eitaa logo
🌤 منتظران نور 🌤
1.2هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
6.7هزار ویدیو
232 فایل
قال رسول الله ..هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.💫کانال منتظران نور •••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═‎┅─ @montazeran_nour🌤🏴 تبادل و تبلیغ ممنوع🚫 🍀کپی مطالب حلال با ذکر صلوات بر مولایمان مهدی(عج)🍀 ارتباط با مدیر👇 @Ssh999
مشاهده در ایتا
دانلود
🌤 منتظران نور 🌤
💎روایت هفتم💎 رسول خدا (ص) می فرمودند: بزودی بوده باشد در آخر امت من مردانی که سوار شوند بر مرکبها،
مباحث فردای کتاب 👇👇 فصل دوم کتاب به پایان رسید انشالله برای پس فردا فصل سوم کتاب بحث خواهد شد. ممنون از شما همراهان گرامی شبتون بخیر 🌹🌹
سخن نویسنده کتاب در مورد فصل دوم کتاب حتما بخونید👌
فصل سوم : ایران، عراق و فلسطین در آخرالزمان روایت اول امام علی (ع) فرمود: من علائم الظهور سلطنه رجل طبرسى وتبديلِ الْأَلْبِسَةِ الْإِسْلامِيه ؛ از نشانه های ظهور امام زمان (عج) در آخر زمان حکومت مردی از مازندران بر ایران است که الگوی لباس را تغییر میدهد و شکل لباسهای اسلامی را به لباس های غیراسلامی تبدیل میکند. از جنایتهای رضاشاه این بود که احکام الهی را تعطیل کرد چادر زنان را گرفت و لباسهای بلند مردان را قیچی ،کرد حسینیه ها را تعطیل نمود و عمامه از سر علمای ایرانی برداشت». روایت دوم امام صادق (ع) فرمودند: وینقلب ملک الْعَجم في مُحرم بِسَفْكِ الدِمَاءِ حَتَّى يَفِر مَلِكُ الْعَجَمِ و لتَلا يَأخُذَهُ النّاس ثم يموت عما؛ و سرزمین ایران بخاطر خون هایی که در ماه محرم ریخته میشود دچار تحولات سخت میگردد تا آنکه پادشاه ایران برای آنکه او را دستگیر نکنند فرار میکند و با غم و اندوه نابود میشود. شایان ذکر است در ماه محرم ۵۷ خون های فراوانی از جوانان ملت ما ریخته شد و شاه در ۲۶ دی ماه سال ۵۷ فرار کرد و در دیار غربت با غم و اندوه نابود شد. روایت سوم عبدالله بن عمر از رسول اکرم (ص) روایت میکند که آن حضرت فرمودند: يَخرج رجل و مِنْ ولد الْحُسَين مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ، لَوْ اسْتَقْبَلَتْهُ الْجِبالُ لَهَدَما وَاتَّخَذَ فيها طرقاً؛ مردی از اولاد حسین (ع) از جانب مشرق ایران) قیام میکند که اگر کوهها در مقابل او قد علم کنند همه آنها را نابود میکند و از درون آنها راه باز مینماید و به حرکت خود ادامه میدهد. روایت چهارم: امام باقر (ع) می فرماید: در یکی از روزها عمر و ابوبکر و زبیر بن عوام و عبدالرحمن بن عوف در منزل رسول اکرم (ص) جمع شدند. رسول اکرم (ص) در جمع آنان نشست در حالی که نعلین حضرت پاره شده بود به علی (ع) داد تا اصلاحش نماید در این حالت فرمود: إن عن يمين الله عزوجل أوْ عَنْ يَمينِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنْ عَلَى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، وجوههم مِن نور و ثِيابهم مِن نورٍ تغشى وجوههم ابصار الناظرين. فقال ابوبكر: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ فَسَكت. فَقالَ الزبير: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ فَسَكَتَ. فَقالَ عَبْد الرحمن: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَسَكَتَ. فَقالَ عَلَى: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقالَ: هُمْ قَوْم تَحابُوا بِرُوحِ اللَّهِ عَلَى غَيْرِ أَنْسَابِ ولا أموال، أولئك شيعتك وانت امامهم. گروهی از ما در طرف راست عرش خدا بر منبرهایی از نور قرار دارند که صورتهایشان نورانی و لباس هایشان نیز نورانی است و نور چهره شان چشم بینندگان را خیره میکند. ابوبکر و زبیر و عبدالرحمن هر کدام سؤال کردند اینها چه کسانی هستند؟ رسول اکرم (ص) سکوت کرد. سپس علی (ع) فرمود: یا رسول الله اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: آنها کسانی باشند که بواسطه روح الله دوست هم میگردند و متحد میشوند بدون اینکه اغراض مادی یا خویشاوندی داشته باشند و آنها شیعیان تو هستند و تو یا علی امام آنهایی. حجت الاسلام والمسلمين دشتی (ره) فرمودند پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اساتید ما نقل میکرد که شهید آیت الله صدوقی در ملاقاتی به خدمت امام خمینی (ره) گفت: آقا این روح الله که در حدیث (تحابوا بروح الله) وجود دارد شما هستید؟ زیرا امروز تمام اقشار مردم به واسطه رهبری و دوستی شما متحد شدند و امام (ره) با لبخندی گذشت». روایت پنجم امام موسی کاظم (ع) فرمودند: رَجُلٌ منْ أَهْل قُمْ يَدعُوا النّاس إلَى الْحَقِّ يجتمع معه قوم كَزِبُرِ الْحَديدِ لا يَمَلُّونَ عَنِ الْحَرْبِ وَ لَا يَجِبنُون، ولا يحركهم الرياح العواصف وعَلَى اللهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ للمتقين؛ شخصی از اهل قم مردم را به حق می خواند و در اطراف او کسانی جمع میشوند که چونان قطعه های آهن مقاومند از جنگ خسته نمی شوند و نمیترسند و هیچ باد سرکش تندی آنها را تکان نمیدهد و به خدا توکل میکنند و عاقبت از آن متقین است. خواننده عزیز در این فرمایش حضرت موسی بن جعفر (ع) خوب فکر کن ببین مصداق روشن و آشکار آن در زمان ما فرزند آن حضرت، مرحوم امام راحل (ره) و یاران وفادار و امت قهرمان او هستند یا نه؟ روایت ششم امام باقر (ع) میفرماید: گویا میبینم که مردمی در شرق ایران قیام کرده حق را طلب می کنند سال ۴۲ شمسی به آنها نمیدهند، دوباره حق را میطلبند سال ۵۶ و ۵۷ به آنها داده نمیشود وقتی مردم اوضاع را چنین دیدند شمشیرهای خود را بر شانه ها میگذارند و قیامشان گسترده میشود حال سردمداران حکومت حاضر میشوند حق آنها را بدهند که دیگر مردم قبول نمیکنند (شاه گفت من متعهد میشوم که اشتباهات گذشته تکرار نشود) تا اینکه قیام میکنند و حکومت تشکیل میدهند و این پیروزی و حکومت را جز به صاحب شما امام زمان (عج) تحویل نمیدهند کشته های آنها شهید میباشند. آگاه باشید اگر من شخصاً آن زمان را درک کنم خود را برای صاحب این امر
نگه میدارم روایت هفتم رسول اکرم (ص) فرمودند: مردمی از شرق قیام میکنند و زمینه را برای انقلاب جهانی مهدی (عج) فراهم میسازند. روایت هشتم امام صادق (ع) فرمودند: بزودی کوفه از مؤمنین خالی میشود و علم از آن می گریزد و پنهان میشود، آنگونه که مار در سوراخش پنهان میگردد، سپس علم در شهری بنام قم ظاهر می گردد و شهر قم کانون علم و فضل شده چنان دنیا را به حقایق آشنا میسازد که در روی زمین مستضعفی در دین باقی نماند حتی زنها در حجله ها، و چنین زمانی نزدیک ظهور قائم آل محمد (ص) است سپس خداوند قم و اهل او را قائم مقام حجت خود قرار میدهد که اگر چنین نشود زمین بر اهل خودش خراب میگردد و حجتی باقی نمیماند آنگاه علم (علوم اسلامی) از قم به تمام دنیا میرسد و مشرق و مغرب عالم را فرا میگیرد، پس حجت خدا بر خلق تمام میگردد زیرا در تمام روی کره زمین کسی باقی نمیماند که دین و علم به او ابلاغ نشده باشد و آنگاه امام زمان (عج) ظاهر میشود . روایت نهم امام صادق (ع) فرمودند: اذا اصابتكم بلية وعناء فعليكم بقُم فَانهُ مَأوى الفاطمين. آنگاه که بلاها و دشواری ها به شما رسید به شهر قم روی آورید که قم جایگاه امن فرزندان فاطمه (س) است. روایت دهم امام موسی بن جعفر (ع) فرمودند: زمانی که ناپدید شود غیبت کرد پنجم از فرزندان من رحمت از دلهای شیعیان ما کنده میشود تا اینکه قائم ظاهر شود خدا را فراموش نکنید و در نگاهداشتن دین های ،خود زایل نکند کسی دین های شما را زیرا که ناچار است از اینکه صاحب این امر غیبت کند و برگردند در زمان غیبت او، مردمانی بسیار از دین ،خود از کسانی که قائل به این امر می باشند. 📚@ketabkhani_group📚
روایت یازدهم امام جواد (ع) می فرماید: کانی بِجرائِدِ شتى تدعى بأسماء شتّى لا ارى لَهُمْ رشداً ولا لدينهم صيانة كلّما مالوا إلى جانِبِ انْهَدَر مِنهم الآخر؛ گویا میبینیم روزنامه های پراکنده ای را، که خوانده میشود بنام های پراکنده و مختلف که نمی بینیم برای صاحبان آنها رشد و هدایتی و حفظ نمی کنند صاحبان آنها دین خود را از هر طرفی که میل کنند طرف دیگر از ایشان باطل و ناچیز شود. یعنی مردمان متحیر و سرگردان میشوند مانند اشخاص ،مست نه مسلمانند و نه مسیحی کنایه از شدت ابتلاء و فساد آن زمان و بی پروا شدن اهل آن زمان است». روایت دوازدهم امام علی(ع) می فرماید: يظهر العرب على العجم ويعدلُونَ بِالْأهواز وتَخْرُجُ الْعَجَمُ عَلَى الْعَرَبِ ويَمْلِكُونَ الْبَصْرةَ؛ عربها بر ایرانیان میتازند و در اطراف اهواز زمینگیر میشوند آنگاه ایرانیان قیام میکنند و بر عربها پیروز میشود و شهر بصره را به تصرف خود در میآورند. روایت سیزدهم در اخبار معراجیه خداوند متعال به رسول اکرم (ص) می فرماید: وَخَرابِ الْبَصَرَهُ عَلَى يَدَى رَجُلٍ مِن ذریتک یتبعه الزنوج . شهر بصره بدست مردی از اولاد تو خراب میشود که مردانی تشنه حق یا چون دسته های ملخ (انبوه او را اطاعت می کنند. روایت چهاردهم امام علی (ع) در یکی از خطبه ها (خطبه البيان) حوادث آخرالزمان را برمی شمارد و سپس میفرماید: ونَزَلَتْ بِهَمَدَانَ النّوازِلُ فَرَجَفَتْ الْأَراجِفُ بِالْعراق؛ و چیزهایی که در شهر همدان فرو میآید( اشاره به بمباران های هوایی توسط هواپیماهای عراق) و کشور عراق به لرزه در می آید و سخت تکان میخورد. روایت پانزدهم امام علی(ع) فرمودند: اَلا یا وَيْلَ بغداد مِنَ الرّى مِنْ مَوْتِ وَقَتْلِ وخَوْفِ يَسْمُلُ أَهْلَ الْعِراقِ إِذا حَلَ بينهم السيفُ فَيُقْتَلُ ما شاءَ اللهُ ... فَعند ذلك تخرج الْعَجم عَلَى العرب ويملكون البصرة ... آگاه باش ای وای بر شهر بغداد، از جانب ری (تهران) بلائی که متوجه او میشود از قتل و مرگ و ترس که شامل همه مردم عراق میگردد هرگاه جنگ در عراق واقع شود آنقدر ازمردمش کشته میشود تا آنجا که خدا بخواهد ... در آن زمان عجم (ایرانیان) قیام میکنند و بصره را فتح کرده و تصاحب مینمایند. 📚@ketabkhani_group📚
🌤 منتظران نور 🌤
روایت یازدهم امام جواد (ع) می فرماید: کانی بِجرائِدِ شتى تدعى بأسماء شتّى لا ارى لَهُمْ رشداً ولا ل
روایت شانزدهم امام علی(ع) فرمودند: اَلا یا َويْلَ لفلسطينَ وَمَا يَحِلُّ بِها مِنَ الْفِتَنِ الَّتِي لا تُطَاقُ وأَلا يا هره ويلَ لِأَهْلِ الدُّنْيا وَ ما يَحِلُّ بِها مِنَ الْفِتَنِ فِي ذَلكَ الزّمانِ جميعُ الْبُلْدَانِ الْغَرِبِ وَالشَّرْقِ وَالجُنُوبِ والشمال ... آگاه باش وای بر مردم فلسطین از فتنه ها و جنگها که در آن واقع میگردد و انسان طاقت آن را ندارد و وای بر مردم دنیا، و تمام کشورهای شرق و غرب و جنوب و شمال از جنگها و فتنه هایی که واقع میشود ... روایت هفدهم امام علی (ع) فرمودند: و ستأتی اليَهُودُ مِنَ الغَرْب لاِنشَاءِ دُولَتِهِمْ بِفلسطين، قال النّاسُ يا اَبَا الحَسَن أَنِّى تَكُونُ العَرَبِّ؟ قَالَ: تَكُونُ مُفَكَةُ القُوَى مُفَكَكَةُ العُرَى غَيْرُ مُتَكاتفهُ وَ غَيرَ متَرافَةً ... و ستأتى النّجدَةَ مِنَ العراقِ كُتِبَ عَلَى راياتِها القُوةُ وتَشْتَرِكَ العَرَبُ وَالإِسلامُ كَافَةً لتُخلّص فلسطین، معرکه و ای معرکه؟ فى جُلِّ البَحْرِ تَخوِّضُ النَّاسُ فِي الدِّمَاءِ وَ يَمْشِى الجريح على القتيل ... و ايم الله يذبحون ذبح النعاج حتى لا يَبْقَى يَهُودِی فی فلسطین ؛زود است که یهود از غرب برای ایجاد کشور و دولت فلسطین بیاید پرسیدند عربها کجا هستند؟ فرمود: در آن زمان عربها از هم جدا و متفرقند و اتحاد و انسجام ندارند اما به زودی نیروهایی اهل کارزار از عراق حرکت میکنند که پرچم های آنان کلمه «قوه» نوشته شده است در آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آیه «وَاَعِدٌ لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِنْ قَوه» ثبت شده است و اسلام و عرب با هم متحد و شریک میشوند و همه حرکت میکنند برای آزادی فلسطین معرکه و میدان کارزاری برپا خواهد شد چه معرکه ای که در کنار دریا مردم در خون رفته و شنا می میکنند و مجروحین از روی بدن کشتگان راه میروند قسم بخدا که همه یهودیان را چون گوسفند سر میبرند تا اینکه یک یهودی هم در فلسطین باقی نمیماند. روایت هجدهم امام صادق (ع) می فرماید واهل مَدِينَةِ تُسمى الزوارء (بغداد) تُبنى فِي آخِرِ الزَّمانِ، يستشفون بدمائنا ويتقربون يبغضنا، يُوالُونَ في عَداوَتِنا ويرون حَرينا فَرْضاً وَقِتالَنا حَتْماً ؛ شهری در آخرالزمان بنا میگردد بنام بغداد، که شفای دل خود را در ریختن خون ما و شیعیان ما میدانند و با بغض و عداوت با ما به ستمگران دنیا نزدیک می شوند و در دشمنی با ما دوستی های خود را تحقق میبخشند و جنگ با ما و شیعیان ما را واجب میدانند و کشتن شیعیان ما را یک امر ضروری می پندارند. 📚@ketabkhani_group📚
🌤 منتظران نور 🌤
روایت شانزدهم امام علی(ع) فرمودند: اَلا یا َويْلَ لفلسطينَ وَمَا يَحِلُّ بِها مِنَ الْفِتَنِ الَّت
دوستان و همراهان محترم کانال با این دو پست ارسال شده فصل سوم کتاب هم تمام شد و در فصل آخر کتاب داستان جزیره خضرأ و بقیه اتفاقات رو‌ بررسی میکنیم ببینم این داستان تا چه حد درست و تا چه حد اشتباه هست. پس همراه ما باشید 🌹🌹🙏 دوستان خودتون رو به کتاب خواندن دعوت کنید .بهترین هدیه که هم‌سعادت دنیوی برای انسان داره هم اخروی داره کتاب هست 🌹
خیر مقدم عرض میکنم خدمت اعضای جدید کانال خیلی خوش آمدید 🌹🙏
سلام همراهان گرامی الان مطالب فصل چهارم رو میذارم لطفا بخونید
