هدایت شده از رادار انقلاب
#ایام_فاطمیه
#شبهات_وهابیت
💢 چرا با وجود حضرت علي(ع)، فاطمه زهرا (س) پشت در رفت؟
در پیام قبلی اسناد تاریخی و موقعیت حضور حضرت زهرا(س) در نزدیکی #درب خانه ذکر شد.
#قسمت_دوم
✅حضرت صديقه شكي نداشت كه جمعيت بدون اذن داخل منزل نخواهند شد؛ چون نص قرآن است كه بدون اجازه وارد خانه كسي نشويد:
اي افرادي كه ايمان آورده ايد! در خانه هايي غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براي شما بهتر است شايد متذكّر شويد!
و اگر كسي را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد اين براي شما پاكيزه تر است و خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است!.
✅ خانه فاطمه، برتر از خانه پيامبران:
و از طرفي خانه انبياء احترام ويژه اي دارد كه كسي حق ورود بدون اجازه ندارد:
اي افرادي كه ايمان آورده ايد! در خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر به شما داده شود.
و شكي نيست كه خانه حضرت صديقه طاهره خانه پيغمبر محسوب مي شود همانطوري كه در تفاسير متعدد اهل سنت ذيل آيه شريفه:
در خانه هايي كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت ] آن ها رفعت يابد و نامش در آن ها ياد شود. در آن [خانه ] ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مي كنند.
سيوطي و ديگران از قول ابوبكر از نبي مكرم (ص) نقل كرده اند كه خانه علي و زهرا عليهما السلام از با فضيلت ترين خانه هاي انبياء محسوب مي شود:
رسول خدا (ص) اين آيه را تلاوت فرمود، شخصي پرسيد: اين كدام خانه ها است؟ فرمود: خانه هاي پيامبران. ابوبكر پرسيد: آيا خانه علي و فاطمه هم از همان خانه ها است؟ فرمود: بلي، از بر ترين آن است.
📚الدر المنثور، ج 6، ص 203،
✅ افزون بر اين تصور اين بود كه با توجه به موقعيت حضرت زهرا (سلام الله عليها) و احترام رسول اكرم صلي الله عليه وآله مردم با ديدن حضرت صديقه خجالت بكشند و متعرض نشوند همچنان كه عدّه اي با شنيدن صداي حضرت صديقه برگشتند.
همراه عده اي به طرف خانه فاطمه آمد و در را كوبيد، فاطمه با شنيدن سر وصداي جمعيت با صداي بلند و همراه گريه فرياد زد: اي رسول خدا چه مصيبت هايي پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه مي بينيم. گروهي با شنيدن گريه فاطمه دلشان به درد آمد و با گريه آنجا را ترك كردند؛ اما عمر با گروهي ديگر باقي ماندند.
📚الامامه والسياسة، ج 1، ص 16،
بنابراين حضرت صديقه طاهره، هنگام هجوم، با ديدن عمر و همراهانش در را بست و نزديك دَر ايستاده بود و احتمال نمي داد كه با وجود آن حضرت متعرض خانه شوند و اين بي شرمي مهاجمان بود كه حرمت خانه و اهل آن را رعايت نكردند
#مباهله_قرن_21
#ادامه_دارد
@mobahelegharn_21
هدایت شده از رادار انقلاب
#خاندان_پهلوی
💢 چه کسانی با #شاه_مخالف بودند؟
با یک #خاطره شروع میکنم، برای آن عده ای که در #ذهنشان سوالات زیادی در مورد #خاندان و دوره #پهلوی وجود دارد ولی این روزها حال و رمق #مطالعه جدی تاریخ را ندارند و غالبا با اطلاعات دروغ و تخیلی در فضای مجازی مواجه میشوند.
اما نقل خاطره؛ "آیت الله مهدوی کنی، یکی از #مبارزین دوره پهلوی که سالها در زندان #ساواک بودند، تعریف میکردند که در زندان بندها و سلولهای مختلف همه طیفهای #مخالف شاه حضور داشتند از روحانی و مذهبی نماز #شب_خوان تا چپی و مارکسیستی که وجود و اعتقاد به #خدا را نفی میکردند.
ایشان میگفتند هربار در زندان #قرآن و یا مراسمات مذهبی مثل #شب_قدر آن هم مخفیانه برپا میکردیم از سمت گروههای دیگر مورد #تمسخر قرار میگرفتیم. در زندان #رسم بود که پایان هفته یک گروه باید #کل زندان و ظرفها را میشست، هفته ای که نوبت مارکسیستها میشد ما درخواست میکردیم که اجازه بدهید ما زندان را #نظافت کنیم، علت این بود که طبق احکام اسلام ما مارکسیستها را #مرتد و نجس میدانستیم و حاضر نبودیم از ظرفی که آنها شسته اند استفاده کنیم"
✅از این خاطره میتوان به سادگی عبور کرد اما اصل ماجرا برداشت مهم از این وضعیت است، این خاطره یعنی مخالفین شاه در این حد با هم اختلاف #فکری و #نظری داشتند که حتی حاضر نبودند از یک #ظرف غذا بخورند، اما #تنها چیزی که آنها را متحد کرده بود و با آن #هدف زندانِ شاه و شکنجه #ساواک را تحمل میکردند این بود که خاندان و سلطنت پهلوی باید از بین برود.
این اشتباه و شدت استبداد شاه بود که با مدل #حکومت و دیکتاتوری خود کاری کرد سرسخت ترین #گروهها که باهم اختلافات جدی داشتند علیه او متحد شوند از نیروهای مذهبی تا توده ای، جبهه ملی، نهضت آزادی و مجاهدین و چریکیها، از معلم تا کارگر، روحانی استاد دانشگاه، روشنفکر و بازاری!
#علیرضا_زادبر
"در صورت امکان این مطالب را در فضای مجازی به ویژه #اینستاگرام و تلگرام منتشر نمایید"
#ادامه_دارد👇
@mobahelegharn_21
هدایت شده از رادار انقلاب
#برهنگی_زنان
💢 برهنگی زنان در #اروپا تا همین اوایل جنگ سرد، امری ناپسندیده بود که رواج نداشت چرا، چگونه و از چه دورانی نوع پوشش و #تظاهر زنانه در جامع افزایش یافت؟
#ادامه_دارد
@mobahelegharn_21
هدایت شده از رادار انقلاب
#برهنگی_زنان
💢زنی که با اندام #نیمه_برهنه و عشوه زنانه نگاه شهوانی و لذت جوی مردان را خواسته یا ناخواسته به خود جلب میکند در واقع خود را به #کالا تبدیل کرده است.
خود میفروشد و نگاه می طلبد. این یک #معامله دوطرفه است.
مسیح علینژادها این معامله را آزادی و حق انتخاب #زنان نام می نهند.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2732982272C3beaf37c59
هدایت شده از رادار انقلاب
💢 اسلام با کدام #گناه_مشکل دارد؟
گناه، گناه است. در دیدگاه دینی ذاتِ گناه آتش و عذاب است.
اما در #اسلام همین گناهان #دسته_بندی دارند. گناه کوچک و بزرگ (صغیره و کبیره).
هرچند پیامبر(ص) فرمود: گناهان صغیره مثل هیزم های کوچک انباشته می شود و آتش بزرگتری خلق میکند.
با این وجود یک تقسیم مهم دیگری از #گناه وجود دارد که در دنیای امروز کمتر مورد توجه است.
۱. گناه فردی
۲. گناه اجتماعی
منطق اسلام در برخورد با #گناه_فردی "خطاپوشی" و خود را به "ندیدن" زدن است.
مثلا فلان خانم در خانه #غیبت کرده یا خدای نکرده مرتکب خطایی شده، اسلام مخالف جار زدن و آبرو بردن است.
در بسیاری از روایات، اهل بیت به خطاپوشی از گناه فردی افراد تاکید کرده اند. منطقی هم همین است زیرا همه ما مرتکب #گناه میشویم و در آن صورت جامعه به بن بست میرسد.
اما در مورد #گناه_اجتماعی منطق متفاوتی وجود دارد. گناهی که اساس جامعه را به مرور زمان نابود کند قابل "خطاپوشی" نیست.
از #گناه یک مسول در سواستفاده مالی از بیت المال تا آنانی که در جامعه ازدواج سفید، همجنس بازی و بی حیایی را ترویج میدهند.
در اینجا لاپوشانی خطای علنی، و خود را به "ندیدن" زدن خطاست. زیرا جامعه به مرور زمان پوسیده میشود.
