eitaa logo
مجریانه ( متن های مناسب اجرا )
114 دنبال‌کننده
183 عکس
50 ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟پرستاری مثل زینب کبری پرستاران، پرستاری را نه با حرف و شعار که با عمل و اقدام معنا می‌کنند؛ درست مثل زینب کبرا که روز پرستار به نام زیبای ایشان مزین شده؛ شیرزنی که هرچند خود کوهی از درد و رنج بود، اما خم به ابرو نیاورد و هر آنچه داشت، در راه مراقبت از رهروان دین در طبق اخلاص نهاد. او که هم‌زمان با پرستاری از مجروحان، با اراده‌ای راستین و با کردار و گفتار بی‌مانندش، منادی امید و زندگی برای همه مصیبت‌زدگان دشت کربلا بود. امروز با اطمینان می‌توان جامعه پرستاری ایران را ادامه‌دهنده‌ی برحق طریقتِ «محبوبة المصطفی» دانست. روزهای سیاه کرونا را یادتان هست؟ همان روزهایی که این فرشتگان سپیدپوش، در خط مقدم مبارزه با این بیماری شوم جان‌فشانی‌ها کردند؛ حماسه‌ها آفریدند و عاشقانه‌ها سرودند... دست‌هایشان خالی اما از قلب‌هایشان عشق می‌جوشید؛ و نهایتاً همین عشق بی‌دریغ بود که باز چاره‌ساز شد؛ بسیاری از پرستاران، آسمانی شدند تا با رفتنشان، ماندن را برایمان معنا کنند... درست همان کاری که سلحشوران دلاور ایرانی در جنگ هشت‌ساله انجام دادند... یادمان نرود که شیرینی این روزهایمان را آسان بازنیافته‌ایم؛ این شیرینی، زاده‌ی شور پرستاران است... شور عشقی که البته گاه با پروازشان به آسمان به تلخی زد... عشقی که بهایی به قیمت جان داشت... باشد که بیش از پیش، قدردانشان باشیم... ✍مدرسه سخن @matnestan | مَتنـِــــــستان
🌸شیرزن صحرای کربلا پنجم جمادی الاول، سالروز ولادت شیرزن صحرای کربلا، زینب کبراست. او که توانست با پیام رسانیِ شایسته، از بازماندگان حادثه جان سوز عاشورا نیز به نیکویی پرستاری کند و لقبِ بزرگ پرستار همیشه تاریخ را زیبنده خود کند. این روز مبارک، از سال ها پیش، روز پرستار نامیده شده است. پرستار که با دستان نوازش‌گر و قلب مهربان خود، درد بیمار را تسکین می‌بخشد و به او نوید حیاتی دوباره می دهد. باید قدر او را دانست و به او و حرفه مقدسّش احترام گذاشت؛ چنان که مقام معظم رهبری می فرماید: به نظر من، همه مردم ما و همه کسانی که به سرنوشت بیماران و به سلامت کشور اهمیت می دهند، بایستی به قشر پرستار توجه و محبت و اهمیت نشان بدهند؛ چه مسئولان، چه احاد مردم @matnestan | مَتنـِــــــستان
❇️اسوه صبر و پایداری روز پنجم جمادی الاول در هر سال، روز مبارکی است؛ میلاد با سعادت اسوه صبر و پایداری، حضرت زینب (ع)که روز پرستار نام گرفته است. در این روز، بانویی پا به عرصه وجود نهاد که آموزگار ایثار و فداکاری بود. او بزرگ پرستاری است که در سال های گوناگون حیات خود، از پنج امام بزرگوار، پرستاری کرده است؛ حضرت علی علیه السلام به هنگام ضربت خوردن، امام حسن مجتبی در هنگام مسمومیت، امام حسین علیه السلام در لحظات تنهایی و غربت، امام سجاد علیه السلام در رویارویی با سوز تب جان سوز، و از امام محمد باقر علیه السلام به همراه کودکان صحرای کربلا. نام زینب، این پرستار جاودان همیشه تاریخ، همیشه بر تارک زمان می درخشد و همگان را به یاد صبر، مقاومت و ایثار می‌اندازد. @matnestan | مَتنـِــــــستان
