🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_اول
شیطان که بود و چگونه به محفل فرشتگان و آسمان راه یافت؟
نام اصلی وی حارث (حرث) بوده که به خاطر عبادتهای طولانی مدتش، او را عزازیل یعنی عزیز خدا، میگفتند.
درمورد پیشینه او چنین گفتهاند که :
خداوند متعال قبل از آفرینش آدم، موجودات دیگری خلق نموده بود به نام جن که حارث یکی از آنها بوده و در زمین زندگی میکرد .
تا اینکه این مخلوقات به سرکشی، فساد، قتل و خونریزی دربین خود و قوم نسانس (قوم قبل از وجود انسانها) پرداختند.
وقتى که فتنه و فساد، کشت و کشتار در میان آنان برپا شد
در این هنگام خداوند اراده کرد که آنان را نابود فرماید، بهمین خاطر عده اى از ملائکه را فرستاد تا با شمشیرهاى خود با آنها جنگیدند و همه آنها را کشتند.
در این میان ، شیطان جان سالم به در برد و از مرگ نجات پیدا کرد و به دست ملائکه اسیر شد.
به فرشتگان گفت : من ، از جمله مؤمنان هستم (و در فتنه و فساد شرکت نداشتم .) شما تمام خویشان و هم نوعان مرا کشتید و من تنها ماندم.
مرا با خودتان به آسمان ببرید، تا در آن جا با شما باشم و خداى خود را عبادت کنم .
فرشتگان از خداوند جویاى تکلیف شدند. خداوند به آنها اجازه داد که او را به آسمان ببرند.
زمانى که به آسمان رسید به گردش در آسمان ها و بررسى پرداخت،در آن میان لوحى را دید که چیزهایى بر آن نوشته شده ؛
نوشته بود:
« من پاداش هیچ عمل کننده اى را ضایع نمى کنم ؛ بلى ،
کسى که کارى کند و اراده دنیا نماید، خدا دنیا را به او مى بخشد و کسى که آخرت را بخواهد، خداوند او را به آرزویش مى رساند.
و کسى که پاداش آخرت را بخواهد به او برکت مى دهیم و بر نتیجه اش مى افزاییم و آنها که فقط مال دنیا را مى طلبند، کمى از آن به آنها مى دهیم ، اما در آخرت هیچ نصیبى ندارند»
پیش خود فکر کرد که آخرت نسیه و دنیا نقد است.
تصمیم گرفت دنیا را به وسیله عبادت هاى طولانى به دست آورد. لذا در میان ملائکه آن قدر عبادت کرد تا سرور و رئیس همه فرشتگان شد و طاووس ملائکه نام گرفت !
او اولین کسى بود که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.
در آسمان اول، مدتی بین ملائکه، خدا را عبادت کرد.
بعد به آسمان دوم و سوم تا بالاخره به آسمان هفتم راه یافت.
او در کنار عرش الهی منبری داشت، بالای آن رفته و ملائکه را اندرز میداد؛ و ملائکه در مقابل او با احترام مى ایستادند..
#ادامه_دارد...
#حيات_القلوب_ج١_كتاب_ابليس_ص٤
#نهج_البلاغه_ج٢ص٤٨
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر پخش این سرود از صدا و سیما و همه رسانهها باشید!
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_نود🎬: عصر بود و نزدیک غروب، شراره خسته از روزی که دقایقش به کندی میگذشت
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_نود_یکم🎬:
شراره با ظاهری آشفته وارد خانه شد او اصلا نفهمید این راه را چگونه آمده، اینقدر آشفته بود که حتی وسائل همراهش را کنار دیوار خرابه جا گذاشته بود و فقط گوشی اش که انهم داخل جیبش بود همراه داشت.
در هال را باز کرد، مادرش که آیفون را برایش زده بود، داخل آشپزخانه مشغول ریختن چای بود و با باز شدن در هال همانطور که سرش پایین بود گفت: سفرت زود تموم شد انتظار داشتم سه چهار روزه... ناگهان نگاهش به چهره شراره که هنوز آثار خون های کلاغ بر آن مشهود بود افتاد، لیوان چای از دستش به زمین پرت شد و چندین تکه شد، زیور با دو دست برسرش کوبید و جیغ زنان گفت: خدا مرگم بده، چی شدی؟ تصادف کردی؟!
