eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.5هزار ویدیو
298 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی #اللّهم_عجِّل_لولیِّک_الفرج مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
مطلب سوم: ظاهر از عمومات بسیاری که در روایات زیادی وارد گردیده که دلالت دارد بر این که امامان (علیهم السلام) آنچه بوده وخواهد بود تا روز قیامت همه را می دانند وآنچه روایت آمده در توصیف امام (علیه السلام) به این که نسبت به هیچ چیز جاهل نیست، وآنچه وارد شده که علم همه چیز در قرآن است به جهت فرموده خدای تعالی: ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء(۷۰۲)؛ وما کتاب (قرآن) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است. وامام آن ها را از آن استخراج می کند، وخدای تعالی فرمود: وما من غائبة فی السماء والارض الا فی کتاب مبین(۷۰۳)؛ وهیچ امری در آسمان وزمین پنهان نیست مگر این که در کتابی آشکار (مسطور وضبط) است. وفرموده خدای (عزَّ وجلَّ) ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا(۷۰۴)؛ پس از آن کسانی را که از بندگان خود برگزیدیم وارث (علم) کتاب گردانیدیم. وآنان -چنان که در روایت آمده- امامان (علیهم السلام) می باشند، وفرموده خدای (عزَّ وجلَّ) وکل شیء احصیناه فی امام مبین(۷۰۵)؛ وهمه چیز را در امام آشکاری به شماره آوردیم. واو امیر المؤمنین (علیه السلام) است، چنانکه از امامان (علیهم السلام) روایت آمده، به ضمیمه آنچه دلالت دارد بر این که ایشان در علم وشجاعت یکسانند، واین که هر چه را امیر المؤمنین (علیه السلام) دانسته بود امامان پس از او آنها را دانسته اند. و هم چنین فرموده امام صادق (علیه السلام) که: خداوند حجتی را در زمینش قرار ندهد که از چیزی سؤال شود، پس در جواب بگوید: نمی دانم. و فرموده امام باقر (علیه السلام): به درستی که از جمله علمی که به ما داده شده: تفسیر قرآن واحکام آن، وعلم تغییرات وحوادث زمان می باشد، هرگاه خداوند بخواهد خیری را به قومی رساند آنان را شنوا می سازد، وچنانچه کسی که گوش شنوا ندارد چیزی از آن را بشنود پشت می کند واز آن روی می گرداند انگار که نشنیده است. سپس امام باقر (علیه السلام) چند لحظه ای ساکت ماند آنگاه فرمود: واگر ظرف ها یا افراد مورد اطمینانی می یافتیم آنچه را که می دانیم می گفتیم. و غیر این ها از احادیث بسیاری که در بصائر وکافی وغیر آن ها روایت آمده، ظاهر از تمامی این ها آن است که: امام (علیه السلام) وقت ظهورش را می داند، ولی به او اذن داده نشده که آن را اظهار کند، همچنان که امامان پیشین نیز مجاز نبوده اند که آن را اظهار نمایند، زیرا که امامان (علیهم السلام) هر چند که به همه چیز عالم هستند- جز آنچه استثنا شده مانند اسم اعظم که خدای (عزَّ وجلَّ) آن را برای خود اختصاص داده وهیچ کس از مخلوقاتش را بر آن آگاه ننموده است -ولیکن ایشان: (بندگانی گرامی ومقرب هستند که هرگز پیش از امر خدا کاری نکنند وهر چه کنند به فرمان او کنند)(۷۰۶) وبه بندگان خدا خبر ندهند مگر آنچه را خداوند متعال امر فرموده که برایشان اظهار نمایند، چنان که این معنی در روایات متعددی آمده که در بصائر وغیر آن مذکور است.