eitaa logo
امتداد حکمت‌ و فلسفه
842 دنبال‌کننده
406 عکس
22 ویدیو
128 فایل
#اِمتدادِحِکمت‌وَفَلسَفِه، از ضرورت جریان یافتن اعتقادات تا عمل در مقیاس جامعه، بحث می‌کند. همان دغدغه‌ای که فَقیه‌ِحَکیم‌ِحاکمِ‌انقلاب از اهالی فلسفه مطالبه می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 ۳ / ۳ ـ اصالت فاعليت با توجه به ناتواني اصالت تعلق در توصيف «شدن» بايستي قيد ديگري را جستجو نمود تا در تركيب با تعلق، تعيّن خاص آن را منتفي سازد و آن قيد «فاعليت» است. فاعليت به معني حاكميت بر تعيّن است؛ يعني قدرتي كه توان شكست تعين را دارد و مي توان شيء را از وضعيت فعلي خود خارج و در وضعيت جديد قرار دهد. لذافاعل داراي ذاتي غير متعين است و به شكل مطلق تحت رابطه نيست؛ بلكه به نسبت فوق رابطه عمل مي نمايد. 🔺 به تعبير ديگر در اينجا سخن از تعلق فاعلي يا فاعل متعلق است كه مي تواند حركت داشته باشد. تعلق فاعلي، تعين خاص ندارد يعني تعين مطلق بر آن حاكم نيست، گر چه به لحاظ تأثيرپذيري از نظام فاعليت از تعين نسبي برخوردار است. 🔺 بنابراين فاعل متعلق، خود به نسبتي، حاكم بر روابط و مناسبات دروني و بيروني خويش است و مي تواند روابط را براي وصول به كمال و توسعه بر اساس تعلق به نقشه و قانون ثابت ـ كه اين نقشه و قانون، مراتب تكامل را براي آن ترسيم مي كند ـ تغيير دهد. در اين مرحله به روشني اثبات گرديده كه نه نسبيّت رابطه ها و شرايط و نه تعلق صرف و نه قابليت محض ـ كه در فلسفه ارسطوئي، پايگاه تفسير حركت و وحدت گذشته و آينده است ـ و نه تضاد دروني ـ كه مبدأ حركت در فلسفة هگل است ـ نمي تواند حركت را تفسير كنند؛ بلكه حد فاعليت است كه مي تواند حركت را تفسير نمايد. 🔺 در اصالت فاعليت، گرچه «تعلق غايي» به «تعلق فاعلي» تبديل مي شود و لكن طرف تعلق، كيفيت يا نقشه ثابت باقي مي ماند و اين خود، گونه ديگري از پذيرش اصالت كيفيت است. زيرا اين امر برابر با پذيرش حاكميت مطلق قانون بر موضوع متحرك و نفي فاعليت آن مي باشد. بر اين اساس لازم است از نظام ولايت سخن بگوييم. يعني هر چند حد اوليه فاعليت مي تواند حركت و شدن را از يك وضعيت به وضعيت جديد توصيف كند، اما باز اين مسئله مطرح است كه اگر تعلق فاعل صرفاً تعلق به نقشه و قانون واحد و ثابتي باشد، حركتي صورت نمي پذيرد. به ديگر سخن، فاعل متعلق، طرف تعلق مي خواهد و بايد بررسي شود طرف تعلق آن چيست؟ اگر طرف تعلق، امر ثابتي باشد كه حاكم بر فاعليت فاعل گردد، در واقع فاعليت محكوم آن امر ثابت مي شود و فاعليت نفي مي گردد. لذا ضروري است كه طرف تعلق فاعل، هم خود فاعل باشد؛ يعني فاعلي متعلق به فاعل بالاتر است و براي حركت خود تقاضا و درخواستي از فاعل بالاتر دارد و آن اينكه فاعل بالاتر در اين فاعل مادون، ولايت و فاعليت نمايد و فاعليت آن را توسعه دهد لذامحصول فاعليت فاعل برتر، توسعة فاعل مادون است. توسعه دادن فاعل مادون هم بدينگونه است كه فاعل مافوق براي فاعل مادون، باعلي تبعي را خلق مي كند كه امدادگر اوست؛ يعني فاعلي كه متعلق به ارادة آن فاعل و مسخر اوست برايش خلق مي شود. @monir_ol_din