با صدای جیغ زیور، شیلا و شکیلا که هر دو داخل اتاق بودند، هراسان بیرون آمدند و با دیدن شراره با آن وضع به طرفش رفتند.
هر سه نفر، شراره را دوره کردند مادرش به دست ها و صورت شراره دست می کشید و همانطور که گریه می کرد گفت: سالمی؟! چیزیت نشده؟!
اما شراره مانند انسانی مسخ شده پلک نمیزد و جوابی هم به سوال های مادرش نمی داد.
شیلا جلو آمد و همانطور که بینی اش را گرفته بود، عُقی زد و گفت: اه چه بوی تعفن و گندی هم میده، انگار از تو چاه فاضلاب درش آوردند..
شراره بدون اینکه کوچکترین حرفی بزند، همه را کنار زد و یک راست به طرف اتاقش رفت.
شیلا که انگار تازه یادش افتاده بود، دست روی سرش کوبید و گفت: شراره معلومه سالمه فقط انگار دیوونه شده ،واای ماشینم..
زیور با عصبانیت به شیلا نگاهی کرد و گفت: سر و وضعش را ندیدی که غرق خون هست؟ اونموقع تو به فکر ماشین وامونده ات هستی...
شیلا شانه ای بالا انداخت و گفت: خوب ماشین تنها چیزیه که دارم حالا ...
زیور اجازه نداد شیلا حرفش را تمام کند و همانطور که به طرف اتاق می رفت گفت: میشه الان حرف نزنی و بری آماده شی، بابات که خدا را شکر معلوم نیست دوباره کجا غیبش زده، باید شراره را ببریم دکتر.
زیور وارد اتاق شد و شراره را در حالیکه روی تخت گز کرده بود و به نقطه ای خیره شده بود دید.
زیور جلو رفت، کنار شراره نشست، میخواست حرفی بزند که احساس کرد هُرم سوزنده ای همراه با بوی تعفن از سمت شراره می آید، اما به روی خودش نیاورد، دستانش را جلو برد و دست شراره را در دست گرفت، انگار که کوره اتش بود.
زیور هراسان از جا بلند شد و گفت: پاشو دختر، پاشو یه اب به دست و صورتت بزن بریم دکتر...
اما شراره هیچ عکس العملی نشان نداد،خیره به نقطه ای نامعلوم روی دیوار و پلک نمیزد.
زیور با دقت دست و صورت شراره را نگاه کرد،اثری از زخم و جراحتی نبود، او حس کرد شراره کسی را کشته، باید از وشوشه سوال می کرد، پس از جا بلند شد و می خواست بیرون برود در همین حین شیلا جلوی در اتاق امد و با لحنی شاد گفت: ماشین انگار سالمه اما ادم فکر میکنه از توی گردباد دراومده خیلی کثیف و پر از خاکه ..
زیور ،شیلا را کناری زد و می خواست بیرون برود که شراره با صدای آهسته گفت: من هیچ کس را نکشتم، منو تنها بذارین، اما هرکس پاشو توی این اتاق بذاره میکشمش...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
بر اساس واقعیت
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_نود_دوم🎬:
سه روز از آمدن شراره می گذشت، سه روزی که هیچ کس جرات نزدیک شدن به اتاق او را نداشت، فقط وقت غذا تا وقت غذا زیور غذای شراره داخل اتاق میبرد و بدون کوچکترین حرفی ظرفها را بر می گرداند، شراره انگار هم خیلی ترسیده بود و هم هنوز بهت زده بود، روز سوم ، جمشید سرو کله اش پیدا شد و به محض ورود ، بینی اش را بالا کشید و گفت: اه چه بوی گندی، زیور مگه آشغالها را بیرون نذاشتی و نگاه زیور و بقیه به اتاق شراره گره خورد اما کسی حرفی نزد.
