"حدیث اول: از زراره است که گوید: به حضرت امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: دعایی به من بیاموزید. فرمود: بهترین دعا همان است که بر زبانت جاری شود.(۸۸)
حدیث دوم: از کتاب عبد الله بن حماد انصاری است که به سند خود از حضرت امام صادق (علیه السلام) آورده که: شخصی از آن جناب درخواست کرد که دعایی به او تعلیم کند. آن حضرت فرمود: بهترین دعا همان است که بر زبانت جاری شود.(۸۹)
می گویم: احتمال می رود که درخواست کننده نیز زراره بوده وراوی درخواست او را نقل کرده باشد، وبه هر حال هر یک از این دو حدیث وجوهی را محتملند:
وجه یکم: این که منظور از آنچه بر زبان جاری شود؛ یاد فضایل امامان وروایت احادیث ایشان ونشر واحکام شریعت از آنان وبحث کردن با دشمنانشان ودلیل آوردن علیه مخالفان بوده باشد، که این امور بهتر از دعا هستند، به جهت آثاری که در آنها است از نگهداشتن آثار دین وبالابردن نشانه های یقین ودعوت مردم به پیروی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، که منافع این ها به عموم افراد بشر می رسد."
و شاهد بر این است آنچه در اصول کافی به سند خود از معاویة بن عمار روایت آورده که گفت: به حضرت امام صادق (علیه السلام) گفتم: مردی روایت کننده حدیث شما است که آن را در میان مردم پخش ومنتشر می سازد ودر دل های عموم مردم و(به خصوص) دلهای شیعیان شما آن را نیرومند می نماید، وبسا که عابدی از شیعیانتان باشد که این روایت کردن را ندارد، کدام یک بهترند؟ فرمود: آنکه روایت کننده حدیث ما است که به آن دل های شیعیانمان را قوت می دهد، از هزار عابد بهتر است. وچون زراره شایستگی ترویج ونشر معارف امامان (علیهم السلام) را داشته، وی را به این کار امر فرموده وبرای او بیان داشته که این عمل از آنچه درخواست نمود، بهتر است.
جان کلام اینکه: دعا به معنی لغوی بر دو گونه است: ۱- خواندن خدای تعالی به منظور درخواست از درگاه عزت وجلال او. ۲- فراخواندن خلق خدا برای دعوت وهدایت آنان به سوی خدای (عزَّ وجلَّ)، بنابراین دعا بر دو نوع می باشد، وچون راوی نوع اول را از امام (علیه السلام) خواهش نمود وحال آنکه از شایستگان نوع دوم بود، امام (علیه السلام) او را بر این نوع ترغیب کرد وبرای او بیان داشت گونه دوم بهتر است، که فرمود: بهترین دعا همان است که بر زبانت جاری شود. واین وجه لطیفی است که برای شخص انس گرفته با سخنان امامان (علیهم السلام) وممارست کننده در بیانات ایشان آشکار می گردد.
"وجه دوم: این که مقصود از دعا همان معنی متداول معهود باشد که از امامان (علیهم السلام) رسیده، ومعنی آن جمله حضرت چنین شود: بهتر است آنچه از دعاهای وارد شده به ذهنت آمد، همان را بر زبان جاری کنی؛ زیرا که این امر به سبب حالتی قلبی صورت می گیرد وزمامش به دست خدای (عزَّ وجلَّ) می باشد.
وجه سوم: این که منظور از دعایی که بر زبان جاری شود، آن دعایی باشد که با خضوع وحضور قلب انجام گردد، که از دعای بدون این حال بهتر است، هر چند که از ایشان رسیده باشد. بنابراین هدف از آن جمله توجه دادن به این است که مهم حضور قلب وتوجه کامل به درگاه خدای متعال می باشد، ومقصود اصلی از دعا همین است، وچون جاری شدن دعایی بر زبان از آنچه در دل هست، سرچشمه می گیرد، امام (علیه السلام) مطلب را این طور بیان وعنوان کرد. حاصل این که نسبت بین دعا وبین حضور قلب (در اصطلاح علم منطق) عموم من وجه است، که بسا با هم جمع شوند وگاهی از هم جدا هستند، ومطلوب همان جمع شدن دعا با حضور قلب است، خواه در دعای روایت شده از معصومین باشد وخواه در دعایی که از ایشان روایت نشده است. واین دلالت ندارد بر این که دعای روایت نشده بهتر است، بلکه دلالت می کند بر بهترین بودن دعای توأم با خضوع وحضور قلب، به هر لفظی که باشد.(۹۰)🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
📚🌴قسمت 3⃣1⃣
📘📒جلددوم
#مکارم الاخلاق
امام زمان 020.mp3
1.42M
هل ع ش ق؛
ساعتشان را به وقت تو کوک میکنند؛یوسف
چشمشان به ساعت آمدنت
و گامهایشان آماده فنا شدن در هوايت.
❤️اهل عشق
به هوای تونفس میکشند
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
👈🏻خداوند متعال اسم اعظم را در اختيار ما نهاده، كه اگر بخواهيم، به وسيله آن، آسمانها، زمين، بهشت و دوزخ را میشكافيم! از آسمان بالا میرويم، و به زمين فرود میآييم، و در یک لحظه، میتوانیم به شرق و غرب عالم برويم، و تا جایی به عرش رسيده، در برابر خداوند عزوجل بنشينيم. و خداوند اختیار و تصرف و کنترل همه اشیاء، حتى آسمانها و زمين و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها، درختان و حیوانات و و درياها و و بهشت و دوزخ، را بدست ما سپرده، فذا آنها همگی از ما اطاعت میكنند. تمام اينها را خداوند به وسيله اسم اعظم که به ما آموخته است، عطا فرموده. و با اين حال، مىخوريم، مىآشاميم، و در ميان بازارها راه مىرويم، و همه اين امور را به فرمان پروردگارمان انجام میدهيم.
📚بحار الأنوار، ج۲۶، ص۷
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
سامری در فیسبوک #قسمت_چهل_ششم 🎬: احمدبصری در طول خیابان با سرعت به پیش میرفت و هراز گاهی به عقب برم
سامری در فیسبوک
#قسمت_چهل_هفتم 🎬:
چند ماهی بود که احمد همبوشی به همراه خانواده اش، ساکن بصره شده بودند، یک ماه اول، برای همبوشی بسیار مهم و کلیدی بود و می بایست تمام تلاش خود را برای اینکه چهره اش را در بین مردم موجه جلوه دهد انجام میداد.
حیدرالمشتت هم به پیشنهاد همبوشی با او همراهی می کرد، گرچه گاهی با هم اختلاف پیدا می کردند اما احمد همبوشی چون نقشه ها در ذهن داشت می خواست تا زمانی معین از این همراهی و حمایت بهره ببرد.
حیدرالمشتت، سیاست مدارتر از احمد همبوشی بود و گاهی چیزهایی به ذهنش می رسید که برای همبوشی راهگشا بود؛ پس همبوشی نمی خواست این مهره را که از طرف موساد هم تایید شده بود؛ از دست دهد.
بصره شهری بود با مردمی ساده که البته همه ادعای دین داری می کردند، همبوشی طبق برنامه، ابتدا در کنار مسجدی ساکن شد و خود را شیخ ان مسجد جا زد و سعی کرد با روایاتی که از ظهور منجی می گوید افرادی را به دور خود جمع کند،چون حرفهای احمد طوری بود که به مذاق مردم رنج کشیده و ستم دیده خوش می آمد و حرف از عدالت بعد از ظهور میزد، همه به نوعی خواستار این امر شده بودند، بعد از گذشت چند ماه حالا اوضاع طوری بود که همبوشی میتوانست در بین مردمی که او را قبول داشتند و به او ارادت پیدا کرده بودند پرده از مأموریتش بردارد و درست مثل چند وقت قبل و با همان سناریو، مأموریتش را آشکار کرد؛ فقط با این تفاوت که در نجف اشرف به عنوان یک شیخ اخراجی، بدون داشتن تریبون، در گوشه ای دنج مردم را به خود می خواند که با شکست مواجه شد، اما اینجا منبر و تریبونی داشت که مریدانی ساده لوح دورش را گرفتند و وقتی احمد همبوشی، خود را نائب امام زمان عجل الله تعالی معرفی کرد نه تنها کسی به او اعتراض نکرد بلکه این حرف، زبان به زبان و گوش به گوش چرخید و تعدادی از مردم برای دست بوسی، دسته دسته به خدمتش رسیدند و زمانی که همبوشی خود را نواده امام معرفی کرد باز هم کسی نه اعتراض کرد و نه حتی مشکوک شد به او، بلکه برای به چنگ اوردن تکه ای از لباسش به عنوان تبرک از طرف فرزند قلابی امام، دست و پا می شکستند، احمد همبوشی نیاز به داشتن چنین مریدان نادانی داشت و البته به این هم راضی نشد و خود را امام سیزدهم خواند و حیدرالمشتت هم یمانی نامید و احادیثی در بزرگواری و هدایتگری یمانی جعل کرد و بر سر زبانها انداخت ولی کسی از بین مریدانش سوال نکرد، مگر می شود امام دوازدهم نیامده باشد و امام سیزدهم قد علم کند؟!
او به استناد کتاب وصیت مقدس که حدیثی جعلی و موهونی را باز کرده بود و در مدح این حدیث خزعبلاتی نوشته بودند، خود را احمدالحسن نواده امام دوازدهم و امام سیزدهم بعد از مهدی زهرا خواند.
احمد همبوشی و حیدر المشتت روز به روز بر ادعاهایشان می افزودند، ادعای امامت همراه با ادعای معجزه شده بود، اما معجزاتش بیشتر شبیه سحر و ساحری بود تا معجزه!!
طرفداران همبوشی انقدر احمق بودند که دلیلی بر امامت، احمد نخواستند و به حدیثی جعلی کفایت کردند و وقتی پای معجزه به میان می امد به عقل نداشته هیچ کدامشان خطور نکرد که امام سجاد علیه السلام برای اثبات ولایتش با سنگ حجرالاسود سخن گفت و به اذن خدا، سنگ به سخن درامد و ولایت ایشان را تایید کرد.
آنها معجزه را در خواب های دروغین و استخاره های شیطانی همبوشی می دانستند.
شب را به صبح می رساندند، تا صبح خود را به محضر امامشان برسانند و او معجزه ای دیگر در قالب خوابی که دیده بود رو کند، خوابی که شاهدش فقط خودش بود و خودش ...
کم کم خبر ادعا و ظهور نائب امام دوازدهم و امام سیزدهم به همراه سید یمانی در عراق، ده به ده و شهر به شهر و استان به استان گشت و در این بین عاشقان ساده لوح امام زمان که عمری در انتظار ظهور دست و پا می زدند به هول و ولا افتادند و بی انکه بدانند که خنجر به دست گرفته اند و بدن نازنین امام غایب از نظر را از پشت خنجر می زنند و اشک مبارکشان را سرازیر می کنند، برای یاری امام دروغین به پا خواستند ، مکتب تشکیل دادند و کمک و اعانه از ملت جمع می کردند و این پول ها به جیب احمد همبوشی جاری شد و همین جرقه ای شد برای سرآغاز اولین نغمه های تفرقه بین نائب امام و یا همان امام سیزدهم با سید یمانی(حیدرمشتت) که میبایست بازوی راست امام مهدی باشد.
«پایان فصل اول»
ادامه سامری در فیسبوک را که بسیار جذاب تر از فصل اول است در فصل دوم سامری در فیسبوک که به زودی خدمتتان ارائه می شود دنبال کنید
با معرفی کانال به دوستانتان در نشر معارف اهل بیت علیهم السلام سهیم باشید.
📝به قلم:ط_حسینی
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🎞🎞🎞🎞🎞🎞