eitaa logo
منتخب کانالهای مذهبی
294 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.8هزار ویدیو
117 فایل
منتخبی از مطالب شاخص کانالهای مذهبی مختلف که شما را از مراجعه به کانالهای مذهبی متعدد بی نیاز میکند.
مشاهده در ایتا
دانلود
تجربه ی ۲۸۸ رو که خوندم مصمم شدم که منم تجربم رو بگم براتون. من ۱۶ ساله بودم که ازدواج کردم و بلافاصله به فضل خدا باردار شدم. پسر اولم که به دنیا اومد یه خاطر حرف دیگران که میگفتن: حالا که این اومد، ولی مواظب باش که حالا حالاها حامله نشی. خیلی مراقب بودم. تا جایی که متاسفانه تمام راههای جلوگیری رو انجام دادم از آ یو دی گرفته تا تزریق آمپول سه ماهه و ... که الحمدلله هیچ کدومش بهم نساخت ولی کلی دردسر برام درست کرد. آخریش آ یو دی بود که بعد از شش ماه زجر کشیدن، تصمیم گرفتم به حرف مادرم و دیگران اهمیت ندم و با اشتیاق حامله بشم. الحمدلله شوهرم کلا این قضیه رو به خودم سپرده بودن. خلاصه پسر دومم با فاصله ی پنج سال از اولی، به جمعمون اضافه شد و من شاد و غرق در لذت مادری بودم. چقدر لذت بخش بود دیدن برادری داداش بزرگه برای برادر کوچولوش. سرخوش از این نعمتها بودم که فهمیدم حامله ام و سومی هم پسره با فاصله سه سال.... خدا منو ببخشه ... ناشکری میکردم و جاهل بودم. نمیفهمیدم خدایی که داره با وجود بیماری دیابت و صرع همسرم به من گل پسرای سالم عطا میکنه، خودش کفایتمون هم میکنه... سرتونو درد نیارم، هنوز زایمان نکرده بودم که شوهرمو راضی کردم به وازکتومی.... (روم سیاه) ایشونم مثل من دروغهای مرکز بهداشت رو باور کردن ( استفتائاتی که از مراجع داشتن و اینکه بدون جراحی و لمس و ...) پسر سومم که چهار ساله شد، خیلی عذاب وجدان گرفتم. همسرم میگفت یعنی ما دیگه تو خونه بچه کوچیک نداشته باشیم؟؟؟ مگه میشه؟! منم غصه میخوردم و البته ته دلم امید داشتم. یواش یواش پرس و جو رو شروع کردم از دوستان و ... تا اینکه یه روز تماس گرفتم با مرکز ناباروری و یه نوبت ویزیت بهمون دادن. حالا دیگه کارم شده بود اشک و التماس به خالق مهربون، که خدایا حالا که شوهرمو راضی کردم ناامیدمون نکن. چه حالی بودیم... سعی میکردم یه جایی بشینم که کسی ازم نپرسه که برای چی اومدم مرکز و ... چی باید میگفتم به کسی که برای بچه اول اومده مرکز ناباروری و شاید حتی چند مرحله هم پیش رفته و هنوز حامله نشده، باید میگفتم که چه بلایی سر خودم آوردم و بعد از سه تا بچه، اومدم برای چهارمی درمان کنم !؟ الحمد لله دکتر گفت که جراحی میکنیم و انشاالله جواب میده. بعد از چهار ساعت بیهوشی و سه میلیون هزینه حالا منتظر نتیجه بودیم. بالاخره بعد از دوازده مااااااه فهمیدم که حامله ام. الله اکبر ... اشکم بند نمی اومد. باورم نمیشد.. چند دقیقه میخندیدم و چند دقیقه گریه میکردم... چهارمی هم پسر شد، ولی اینبار فقط شکر خدا میکردم. همه زنگ میزدن که بهم روحیه بدن، ولی میدیدن که من بهشون روحیه میدادم و میگفتم: اون خدای مهربونی که از مادر هم به من مهربونتره خودش میدونه برای من چی بهتره... بین سومی و چهارمیم شش سال فاصله سنی شد ولی خدا میدونه که چه نشاطی و چه رحمتی اومد تو خونه مون. پسر سومم میگفت منم داداش بزرگ شدم. اولی که نوجوون بود میگفت: مامان ما قبلا که این بچه رو نداشتیم، چیکار میکردیم؟؟؟ یعنی چقد جاش خالی بود!! حالا که پسر اولم شانزده سالشه و چهارمیم دو ونیم ساله هست، من یکساله که منتظر پنجمی هستم و به لطف خدا یقین دارم... محتاج دعاتونم مادرای جهادگر... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خیلیا بچه دار نمیشن بخاطر ترس از رزق و روزی و مسائل اقتصادی... خیلیا هم در مسئله ازدواج اینطورین و صبر میکنن تا همه شرایط فراهم شه بعد ازدواج کنن. همه کارارو خودشون می‌خوان بکنن، نمیخوان خدا به زحمت بیفته. خداوند در آیات مختلف به رزّاق بودن خودش تاکید میکنه. در مساله ازدواج و فرزندان هم بطور سفارشی تاکید میکنه. در آیه 32 سوره نور در بحث ازدواج میفرماید: (إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم) اگر دختروپسر فقیر باشن خدا از فضلش اونها رو بی نیاز میکنه. و خداوند هم رحمتش وسیع است و هم به حال بندگانش آگاه... هممون یا تجربه‌اش رو داریم یا تو اطرافیانمون دیدیم که طرف اول زندگی هیچی نداشته، بعد از چندسال هم خونه خریده هم ماشین. در حالیکه اول زندگی اگه حقوق ماهیانه اش رو جمع میزد صدسال بعد هم نمیتونست خونه بخره. ولی شرایطی پیش اومد که خرید. بعدش ماشین خرید بعدش یه چیز دیگه. انقدر وضعش خوب شد که ولش کنی میره یه زن دیگه میگیره. انقدر برکت داره ازدواج... در آیات متعدد دیگه هم تاکید میکنه که آقا: من رزق و روزی شما و فرزندانتان رو میدم_انعام آیه 151 (نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ) یابرعکس من رزق و روزی فرزندانتون و شمارو میدم_آیه 31 اسرا (نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُم) بازهم ههممون یا تجربه‌اش رو داریم، یا در زندگی دیگران دیدیم که با اومدن بچه وضع زندگی‌ها بهتر شده، با اومدن بچه دوم هم وضعیت بهترتر شده. من به شخصه این دو مرحله رو تجربه کردم، بعد بچه سوم رو بعدا به اطلاعتون خواهم رسوند. بهرحال هم ازدواج هم بچه‌دار شدن به دنبال خودش برکت میاره. ازدواج همون یه بارش هم برکت رو میاره، فرزند ولی محدودیت نداره. گفتم که یه وقت آقایون بخاطر برکتش نرن سراغ کسی دیگه که چه بسا جواب عکس بده و برکت رو از بین ببره😁 خدا به خودش رو گذاشت که ماها راحت‌تر زندگی کنیم و یکم بیخیال بشیم ولی ما ول‌کنِ ماجرا نیستیم. می‌خوایم وظایف خداروهم انجام بدیم. هرکی اهل توکل بود هم خیالش راحتتره هم آخرش نتیجه خوبی میگیره. ما باید کمی هم خدارو تو کارامون دخالت بدیم بخاطر خودمون. مث بچه‌ها که نگران خیلی چیزاشون نیستن چون مامان بابایی دارن که اونارو همه کاره خودشون میدونن.. ✍ حسین دارابی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌برا دختر یه نفری خواستگار اومده بود، خواستگار فقیری بود، به دخترش گفت: بابا این فقیره، می‌ترسم زندگی رو در آینده نتونه تأمین کنه و بره، این خواستگار رو رد کن. 🔻دختر، این خواستگار رو بیشتر دوست داشت ولی پدرِ دختر اون رو رد کرد، تا بعد از مدتی، یک نفر آمد که پولدار بود اما اخلاق او بد بود، پدر به دختر گفت: بابا وضع این بد نیست فقط اخلاق نداره که إن‌شاءالله خداوند اخلاق او را درست می‌کنه. 