eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
250.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
58 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعا قشنگه♥️🌹 ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ " : ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ " ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ! ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ... ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ ! ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ ...! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ" : ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ؟! ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ"!!! ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ! 👳 @mollanasreddin 👳
بهترین آرزویی که میتونم امروز براتون داشته باشم اینه که خدا انقدر عاشقانه نگاهتون کنه که حس کنین مهم ترین و خوشبخت ترین موجود کائنات هستین ... 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییز ثانیہ ثانیہ به آخر می رسد یادت نرود این جا کسی هست کہ بہ اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهـاے خوب دارد آخرین روزهاے پاییزےتون لبریـــز از شـــــادی و آرامش🍂 👳 @mollanasreddin 👳
کوچه‌های قدیمی را باریک می‌ساختند تا آدما به هم نزدیک‌تر شوند حتی در یک گذر اما اکنون چقدر آواره‌ایم در این‌ همه اتوبان سرد 👳 @mollanasreddin 👳
مادربزرگ تعریف میکرد: نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتی با نمک‌سنگ می خواباندیم تا کم‌کم شوری بگیرد. عکسِ یادگاریِ توی دوربین را هفته‌ای، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود. قلک داشتیم؛ با سکه‌ها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دست‌مان بیاید.هر روز سر می زدیم به پست‌خانه، به جست و جویِ خط و خبری عاشقانه، مگر که برسد. «انتظار» معنا داشت.دقایق «سرشار» بود. هرچیز یک صبوری می خواست تاپیش بیاید. زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید… "انتظار" قدردانمان ساخته بود . صبوری را از یاد نبریم . . . 👳 @mollanasreddin 👳
مادربزرگ تعریف میکرد: نمک، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتی با نمک‌سنگ می خواباندیم تا کم‌کم شوری بگیرد. عکسِ یادگاریِ توی دوربین را هفته‌ای، ماهی به انتظار می نشستیم تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود. قلک داشتیم؛ با سکه‌ها حرف می زدیم تا حسابِ اندوخته دست‌مان بیاید.هر روز سر می زدیم به پست‌خانه، به جست و جویِ خط و خبری عاشقانه، مگر که برسد. «انتظار» معنا داشت.دقایق «سرشار» بود. هرچیز یک صبوری می خواست تاپیش بیاید. زمانش برسد.جا بیفتد.قوام بیاید… "انتظار" قدردانمان ساخته بود . صبوری را از یاد نبریم . . . 👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از قاصدک
📣 عضویت اختصاصی اهالی تهران 😍 🔸کانال اطلاع رسانی اخبار ریز و دُرشت تهران، مراسمات، ایستگاه‌های صلواتی و مراکز تجاری ✅ اهل کدام منطقه تهران هستید؟ 👇 🔸دماوند 🔹تهران 🔸فیروزکوه 🔸آبعلی 🔸لواسان 🔹شمیران 🔸چیتگر🔹شهریار 🔸بهارستان 🔹رباط‌کریم 🔸ورامین 🔹پیشوا 🔸پاکدشت 🔹قرچک 🔸مناطق دیگر... 🔹 دسترسی به مهمترین اخبار تهران همراه با صدای مردم و پاسخ مسئولین در بزرگترین کانال خبری استان 👇 https://eitaa.com/joinchat/976224256Ca9fc359963 برای اینکه به جمع اهالی تهران بپیوندید پیوستن رو بزنید 🙏
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حالِ همـه خوب است، مـن امـا نگرانم در فکرِ تو بستم چمدان را، و همین فکر مثـلِ خوره افتـاده بـه جانم، کـه بمانم چیزۍکه میانِ منوتو نیست غریبۍست صد بار تـو را دیـده ام ای غم بـه گمانم انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت اینقدر کـه خالی شده بعد از تـو جهانم از سایـه ی سنگینِ تـو من کمترم آیـا؟ بگـذار بـه دنبـالِ تـو خـود را بکشانم ای عشق، مـرا بیشتر از پیـش بمیـران آنقـدر کـه تـا دیـدنِ او زنـده بمـانـم فاضل_نظری 👳 @mollanasreddin 👳
