 @mojaradan
حكايت - سخن با خدا باغ انگور . . . . خاطره ای از کتاب "حاج آخوند" حاج شیخ امانی فرزند مرحوم شیخ علی اصغر ، در روستای مهاجران زندگی می کرد و معروف و مشهور به حاج آخوند بود. اما حاج آخوند چیز دیگری بود! روحانی ،ِ ملّا ، ادیب و نکته دان و عارفی که از مدرسه و شهر گریخته بود. شیخی که خانقاهی نداشت. دست هایش بسیار نیرومند بود و زندگی اش از دسترنج خود و انگورش می گذشت. مدرسه ما به نام دو کلاس درس و دو معلم داشت ، از اول زمستان یکی از آموزگاران به نام خانم منصوری نیامد .گفتند مرخصی دارد ، به ناچار هر شش مقطع تحصیلی رفتیم توی یک کلاس. آقای اخوان ، هم مدرسه بود هم معلم ، خوب درس می داد. تا این که یرقان گرفت و در ما بستری شد و از حاج آخوند خواهش کرد به جایش درس بدهد. حاج آخوند همه بچه ها را ، چه مسلمان و چه هایی را که در روستای ما زندگی می کردند، با نام می شناخت. حاج آخوند روز اول حضور در کلاس گفت : بچه ها، امروز ما می خواهیم در باره صحبت می کنیم ، فرقی ندارد ارمنی باشید و مسلمان ، همه ما از هر دین و مسلکی با خدا حرف می زنیم ، حالا خیال کنید خودتان تنها نشسته اید و می خواهید با خدا حرف بزنید. حالا از هر کلاسی از اول تا ششم ، یک نفر بیاید برای ما تعریف کند با خدا حرف می زند؟ از چه می خواهد؟ در همین حال مملی دستش را بالا گرفت و گفت : حاج آخوند ، حاج آخوند اجازه من بگویم ؟ حاج آخوند گفت: بگو پسرم! مملی گالش های پدرش را پوشیده بود. هوا که خوب بود به مدرسه می آمد ، مملی چشمانش را بست و گفت: خداجان ، همه زمین های دنیا مال خودته .پس چرا به پدر من ندادی ؟ این همه خانه توی شهر و ده هست ، چرا ما خانه نداریم ؟ خدا جان، تو خودت می دانی ما در مان بعضی شب ها نان خالی می خوریم ، شیر مادرم خشک شده حالا برای کوچکم افسانه دیگر شیر ندارد! خداجان، گاو و گوسفندم نداریم. اگر جهان خانم به ما شیر نمی داد ،خواهرم گرسنه می ماند و می مرد ! خدا جان، ما هیچ وقت عید نداریم. تاحالا هیچ کدام از ما لباس نو نپوشیده ایم. اگر موقع عید مادرِ هاسمیک به مادرم تخم مرغ رنگی نمی داد ، توی خانه ما عید نمی شد. کلاس ساکت ساکت بود ، مملی انگار یادش رفته بود توی کلاس است. حاج آخوند روبه روی# پنجره ایستاده بود. داشت از آنجا به افق نگاه می کرد ، بعضی بچه ها گریه می کردند. حاج آخوند آهسته گفت : حرف بزن پسرم ، با خدا حرف بزن ، بیشتر حرف بزن! مملی گفت : اجازه ! حرفم تمام شد. حاج آخوند برگشت و مملی را بغل کرد و گفت : بارک اله پسرم ، با خدا باید همین جور حرف زد. کلاس تمام شد و حاج آخوند به خانه خود رفت و همان شب با خط خودش نامه ای نوشت که باغ پدری اش را که بهترین انگور در روستای مارون بود ، به خانواده مملی بخشید! فصل انگور که رسید ، غیر از آقا مرتضی که مرید حاج آخوند بود و هر روز انگور برای خانه حاج آخوند می بُرد ، بقیه ارمنی ها و مسلمان های روستا به خانه حاج آخوند انگور می بردند. عصمت همسر حاج آخوند می گفت: ما به عمرمان این قدر انگور ندیده بودیم ، حتی وقتی باغ داشتیم نصف این هم نبود ، همه باغ های انگور مارون و حمریان شده باغ انگور حاج آخوند! اي رفيقان ، بشنويد اين داستان بشنويد اين داستان ، از راستان مال در ایثار اگر ، گردد تَلَف در درون ، صد زندگی آرَد به بار به نقل از مرحوم ملا احمد نراقی اعلی الله مقاما الشریف @mojaradan
🗞 در کشور ۴۰ درصد کم شده است کل سلامت، جمعیت و خانواده وزارت بهداشت: ▫️میزان در سال ۸۹، حدود ۸۹۰ هزار بود که ۱۳۹۸ کمتر از ۵۵۰ هزار مورد شد و ۴۰% کاهش یافت. ▫️از سال ۸۹ به طور متوسط هر سال ۶درصد از میزان ازدواج در کشور شده است. ▫️همزمان تمایل به کمتر هم در کشور داریم. ▫️با این روند در ۳۰ سال آینده یکی از کشورهای دنیا خواهیم بود و این مساله در همه های علمی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور خطرناک است. ♦️جنابان مجلس جدید حواستان باشد @mojaradan
🔵اگر میخواین همسرتون عاشقتون باشه، توی پول هاش دقت کنید!! ولخرج نباشین... 💯قبل از خرج های بزرگ،باهاش کنید! چون اینجوری میفهمه شما قدر پولی که بازحمت بدست اورده میدونید و با یه خانوم و مدبر طرفه... ▫️برای خودتون خرج کنید. ▪️خوب بپوشید. ▫️به سلامتی تون برسید. 👈ولی به جا و به اندازه👉 ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌.•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´