👌دختر گفت: بابا من تا حالا نمی‌دونستم خدایی که اخلاق را درست می‌کنه غیر از خدایی است که روزی میده، فکر می‌کردم یک خدا است که هر دو را درست می‌کنه، شما اولی را رد کردی، آن وقت خدا نبود که وضع مالی او را درست کند؟!! ✅مشکل ما همین است، میندازیم پای خدا، هر جا که بخواهیم کار خود را بکنیم، آنجا آن را درست می‌کنیم. ولی طراز حق یک طراز دیگری است. ‌ ‌ ‌ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌عاقبت زندگی به سبک غربی من یه عمه ای دارم متولد ۶۰، رشته خوب، از ۱۸ سالگی رفته سرکار... دکترا داره و خونه داره بالای شهر و ماشین و کلی در آمد. از همان جوانی مستقل شد مثل اروپایی ها و جدا شد و دیگه هیچ خبری از فامیل نگرفت. تا جایی که خبر داشتیم به شدت تو انجمنای شعر و هنر فعال بود و حتی کاندیدای مجلس و شورای شهر هم شد. من و پنج خواهرم همواره از طرف مادر گرامی غرغر میشنیدیم که چرا مثل عمه تون نیستین. حالا ما دوتا آخری مجردیم، ولی اون چهار تا که یا ۱۹ سالگی ازدواج کردن یا ۲۱ سالگی، همه ش مامان میگف شماها بی عقلید،این همه درس خوندین که چی؟ برین کهنه ی بچه بشورین؟ از عمه تون یاد بگیرید. کاش من جای شما بودم درس میخوندم دستم میرفت توی جیب خودم. بله گذشت تا همین چند روز پیش گفتن عمه تون از خرداد تو بیمارستانه و به خاطر سندرم پلی کیستیک خونریزی مغزی کردن، الانم کلیه هاشو درآوردن دیالیز میشه و فردا هم عمل داره میخوان ریه شو تخلیه کنن... بدویین بیاین میخواد قبل از مرگ شماها رو ببینه. حال عمه م قابل شرح نیس دیگه. خودتون میتونین حدس بزنین. یه خروار پول که خدای نکرده اگر خدایی نکرده ... میرسه به ما و بقیه خواهر برادراش! اونجا کلی با حسرت به عروس ما میگف مادر شدن چه حسی داره. و همین طور عنوان کرد از خرداد تا الان فقط خواهر بزرگترش بالا سرش بوده و هیچ خبری از دوستاش و هنرمندا و رفقای انتخاباتیش نیست. مامان ما هم اصلا به روش نیاورد. زنگ زد به خواهرام که خوب شد شما رو شوهر دادم. پ.ن: خود مادرم چند ماه پیش مشکل قلبی داشتن و بیمارستان بودن، هیچ مشکلی از لحاظ پرستاری و... نداشتن.چرا چون خواهرم از کنارشون جم نخوردن. پ.ن: عمه ی من بی نهایت زیبا بودن و قطار قطار خواستگار داشتن که ردشون کردن به وقتش... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
❌فرهنگ وارداتی... "رسم بعضی از تمدنها و فرهنگهای وارداتی، این چیزی بود که اروپاییها اینجا وارد کردند، که باید حتماً جوانها بگذارند تا تحصیلاتشان تمام بشود، شغل بگیرند، نمیدانم شغل هم، حتماً شغل اداری باشد، بعد ازدواج کنند. دخترها هم در سن اوایل بلوغ، که اصلاً معنی ندارد ازدواج، باید بمانند تا یک زن بزرگی بشوند، همه‌چیز دنیا را تجربه کنند، بعد ازدواج کنند. این رسم اروپاییها بود، خیلی هم چیز بدی بود. چون آنها هم که ازدواج را تأخیر می‌انداختند، نه از باب این تأخیر می‌انداختند که معتقد بودند جوانها در سنین جوانی نیاز جنسی ندارند، نخیر، کاملاً هم درک میکردند و قبول میکردند که نیاز جنسی هست، منتها معتقد بودند که نیاز جنسی را در دوران جوانی بایستی جوانها آزادانه تأمین کنند؛ یعنی همان چیزی که از نظر ما فساد و فسق و گناه و موجب خراب کردنِ وضع اجتماع است. برای همین هم بود که زن و شوهر اروپایی و اروپاییمنش، پیوندشان یک پیوند محکم نبود... زن و شوهر، دوران جوانیشان را گذرانده‌اند ـ نمیگویم همه، خیلیها اینجور بودند و اینجورند ـ بدون اینکه به همدیگر احتیاج داشته باشند، بعد هم سرِ سیری با هم ازدواج کرده‌اند... اسلام این را قبول ندارد. ۱۳۶۲/۱۲/۱۹" کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1