روز چهارم تازه زیور از خواب بیدار شده بود، شیلا و شکیلا که هر کدام سر کار بودند و در جایی خود را مشغول کرده بودند، امادهٔ رفتن شدند که صدای تلفن زیور بلند شد.
شکیلا از کنار در هال صدا زد، مامان کجایی؟ گوشیت خودش را کشت، ببین کی سر صبی یاد شما افتاده...
زیور از داخل آشپزخانه به سرعت خودش را به میز عسلی داخل هال رساند و همانطور که با تعجب به صفحه گوشی خیره شده بود گفت: عجیبه، فتانه است...
شیلا که می خواست بیرون برود، به عقب برگشت و گفت: فتانه؟! زن عمو محمودت؟!
زیور سری تکان داد و تماس را وصل کرد: فتانه با لحنی که می خواست خودش را صمیمی نشان دهد، سلام و علیک گرمی کرد و بعد از تعارفات معمول گفت: راستش اگر اجازه بدین می خواستیم برای امر خیر مزاحمتون بشیم..
زیور لبخند گل گشادی زد و گفت: امر خیر؟! برای شکیلا؟!
فتانه که انگار هل شده بود گفت: نه نه برای شراره...
زیور که از خوشحالی چشمانش برق میزد، چرا که مدتها بود تعریف کردن از سعید حرف اول جمشید و شراره شده بود، اما برای اینکه ناز کند و فتانه نگه چقدر اینا دلشان می خواست، گفت: حالا بزارید من اول نظر دختر را بپرسم بعد خبرتون می کنم، آخه نه اینکه شراره خواستگار زیاد داره و دختری سخت پسند هست، اجازه بدید بپرسم بعد...
فتانه که انگار انتظار این حرف را نداشت گفت: پس تا شب خبرش را بدین
زیور چشمی گفت و خدا حافظی کرد..
شیلا و شکیلا همانطور که میخندیدند، اشاره به اتاق کردند و گفتند: فتانه این دخترهٔ دیوونه را برا سعید خواستگاری کرد؟
شیلا خنده اش بلندتر شد و گفت: خبر ندارند که عقلش را از دست داده تازه بو گندش را بگوو
زیور زهر چشمی گرفت و گفت: برین پی کارتون ورپریده ها، شاید همین موضوع باعث شد که شراره حالش عوض بشه، والله من موندم این دختر چکار کرده که به این روز افتاده و نمی دانست که شراره موکلی قوی تر گرفته و برای همین حتی وشوشه هم قادر نیست خبرها و ذهنیات او را به مادرش زیور برساند.
با رفتن شیلا و شکیلا،زیور از جا بلند شد و به طرف اتاق شراره رفت، در را باز کرد و در کمال تعجب دید که شراره انگار تازه از حمام بیرون امده، تمیز و مرتب روی تخت خوابیده، با ورود زیور به اتاق،شراره چشمهایش را باز کرد و همانطور که لبخند میزد گفت: میگفتی فردا شب بیان...
زیور با تعجب نگاهی به شراره کرد و گفت: حالت خوب شده دخترم؟! گوش وایستاده بودی؟
شراره از جا بلند شد و همانطور که ملحفه را کناری میداد گفت: من حالم خوب بود،اصلل طوریم نبود، بعدم گوش واینستاده بودم، چون احتیاجی نداشتم، خودم میدونستم...
زیور که خوب شراره را میشناخت سری تکان داد و گفت: بگم فرداشب بیان، نمیترسی فتانه بگه چقدر اینا هول هستن؟!
شراره خنده بلندی کرد و گفت: فتانه داره له له میزنه من زودتر بله را بگم، چون میخواد تیمش را قوی کنه و اون دخترهٔ بیچاره اسمش چی بود؟ هااا فاطمه را با کمک من و هنرنمایی هام له و لورده کنه ...
زیور شانه ای بالا انداخت و گفت: باشه پس به بابات بگم و قرار خواستگاری را میگذارم و با زدن این حرف از اتاق بیرون رفت..