(۷۰۷) و حاصل روایات این که خدای تعالی بندگان را امر فرموده که از ائمه بزرگوار (علیهم السلام) سؤال کنند، چنان که فرماید: فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون(۷۰۸)؛ پس از اهل ذکر بپرسید چنانچه نمی دانید. که بر آنها است که بپرسند، ولی امام (علیه السلام) لزومی ندارد که حتماً پاسخ گوید، بلکه به خواسته اش موکول است که بر اساس مصلحتی که می بیند اگر بخواهد جواب می دهد واگر بخواهد از جواب خودداری می نماید، چنان که خدای (عزَّ وجلَّ) فرماید: هذا عطاؤنا فامنن او امسک بغیر حساب(۷۰۹)؛ این نعمت وقدرت اعطای ماست این که بی حساب به هر که خواهی عطا کن واز هر که خواهی بازدار. پس امام به مقتضای آنچه صلاح است از جواب وتقیه وکتمان وتوریه عمل می کند. واگر بخواهیم روایاتی که در هر باب از این امور وارد گردیده را یاد کنیم، کتاب طولانی شده، واز مقصود اصلی باز خواهیم ماند، ومایه اطناب خواهد شد، وشخص عارف دانا را اشاره کافی است، ودر اخبار چیزی که احتمال منافات با این معنی را داشته باشد نیافتم مگر دو حدیث:
حدیث اول: آنچه از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت گردیده که آن حضرت فرمود: لو لا آیة فی کتاب الله لأخبرتکم بما یکون الی یوم القیامة، والآیة قوله تعالی: یمحو الله ما یشاء ویثبت وعنده ام الکتاب(۷۱۰)؛ اگر یک آیه در کتاب خدا نبود هر آینه شما را خبر می دادم از آنچه خواهد شد تا روز قیامت، آن آیه فرموده خدای تعالی است، خدا هر چه خواهد (از احکام یا حوادث عالم) محو وهر چه را خواهد اثبات می کند ودر ام الکتاب (آفرینش) مشیت اوست. ونظیر این از دیگر امامان (علیهم السلام) نیز روایت آمده است. حدیث دوم: خبر ابو حمزه ثمالی است که در تذکر اول گذشت، از مولایمان حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) که در آخر آن فرموده: وپس از آن نزد ما وقتی برای آن قرار نداد، یمحو الله ما یشاء ویثبت وعنده ام الکتاب. وبا تأمل کامل در این دو حدیث واضح می شود که هیچ دلالتی بر نفی علم امام علیه الصلاة والسلام به وقت ظهورش نیست. حدیث اول: چون معنایش آن است که فرموده خدای تعالی: یمحو الله ما یشاء... مانع از آن است که مردم را از آنچه تا روز قیامت واقع خواهد شد خبردار سازند، زیرا که آن حضرت (علیه السلام) نفرمودند: اگر یک آیه در کتاب خدا نبود آنچه خواهد شد را می دانستیم، بلکه فرمود: اگر آن آیه نبود به شما خبر می دادم از آنچه خواهد شد. وکلمه لولا واقع است، وآن را لو لای امتناعیه خوانند. وتحقیق سخن در اینجا این است که مقتضای حکمت الهی آن است که بسیاری از امور از بندگان مخفی بماند، وقسمتی از آن ها پس از مخفی ظاهر گردد، وبسیاری از تقدیرات را متوقف بر وقوع یا عدم وقوع اموری قرار داده است، ودر این گونه تقدیرات است که محو واثبات راه می یابد، وخداوند از ازل دانسته است که چه چیز را محو کند وچه چیز را ثبت نماید، وام الکتاب نزد او است، وآن لوح محفوظ می باشد که قلم به امر خدای (عزَّ وجلَّ) به تمامی آنچه می شود وآن چنان که واقع می شود جاری گردیده است، وبه جهت حکمت های بسیار ومصالح متعددی وقوع محو واثبات را به بندگان خبر داده است، از جمله: ۱- راهنمایی کردن آنان به عموم قدرت ونفوذ مشیت واراده خود، تا همچون یهود وزنادقه نگویند، دست خداوند بسته است. ۲- این که؛ نسبت به خداوند تعبد کنند وبه درگاهش تضرع وزاری نمایند ودعا کنند