eitaa logo
پسرفاطمه(عج)
6.2هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
13.8هزار ویدیو
81 فایل
﷽ ❤ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ‍ ⚠️ تبادل فقط باکانالهای مذهبی وآموزشی بالای 2 کا ادمین نظرات ، پیشنهادات و تبادل ⬅️ @SeydAli_Alavi تبلیغات ارزان ⬅️ @tabtarefe
مشاهده در ایتا
دانلود
" ﷽ ✅داستانی زیبا از خدمت آقا صاحب زمان(عج) ⃣ 🔸جناب آقا شيخ حسن كاظميني فرمود:سال 1224،در كاظمين،زياد طالب تشرف خدمت حضرت ولي عصر عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بودم و به اندازه اي اين عشق و علاقه شديد شد كه از تحصيل باز ماندم و ناچاريك دكان عطاري و سمساري باز كردم . 🔹روزهاي جمعه بعد از غسل جمعه،لباس احرام مي پوشيدم و شمشير حمايل مي كردم و مشغول ذكر مي شدم.(اين شمشـير هميشه بالاي دكان ايشان معلق بود) دراين روز خريد و فروش نمي كردم و منتظر ظهور امام زمان عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بودم. يكي از جمعه ها مشغول به ذكر بودم كه سه نفر سيد جلوي صورتم ظاهر و به در دكان تشريف فرما شدند. دو نفر از آنها كامل مرد بودند و يكي جواني در حدود بيست وچهار ساله كه در وسط آن دو آقا قرار داشت و فوق العاده صورت مباركشان نوراني بود. 🔸بحدي جلب توجه مرا نمودند كه از ذكر باز ماندم و محو جمال ايشان شدم و آرزو مي كردم كه داخل دكان من بيايند. آرام آرام با نهايت وقار آمدند تا به در دكان من رسيدند. 🌹سلام كردم . جواب دادند و فرمودند: آقا شيخ حسن ، گل گاوزبان داري؟ (و اسم دارويي را بردندكه ته دكان بود و الان اسمش در نظرم نيست. ) فورا عرض كردم: بلي دارم. حال آن كه روز جمعه من خريد و فروش نمي كردم و به كسي هم جواب نمي دادم. فرمودند: بياور. عرض كردم: چـشم و به ته دكان براي آوردن آن دارويي كه ايشان فرمودند،رفتم و آن را آوردم. وقتي كه برگشتم،ديدم كسي در دكان نيست،ولي عصايي روي ميز جلوي دكان قراردارد. آن عصا،عصايي بود كه در دست آن آقاي وسطي ديده بودم. عصا رابوسيدم و عقب دكان گذاشتم و بيرون آمدم و هر چه از اشخاصي كه آن اطراف بودند،سؤال كردم:اين سه نفر سيدي كه در دكان من بودند،كجا رفتند؟گفتند:ما كسي را نديديم. ديوانه شدم. به دكان برگشتم و خيلي متفكر و مهموم بودم كه بعد از اين همه اشتياق ،به زيارت مـولايـم شرفياب شدم،ولي ايشان را نشناختم . در اين اثناء مريض مجروحي را ديدم كه او را ميان پنبه گذاشته اند و به حرم مطهر حضرت موسي بن جعفر(ع )مي برند. آنها را برگردانيدم و گفتم:بياييد.من مريض شما را خوب مي كنم. مريض را برگردانيدند و به دكان آوردند.او را رو به قبله روي تختي،كه عقب دكان بود و روزها روي آن مي خوابيدم،خواباندم.دو ركعت نماز حاجت خواندم و با اين كه يقين داشتم كه مولاي من حضرت ولي عصر عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بوده است كه به دكان من تشريف آورده،خواستم اطمينان خاطر پيدا كنم.در قلبم خطور دادم كه اگرآن آقا،ولي عصر(ع ) بوده است.اين عصا را بر روي ايـن مريض مي كشم.وقتي ازروي اورد شد،بلافاصله شفا براي او حاصل و جراحات بدنش به كلي رفع شود، لذاعصا را از سر تا پايش كشيدم.في الفور شفا يافت و به كلي جراحات بدن او برطرف شد و زير عصا گوشت تازه روييد.آن مريض از شوق،يك ليره جلوي دكان من گذاشت،ولي من قبول نكردم.او گمان كرد آن وجه كم است كه قبول نمي كنم.از دكان به پايين جست و از شوق بناي رفتن گذاشت. به دنبال او دويدم و گفتم:من پول نمي خواهم و او گمان مي كرد كه مي گويم كم است.