⭐️اهمیت پرستاری مقام معظم رهبری، درباره اهمیت پرستاری می فرماید: برای حفظ سلامت در جامعه، اهمیت پرستاری در طراز اول قرار دارد؛ یعنی اگر بهترین پزشکان و جراحان، کار خودشان را با بیمار به بهترین وجه انجام دهند، اما از ان بیمار پرستاری نشود، به طور غالب، کار ان پزشک یا جراحِ عالی قدر، بی فایده خواهد بود. ایشان در جایی دیگر، نقش پرستار را معادل کار پزشکی ماهر می داند و می فرماید: نقش پرستاری و بیمارداری در حفظ سلامت و بازگشت سلامت بیمار، نقش درجه اول است؛ معادل است با نقش یک پزشک ماهر. بسیاری از این نکته غفلت دارند. لذا آن وزن و ارزشی که باید برای پرستار در نظر گرفته شود، از ذهن انها مغفول می ماند و به ان توجه نمی کنند. @matnestan | مَتنـِــــــستان
💫حرفه ای مقدّس و ارزشمند پرستاری، حرفه ای مقدّس و ارزشمند است؛ به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و اله ، پرستار را در قیامت، هم نشین ابراهیم خلیل می داند و می فرماید: هر کس یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور می کند. حضرت امام خمینی رحمه الله نیز در مورد ارزش پرستاری فرموده است: پرستاری از بیمار، امر بسیار مشکلی است، لکن خیلی ارزشمند است. ... شما متوجه باشید که شغل شما، شغل بسیار شریفی است و از ان طرف، مسیولیتش هم زیاد است. مقام معظم رهبری هم به پرستاران توصیه می فرماید: پرستاران هم ـ چه زن و چه مرد ـ قدر خودشان را بدانند واین حرفه را مقدّس بشمارند. @matnestan | مَتنـِــــــستان
سایه مهر تن رنجور من در سایه مهربانی های تو، سلامتی را سلام گفت و نگاه روح پرور تو، جسم را در شفاخانه انس نشاند. رنج من، ویرانه ای بود که در آن گنج حضور تو نمایان شد و تختِ بیماری را به سریر مهربانی مبدل کرد. رنج من پایان گرفت، اما عطوفت تو هنوز موج می زند و چه گوهرها که به ساحلِ مروّت می ریزد. هرگز تو را که پرستیدن خدای را در پرستاری از بیماران یافته ای فراموش نمی کنم. تو هرگز از یادها نمی روی؛ چون زینب تو را به یادها می اورد و تو زینب را. @matnestan | مَتنـِــــــستان
🌱مسیحا صفت فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند انچه مسیحا می کرد پنجم جمادی الاول، زاد روز دخت ولایت، حضرت زینب(س) به حق و شایستگی روز پرستار و بهورز نامیده شده است. زینب(س) عصاره هر فضیلتی است که تاریخ از زنان بزرگ و با معنویت سراغ دارد، و پرستار، خود خلاصه فضیلتی بزرگ در آن بانوی گرامی است. در روزگار ما و در سرزمین ما، پرستار آشناترین نامی است که خاطره دل انگیز فداکاری های زینب(س) را زنده می‌کند و چه فخری برای پرستاران ما بالاتر از این که نامشان با نام زینب گره خورده است. این روز گرامی را و این خجسته مولودِ بیت ولایت را به همه شما هموطنان عزیز و خوبان و پاکان ایران زمین تبریک و تهنیت می‌گوییم. گرامی باد روز ایثار، روز همیاری و کمک به بیماران و روز مهربانی. @matnestan | مَتنـِــــــستان