تا به یکی از دو نیکی نایل آیند، یعنی: یا در همین دنیا به مقاصدشان برسند چنانچه از امور موقوف باشد، ویا به ثواب دعا وتعبد وتضرع در آخرت رسند چنانچه از امور حتمی وتخلف ناپذیر باشد. ۳- بررسی عده ای وامتحان عده ای دیگر تا خداوند بدان را از خوبان جدا ومتمایز کند، واین بررسی وامتحان گاهی در اصل باور داشتن محو واثبات انجام می شود، که عده ای به آن ایمان می آورند وعده ای دیگر آن را انکار می نماید، چنان که عده ای از فلاسفه زندیق پنداشته اند، وگاهی در تصدیق کردن ائمه اطهار وحجت های الهی بر عالمیان واقع می گردد، در آنچه خبر داده اند، به این که بداء در آن واقع شود به جهت این که از امور موقوفی باشد که محو واثبات در آن جاری است، پس مؤمنین آن ها را تصدیق کرده اند به خاطر اعتقادشان نسبت به آن وبه راستگویی امامانشان (علیهم السلام). ومولایمان امام باقر (علیه السلام) به این معنی اشاره فرموده ودر حدیث فضیل بن یسار که در وجه چهارم گذشت، آن را غنیمت شمرده، به آن مراجعه کنید. ولی معاندین آنان را تکذیب کرده وآنان را به افترا بستن بر خدای -جل شأنه- در این مورد نسبت داده اند، وچنین پنداشته اند که این را امامان (علیهم السلام) وضع وجعل کرده اند تا را فراری برایشان باشد در آنچه به شیعیانشان خبر می دهند سپس بر خلاف آن واقع گردد. ولی خداوند -جل وعز- در کتاب کریم خود بر وقوع محو واثبات دلالت فرموده تا آنچه را حجت ها وبینات ا (امامان بر حق (علیهم السلام)) می گویند وبیان می نمایند وجاهلان ومعصیتکاران انکار می کنند را تصدیق نماید که خداوند از آنچه ظالمین گویند بسی بزرگتر وبالاتر است.
- گاهی بررسی وامتحان در آثاری است که بر اعتقاد به وقوع محو واثبات مترتب می گردد، در مرحله توکل وتعبد وتضرع ودعا واهتمام به اموری که مایه تبدیل وتغییر در تقدیرات موقوف که قابلیت محو واثبات را دارند می باشند. ودر بررسی وامتحان نیز حکمت ها ومصالح بسیار مخفی وآشکاری هست که باپژوهش وتدبر در آیات قرآن وروایات رسیده از اهل بیت عصمت (علیهم السلام) برای اهل نظر معلوم می شود، وتحقیق سخن در این باره جای دیگر دارد. حاصل این که خدای (عزَّ وجلَّ) به وقوع محو واثبات خبر داده به خاطر مصالح وحکمت های بسیاری که بعضی مخفی وبعضی آشکار است، وبه قسمتی از آن ها اشاره کردیم، وکسی که در آیات وروایات تدبر نماید بر امور دیگری غیر از آنچه یاد آوردیم ان شاء الله تعالی مطلع خواهد شد، پس اگر امام (علیه السلام) به هر کسی خبر می داد که عاقبت کارش به کجا می انجامد، واین که در عالم تا ابد چه پدیده هایی واقع می شود، نقض غرض می شد، وحکمت های بسیاری که موجب جعل محو واثبات است باطل می گشت، لذا امام (علیه السلام) فرمود: اگر آن نبود شما را خبر می دادم به آنچه تا روز قیامت خواهد شد. واز آنچه بیان کردیم معلوم گشت که آیه محو واثبات مقتضی منع امامان (علیهم السلام) از خبر دادن به آنچه خواهد شد تا روز قیامت می باشد، نه نفی علم آنان -صلوات الله علیهم اجمعین🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌺قسمت 5⃣8⃣ 🟢جلددوم المکارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان 055.mp3
2.11M
✔️واقعاً منتظری؟ یا... مشکلاتِ امامت،به تو هیچ ربطی نداره؟ یا اونقدر به خودت گره خوردی، که امامت، هیچ سهمی از زندگیت نداره؟ صادقانه بگو؛ واقعاً منتظری؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کفش بهتره یا حجاب؟؟ چقدر زیبا منطق حجاب را بیان کرد مثالها چقدر به روز .👏
خانواده آسمانی 47.mp3
12.15M
۴۷ 🎤 🔮 افکار و خیال های زیبا عامل رشددهنده انسان است. و با این حساب؛ ↓ افکار بد، خواب‌های بد، کابوس‌ها، اضطراب، چیزهای منفی... محصول خیال های بدون ارزش است. ※ چطور میتوان به افکار قیمت داد و آن را بزرگ کرد ؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
انسان شناسی ۲۲۳.mp3
12.17M
۲۲۳ 📌 تا نطفه در رحم مادر جایگزین نشده ، و در این "قرار مکین" آرام نگیرد، محال است بتواند مراحل رشد را طی کرده و برای تولد سالم به دنیا آماده گردد. - انسان‌ها بعد از تولد به دنیا نیز، تا در یک "قرار مکین" آرام نگیرند، محال است بتوانند مراحل رشد انسانی را طی کرده و به هدف خلقتشان برسند. - این قرار مکین چیست؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀 🌼🍀 🍀 #ادامه_قسمت_هشتم #نویسنده_محمد_313 -دوسال پیش سکته کرد
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀 🌼🍀 🍀 صبح با شنیدن صدای گنجشک ها سرش را از روی پاهایش برداشت هنوز مانتوی رنگ و رو رفته ی دیروزش تنش بود موهایش را تماما داخل شال فربرد روی پا ایستاد و به ساعت روی دیوار نگاهی انداخت:7:30 سینی شام دیشب را برداشت و از اتاق بیرون رفت در پشت سرش با صدای قیژ قیژ بلندی بسته شد توجه اعضای منزل که درحال خوردن صبحانه بودند سمت او جلب شد حوریه خانوم طبق معمول اخمی تحویل او داد و رویش را چرخاند کمیل سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت سینی را روی ظرفشویی گذاشت و به اتاق بازگشت صدای کمیل را شنید که گفت:من رفتم خدانگهدار -خدافظ پسرم با تنها شدن او و مادرکمیل ترسی به دلش نشست مدتی گذشت که در اتاقش به شدت باز شد با دیدن چهره ی اخمو حوریه خانوم سرجایش ایستاد و تته پته کنان گفت:سسلام -علیک امروز من خیلی خستم ناهار رو درست میکنی و خونه رو مرتب میکنی خیال نکن از اون خونه خلاص شدی و اومدی یه خونه بزرگتر راحت میخوری و میخوابی و پسرمو تیغ میزنی باید قد خورد خوراکت کار کنی نمیزارم از مهربونی پسرم سواستفاده کنی فهمیدی؟ سرش را تکان داد و گفت:من همچین دختری نیستم -از سرووضع خودت و پدرت معلومه! خیلی خوش شانسی دختر خیلی خوش شانسی که پسر من توی تورت افتاده. دوباره بغض کرد قوی باش آزاده تو باید قوی باشی نباید گریه کنی تو دیگر دختربچه نیستی که پشت سر مادرت قایم شوی -خانوم... من اصلا پسر شمارو نمیشناختم منم مثل پسر شما قربونی شدم این وسط -آخی دلم برات کباب شد چه قربونیی! پسرم از تیپ و قیافه که چیزی کم نداره یه پارچه آقا اون کسی که قربونی شد پسر من بود، گیر همچین خانواده ای افتاد! خداروشکر به پسرم گفتم پای پدرتو از خانواده ما قطع کنه اشک های آزاده بی اختیار جاری شد بازهم همان مانع لعنتی همیشگی راه گلویش را بست بازهم حرفش را خورد! با رفتن حوریه خانوم بغضش ترکید و هق هق کنان گریه کرد -گریه زاری رو بس کن فکر نکن جلوی پسرمم اینجوری اشک تمساح بریزی رامت میشه دستش را جلوی دهانش گرفت و با صدای خفه بغضش را فروخورد بی زبان تر از آن بود که از خودش دفاع کند                               ...
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀 🌼🍀 🍀 مشغول تمییز کردن کف آشپزخونه بود که متوجه آمدن نرگس از دانشگاه شد با شنیدن صدای پر از شوق مادر نرگس دلش لرزید:سلام دخترگلم خسته نباشی دلش برای مادرش تنگ شده بود "مادر کجایی که بیینی دخترت اینطوری راهی خونه بخت شد به خاطر پدر معتادی که به خاطر پولش دخترش رو فروخت" "به خاطر من و پدرم این خانواده هم بدبخت شدند" آهی کشید و از وجود خودش پشیمان شد  او از عمد کاری نکرده بود که مادر کمیل اینطوری با او صحبت میکرد "کاش میتونستم از خودم دفاع کنم" از اینکه باید کار میکرد ناراحت نبود از این ناراحت بود ک به خاطر وضع ضعیف مالی پدرش و کار های اشتباه اون  سرزنشش میکردند با آمدن مادر آقا کمیل از جایش بلند شد که گفت:کارایی که گفتم کردی؟ -بله -میتونی بری اتاقت تا وقتی صدات نکردم بیرون نیا                                *** کتاب شعر رنگ و رورفته ای که از مادرش یادگار مانده بود را از ته ساک برداشت و مشغول خواندش شد ساعت تقریبا 7 بعد از ظهر بود "وقتی خونه خودمون بودم میرفتم بالا پشت بوم نقاشی میکشیدم" کتاب را بست و با خود فکر کرد" کاش خودکار و کاغذم رو برمیداشتم" در اتاق رو کمی باز کرد و با دیدن سکوتی ک با خانه حاکم بود حدس زد همه بیرون باشند مردد وارد هال شد و به اطراف نگاه کرد که با دیدن اتاق های خالی نفسی از آسودگی کشید در همین حین تلفن زنگ خورد که چون انتظارش را نداشت کمی جا خورد مردد سمتش رفت و دستش را برای برداشتن ان دراز کرد که تلفن روی پیغام گیر رفت و صدای دختری در تلفن پیچید: سلام خاله جون سمانه ام امشب اگه خونه اید میخوایم بعد شام یه سر بیایم اونجا خیلی وقته بهم سرنزدیم مامانو بابا سلام دارن خدانگهدار با شنیدن اسم سمانه احساس خاصی به او دست داد ودر دلش آشوب به پا شد با شنیدم صدای چرخیدن کلید در اتاق از دلهره ی اینکه از اتاقش خارج شده ضربان قلبش بالا رفت حوریه خانوم و نرگس پلاستیک به دست وارد خانه شدند طبق معمول اخمی تحویل او داد و گفت :کمیل نیومد خونه؟ سرش را به نشانه ی منفی تکان داد: نه - فکر کنم خواهرزادتون زنگ زدن و پیغام گذاشتن واستون -جواب که ندادی؟ -نه بی آنکه منتظر حرف دیگری باشد سمت اتاقش رفت و در را بست مدتی گذشت که صدای حوریه خانوم را شنید :سلام دخترگلم خوبی؟؟... ...
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀🌼🍀 🌼🍀🌼🍀 🍀🌼🍀 🌼🍀 🍀 مردد به در مسجد نگاه کرد دروغ های منصور همه جا پیچیده بود مبادا مردم انهارا باور کرده باشند و دیگر هیچ احترام و حرمتی برای او در مسجد نمانده باشد همان جایی که بارها تحسین شده بود و بار ها از پاکی او تعریف شده بود ولی حالا برای رفتن مردد بود که به گناهکار بودن متهم شود! شاید این یک امتحان الهی باشد شاید! دستش را روی در مسجد کشید و قدم زنان وارد ان شد صدای الله اکبر گفتن مکبر را که شنید دلش بی قراری کرد و کفش هایش را با عجله گوشه ای گذاشت و داخل شد به سرعت کنار پیرمردی در صف اول ایستاد و اقامه بست بعد از خواندن سه رکعت نماز مغرب احساس کرد دلش سبک سبک شده است اهی کشید و دست هایش را سمت بالا گرفت تا دعا کند برای خاموش شدن این آتش خشم و ناامیدی دلش دعا کرد تا خدا آبرویش را حفظ کند دست هایش را روی صورتش کشید که صدای پچ پچ از اطراف به گوشش خورد -نه بابا خود پسر خالش اونروز تو مسجد گفت با یه دختر گرفتنش -منکه باور