تو وقتی خوب هستی که اگر گناه کسی را دیدی آنرا ندیده بگیری و فاش نکنی . وقتی بزرگواری که غم دیگران را آرام می کنی . وقتی زیبا هستی که لبخند می زنی و در قلبت غم بزرگی داری و دیگران را به لبخندت شاد می کنی ، چه فرزندانت باشند چه همسر و چه غیر آنها... خدایا ما را از کسانی قرار بده که در دنیا خیر و نیکی می کارند و در آخرت ثمرات آن را برداشت می کنند ، خدایا ما را به خیر هرگونه که باشد نزدیک کن 👳 @mollanasreddin 👳
📕 ✍️شكم گرسنه ایمان ندارد به افرادی گفته می‌شود كه به تعهدات و قولهای خود عمل نمی‌كنند. روزی روزگاری مردی كه از حج باز می‌گشت از كاروان خود جا ماند. وقتی هرچه گشت نتوانست كاروان خود را بیابد، فردی به او گفت: ساعتی قبل كاروانی را دیده كه از این جاده عبور می‌كردند. مرد بیچاره مسیر را در پیش گرفت و به سرعت شروع به دویدن كرد. هرچه دوید نتوانست كاروانی را ببیند. راه را گم كرد و خسته و گرسنه در بیابان ماند. هر لحظه آفتاب بیشتر بر صحرا می‌تابید و مرد تشنه‌تر و گرسنه‌تر می‌شد به حدی كه مرد مرگ را در نزدیكی خود می‌دید. مرد در راه مانده دستهایش را رو به آسمان كرده و از خداوند كمك خواست. شیطان كه همیشه در كمین انسان‌های با ایمان هست در همان نزدیكی‌ها بود. سریع به سراغش رفت و گفت: شنیدم كه خیلی گرسنه و تشنه‌ای و كمك می‌خواهی من حاضرم به تو كمك كنم هرچه بخواهی برای تو حاضر كنم به شرط اینكه ایمان چندین ساله‌ات را به من بدهی. مرد كه تازه از حج بازگشته بود و برای ایمانش چهل سال زحمت كشیده بود ابتدا قبول نكرد. ولی وقتی كمی گذشت و دید مرگ خیلی به او نزدیك است، به فكر راه چاره‌ای افتاد. سپس به شیطان گفت: شرط تو قبول است. شیطان با خود گمان كرد توانسته مرد دینداری را فریب دهد با خوشحالی تمام آبی گوارا و غذایی لذیذ برای مرد تهیه كرد و در اختیار او قرار داد آن وقت با لذت نشست و غذا خوردن مرد را تماشا كرد. مرد دیندار غذا و آب را كه خورد جانی دوباره گرفت، دست‌هایش را رو به آسمان گرفت و گفت: خدایا شكرت! شیطان كه توقع شكرگزاری او را نداشت، عصبانی شد و گفت: من آب و غذا برای تو فراهم كردم بعد تو از خدای خود سپاسگزاری می‌كنی مگر تو ایمانت را در ازای آب و غذا به من ندادی؟ مرد گفت: من گفتم تو چرا باور كردی؟ آن موقع من از شدت گرسنگی در حال مرگ بودم. مگر نشنیده‌ای كه شكم گرسنه دین و ایمان ندارد؟ شیطان فهمید كه با تمام زرنگی و فریب‌كاری، فریب یك مرد دیندار را خورده. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
دلیل خانه تکانی قبل از نوروز چیست؟ در ایران قدیم اعتقاد بر این بود که نباید هیچ گونه آلودگی از سال پیش، بر جسم و جان خانه باقی بماند و باید سال نو در محیطی پاکیزه برای اعضای خانواده آغاز شود. بهتر است در این میان فراموش نکنیم که خانه تنها یک نمود بیرونی از زندگی ماست و آنچه اهمیت دارد این است که با دلی پاک و عاری از هر گونه کینه و نفرت به استقبال عید نوروز برویم. سالی بشد از دست در ایام جوانی نوروز رسید و تو همینی که همانی ! گیرم که به رسم همگان خانه تکاندی! پس کی دل افسرده خود را بتکانی؟ 👳 @mollanasreddin 👳
🌸سلام صبحتون بخیر و نیکی ✨ ✨ودرخشندگی ☀️خورشید تابناک الهی☀️ قلب تون💕 آکنده باد! 🌸ازعطر نفسهای خدایی💞 دلتون 💖مملو از عشق الهی💖 🌸و یکشنبه تون سرشار از خیروبرکت 🌸صبحتون گلبارون🌸 👳 @mollanasreddin 👳
زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما خواهند گفت! زندگی انشایی است که تنها باید خودمان بنگاریم؛ زندگی می چرخد... چه برای آنکه میخندد، چه برای آنکه میگرید... زندگی دوختن شادی هاست... زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست... زندگانی هنر هم سفری با رنج است... زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است... 👳 @mollanasreddin 👳
💕تلنگر ماشینت که جــوش مےآورد حرکت نمےڪنی ڪنار زده و مےایستی وگرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد! خــودت هم همینطوری وقتی جوش مےآوری عصبانی‌میشوی تخـته‌گاز نرو بزن ڪنار ساڪت باش و هیچ نگو! وگرنه هم به خودت آســـیب می‌زنی هم به اطـــــرافیان! 👳 @mollanasreddin 👳
آنان که به من بدی کردند ، مرا هشیار کردند ... آنان که از من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند ... آنان که به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر وتحمل آموختند ... آنان که به من خوبی کردند ، به من مهر و وفا ودوستی آموختند ... پس خدایا : به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ، خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا بفرما . شهید دکتر چمران 👳 @mollanasreddin 👳
🎆🎆💝🎆🎆 ☝گاهے خدا با دستِ تو دستِ دیگر بندگانش را مےگیرد... با زبان تو، گره کار بنده اے را باز مےکند... با انفاق تو، گرسنہ اے را سیر و عریانے را مےپوشاند... با قدم تو، مشکلے را حل مےکند... 👈وقتے دستے را بہ یارے مےگیری... بدان کہ در آن زمان دستِ دیگر تو، در دست خداست... 👈اجازه دهید کلماتتان… باعث قوت قلب دیگران شود،? الہام بخششان باشد… و مسیرشان را روشن کند. 👈اجازه دهید اعمالتان… زنجیرهاے دیگران را باز کند. 👈اجازه دهید دست هایتان… چشم بند را از دید دیگران کنار بزند. 👈و در پایان اجازه دهید محبت شما، نمایشے از محبت خالق مہربان و کائنات باشد… 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کاری خوب پیش نمیره دو نکته در اون وجود داره ؛ یا مقاومت شما باید سنجیده بشه، یا اینکه باید مسیرتون رو تغییر بدید ... تیغه ها رو از توی ذهن خود بردارید ... تیغه هایی که نمیشه و نمیتونم توشه .. 👳 @mollanasreddin 👳
معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است ... یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت : آقا اجازه یک با یک برابر نیست ... معلم که بهش بر خورده بود گفت : بیا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست ... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها به فلک میبندمت !!! دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت : آقا من هشت سالمه علی هم هشت سالشه ؛ شب وقتی پدر علی میاد خونه با علی بازی میکنه اما پدر من شبها هر شب من و کتک میزنه .... چرا علی بعد از اینکه از مدرسه میره خونه میره تو کوچه بازی میکنه اما من بعد از مدرسه باید برم ترازومو بر دارم برم رو پل کار کنم ...؟؟؟ محسن مثل من هشت سالشه چرا از خونه محسن همیشه بوی برنج میاد اما ما همیشه شب ها گرسنه میخوابیم ...؟؟؟ شایان مثل من هشت سالشه چرا اون هر 3 ماه یک بار کفش میخره و اما من 3 سال یه کفش و میپوشم ...؟ حمید مثل من هشت سالشه چرا همیشه بعد از مدرسه با مادرش میرن پارک اما من باید برم پاهای مادر مریضم و ماساژ بدم و ...؟؟؟ معلم اشک هاش و پاک کرد و رفت پای تخته و تخته رو پاک کرد و نوشت : " یک با یک برابر نیست ... " 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فردا نیستیم ... باید خیلی حواسمون باشه به رفتارمون قضاوت مون یکم یواشتر دل هم رو بشکنید یکم به قبرهای خالی فکر کنید دیگه اونجا جای قضاوت کردن و دزدی کردن نیست اونجا باید جواب پس بدی ... 👈هیچ انسانی ، انسان دیگر را نکُشد . 👈هیچ انسانی ، به انسان دیگر تجاوز نکند . 👈هیچ انسانی ، به انسان دیگر دروغ نگوید . هیچ انسانی ، به انسان دیگر تهمت نزند . 👈هیچ انسانی ، از انسان دیگر غیبت نکند . 👈هیچ انسانی ، مال انسان دیگر را نخورد . 👈هیچ انسانی ، به انسان دیگر زور نگوید . 👈هیچ انسانی ، بر انسان دیگر برتری نجوید . 👈هیچ انسانی ، در کار انسان دیگر تجسس نکند 👳 @mollanasreddin 👳
✅آنچه باور داشته باشید تبدیل به واقعیت دنیای شما میشود!! باورهای قدرتمند بر احساسات اعمال و دستاوردهای شما تاثیر میگذارد اگر گرفتار باورهای غلط ترس و تردید و حقارت باشید هیچ چیز نمیتواند به شما کمک کند. 💥قانون زندگی قانون باورهاست💥 👳 @mollanasreddin 👳
روزی چهار هندو برای ادای نماز به مسجدی وارد شدند. و موقعی که در حال نماز خواندن بودند، مؤذن وارد مسجد شد! در این لحظه یکی از هندویان در وسط نماز با دیدن موذن از وی پرسید: که آیا اکنون که بانگ اذان برآوردی وقت نماز بود!؟ هندوی دوم که در کنار هندوی اول ایستاده بود به وی معترض شد که با صحبت کردن نماز خود را باطل کردی! و هندوی سوم هم هردوی دیگر را سرزنش کرد که بیهوده به هم طعنه نزنید که نماز هر دوی شما به علت حرف زدن باطل شده است! در این میان هندوی چهارم در وسط نماز خود با خشنودی زمزمه ‏کرد که: «خدا راشکر که من مانند این سه تن در چاه گمراهی نیفتادم!» پس نماز هر چهاران شد تباه عیب گویان بیشتر گم کرده راه ای خوشا آنکس که عیب خویش دید هرکه عیبی گفت آن بر خود خرید! 👳 @mollanasreddin 👳
ذکرهای_زیبا 🎀از چیزی نگرانی؟ بگو: 🎀حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت وهو رب العرش العظیم🎀 🎀گرفته میشی بگو: لااله الا الله ولا حول ولا قوه الا بالله🎀 🎀ناراحتی؟ همیشه بگو: إنما أشکو بثی وحزنی لله🎀 🎀درزندگیت موفق نیستی؟ بگو: و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت وإلیه أُنیب🎀 🎀خوشحال نیستی؟ همیشه بگو: حسبی الله ونعم الوکیل🎀 🎀ازدنیاخسته ای؟ بگو: اللهم اجعل همی الاخره🎀 🎀نمازهایت را به موقع ومداوم نمیخوانی؟ همیشه بگو: اللهم اجعلنی مقیم الصلاه ومن ذریتی🎀 🎀میخواهی ازدواج کنی؟ بگو: ربی لاتذرنی فردا وانت خیرالوارثین🎀 🎀تنهایی؟ همیشه بگو: ربی هب لی من لدنک سلطانا نصیرا🎀 🎀خوشحالی؟ همیشه بگو: الحمدلله حمدا کثیرا🎀 🎀درکارهایت سختی میبینی؟ بگو: اللهم یسرلی اموری واشرح لی صدری🎀 🎀دوست داری آرزویت برآورده شود؟همیشه بگو: استغفرالله واتوب الیه🎀 🎀تودلت ازدست کسی ناراحتی؟بگو: اللهم اجعلنی من کاظمین الغیظ والعافین عن الناس🎀 🎀میخواهی دایم قرآن بخونی؟بگو: اللهم اجعل القران ربیع قلبی🎀 🎀خونه ای دربهشت میخواهی؟ بگو: قل هوالله احد. الله صمد. لم یلدولم یولد. ولم یکن له کفوا🎀 👳 @mollanasreddin 👳
صبح يعنى همه‌ی شهر پر از بوی خداست عابرى گفت که "این مطلق نادیده کجاست؟" شاپرک پر زد و با رقصِ خود آهسته سرود: چشمِ دل باز کن این بسته به افکار شماست صبحتون قشنگ 🌹❤️ 👳 @mollanasreddin 👳
📙 حکایت واقعی 🔸در بلخ زنی جوان و خوش چهره وجود داشت، اندام زن به قدری زیبا بود که هر مردی را به گناه آلوده میکرد. روزی زن زیبا برای خرید پارچه به مغازه پارچه فروش رفت، چشمش به پسرکی که در مغازه بود افتاد و از او خوشش آمد. از پسرک خواست پارچه ها را تا خانه حمل کند. هنگامی که به خانه رسیدند درب خانه را قفل کرد و به پسر جوان گفت: میخواهم امشب را با تو سر کنم، اگر مانع شوی با دادو بیداد مردم را خبر میکنم پسرک پاک که آبروی خود را در خطر دید مجبور به قبول کردن پیشنهاد بیشرمانه او شد. زن زیبارو که هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پسرک را به اتاق خواب خود برد و با شهوت زیاد شروع به در آوردن لباس های خود کرد. ناگهان فکری به سر پسرک خطور کرد. فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضای حاجت از اتاق بیرون رفت، باصورای آلوده به مدفوع برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی در هم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد. 📚منبع: الکنی و الالقاب، ج۱ ،ص۳۱۳ ‌‌┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ 👳 @mollanasreddin 👳