تا به او رسيدم و پول را رد كرده و به دكان برگشتم و اشك مي ريختم كه آن حضرت را زيارت كردم و نشناختم. وقتي به دكان برگشتم،ديدم عصا نيست. از كثرت هموم و غمومي كه از نشناختن آن حضرت و نبودن عصا به من رو داد فرياد زدم : اي مردم هر كس مولايم حضرت ولي عصر(ع ) را دوست دارد، بيايد و تصدق سر آن حضرت هر چه مي خواهد از دكان من ببرد. مردم مي گفتند: باز ديوانه شده اي؟ گفتم: اگر نياييد ببريد،هر چه هست در بازار ميريزم. 🔹فقط بيست و چهار اشرفي را كه قبلا جمع كرده بودم،برداشتم و دكان را رها كردم و به خانه آمدم.عيال و اولاد را جمع كرده و گفتم: من عازم مشهد مقدس هستم پ.هر كه ازشما ميل دارد،با من بيايد.همه همراه من آمدند مگر پسر بزرگم محمد امين كه نيامد.به عتبه بوسي پ(آستان بوسي)حضرت رضا(ع )مشرف شدم و قدري از آن اشرفيهاكه مانده بود،سرمايه كردم و روي سكوي درصحن مقدس به تسبيح و مهر فروشي مشغول شدم.هر سيدي كه مي گذشت و از چهره او خوشم مي آمد،مي نشاندم. و برايش چاي مي آوردم. وقتي چاي مي آوردم،در ضمن دامنم را به دامن او گره مي زدم و او را به حضرت رضا(ع ) قسم مي دادم كه آيا شما امام زمان (ع ) نيستي؟ خجالت مي كشيد و مي گفت من خاک قدم ایشان هم نیستم.تا اینکه روزی به حرم مشرف شدم و بسیار می گرید.دست به شانه اش زدم و گفتم: آقا جان،برای چه گریه می کنید؟ گفت:چطور گریه نکنم و حال آن که حتی یک درهم برای خرجی درجیبم نیست. 🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️ 🆔 @montazar
درخانه اي کوچک و مســتاجري درحوالي ميدان خراسان تهران زندگي .مي كرديم اولين روزهاي ارديبهشت سال1336 بود. پدر چند روزي است كه خيلي .خوشحال است خدا در اولين روز اين ماه، پســري به او عطا کرد. او دائماً از خدا تشــكر .مي كرد هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي پدر براي اين پسر .تازه متولد شده خيلي ذوق مي كند :البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد »ابراهيم« پدرمان نام پيامبــري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد .بود. و اين اسم واقعاً برازنده او بود بســتگان و دوســتان هر وقت او را مي ديدند با تعجب مي گفتند: حســين آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين پســر اينقدر خوشحالي !مي كني؟ پــدر با آرامش خاصي جواب مي داد: اين پســر حالــت عجيبي دارد! من مطمئن هســتم كه ابراهيم من، بنده خوب خدا مي شــود، اين پسر نام من را هم زنده مي كند .راست مي گفت. محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبي بود ،هر چند بعد از او، خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد .اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزي كم نشد ٭٭٭ ابراهيم دوران دبســتان را به مدرســه طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخاق .خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترك نمي شد يكبار هم در همان ســال هاي دبســتان به دوستش گفته بود: باباي من آدم .خيلي خوبيه. تا حالا چند بار امام زمان )عج( را توي خواب ديده وقتي هم كه خيلي آرزوي زيارت كربلا داشــته، حضرت عباس را .در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده ،زماني هم كه سال آخر دبســتان بود به دوستانش گفته بود: پدرم مي گه .آقاي خميني كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه حتــي بابام مي گه: همه بايد به دســتورات اون آقا عمــل كنند. چون مثل .دستورات امام زمانه)عج( می مونه دوســتانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرف ها رو نزن. آقاي ناظم .بفهمه اخراجت مي كنه شــايد براي دوســتان ابراهيم شــنيدن اين حرف ها عجيب بود. ولي او به .حرف هاي پدر خيلي اعتقاد داشت 💕join ➣ @montazar 🔹 🔹
