6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه #گوش_کن
※ «کلّ یومٍ هُوَ فی شأن»
صدای هر نوزاد، تولد یک چهرهی نو از صدای خداست!
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ همیشه حال و میل ما نسبت به عبادت یه جور نیست!
باید مدیریت قلب رو در حالتهای مختلف یاد گرفت.
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
تکنیکهای عاشقی.mp3
5.42M
خلوت کردن با خدا را باید یاد گرفت!
آرام آرام
قدم قدم
روبرو شدن با خدا، آموختنی است.
#استاد_شجاعی
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🍂 #مهرمادر
🌸 کرامت حضرت فاطمه (سلامﷲعلیها) به سیّد بحرالعلوم
سیّد بحرالعلوم می فرماید:
🍁 در عالم رؤیا دیدم در مدینه مشرّف بودم و مرا جناب پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) احضار نمودند. داخل حجره ی مقدّسه شدم. دیدم جناب پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در صدر مجلس قرار گرفته و حسنین (علیهم السّلام) و حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) در حاشیه ی مجلس قرار گرفته اند و امیرالمومنین علی (علیه السّلام) سرپا ایستاده اند.
🍁 به دست بوسی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مشرّف شدم. مرا مخاطب به خطاب «مَرحَبا بِوَلَدی» نموده و کمال محبّت و مهربانی را درباره ی من مبذول داشتند.
🍁 مسئله ای چند سؤال نمودم. فرمودند: «از امام زمان خود سؤال کن.» پس صاحب الأمر را حاضر نمودند و مسائل خود را سؤال نمودم.
پس رو به فاطمه (علیهاالسّلام) نموده فرمودند: «پسرت را بگیر.»
پس فاطمه (علیهاالسّلام) دست مرا گرفته، به حجره ی خود بردند و از من رویشان را نمی گرفتند و گویا صورت مبارکشان، الحال در نظرم هست.
🍁 پس حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) برای من آش آوردند که همه ی حبوبات در آن بود. تناول نمودم و در نهایت شوق از خواب بیدار شدم.
🍁 چنان شرح صدری برای من اتّفاق افتاده بود که هرچه بعد از آن در کتاب ها می دیدم به یک مرتبه حفظ می نمودم و همیشه طالب آن آش بودم.
🍁 روزی از مادرم سؤال نمودم که آش به این صفت دیده ای؟
گفت: بلی، در عجم، متعارف است که می پزند و جمیع حبوبات داخل آن می کنند و آش فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) می نامند.
🌐 عرفان
#حضرت_فاطمه سلامﷲعلیها
#حضرت_زهرا سلامﷲعلیها
#مادر
#فاطمیه
#مهر_مادر
▫️۷▫️
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «سِحر مدرن»
👤 استاد #رائفی_پور
🌊 ما امروز درگیر موجهای آخری آخرالزمانیم...
🔊 دو صیحه آسمانی هنگام ظهور
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
AUD-20220127-WA0054.aac
3.87M
🤲 *دعاء كميل - أباذر الحلواجي*
🎙 با صدای زیباے اباذر حلواجی،فوق العاده زیبا
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر ...
قبرتوروکه نمیتونم پیدا کنم...
اما شب جمعه شنیدم کربلایی💔
#شب_جمعه
#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۵
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
ملک الموت ۱
🗯 سینه ام سنگین بود. توجه من از آن نقطه نورانی به پایین پایم در همان اتاق کوچک جلب شد. یکباره دیدم پیرمردی بسیار نورانی و مهربان که نمی توانم زیبایی چهره و محبتش را وصف کنم، با فاصله کمی روی سینه ام نشسته!
🗯 با مهربانی به من لبخند زد و گفت: می خواهی با من بیایی؟ آمده ام جان تو را بگیرم، آماده هستی؟ من که وحشت تمام وجودم را گرفته بود، مات و مبهوت نگاهش کردم. مثل نگاه ملتمسانه یک دانش آموز در سر جلسه امتحان، وقتی امتحان تمام شده و او هیچ جوابی ننوشته نگاهش کردم.
🗯 به خودم قوت قلب دادم و گفتم: بد نیست همراهش بروم. من که در زندگی خیلی کارهای مهم و خوب کرده ام و آدم خیلی خوبی بودم. برای همین دستانم را به سمت حضرت عزرائیل بلند کردم تا مرا همراهش ببرد. خیلی خیالم از خودم راحت بود. به خودم اعتماد داشتم و مطمئن بودم به بهشت خواهم رفت!
🗯 بدنی شبیه من روی تخت بیمارستان بود و خودم در مقابل پیرمرد! چه عشق و محبتی بین ما بود. اصلا با آنچه اهل دنیا از عشق تعریف می کنند تفاوت داشت. نمی خواستم چشم از آن پیرمرد نورانی بردارم. لبخند زیبایش، محاسن سفید و بلندش و پیراهن سفیدش که مانند نور میدرخشید را فراموش نمی کنم. او مانند پدری مهربان، که دلسوزانه به پسرش نگاه می کند، به من خیره بود. برای همین ماندم چه جوابی بدهم. راضی بودم که با او بروم. این پیر مهربان، به یقین خیر مرا می خواست.
🗯 درست در همان زمان و شاید در کمتر از یک لحظه، تمام زندگی ام، از لحظه تولد تا زمان ورود به این اتاق بیمارستان در مقابلم ظاهر شد. آن هم با تمام جزئیات! آنجا تکلمی صورت نمی گرفت. حرفی رد و بدل نمی شد، اما تمام سؤالات من به طور کامل جواب داده می شد. من نتیجه تمام کارهایم را در همان لحظه دیدم و مرور کردم! من آنچه از خوبی ها و بدی ها انجام داده بودم به طور کامل مشاهده کردم. من میدیدم کدام کارهایم کاملا برای رضای خدا بوده و کدام کارهایم نیت غیر خدایی داشته!
🗯 برای کارهایی که فقط برای رضای خدا انجام داده بودم، (که متأسفانه تعداد آنها خیلی کم بود) درجات و مقامات معنوی برایم ایجاد شده بود و می فهمیدم که تمام ملائک به من مباهات می کردند، اما برای کارهایی که نیت غير الهی داشتم، میدیدم که ضرر کردم.
🗯 در مشاهده اعمال، کسی مرا قضاوت نکرد. کسی مرا توبیخ ننمود، خودم بودم و وجدان خودم. حتی دیدم که بارها و بارها تا پای مرگ رفته بودم و این خداوند بود که مرا در آن لحظات نجات میداد.
🗯 بارها در مأموریت های مهم مرزی، مشکلات و سختی ها را به چشم دیده بودم و حالا با یقین متوجه می شدم که در تمام آن لحظات، عنایت خاص خداوند مانع مرگم شده بود. حتی مشاهده کردم که در بسیاری از مأموریت ها، اگر عنایت خداوند نبود هیچ گونه موفقیتی به دست نمی آوردیم. دست قدرت خدا در تمام هستی، همواره با ما بود.
🗯 من یقین کردم که در تمام امور، حتی مسائل مربوط به امنیت کشور، دست عنایت خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) همواره پشتیبان ما بوده و هست.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59