💙وام دار مهربانی بوی تو در تمام اتاق‌ها می‌پیچد. صدای قدم‌هایت را می‌شناسند این اهالی رنجور. طنین گام‌های تو ضرب‌آهنگ امیدواری است برای بیماران. غیر از خدا و تو در دل این تاریکی شب، چه کسی به فکر رنج‌ها و دردهای آنهاست؟ به تمام اتاق‌ها سر می‌کشی و نگاه منتظر بیماران را به سلام‌های آسمانی و لبخندهای دلنشینت میهمان می‌کنی. خستگی در چشم‌هایت موج می زند؛ ولی لب‌هایت همیشه می‌خندد. شبیه نسیم، پاورچین پاورچین، می‌وزی؛ حتی در رویاهای بیمارانت. تو از قرن‌ها پیش زاده شدی از یک مهربانی عمیق و در تمام روزگاران تکثیر شدی. تو را ساده می‌شود شناخت، نه از روپوش یکدست سفیدت؛ تو را از عاطفه سرشاری از شانه‌هایت که سرازیر است، از طعم دست هایت که نوازش های مادرانه ایثار می‌کند، می‌شود شناخت. شب‌ها، تنها فانوس‌های روشن چشم های تو سو سو می‌زند. تو گل شب بویی هستی که شب ها، عطر آرامش می پراکنی. ای کوه‌وار صبر در این عصر دلتنگی و غریبگی، چقدر بوی آشنا می‌دهی! چه بسیار روزنه‌های امیدی که از نگاه تو، به دنیای ناامید بیماران گشوده شده است! هر شب، ستاره‌های روشن چشم‌هایت را بر در هر اتاق و راهرویی می‌آویزی و تو، شب‌ها، در خواب بیماران، زلال و آرام جاری می‌شوی. نبض حیات می‌گیری و نور در رگ‌هایشان جاری می‌کنی. تو که قدم می‌زنی، پلک ها، اسوده می خوابند. باید تو را ستود؛ تو را که وام دار مهربانی زینبی علیهاالسلام . امروز، روز توست. دلتنگی‌هایت را به من ببخش؛ من قدردان لحظه‌های عمیق عشق توام. ✍خدیجه پنجی @matnestan | مَتنـِــــــستان
❤️شهر عشق هر کس ز زلف یار یکی حلقه وا کند ایزد هزار حاجت او را روا کند صدها فرشته بوسه بر آن دست می زنند* کز کار خلق یک گره بسته وا کند اصلاح کار خلق نه در حد ما و توست از دست ما چه کار برآید، خدا کند کشتی شکست و ساحل امید ناپدید کو یک دل شکسته که ما را دعا کند ما میهمان خوان عنایات ایزدیم مهمان خطاست این همه چون و چرا کند یارب! مرا هزار زبان ده که هر زبان روزی هزار مرتبه شکر تو را کند آشفته کرد زلف خود و روزگار من با زلف خود چه کرد که در حق ما کند در شهر عشق، بوسه شفابخش دردهاست کو دلبری که درد «ریاضی» دوا کند ✍ریاضی_یزدی پى‌نوشت: *بیت دوم از غزل محمدعلی ریاضى یزدى که جزو امثال سائره و زبانزد خاص و عام است، در بعضی از سایت‌ها به علت استفاده آقای دکتر مصطفی اعتمادزاده! در بیت انتهایی شعرش به اشتباه به ایشان منتسب شده است. ضمناً دیوان ریاضی یزدی به اهتمام مهدی آصفی و تصحیح حسین آهی توسط انتشارات جمهوری چاپ گردیده است. @matnestan | مَتنـِــــــستان
🌺زینت قامت دین ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن دیده حق نگر ساقی کوثر روشن در سرا پرده عصمت که ملک راه نداشت از جمالت دل صدّیقه اطهر روشن یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست که ز مهر تو شده سینه حیدر روشن غنچه جان شبیر از گل روی تو شکفت وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن آیت لطف خدایی و به هر دل تابی گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن «زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس که شد از نام دلارای تو دفتر روشن در سرا پرده عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی ادب