" ﷽ آیــــ🔆ــــات الهـــــــ📿ــــــے ‍ ⁉️علت چیست؟ و چرا همه چیز را به دنیای دیگر محول کرده است؟! ⃣ ✔️پاسخ اجمالی 🔵از مجموع آیات قرآن استفاده می‌‌شود که خداوند افراد گناه‌کار را در صورتى که زیاد آلوده به گناه نشده باشند، به وسیله زنگ‌هاى بیدار باش، و یا گاهى به وسیله مجازات‌‌هاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى‌‌‏سازد و به راه حق بازمى‌‌‏گرداند. اما آنها که در گناه و عصیان، شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله برسانند، گاه خداوند آنها را به حال خود وامى‌‏‌گذارد، و به آنها میدان می‌‌دهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حد اکثر مجازات را پیدا کنند. اینها کسانى هستند که تمام پل‌‏های پشت سر خود ویران کرده‌‏‌اند، و راهى براى بازگشت نگذاشته‌‏‌اند و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملاً از دست داده‌‏اند. 🔹البته، از بعضى آیات قرآن، استفاده مى‌‏شود که خداوند گاهى به این‌گونه افراد، نعمت فراوانى می‌دهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند، ناگهان همه چیز را از آنان می‌گیرد، تا حد اکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببینند. ✔️پاسخ تفصیلی 🔶اگرچه در بسیاری از موارد ظالمان و ستم‌گران در همین دنیا نیز به سزای بخشی از اعمال خود می‌‌رسند، اما نظام هستی بر این قرار گرفته است که تمام مجازات در این دنیا نباشد، و اصولاً نمی‌‌توان در این دنیا تمام مجازات برخی از ظالمان را اجرا کرد. فردی که هزاران نفر را به قتل رساند، چه مجازاتی در این دنیا می‌‌تواند برایش مناسب باشد؟ 💫قرآن کریم در مورد چنین افرادی می‌فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»؛[1]💫 ☘ آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى‏‌دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‌‏دهیم براى این‌که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده‏‌اى (آماده شده) است! 🍃از مجموع آیات قرآن استفاده می‌‌شود که خداوند افراد گناه‌کار را در صورتى که زیاد آلوده به گناه نشده باشند، به وسیله زنگ‌هاى بیدار باش و عکس العمل‌‏هاى اعمالشان، و یا گاهى به وسیله مجازات‌‌هاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى‌‌‏سازد و به راه حق بازمى‌‌‏گرداند. اینها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مى‌‌‏باشند و در حقیقت مجازات و ناراحتی‌‌هاى آنها، نعمتى براى آنها محسوب مى‌‌‏شود. چنان‌که قرآن کریم مى‌‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛[2] 🌸 به سبب اعمال مردم، فساد در خشکى و دریا آشکار شد تا به آنان جزاى بعضى از کارهایشان را بچشاند، باشد که بازگردند. ولى آنها که در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله نهایى برسانند، گاه خداوند بنابر مصالحی آنها را به حال خود وامى‌‏‌گذارد و به اصطلاح به آنها میدان می‌‌دهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حد اکثر مجازات را پیدا کنند. اینها کسانى هستند که تمام ‌‏های پشت سر خود ویران کرده‌‏‌اند، و راهى براى بازگشت نگذاشته‌‏‌اند و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملاً از دست داده‌‏اند. 📚 [۱ ]،آل عمران،178 [۲ ]·روم،،41 ❤️ ✅ @montazar