فصل چهارم: جزیره خضراء افسانه یا واقعیت داستان جزیره خضراء مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار ، به تفصیل این داستان را نقل کرده که اجمالش این است. در کتابخانه امیرالمؤمنین (ع) در نجف اشرف رساله های خطی را یافتم که مشهور به «داستان جزیرهٔ خضراء» ،بود مؤلف آن رساله خطی شخصی به نام فضل بن یحیی طیبی کوفی امامی است. این مرد داستان جزیره خضرا را از دو نفر به نام های شیخ شمس الدین و شیخ جلال الدین در حرم اباعبدالله (ع) در سال ۶۹۹ هـ.ق شنیده است که دو نفر داستان را از قول زین الدین علی بن فاضل مازندرانی نقل کرده.اند پس او علاقه پیدا کرد که داستان را از خود علی بن فاضل مازندرانی نقل کرده اند پس او علاقه پیدا کرد که داستان را از خود علی بن فاضل مازندرانی بشنود و درصدد پیدا کردن و یافتن او برآمد تا اینکه علی بن فاضل در اوایل ماه شوال همان سال به شهر حله سفر کرد و مؤلف این رساله ،خطی او را در منزل سید فخرالدین ملاقات کرد و از او خواهش نمود که آنچه را که برای آن دو نفر شیخ شمس الدین و شیخ جلال الدین نقل کرده است برای او هم بیان او چنین گفت: «من در دمشق خدمت شیخ عبدالرحیم حنفی شیخ زین الدین علی اندلسی به تحصیل علوم اشتغال داشتم شیخ زین الدین مردی خوش نفس و نسبت به شیعه و علمای امامیه خوش بین بود و به آنها احترام میگذاشت مدتی از محضرش استفاده نمودم پس چنین اتفاق افتاد که عازم مصر شد. و چون خیلی به یکدیگر علاقه داشتیم تصمیم گرفت که مرا نیز به همراه خود به مصر ببرد. با هم به مصر رفتیم و در شهر قاهره قصد اقامت کرد. مدت نه ماه در آنجا به بهترین وجه زندگی کردیم. در یکی از روزها نامۀ پدرش به دستش رسید که نوشته بود شدیداً بیمارم و آرزو دارم قبل از مرگ تو را ملاقات نمایم استاد از نامۀ پدر گریه کرد و تصمیم گرفت که به اندلس سفر کند. من در این سفر با او همراه شدم هنگامی که به اولین قریه جزیره رسیدیم من شديداً بيمار شدم که قادر به حرکت نبودم . استاد از وضع من بسیار ناراحت شد و مرا به خطیب قریه سپرد که از من پرستاری کند و خودش به سوی شهرش حرکت نمود. بیماری من سه روز طول کشید سپس حالم رو به بهبود رفت. از منزل خارج شدم و در کوچه های قریه به گردش پرداختم در آنجا قافله هایی را دیدم که از کوهستان آمده و اجناسی را با خود آورده بودند. از احوالشان جویا شدم در جواب گفته شد اینها از سرزمین بربر می آیند که نزدیک جزایر رافضی هاست. وقتی نام جزایر رافضی ها را شنیدم مشتاق شدم که آنجا را ،ببینم گفتند از اینجا تا آن جزایر مقدار ۲۵ روز راه فاصله دارد که به مقدار دو روزش آب و آبادانی وجود ندارد برای پیمودن آن دو روز الاغی را کرایه کردم و بعد از آن پیاده حرکت نمودم. 📚@ketabkhani_group📚
🌤 منتظران نور 🌤
فصل چهارم: جزیره خضراء افسانه یا واقعیت داستان جزیره خضراء مرحومعلامه مجلسی در کتاب بحارالانوار ،
رفتم تا به جزایر رافضی ها رسیدم. اطراف جزیره با دیوارهایی محصور بود و برج های محکم و بلندی داشت . وارد مسجد شهر ،شدم مسجد بسیار بزرگی بود صدای مؤذن را شنیدم که به روش شیعه اذان می گفت ،و بعد از آن برای تعجیل فرج امام زمان (عج) دعا کرد از خوشحالی گریه ام گرفت. مردم به مسجد آمدند و بر طرق فقه شیعه وضو گرفتند، مرد خوش سیمایی وارد مسجد شد و به سوی محراب حرکت کرد و مشغول نماز جماعت شدند. بعد از فراغ از نماز و تعقیبات از احوال من جویا شدند. شرح حالم را بیان کردم و گفتم عراقی الاصل هستم وقتی فهمیدند که شیعه هستم به من احترام کردند و در یکی از حجرات مسجد جایی برایم معین کردند. امام مسجد به من احترام میکرد و شب و روز جدا نمیشد در یکی از روزها به او :گفتم خوراک و مایحتاج اهل این بلد از کجا می آید؟ من که در اینجا زمین مزروعی نمیبینم. گفت طعام اینها از جزیره خضرا میآید که در بین بحر ابيض واقع شده است. غذای اینها هر سال در دو نوبت به وسیلهٔ کشتی از جزیره وارد میشود :گفتم چند مدت باقیمانده تا کشتی بیاید؟ گفت چهار ماه، پس من از طول مدت ناراحت شدم ولی خوشبختانه بعد از چهل روز کشتیها وارد شدند هفت کشتی دیگر پس از دیگری وارد شد از کشتی بزرگ مرد خوش سیمایی وارد شد، به مسجد آمد و بر طبق فقه شیعه وضو گرفت و نماز ظهر و عصر را خواند. بعد از فراغ از نماز متوجه من شد و سلام کرد و اسم خودم و پدرم را ذکر کرد. از این حادثه تعجب کردم. گفتم شاید در سفر از شام تا مصر یا از مصر تا اندلس با اسم من آشنا شده ای؟ گفت نه بلکه نام تو پدرت و شکل و قیافه و صفاتت به من رسیده است. من تو را به همراه خودم به جزیره خضرا خواهم برد. یک هفته در آنجا توقف کرد و بعد از انجام کارهای لازم با هم حرکت نمودیم. بعد از اینکه مدت شانزده روز در دریا حرکت کردیم در وسط دریا آب های سفیدی نظر مرا جلب کرد. آن شیخ که نامش محمد بود به من گفت: چه موضوعی نظرت را جلب کرده است؟ گفتم: آبهای این نقطه رنگ دیگری دارد؟ :گفت اینجا بحر ابیض است و این هم جزیره خضرا می باشد. این آبها همانند دیواری اطراف جزیره را احاطه نموده است و از حکمت خدا چنین است که کشتیهای دشمنان ما اگر بخواهند به این نقطه نزدیک ،شوند به برکت صاحب الزمان (عج) غرق می گردند. مقداری از آبهای آن نقطه را خوردم مانند آب فرات شیرین و گوارا بود. بعد از اینکه آبهای سفید را پیمودیم، به جزیره خضرا رسیدیم. از کشتی پیاده و وارد شهر شدیم شهری بود آباد و پر از درختان میوه بازارهای زیادی داشت پر از اجناس و اهالی شهر با بهترین وجه زندگی میکردند دلم از دیدن چنین مناظره زیبایی لبریز شادمانی شد. رفیقم محمد مرا به منزل خودش برد و بعد از استراحت به مسجد جامع بزرگ رفتیم در مسجد جماعت زیادی بودند و در بین آنها شخصی بزرگ و با ابهت بود که نمیتوانم ابهت و جلالش را توصیف کنم . نامش سید شمس الدین محمد بود. 📚@ketabkhani_group📚
سلام همراهان گرامی و بزرگوار امروز ادامه داستان جزیره خضرأ رو براتون میذاریم امیدوارم هم لذت ببرید و هم یاد بگیریم
....... مردم نزدش علوم عربی و قرآن و فقه و اصول دین را میخواندند هنگامی که خدمتش رسیدم، به من خوش آمد گفت و نزدیک خودش نشانید، احوال پرسی کرد و گفت من شیخ محمد را به سراغ تو فرستادم سپس دستور داد در یکی از حجرات مسجد جایی برایم تهیه کردند. در آنجا استراحت میکردم و غذا را با سید شمس الدین و اصحابش صرف میکردیم مدت هجده روز بدین صورت گذشت. در اولین جمعه ای که برای نماز حاضر شدم دیدم که سید شمس الدین نماز جمعه را دو رکعت و به قصد وجوب خواند از این موضوع تعجب کردم سپس به طور خصوصی به سید شمس الدین گفتم مگر زمان حضور امام است که نماز جمعه را به وجوب میخوانی؟ گفت نه امام حاضر نیست لکن من نایب خاص او هستم گفتم آیا تاکنون امام زمان (عج) را دیده ای؟ گفت ندیده ام لیکن پدرم میگفت که صدایش را می شنیده ولی خودش را نمیدیده است. اما جدم هم صدایش را میشنیده و هم خودش را میدیده است :گفتم آقای من علّت چیست که بعضی افراد او را میبینند و بعضی نه گفت: این لطفی است که خداوند متعال نسبت به بعضی از بندگانش دارد. سپس سید دست مرا گرفت و به خارج شهر برد. باغها و بوستانها و نهرها و درختان فراوانی را مشاهده ،کردم که در عراق و شام نظیرش را ندیده بودم به هنگام گردش مرد خوش سیمایی به ما برخورد نمود و سلام کرد. به سید گفتم این شخص که بود؟ گفت آیا این کوه بلند را میبینی؟ گفتم: ،آری گفت در وسط این کوه مکانی زیبا و چشمهٔ آبی گوارا زیر درختان وجود دارد و در آنجا گنبدی است که از آجر ساخته شده است و این مرد با رفیق دیگرش خادم آن قبه و بارگاه میباشند. من هر صبح جمعه به آنجا میروم و امام زمان (عج) را زیارت میکنم و پس از خواندن دو رکعت نماز کاغذی را مییابم که تمام مسائل مورد نیازم در آن نوشته است سزاوار است تو هم بروی آنجا و امام زمان (عج) را در آن قبه زیارت کنی. پس من به سوی آن کوه حرکت نمودم قبه را همانطور یافتم که برایم توصیف نموده بود. همان دو خادم را در آنجا دیدم .خواستار ملاقات امام زمان (عج) شدم گفتند غیر ممکن است و ما مأذون نیستیم :گفتم پس برایم دعا کنید قبول کرده و برایم دعا کردند. سپس از کوه پایین آمدم و به منزل سیّد شمس الدین رفتم. او در منزل نبود و به دو خانه شیخ محمد که در کشتی با من بود رفتم و جریان کوه را برایش تعریف کردم و گفتم که آن خادم به من اجازه ملاقات ندادند. شیخ محمد به من گفت : هیچ کسی حق ندارد به آن مکان برود جز سید شمس الدین. او از فرزندان امام زمان (عج) میباشد بین او و امام زمان (عج) پنج پدر فاصله است و او نایب خاص امام زمان (عج) میباشد. بعد از آن از سید شمس الدین اجازه خواستم که بعضی از مسایل مشکل دینی را از او نقل کنم و قرآن مجید را نزدش بخوانم تا قرائت صحیح را به من یاد بدهد گفت اشکال ،ندارد ابتدا قرآن را تلاوت می‌کنیم. 📚@ketabkhani_group📚
🌤 منتظران نور 🌤
....... مردم نزدش علوم عربی و قرآن و فقه و اصول دین را میخواندند هنگامی که خدمتش رسیدم، به منخوش آم
در بین قرائت اختلاف قاریان را ذکر می کردم. سید به من گفت : ما اینها را نمیشناسیم قرائت ما مطابق قرآن علی بن ابیطالب(ع) است. آنگاه داستان جمع قرآن به وسیله علی بن ابیطالب(ع) را بیان کرد. گفتم : چرا بعض آیات قرآن ربطی به ماقبل و مابعدشان ندارند؟ گفت :،آری چنین است و جریان جمع قرآن به وسیلهٔ ابوبکر و نپذیرفتن قرآن علی بن ابیطالب(ع) را بیان نمود به دستور ابوبکر قرآن جمع آوری شد. مثالب را از قرآن حذف نمودند و از همین جهت میبینی که بعض آیات با قبل و بعد غیر مربوط هستند. از سید اجازه گرفتم و در حد نود مسأله از او نقل کردم که جز به خواص مؤمنین به کسانی اجازه نمیدهم آنها را ببینند. آنگاه داستان دیگری را که مشاهده کرده نقل میکند و میگوید به سید عرض کردم. از امام زمان (عج) احادیثی به ما رسیده که هرکس در زمان غیبت کبرا مدعی رؤیت شد دروغ میگوید، این احادیث چگونه سازگار است با اینکه بعضی از شما او را میبینید. گفت: صحیح است اما این طور فرموده، لیکن این مال آن زمانی است که دشمنان فراوانی از بنی عباس و دیگران داشت اما در این زمان دشمنان مأیوس شده اند و شهرهای ما هم از آنها دور است. هیچ کس به ما دسترسی ندارد، ملاقات خطری ندارد. گفتم: سید من علمای شیعه حدیثی از امام نقل کنند که خمس را برای شیعیان اباحه نموده آیا شما هم این حدیث را از امام دارید؟ گفت : امام خمس را در حق شیعیان اباحه نموده است. آنگاه مسایل و سخنان دیگری را از سید نقل میکند و میگوید سید به من گفت تو نیز تاکنون دو مرتبه امام زمان (عج) را دیده ای ولی او را نشناخته ای. در خاتمه میگوید سید به من تکلیف کرد که در بلاد مغرب توقف نکن و هرچه زودتر به عراق برگرد و من به دستورش عمل کردم. توجه : در مورد جزیره خضرا در مجموع دو نظر متضاد وجود دارد برخی آن را صحیح و معتبر و قابل استناد دانسته اند و بعضی دیگر آن را مجعول و شبیه به افسانه میدانند و میگویند که استناد به آن درست نیست و در متن داستان علی بن فاضل مازندرانی که راوی اصلی این داستان است تناقضاتی وجود دارد لذا نمیتوان به آن اعتماد کرد. ما اینک به دلایل طرفین اشاره میکنیم و قضاوت و صحت و سقم داستان را به عهده خوانندگان گرامی می گذاریم. 📚@ketabkhani_group📚
سلام دوستان گرامی
امروز می‌خوایم موارد بحث در مورد صحیح یا غیر صحیح بودن و افسانه ای بودن جزیره خضرأ را مورد بررسی قرار بدیم
همراه ما باشید
دلایل صحت داستان جزیره خضرا طرفداران صحت این داستان میگویند بزرگان شیعه این داستان را در کتبشان نقل کرده و به آن اعتماد نموده و استناد جسته اند. اگر این داستان یک داستان ساختگی و رمانی و افسانه ای بود، هیچگاه بزرگان و مفاخر شیعه به آن توجه نمیکردند و در کتبشان آن را نقل نمی نمودند. کسانی که این داستان را نقل کردهاند عبارتند از: ۱ فضل بن یحیی از علمای قرن هفتم که او داستان را بلاواسطه در حله در منزل سید فخرالدین حسن بن علی موسوی مازندرانی از زبان زین الدین علی بن فاضل مازندرانی شنید، سپس آن را در کتابی به نام «الجزیره الخضراء» نگاشت و همین کتاب در آینده مأخذ و منبع کتب سایرین شد و اول کتابی که در این مورد نوشته شده همین کتاب است. ۲ قاضی نورالله شوشتری در کتاب پر ارج مجالس المؤمنین» آن را آورده است. ۳- شهید اول آن را به خط خود نوشته و خط او در خزینه امیرالمؤمنین (ع) پیدا شده است. ۴- محقق کرکی آن را به فارسی ترجمه کرده است. ۵- علامه مجلسی آن را در کتاب بحارالانوار درج کرده است. ۶ مقدس اردبیلی آن را در کتاب حدیقه الشیعه آورده است. ۷-شیخ حر عاملی آن را در کتاب اثبات الهداه درج کرده است. ۸وحید بهبهانی در حاشیهٔ مدارک به مضمون آن درباره نماز جمعه فتوا داده است. ۹_بحرالعلوم در رجال خود به آن استناد کرده است. ۱۰_میرزا عبدالله اصفهانی (افندی) آن را در ریاض العلماء نقل کرده است. ۱۱- میرزای نوری آن را در کتاب «جنه المأوی» و «نجم الثاقب» درج کرده است. و دهها نفر دیگر که این داستان را در کتابهای خود آورده و از اصل داستان و قهرمان آن علی بن فاضل مازندرانی تجلیل کرده اند و قاضی نورالله شوشتری محافظت آن را بر هر مؤمنی لازم دانسته است. طرفداران صحت این داستان میگویند اگر این داستان یک موضوع جعلی و افسانه ای بود و علی بن فاضل عقیده خورد به صورت رومانی نویسی نوشته باشد،این همه بزرگان از فقها و محدثین بر آن استناد نمی کردند و آن را در کتاب خود درج نمی کردند. 📚@ketabkhani_group📚
🌤 منتظران نور 🌤
دلایل صحت داستان جزیره خضرا طرفداران صحت این داستان میگویند بزرگان شیعه این داستان را در کتبشان نقل
دلایل افسانه ای بودن داستان جزیره خضرا آنها که بر جعلی بودن این داستان نظر دارند سخنشان این است که اولاً: درست است که این داستان را بسیاری از بزرگان نقل کرده اند ولی وقتی دقت میشود آن یک داستان و از یک شخص بیشتر نیست و قهرمان داستان تنها على بن فاضل مازندرانی و منبع همۀ آنها كتاب فضل بن يحيى است. ثانیاً این داستان سند معتبری ندارد، زیرا داستان از یک کتاب خطی ناشناخته نقل شده که خود مرحوم مجلسی درباره اش مینویسد چون من این داستان را در کتب معتبر ،نیافتم باب جداگانه ای را به آن اختصاص دادم تا با مطالب کتاب مخلوط نشود. ثالثاً: در متن مطالب داستان تناقضاتی دیده میشود، چنانکه ملاحظه فرمودید، در یک جا سیدشمس الدین به راوی داستان میگوید من نایب خاص امام هستم و خودم آن حضرت را تاکنون ندیده ام و پدرم نیز آنجناب را ندیده، لیکن سخنش را شنیده است اما جدم هم خودش را دیده و هم حدیثش را شنیده است، اما همین سید شمس الدین در جای دیگر به راوی داستان :گفت من هر روز صبح جمعه برای زیارت امام به آن کوه میروم و خوب است تو هم بروی و شیخ محمد هم به راوی داستان :گفت فقط سید شمس الدین و امثالش میتوانند خدمت امام زمان (عج) مشرف شوند، چنانکه ملاحظه میفرمایید این مطالب باهم تناقض ،دارند نکته قابل ذکر این است که سید شمس الدین که میدانست جز خودش کس دیگری را به ملاقات امام نمیبرند چرا به راوی داستان پیشنهاد کرد که برای ملاقات به بالای کوه برود. رابعاً در داستان مذکور به تحریف قرآن تصریح شده که قابل قبول نیست و مورد انکار شدید علمای اسلام است. خامساً: موضوع اباحه خمس در زمان غیبت مطرح شده و مورد تأیید قرار گرفته که آن هم از نظر فقها مردود است. به هر حال داستان به طور رمانتیک تهیه شده که خیلی عجیب و غریب به نظر میرسد یک نفر به نام زین الدین از عراق به قصد تحصیل علوم به شام و از آنجا به همراه استادش به مصر میرود و از آنجا به همراه استادش به اندلس (اسپانیا) سفر می کند، پس از طی این مسافت طولانی مریض می شود ،استادش او را رها میکند و بعد از بهبودی با شنیدن نام جزیره رافضی ها، آنچنان به دیدن آن مشتاق میشود که استادش را فراموش میکند با پیمودن راه دور و خطرناک به جزیره رافضی ها میرسد در آنجا نام جزیره خضرا را میشنود با اینکه بنا بود پس از چهار ماه کشتی بیاید پس از چهل روز آمد و پس از یک هفته توقف او را به همراه خود به دریا میبرند و در وسط بحر ابیض آبهای سفیدی را میبیند که شیرین و گوارا است. جالب اینجاست که یک نفر عراقی این همه راه طولانی را طی میکند و در کشورهای مختلف با مردم صحبت میکند و زبان همه را میداند آیا مردم اسپانیا هم به زبان عربی صحبت میکردند؟! ،سرانجام بر فرض چشم پوشی از همه این اشکالات نمیتوانیم بپذیریم که سکونت حضرت، دائماً در آن جزیره هست اگر اصل این جزیره و داستان صحت داشته باشد ممکن است حضرت مدتی در آنجا مانده باشد و گرنه حضرت به طور ناشناس در بین مردم زندگی میکند لذا او را در جاهای مختلف دیده اند. امام صادق (ع) فرمود: «إِنْ لِلْقَائِمِ غَيبَتَيْنِ يَرْجِعُ في أحدهما و الأخرى لا يُدْري أَيْنَ هُوَ؟ يَشْهَدُ المواسم يرى الناس ولا يرونه» پس انحصار زندگی حضرت در جزیره خضرا صحیح نیست. 📚@ketabkhani_group📚
سید محمد باقر شفتی و جزیره خضراء حجت الاسلام حاج سید محمد باقر شفتی (ره) در پشت کتاب تحفه الابرار (رساله) علمیه خودشان و به خط خود این جریان را نوشته بودند. من همیشه از حضرت بقیه الله ارواحنا فداه میخواستم که مرا به مشاهده جزیره خضرا و بحرابیض و شهرهایی که اولاد آن حضرت در آن جا بر خلق زیادی که در نهایت عظمت هستند حکومت دارند، موفق گرداند و خدا را به حق ولی خود (عج) قسم دادم که صحت این امر بر من معلوم شود. تا اینکه شب عید غدیر که شب جمعه بود، ثلث آخر شب کنار باغچه ای که در خانه ما در بیدآباد اصفهان است راه میرفتم. ناگاه سیدمجللی را دیدم که به سیمای علماء بود ایشان مرا به تمام آنچه که در دل داشتم، خبر داد و همچنین به صحت آن شهرها و بلادی که در جزیره خضراء است آگاه نمود و گفت آیا میخواهی به چشم خود ببینی، تا برای تو و سایر اولی الابصار (صاحبان بصیرت )عبری باشد؟ گفتم بلی آقای من و در این صورت منّت بزرگی بر من میگذارید. فرمود : بیا دو چشمت را برهم بگذار و هفت مرتبه بر جدت محمد و آل او صلوات بفرست. آنچه دستور داد انجام دادم بعد فرمود: دو چشمت را باز کن و نظر کن ببین از آیات و نشانه های الهی چه میبینی؟ چشمها را گشودم شهری را دیدم که خانه هایش دور و طرف راست و چپ آن از درخت و گل، سبز و خرم بود كانها جنات تجري من تحتها الانهار. (مانند بهشتی که نهرهایی در آن جاری است.) بعد فرمود به آخر آن درختها نظر کن و به آن جا برو؛ مسجد و امامی را میبینی که نماز صبح را بجا می آورد. پشت سر او جماعت و صفوفی است که نهایت ندارد نماز خود را به آن امام اقتداء کن که او از طبقه هفتم اولاد صاحب الزمان (عج) و نامش عبدالرحمان است بعد از نماز مرا آنجا میبینی. حسب الأمر به راه افتادم و دیدم زمین خود به خود زیر پای من طی میشود تا به آن مسجد و به همان کیفیتی که گفته بود .رسیدم آن امام، مثل ماه شب چهارده نورانی و در محراب ایستاده بود. ایشان مرا دید و من او را زیارت کردم فرمود: مرحباً بک (خوش آمدی) به درستی که خدا بر تو منت گذارد. مسائلی که در رابطه با احکام مشکل بود، از ایشان سؤال کردم و جواب .گرفتم. بعد هم مرا اکرام و انعام نمود آنگاه نماز فجر را بجا آورد به او اقتداء نمودم و مشغول به تعقیباتی که داشتم شدم تا آن که نزدیک طلوع آفتاب شد. این جا از ذهنم گذشت که در چنین وقتی من با مردم نماز خوانده ام و آنها لابد به عادت هر روز منتظرم میباشند؛ اما امروز گذشت و به آنها نمی.رسم. در این وقت شنیدم آن سید و امام که در محراب نشسته بود، می گوید: مترس و محزون مباش که به زودی تو را به جای خود میرسانیم و با آنها نماز میخوانی. ناگاه دیدم آن سیّد اولی نزد من است دست مرا گرفت و گفت: به برکت امام زمان خود برویم. فوراً خود را در مسجد بیدآباد دیدم با جماعت نماز خواندم و آن سید را هم دیگر ندیدم. 📚@ketabkhani_group📚
🌤 منتظران نور 🌤
سید محمد باقر شفتی و جزیره خضراء حجت الاسلام حاج سید محمد باقر شفتی (ره) درپشت کتاب تحفه الابرار (
جزیره خضراء از دیدگاه آیت الله بهجت (ره) حجت الاسلام استاد حسین گنجی میفرماید از حضرت آیت الله بهجت(ره) یکی از دوستان پرسید آقا این همه بحث راجع به جزیره خضراء می،شود جزیره خضراء کجاست؟ یکی شرق عالم یکی غرب عالم، یکی جزیره برمودا؟ حضرت آیت الله بهجت فرمودند: جزیره خضراء آن دلی است که امام زمان (عج) در آن تاب بیاورد. توضیح : اگر امام زمان (عج) در دلت ،آمد آن دل جزیره خضراء است مردم باید دور این دل بگردند، کجا میگردی دنبال جزیره خضراء؟! امام زمان (عج) همراه توست چرا ما باید حضرت را منحصر و محصور در آنجا بکنیم؟! من بگویم امام زمان (عج) در جزیره ای در فلان کشور تشریف دارند، نخیر، يقيناً بدانید که امام زمان (عج) از رگ گردن به من و تو نزدیکتر است . وظیفه شیعه در آخرالزمان روایاتی وارد شده که وظائف دینداران و پرهیزکاران را در آن زمان که از هر طرف ابتلاءات هجوم آورده است معین میکند و بطور کلی وظیفه هر فرد متدینی است که هنگام شیوع ناملایمات و در محیط فساد و بی دینی که مردم رو به سوی شهوات و هوی پرستی و مادیگری سوق شوند، با کمال صبر و حوصله در مقابل مخالفین و اهل فسق و عصیان استقامت ورزیده و کمترین سستی و تسامح و تزلزل در راه انجام وظائف الهی پیدا نکرده و به هر نحوی که میسر و ممکن است خود را از آلودگی ها و قبایح اعمال و خلافها و معاصی نگهداری و حفظ کرده و هم رنگ افراد فریب خورده و منحرف شده، قرار ندهد. آری چون اجتماع فاسد گشته و محیط تیره و دگرگون ،گشت چاره ای جز کناره گیری و پرهیزکاری و نگهداری خود نیست و امر به معروف و دعوت به حق و دستگیری و نجات غریق در صورتی وظیفه است که خود در معرض لغزش در مسیر هجوم سیل واقع نگردد، البته کناره گیری از محیط فاسد و خودداری از آلودگیها و فساد بطور کلی وظیفه هر فرد متدینی است و اندازه و خصوصیات و جزئیات این وظیفه با اشخاص و موارد و نیروهای افراد و موقعیت آنان تفاوت می کند. استغاثه به امام زمان (عج) ای عزیز فاطمه دردی جانکاه بر ما شیعیان و همه مظلومان عالم فرو ریخته دشمنان از هر سو هجوم آورده قرآن مهجور گردیده، شریعت نبوی متروک مانده و جز نامی از آن باقی نمانده و مظلومین عالم چشم به راه فریادرسشان ،مانده و برای این عاشق دلسوخته همانند سایر خسته دلان جز اشک و آه چیزی باقی نمانده است تنها زبان حالم این است که: تاکی غم وصال بسوزد مرا جگر دل در فراق تو ست مرا روز پر شرر تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه آیا رسد آخر شب هجران تو یا نه جمعی به تو مشغول و توغائب ز میانه بیا صاحب خانه بیا صاحب خانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو در کعبه و بتخانه که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود ،تویی کعبه و بتخانه بهانه عجل على ظُهُورِكَ يا صاحِبَ الزَّمان محمدجوادمُهری 📚@ketabkhani_group📚
دوستان فصل چهارم کتاب تمام شد 😔 و کتاب رو تمام کردیم . انشالله برای کتاب بعدی در نظر داریم کتاب ۳ دقیقه در قیامت رو بخوانیم و بررسی کنیم
ممنون تا اینجا مارو همیاری کردید