آموخته مکتب طاهایی تو تربیت یافته دامن زهرایی تو زینت قامت دین، زیور رخسار شرف مظهر کامله عفّت و تقوایی تو گل گلزار نبی، میوه بستان علی خانه فاطمه را شمع دلارایی تو عبرت آموز زنانی به حجاب و به وقار برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو حوریان راست به خاک قدمت‌بوسه از آنک غنچه گلبن انسیه حورایی تو عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو در صف حشر که هنگام شفاعت باشد مادرت فاطمه را همره و همپایی تو در سراپرده عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی ✍حمید سبزواری @matnestan | مَتنـِــــــستان
🌻زینب آمد بر جهان او تولد یافت طنازی کند با الفبای جنون بازی کند او تولد یافت گردد نور عین تا شود سرمست از جام حسین او تولد یافت تا زینب شود در سخن علامه مکتب شود آری آری زینب آمد بر جهان تا شود همگام عاشورائیان در حوادث یار می خواهد حسین محرم اسرار می خواهد حسین کیست زینب تابع فرمان دوست هفت شهر عشق زیر گام اوست کیست زینب صاحب عنوان عشق تاج خونین سر سلطان عشق عشق هر جا خود نمایی می کند نام زینب دلربایی می کند هر کجا منشور ضد مکتب است بی گمان الغاء آن با زینب است نوحه خوان!شعری بخوان زینب پسند تا شوی در پیش زهرا سر بلند نکته ای گویم به گوش آویز کن ازکلام ناروا پرهیز کن خوانیش آواره، خود آواره ای دانیش بیچاره، خود بیچاره ای نسبت آوارگی بر او، مده نسبت بیچارگی بر او، مده کیست زینب عامل تکمیل عشق بعد زهرا فارغ التحصیل عشق کیست او؟ پروانه پر سوخته سوختن از فاطمه آموخته در فدک صبر علی را دیده است عشق را با فاطمه سنجیده است مرحبا زینب که طوفان کرده است آنچه زهرا گفته بود آن کرده است او به بحر العشق نوح کربلاست عشق او فتح الفتوح کربلاست خلق را زینب شناسی نیست نیست فاطمه داند که زینب کیست کیست گر چه «خوش زاد»م، حسینی منصبم گر قبول افتد غلام زینبم ✍سید حسن خوش زاد @matnestan | مَتنـِــــــستان
هدایت شده از بی نهایت
حسین سرت را به سینه‌اش می‌فشارد و در گوشت زمزمه می‌کند «صبور باش عزیزدلم!» چه آرامشی دارد سینه برادر. چه اطمینانی جاری می‌کند. انگار در آیینه سینه‌اش می‌بینی که از ازل، خدا برای تو تنهایی را رقم زده است تا تماماً به او تعلق پیدا کنی، تا دست از همه بشویی، تا یکه‌شناسِ او بشوی. همه تکیه‌گاه‌های تو باید فرو بریزد، همه پیوندهای تو باید بریده شود، همه تعلقات تو باید گشوده شود؛ تا فقط به او تکیه کنی، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنی و این دل بی نظیرت را فقط جایگاه او کنی. تا عهدی را که با همه کودکی‌ات بسته‌ای، با همه بزرگی‌ات پایش بایستی: پدر گفت «بگو یک!» و تو تازه زبان باز کرده بودی و پدر به تو اعداد را می آموخت. کودکانه و شیرین گفتی «یک!» و پدر گفت: «بگو دو!» نگفتی. پدر تکرار کرد: «بگو دو دخترم.» نگفتی. و در پی سومین بار، چشم‌های معصومت را به پدر دوختی و گفتی «بابا، زبانی که به یک گشوده شد، چگونه می‌تواند با دو دمسازی کند؟!» بناست تو بمانی و همان یک؛ همان یک جاودانه و ماندگار... 📚 آفتاب در حجاب ✍🏻 ‌ سیّدمهدی شجاعی ‌ ‌ ‌عیدتون مبارک! @binahayat_ir