شراره در حالیکه بشکنی میزد گفت: دیگه هیچکس به گرد پای شراره خانمت نمیرسه ، موکلی که من دارم همه کاری از دستش برمیاد..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
✨♥️ امیرالمومنین علی (علیه السلام):
✅ اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید، خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند:
🌷باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبیات را سر زبانها میاندازد.
🌷رابطهات را با خدا اصلاح کن، خداوند رابطهات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود.
🌷 آخرتت را اصلاح کن، خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند.
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
❇️ بیان نحوه ایجاد و نابودی اسرائیل در حدیثی جالب توجه از امیر المومنین (ع):
✅ «امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود (۲):
🔸 یهود برای تشکیل دولت خود در فلسطین از غرب- به منطقه عربی خاورمیانه- خواهند آمد.
▫️ عرضه داشتند:
🔹 یا ابا الحسن پس عربها در آن موقع کجا خواهند بود؟!
▫️ فرمود:
🔸 در آن زمان عربها نیروهایشان از هم پاشیده و ارتباط آنها از هم گسیخته، و متّحد و هماهنگ نیستند.
▫️ از آن حضرت سئوال شد:
🔹 آیا این بلا و گرفتاری طولانی خواهد بود؟
▫️ فرمود:
🔸 نه، تا زمانی که عربها زمام امور خودشان را از نفوذ دیگران رها ساخته و تصمیمهای جدّی آنان دوباره تجدید شود آنگاه سرزمین فلسطین به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پیروز و متّحد خواهند گردید و نیروهای کمکی از- طریق- سرزمین عراق به آنان خواهد رسید که بر روی پرچمهایشان نوشته شده:
«القوّه» (۳)
و عربها و سایر مسلمانان همگی مشترکا برای نجات فلسطین قیام خواهند کرد - و با یهودیان خواهند جنگید - و چه جنگ بسیار سختی که در وقت مقابله با یکدیگر در بخش عظیمی از دریا روی خواهد داد که در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روی اجساد کشتهها عبور کنند.
▫️ آنگاه فرمود:
🔸 و عربها سهبار با یهود میجنگند، و در مرحله چهارم که خداوند ثباتقدم و ایمان و صداقت آنها را دانست همای پیروزی بر سرشان سایه میافکند.
▫️ بعد از آن فرمود:
🔸 به خدای بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته میشوند تا جایی که حتّی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند».
▪️ نگارنده گوید:
با توجّه به این جمله که امیر مؤمنان علیه السّلام فرموده است:
📜 «و تشترک العرب و الاسلام کافّه لتخلّص فلسطین»
📃 «اسلام و عرب مشترکا برای نجات فلسطین قیام خواهند کرد»،
مراد از «اسلام» مسلمانان غیر عرب و ایرانیان میباشند که در هنگامه ظهور به قیادت سیّد خراسانی و فرماندهی شعیب بن صالح از طریق عراق و سوریه برای نجات فلسطین بسوی قدس عزیز عزیمت خواهند نمود.
بنابراین بر اساس روایات یاد شده به حسب ظاهر- و اللّه أعلم- شکست کامل دولت غیر قانونی اسرائیل و سقوط رژیم اشغالگر قدس، با نهضت جناب سیّد خراسانی مربوط، و فتح بیت المقدّس با فراهم آمدن زمینه ظهور مبارک حضرت مهدی علیه السّلام و حرکت آن حضرت بسوی قدس عزیز صورت خواهد گرفت انشاء اللّه.
⬅️ زمینه سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی (علیه السلام)، صفحه: ۴۷۸
(۱). سوره انفال آیه ۶۰.
(۲). عقائد الامامیّه زنجانی، ج ۱ ص ۲۷۰ (به نقل از کتاب جفر، چاپ ۱۳۴۰).
(۳). ظاهرا این کلمه اشاره به همان آیه شریفه: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ/ آیه ۶۰ انفال» میباشد.
🏷 #اسرائیل #فلسطین #ظهور
20371373505362.mp3
32.15M
🔈#از_حیوانیت_تا_حیات
🔰 فصل هفتم؛ از مرصاد تا مسکین | جلسه: اول
* مروری بر مباحث گفته شده در جلسات قبل حول محور سوره مبارکه فجر.