اسلام با گناهان اجتماعی که جامعه را در معرض خطر قرار میدهد ناسازگارتر است.
#ادامه_دارد
#علیرضا_زادبر
http://eitaa.com/joinchat/2732982272C3beaf37c59
#ادامه ( ۳ )
یه روز جمعه که از خواب بیدار شدیم دیدیم چه بلایی سرمون اومده 😭😭😭
یه خبر بود که کلش یه جمله بود اما عمق دردش به اندازه غم 80.000.000 آدم بود 😫😫
خبر این بود:
صبح امروز جمعه 13 دیماه 98 ، در اثر حمله راکتی آمریکا ،سـ💚ـردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد ....
کسی فکرش رو نمیکرد یه روزی خبر شهادت یکی از پاسدارای سپاه سبزپوشمون ، کل ایران یه تکون محکم بده 😢😢😢
خیلی دردناک بود...
و چقدر جوون که به یاد سرادر رشیدمون به سپاه ملحق شدند ...
#ادامه_دارد
✍ کنیزالزینب(س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
📞 الو؛ با حاج قاسم سلیمانی صحبت می کنید
من همیشه دوست داشتم سردار سلیمانی را از نزدیک را ببینم. اتفاقا در اوایل مرداد 96 بود، می خواستیم مراسم اولین سالگرد شهادت همسرم را برگزار کنیم که به همین منظور نامه ای نوشتم و در آن از حاج قاسم دعوت کردم تا ضمن آمدن به مراسم همسرم دقایقی سخنرانی هم بکنند.
✉️ نامه را به دوست شوهرم دادم تا به دست سردار سلیمانی برساند. راستش اصلا فکر نمی کردم نامه به دست او برسد و یا اگر برسد اصلا بازش کند و بخواند.
📨 تقریبا 4-5 روز بعد دیدم آقایی زنگ زد و گفت گوشی دستتان باشد سردار سلیمانی می خواهد با شما صحبت کند.😍 آنقدر از شنیدن این جمله هیجان زده شده بودم که زبانم بند آمده بود.😶
وقتی حاج قاسم شروع کرد به صحبت باور نمی کردم دارم الان به صدای او گوش می کنم. خیلی صمیمی و #مهربان گفت: دخترم نامهات را خواندم ممنونم که نامه نوشتی و برایم باعث افتخار هست به مراسمتان بیایم اما من یک ماموریت کاری دارم و باید بروم اما یک نفر را به جای خودم میفرستم حتما.
من آنقدر هول شده بودم که فقط هر چه حاج قاسم می گفت: می گفتم خیلی ممنون. تنها کلمه ای که من در آن چند دقیقه مکالمه می گفتم همین بود. 🤦♀
صحبت با چنین شخصیت بزرگی آن هم غیر منتظره باعث شده بودم اصلا نتوانم حرفی بزنم. در مراسم ما سردار قاآنی لطف کرد و از طرف حاج قاسم آمد.
☕️ مهمانی که حضورش را باور نمی کردم
روز 7 فروردین سال 98 آقایی با تلفن خانه ما تماس گرفت و گفت: اگر آمادگی دارید قرار است سردار فردا به منزل شما بیاید. تلفن را قطع کردم و فکر کردم منظورشان از سردار همان برادر پاسداری است که از محل خدمت همسرم گاهی به خانه ما و بقیه شهدا سر می زد.
دوباره صبح روز 8 فروردین همان آقا ساعت 8 صبح تلفن زد و گفت: حدود یک ساعت دیگر خدمت می رسیم. آن موقع تازه فهمیدم سردار سلیمانی قرار است تشریف بیاورد. 😍
یک لحظه استرس و شوق باورنکردنی همه وجودم را گرفت سریع بلند شدم تندتند خانه را مرتب تر کردم و میوه مختصری هم آماده کردم. شنیده بودم حاج قاسم ناراحت می شود اگر پذیرایی از او مفصل باشد.
فرزند دومم هم 50 روزش بود و خیلی بی قراری می کرد اما در همان حین کارهایم را کردم و سریع زنگ زدم منزل پدر شهید و گفتم قرار است مهمان بیاید برایمان شما هم خودتان را برسانید. از محمود یاد گرفته بودم پشت تلفن رعایت مسائل امنیتی را بکنم برای همین به آنها نگفتم مهمان چه کسی است.
🔔 زنگ خانه به صدا در آمد ...
✅ #ادامه_دارد ...
دلمان برای #مهربانی هایت تنگ است #سردار_دلها
😔💔
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🔴 #ادامه / #قسمت_دوم
🔔 زنگ خانه به صدا در آمد
خانه ما طبقه چهارم است برای همین دید مسلطی به کوچه داریم. زمانی که زنگ افاف را زدند من سریع رفتم پشت پنجره ماشینی را دیدم که چند جوان حدود سی و چند ساله داخلش هستند. گفتم پس سردار کو؟
حتما اینها آمدند فضا را بسنجند و اگر خبری نبود بعد ماشین حاج قاسم بیاید. آماده شدم بروم پایین که وقتی می آید مشایعتش کنم. همین که دکمه آسانسور را زدم هم زمان در آسانسور باز شد و دیدم سردار با یک آقا جوانی آمدند بیرون، بدون هیچ تکلف و به اصطلاح دم و دستگاهی.
بعدها متوجه شدم یا کلاه گذاشتند و یا طوری آمدند که در کوچه شناخته نشوند چون ما اصلا متوجه آمدن ایشان در کوچه نشدیم.
🔹 حاج قاسم گفت: چرا خبر ندادی ازدواج کردی
حاج قاسم تا مرا دید سلام علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم.
گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچهدار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم میگفتی تا هدیه ازدواج و بچهات را می آوردم.😍
با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام علیک کردند. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینمتان. ما هم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید.
🔹 سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟
چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می کنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است.
گفتند بچه را بیاور می خواهم ببوسم. سفت و محکم می بوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچکتر باشد محکم تر می بوسمش. 😢❤️
🔹 پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا.
محمد هادی فرزند شهید کنارم گوشه ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمد هادی ما چرا نمی اید جلو؟
محمدهادی برای اولین بار که کسی را ببیند خیلی غریبی می کند اما سردار گفت پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمد هادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. برایمان تعجب داشت که اینقدر راحت سریع رفت در آغوش سردار.
🔹 وقتی مادر شهید بحث را به من و همسرم کشاند...
سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم می ماند از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه.
سردار گفت: خیلی عالی خدا برای همدیگر نگهتان دارد. و با خوشحالی گفت: این ظرفیت بالای شما را می رساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید. از آنها خیلی تشکر کرد.
😍 برایتان هدیه آوردم...
✅ #ادامه_دارد ...
دلمان برای #مهربانی هایت تنگ است #سردار_دلها
😔💔
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌙 بسم رب الشهر #رمضان ....
چندروز پیش بار و بندیلمان رو برای یه سفر یکماهه بستیم ....
یک دوستی داریم که همیشه میگه تشریف بیارید ... ما هم گاه و بیگاه #مراحمشان میشویم 😊
هرسال یک ماهی در خانه اش را برای همه مان باز می گذارد .... برای همممه کسانی که میشانسندش و نمی شناسند اورا ...
رفیقمان بخیل نیست . هروقت سال هم بروی در خانه اش رابزنی باز میکنند ، از فرستادگانش گفته اند ، هیچ دری نیست که عاقبت رو فرستنده باز نشود 😍
گفتم فرستادگان ،بله ، 14 نفر هستند که از نزدیکترین افراد به او روی زمین هستند ...
عرض میکردم ،او همیشه مارا دعوت میکند و ماهم هی ناز میکنیم 😉
ولی انقدر مهمان دوست و مهمان نواز است که خودش یک ایامی را مشخص کرده مجبوری باید برویم مهمانی 😍😃😄
هرسال خودش در را باز میگذاشت تا همه بیایند و هی زنگ ایفون را نزنند و #مراحم فرشتگان پای ایفون نشوند ...
اما امسال طوری شده که خودش یکی یکی یکی برای هرکسی که به اندازه یک عدس حتی دوستش دارد ،دعوتـ📩 ـنامه اختصاصی فرستاده تا طرف حتی بخاطر رودربایستی هم که شده برود .تازه نمینویسند با خانواده هرکسی تنهایی میرود .
آنجا که رسید میبیند ....عـ😳ـه بقیه هم هستند . بلیط ها هم در کارت دعوت هست...
ماهم که چند سالی است در خانه شان برای این مهمانی که بهترین غذا ها و لباس ها و .... درآن مهیاست ، تلپیم ✋
و این داستان ها شرح #مهمانی امسال ماست 👇👇
#ادامه_دارد...
✍ #کنیز_النرجس_س
ـــــــــــــــــــــ
🔴عضو شوید 👇👇👇
🎀 https://eitaa.com/clad_girls
بسم الله الرئوف ....
#شرح_دلتنگی ....
هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی نتوانم بروم زیارت ...
همیشه ارزو داشتم بروم جلوی ضریح ولی حالا
💔فط آرزو دارم پایم برسد به صحن این خواهرو برادر ...
💛رو به روی حرم برادر :
بعد از گذشتن از مغازه های رنگارنگ عطر و تسبیح زعفران 📿
بعد عبور از کنار دکان های بستنی قیفی 🍦
و شربت آلبالو و خاکشیر و تخم شربتی آماده مغازه دار که بین پره های پارچ میچرخند...
میرسم به دیواره ای سنگی ، که از رویش اجازه ورود میگیرم :
اللهم انی دخلت علی باب من ابواب بیوت نبیک ...
از پرده مخملی سنگین که عبور میکنم ، خنکی کولر گازی اتاق گشت خدام حالم را جا میاورد ...
ولی ساکهای پر زواری که قبول نمیکنند بردن چاقو و... به حرم ممنوع است و معطلی صف حالم را میگیرد .
یک نفر میگوید : سلامتی آقا امام زمان صلوات💚 و جمع باصدای بلند صلوات میفرستد
بعداز ورود به صحن ....
#ادامه_دارد
#کنیز_النرجس_س
🍂نویسنده : نرجس فخرروحانی
صبح ۲۳ خردادماه ۱۴۰۴
از خواب بلند شدم
به رسم همیشه روزم را با وضو شروع کردم
خواستم گوشی را دست بگیرم که گفتم چرا باید مفید ترین ساعات اولیه روز را بی هدف در فجازی بگذارنم؟
برنامه هایم را در ذهنم مرور میکردم؛بهتر است دو صفحه قرآن بخوانم
صفحه آخر سوره تغابن بود..آیه اول را خواندم
آیه دوم اما..
هراسان بلند شد..کنارم نشست..گوشی به دست میگفت:"کشتند؟ تپش قلب گرفتم"
ضربان قلبم بالا رفت
تلوزیون را روشن کردم..خدا بخیر کند باز چه شده؟
خاطره خوبی از جمعه های این چنینی نداشتم..انگار جمعه ۱۳ دی ۹۸ تکرار میشد..همان اضطراب..همان دلهره..همان هیاهو
وای چرا نمیفهمم چه شده
چرا اخبار واضح نیست
این مخروبه ها مگر غزه نیست؟مدت هاست این تصاویر را میبینم،حالا چرا در آستانه غدیر آن هم صبح به این زودی این ها را نشان میدهند؟
چرا زیرنویس تلویزیون اشتباه نوشته ایران؟
تهران؛سعادت آباد،نارمک،ستارخان و...خدایا چه میبینم
بروم اخبار مجازی را بخوانم شاید بفهمم چه شده
"جزئیات حمله رژیم صهیونیستی به ایران"
خدای من..بیدارم؟
بگذار تصاویر را ببینم..تصاویر بیشتر حرف دارند
عکس اول: تصویر خاکستری سردار سلامی در کنار حاج قاسم
عکس دوم:سردار حسن باقری
عکس سوم:فرشته باقری
عکس چهارم:فریدون عباسی دانشمند هسته ای
عکس پنجم:تشک خونین که دست کودکی از کنارش دیده میشود
عکس ششم:دختر ۲۵ ساله ای که در حمله امروز در ستارخان به شهادت رسید
عکس هفتم...عکس هشتم..
دیگر گریه امانم نمیداد بقیه اخبار را بخوانم
چشم نمی بیند..گوش نمیشنود
آه میکشیدم..با اشک خیره و مبهوت تصاویر شده ام
حالا چه میشود..؟
خانه مسکونی زدند
زن و کودک زدند
نطنز و مناطق هسته ای زدند
فرمانده و سرلشکر و سردار زدند
یک نقطه که نه،چند نقطه زدند
داشتم اخبار را مرور میکردم که این پیام آبی بر آتش قلبم شد
آقا گفتند:"رژیم صهیونی با این جنایت، برای خود سرنوشت تلخ و دردناکی تدارک دید و آن را قطعاً دریافت خواهد کرد"
گفته بودند:سرنوشت تلخ..گفته بودند قطعا..
اگر پایان این ماجرا سرنوشت تلخ برای این #منحوس است دیگر اشک هایم ،فقط اشک غم نیست
هر قطره اشکی که بر صورتم میچکد
نور امید ،انتقام،شجاعت و شهادت را در دلم زنده تر میکند
حالا دیگر به یاد مولایم حسین(علیه السلام) در روز عاشورا میخوانم:
"الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين"
خ.فتحی
#روایتِ_اول
#ادامه_دارد..
صبح واقعه
از وقتی خبر را شنیدم مثل مرغ سرکنده شده بودم
راه میرفتم ،مینشستم دوباره بلند میشدم
دائم با خودم میگفتم:"یعنی رسما وارد جنگ شدیم،چطور جرئت کرده ایران را بزند؟
سردار سلامی،سردار باقری،آقای فریدون عباسی که قبلا از خاطره ترور نافرجامش گفته بود..اصلا آن طفل معصوم که نمیدانست تخت خوابش قتلگاهش میشود..😭
آه..خدا لعنت کند هرکس که به این کشور خیانت میکند"
شنیدم در سراسر کشور تجمع مردمی در نماز جمعه هست
ساعت تجمع ۱۱ اعلام شده بود
به مصلی رسیدم
مردم بهت زده بودند
شوکه و پرشور
انقدر همه چیز به یکباره رقم خورده بود که مسئولین فرصت هماهنگی برنامه اجرایی خوبی نداشتند
اما سیل جمعیت اضافه میشد
عده ای شعار هایی با کلید واژه "انتقام" چاپ کرده و بین مردم پخش میکردند
مردم خودجوش شعار میداند
بلند
یکپارچه
و با بغض
شعار میدادند
با داغ بر دل نشسته شان..
همه منتظر نوای حیدر حیدر بودند
انگار این نام تفسیر اقتدار است و عظمت
عظمتِ نام حیدر سنگینی این مصیبت را کم میکرد
سر به زیرانداخته و غرق در افکار بودم که دو دختر بچه با لبخند نزدیکم شدند
"خاله اینو میخونی؟"
پرسیدم این چیه؟
گفتند:"برای نابودی دشمنِ..دعا کنید پیروز بشیم"
چشمانشان پر از امید بود
حرف امام را که "سربازان من در گهواره ها هستند در گوشم زمزمه میشد"
دعای چهاردهم صحیفه بود..
برخلاف روزهای قبل هوا شدیدا گرم بود
باید هم گرم میشد
گرمای قلب آتش گرفته مردم
گرمای خونِ مظلومانِ شهید
با خود میگفتم:خطای محاسباتی یعنی در ساعات اولیه ای که اخبار حمله دشمن به نقاط مختلف کشور در سطح گسترده منتشر شده،یعنی دقیقا زمانی که افراد از ترس و دلهره منزوی وگوشه گیر میشوند،
مردم ما شجاعانه در جمع حاضرمیشوند
شعار میدهند
دعا میخوانند
تظاهرات راه می اندازند
و در آخر دست یاری به خدای قاصم الجبارین دراز میکنند"
همه بودند..از کودک شیرخواره گرفته تا پیرمرد و پیرزنی که مسیر پنج دقیقه ای را پنجاه دقیقه ای طی میکنند
حالا وقت رجز خوانی بود
مردم بلند و از عمق جان این اشعار را زمزمه میکردند:
ما نقشه انتقام در سر داریم
شاگرد کلاس غیرت سرداریم
تو ریشه اگر ز نسل مرحب داری
ما نیز ز نسل حیدر کراریم
و این جمله طلایی که انگار خون تازه به قلب های داغ دیده مان پمپاژ میکرد:
یا صهیون یا صهیون
نحن شیعه علی بن ابی طالب
خطای محاسباتی کردید
بترسید ملتی را که از تراژدی ،حماسه میسازد
بترسید
برخود بلرزید
و درجهنم خود بسوزید که مرگتان نزدیک است
"موتوبغیظکم"
خ.فتحی
#روایت_دوم
#ادامه_دارد..