نمیکنم کمیل اهلش نیست -ای آقا شیطونه دیگه یه لحظه هوس آدمو تحریک میکنه -ولی این وصله ها به کمیل نمیچسبه از بچگی اینجا نوحه خونی میکنه من میشناسمش -هه حالا پسرخالش که با هم جون جونی بودن و دستشو میگرفت و میاورد هیئتا به کنار پسر جمال آقا که هشت ماه خدمته تو آگاهی دیده بودتش که با دختره میبردن اون که دروغ نمیگه ریگی به کفشش هست که این چندروزم مسجد نیومده -تهمت نزن مومن -ای آقا تهمت چیه همه میگن کمیل بی انکه حرفی بزند سرش را پایین انداخت و در دلش به این قضاوت های کورکورانه پوزخند زد همه جای زندگی اش پر شده بود از رد و پای منصور چه از جان او میخواست! مگر با منصور چه کرده بود که اینطوری زندگیش را زیرو رو میکرد! چهار رکعت باقی را با دل شکسته خواند و بی سروصدا از مسجد بیرون امد نگاه های بد و کنجکاو بقیه و پچ پچ کردنشان اورا آزار میداد دست هایش را داخل جیبش فرو برد و بی هدف کنار خیابان قدم زد مشغول کلید انداختن در قفل در شد که نگاه متعجبش روی کفش های جفت شده جلوی در ثابت ماند پایش را که در هال گذاشت با شنیدن صدای خنده ی سمانه تمام قلبش به یکباره فرو ریخت زندگی خیلی بیرحمانه تقدیرش را رقم زده بود زیر لب سلامی داد و بی هیج حرف دیگری سمت اتاقش هجوم برد سمانه ک از این رفتار او تعجب کرده بود رو به حوریه خانوم گفت:چرا کمیل ناراحت بود؟ حوریه خانوم اجبارا لبخندی زد و گفت:از خستگیه تو این مدت که به خاطر دردسر منصور زندان بوده خیلی کلافه شده مادر سمانه فنجان چایی اش را برداشت و گفت:لیلا وقتی فهمید منصور با کمیل چیکار کرده خیلی ناراحت شد بیچاره هرروز غصه میخوره اغخرش این پسر مادرشو دق میده مادر کمیل ک سعی داشت ازدواج کمیل را فعلا مخفی کند گفت:حالا ک تموم شده و گذشته بهتره دربارش حرف نزنیم دوباره حالم بد میشه،نرگس صدای تلویزیونو کم کن داریم حرف میزنیم زیر لب غر زد و چنددرجه صدای تلویزیون را کاهش داد بعد از مدتی سمانه از جایش بلند شد و سمت اتاق کمیل رفت چند تقه به در زد که با شنیدن صدای بفرمایید او وارد شد ...
🔹💠🔹بسم ربِّ مولانا مهدی (عج)🔹💠🔹 آنچه که به خاطرش به ، دعوت شدید💌 📣 توجه📣 🔻ارزاق معنوی روزانه : 🌕روز شنبه 🌖روز یک شنبه 🌗روز دوشنبه 🌘روز سه شنبه 🌑روز چهارشنبه 🌒روز پنج شنبه 🌓روز جمعه 🌔عصر جمعه تلاوت سوره های مبارکه واقعه و ملک نماز شب را به نیت ظهور بخوانیم 🔹🔸💠🔸🔹 🔻خداشناسی ۲۸ جلسه صوت شناور 🔸️🔹️💠🔹️🔸️ 🔻مرگ پژوهی ۹۵ جلسه صوت شناور ۱۶ جلسه صوت شناور ☆به همراه ۴ جلسه ی پرسش و پاسخ 🔹🔸💠🔸🔹 🔻معادشناسی ۶۱ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻شیطان شناسی ۵۴ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻مباحث معرفتی ☆۴۵ جلسه صوت شناور 🔹️🔸️💠🔸️🔹️ 🔻مباحث اخلاقی ۲۷ جلسه صوت شناور ۴۸ جلسه صوت شناور ۵۸ جلسه صوت شناور ۷۶ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 مجموعه ی مستند با ارزش از مشرَّف شدن محضر امام عصر (عج) 🔹🔸💠🔸🔹 🔻 کتاب صوتی جان فدا، ۱۰ قسمت 🔹🔸💠🔸🔹 🔻کلیپ های عبرت آموز ☆چهار عمل عالی برای حذف عذاب ☆کاملا واقعی،جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر! ☆داستان جوانی که از غیب خبر میداد!یک مانع در انسان که اجازه نمیدهد تقدیرات مثبت و بلند شب قدر را جذب کندتوبه مصطفی دیوانه، به نقل از شهید کافی 🔰 ادامه دارد با منتظران ظهور همراه بمانید🙏🌱 ◇💠◇💠◇💠◇💠◇ @montazeraan_zohorr ◇💠◇💠◇💠◇💠◇