* آمدن نور خدا، همان جلوه کردن حق است.
* فرق غنی و فقیر در آخرت چطور نمایان میشود؟
* در قیامت تازه انسان بیدار میشود!
* عذاب الهی برای چیست؟
* فیض خدا در زمان شکستن دل جاری میشود.
* عقوبت الهی برای برخی، جهت بیدار کردن شخص است.
* علت ابتلائات انبیاء چیست؟
* اعمالی که برای ابرار حسنه است، برای مقربین سیئه است.
* گرفتاری حضرت امام (ره) بابت کدام کلمه بود که انقلاب اسلامی ۱۵ سال به عقب افتاد؟!
* توجه انسان هرچقدر به امامش باشد، امام نیز همان مقدار به وی توجه میکند.
* چوب خدا برای حضرت مریم سلاماللهعلیها چه بود؟
* ماجرای عجیب ظاهر و باطن در بلا چیست؟
* مصائب کربلا برای بروز کمالات اهل بیت علیهمالسلام از باطن به ظاهر بود.
* روضه امامحسین علیهالسلام و ماجرای شهید شدن فرستادهی پادشاه روم در مجلس یزید لعنت الله علیه.
#سخنرانی_استاد_امینی_خواه
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🔴 قدس پایتخت دوم امام مهدی علیه السلام
🔵 در بسیاری از روایات اهل سنت آمده است که بعد از فتح قدس حضرت مهدی ارواحنا فداه این شهر را مرکزیت نظامی دولت اسلامی قرار می دهد و نیروهای جان بر کف خود را از این شهر برای فتح سایر بلاد اعزام می نماید در حدیثی آمده است که:
🔺 بیعت هدایت در بیتالمقدس خواهد بود.(۱)
🌕 در پاره ای از احادیث شهر قدس توسط امام مهدی به عنوان پایتخت نظامی معرفی شده است و ایشان بسیاری از جنگ ها برای استقرار حکومت جهانی را از این شهر مدیریت میکند.در روایتی از پیامبر آمده است :
🔹 مردی از امت من بر خواهد خواست که به سنت من عمل می کند ،خداوند برای او از آسمان برکت فرو می فرستد و زمین نیز برکاتش را بر او ارزانی خواهد داشت هفت سال بر این امت فرمان می راند و در بیتالمقدس مستقر می شود.(۲)
📚 (۱) کنز العمال ج ۱۴ ص ۲۵۲ ح ۳۸۶۱۵
📚 (۲) بحارالانوار ج ۵۱ ص ۸۲
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
Hossein Taheri _ Ey Lashgare Saheb Zaman (320).mp3
8.98M
ای لشگر صاحب زمان
اماده باش اماده باش
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «بیشرفترین انسانها»
👤 استاد #رائفی_پور
⭐️ صهیونیستها خودشان را قوم برگزیده میدانند و بقیه حیوانی هستند که به شکل آدم آفریده شدهاند...
🇵🇸 فلسطین کلید رمزآلود ظهوره...
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
📖 تقویم شیعه
شمسی: دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲ هجری شمسی
میلادی: Tuesda 09 october 2023
قمری: الثلاثاء ۲۳ ربیع الاول ۱۴۴۵ هجری قمری
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت امام حسن مجتبی و امام حسین عليهما السّلام
📿 اذکار روز:
👈صد مرتبه ذکر یا قاضى الحاجات
👈۱۲۹مرتبه یالطیف بگوید تا مال کثیر یابد.
🙏بارالها در فرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره از مشکلات همه مردم باز کن
✅ وقایع روز:
🌍روز جهانی پست
🗓 روز شمار تاریخ:
💐⏳۱۱ روز تا سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
💐⏳۱۵ روز مانده تا سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
⬛️⏳۱۷ روز تا سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها(۲۰۱ه ق)
💐⏳۱۷ روز تا سالروز تولد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام(۲۳۲ه ق)
💐⏳۴۱ روز مانده تا سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
#لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr