eitaa logo
منادی
1.6هزار دنبال‌کننده
352 عکس
63 ویدیو
0 فایل
🔴 محفل نویسندگان منادی 🔴 اینجا محوریت با کتاب است و کلمه ارتباط با ادمین @m_ali_jafari8
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 گزارش تصویری شماره ۱ 🌸 به مناسبت دهه کرامت 🌸 🔸پنجمین نشست نقد کتاب ⏰ زمان: سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ سالن جلسات اداره کل ارشاد اسلامی استان یزد 📚 با محوریت کتاب «» نوشته‌ی: حجت‌الاسلام مظفر سالاری 📕کارشناس؛ استاد وحید حُسنی ✨ به میزبانی محفل نویسندگان منادی 🔸 با همکاری حوزه هنری و سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری یزد. 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
بسم الله میهمان شدن منادی با تاخیر گره خورده انگار، اگر ازبسته بودن در سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در ساعت نقد کتاب بگذریم. برخلاف یکی دو جلسه قبل، تعداد مردها با زنان برابری می‌کرد. خبری از مجری و آداب و القاب شروع جلسه هم نبود. آقای جعفری گریزی زدند به هم فکر‌های قبل از پاگرفتن این سری جلسات و نظر نویسنده مدعو در این باره:« جلسات را با تکلف و پر تمتراق برگزار نکنید، هم‌نشینی های کتاب‌خوانی راه بیاندازید.» از پذیرایی و ناهمخوانی‌ش با سازمان پر کبکبه‌ای چون ارشاد می‌گذرم. زنگ اول را کارشناس جلسه زد، آقای حسنی. از سبک کارهای استاد و خوش فروش بودنشان گفت. همین طور اعلام کرد به نظرش نباید ضرب المثل در داستان آورد، باید ضرب المثل ساخت و این نقطه ضعف کتاب‌های استاد است‌. باقی حضار، انگار همه جوری دست به عصا راه می‌رفتند. در نقد کتاب استاد نام آشنا، حاج آقای مظفر سالاری، تقدیر بود و تعریف، سوالات احتمالی و نکات جزئی. کسی کلیت نثر و سیر داستانی و اساس نوشتار استاد را محور نقدش قرار نداد. استاد اما انتقادات را سطح پایین می‌دانست. به آن‌هایی که تخصصی‌تر بود جواب نداد و مابقی، همه را جزو اختیارات نویسنده می‌دانست؛ از جملات بلند و تکرار فعلِ «بود» گرفته، تا توصیف‌های ایستا و به کار بردن کلمات محاوره امروز در متن مربوط به صدها سال پیش. کتاب دعبل و زلفا کتاب شیرین و دلنشینی است. خواندن از اتفاقات قرن‌ها پیش با چاشنی حضور امام حیّ آن زمان، به جان و تن آدمی می‌نشیند. ✍ 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
25.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 گزارش تصویری ۲ 💠 پنجمین نشست نقد‌ کتاب 📚 با محوریت کتاب «» 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
◾️ همه‌جا رسم است می‌روند دست‌بوسی بزرگان! سید اما رسم عالم را به هم زده بود. سرش می‌گرفت برود پیش محروم‌ها! دست بدهد با آدم‌های خسته دنیا! دست‌گیری کند... ◾️ یادم نمی‌آید این حجم از دست دادن با مردم را در مورد آدم دیگری دیده باشم... ✍️ زهرا عوض‌بخش 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
▪️کسی چه می‌داند بای ارض تموت! جسم آدمی از خاک است و بر خاک و در خاک! ▪️خوشا به حال کسی که آبرو دارد از این خاک... ✍️ زهرا عوض‌بخش 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
وسط وقت کاری شماره ناشناسی، دو سه بار تماس گرفته بود. دستم بندِ کار بود. نتوانستم جواب بدهم. فکر کردم حتماً از منزل اقوام تماس گرفته‌اند. حوصله ام نشد تماس بگیرم ببینم کی بوده . حدس می‌زدم، حتماً کار واجبی داشته. سر ظهر همان شماره دوباره زنگ زد. _ بفرمایید؟ _ از بانک تماس می‌گیرم خدمتتون! دلم هری ریخت. در کسری از ثانیه تمام قرض و طلب‌هایم از بانک‌ها را توی ذهنم زیر و رو کردم. قسط عقب افتاده و چک برگشتی نداشتم. با صدای ضعیفی پرسیدم: بفرمایید؟ _ وامی که از سفر ریاست جمهوری درخواست داده بودید، آماده شده. زودتر مدارک را بیارید بانک، تا مبلغ را واریز کنیم! یادم رفته بود، توی اولین سفر ریاست جمهوری به یزد، تیری توی تاریکی انداخته بودم و اینترنتی درخواست وام قرض‌الحسنه داده بودم. تا حالا سابقه نداشت بانک خودش برای پرداخت وام پیشقدم شود. انگار این دولت همه چیزش فرق داشت. ✍ 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
▪️تو سفر استانی‌اش به شهرمان همه را کلافه کرده بود. ذره‌ای درکار استراحت نبود. حتی برای خوردن ناهار. باید می‌دویدی تا بهش برسی. تا آخرین لحظه که پامی‌گذاشت توی فرودگاه ناهار یخ شده‌اش را نرسید بخورد و رفت... ✍️ زهرا عوض‌بخش 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
◾️ وسط چرخیدن توی فضای مجازی یاد این تصویر افتادم. کنترل به دست شبکه‌های تلویزیون را بالا و پایین می‌کردم. شبکه سه داشت مراسمی را به صورت زنده نشان می‌داد. انگشت بردم سمت دکمه‌ی تغییر کانال که زیرنویس تصویر چندلحظه‌ای مانع شد. رئیس‌جمهور بعد از موفقیت تیم ورزشی ایران در مسابقات جهانی، تعلل نکرده و شخصا برای پرداخت پاداش ورزشکاران خدمتشان رسیده بود. ◾️ گزارشگر میکروفن را برد سمت دختری که توی تصویر چشمانش برق می‌زد. سوال نپرسیده، دختر گفت: «ما هیچ‌وقت عادت نداشتیم پاداش‌هامون زودتر از یک‌سال به دستمون برسه. گاهی پیش میومد پرداخت‌ها بعد از دوسال و مدال دوممون هم اتفاق نمی‌افتاد. الان باورمون نمی‌شه دوسه ماه نشده سکه کف دستمون گذاشتن.» ◾️ آن‌لحظه با وجود حرصی بودن از اقتصادی که ارز معاملاتی‌اش بی‌سروصدا داشت می‌افتاد توی سراشیبی، پیش خودم گفتم چقدر رئیس جمهورها آمدند و ادعای ورزش‌دوست بودن داشتند. چقدر شوآف کردند و شعار دادند. اما فقط یک‌نفر بی‌حاشیه، در عمل، آن را نشان داد. ✍️ مریم شکیبا 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
دی ۱۴۰۱. دومین سفر استانی آقای به یزد. با بچه‌های هم‌قلم شدیم برای روایت و حاشیه‌نگاری از این سفر. ۱۴ نفر پخش شدیم توی شهر. از فرودگاه تا مسیر استقبال و داخل میدان امیرچقماق. حتی در شهرستان‌ها. باورمان نمی‌شد یک سفر کاری رئیس‌جمهور این‌همه حاشیه جذاب داشته باشد! بعد از انتشار در فضای مجازی تصمیم گرفتیم در قالب یک سفرنامه چاپ کنیم. به این نیت که این خاطرات در تاریخ بماند. ولی به خوابمان هم نمی‌آمد بازنشر این خاطرات کمتر از دوسال بعد به چنین روزهایی گره بخورد! انتشارات شهیدکاظمی زحمت انتشار این کتاب را کشید. ✍️ 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
◾️ رسیده بودم به جایی پر از نامه. سالن امتحانات دانشگاه یزد که همه سالن زجر صدایش می‌زدند. شده بود محل ارتباطات مردمی سفر رئیس‌جمهور. ◾️ انتظار داشتم همه نامه‌ها رسمی باشد. با جمله "خدمت ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران" شروع شود، وسط نامه در چند خط درخواست و آخر هم پیشاپیش از لطف شما سپاسگزاریم و تمام. ◾️ اما نامه‌هایی که برای این رئیس جمهور می‌آمد متفاوت بود. شبیه خودش. یکی نقاشی خودش و آقای رئیسی را کشیده بود‌. زینب شش‌ساله یک سی‌دی فرستاده بود تا آقای رئیسی به دست رهبر انقلاب برساند. در نامه‌ای دیگر، یکی نوشته بود دوست دارد ادامه تحصیل دهد ولی توان مالی‌اش را ندارد. گوشه همان نامه، یکی با خودکار قرمز نوشته بود: پیگیری و اقدام شود. ◾️ از دیروز، به این نامه‌ها و نویسندگانش فکر می‌کنم. نمی‌فهمم‌شان. من هیچ‌وقت نامه غیراداری ننوشته‌ام. چه برسد به رئیس‌جمهور مملکت که اداری‌ترین شغل را دارد. ولی آن‌ها نوشتند و جواب گرفتند. حاج‌آقای رئیسی کل بازی‌های اداری را بهم ریخت و رفت. ✍️ 🆔️ محفل نویسندگان منادی https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef