😭#صدای_روضه،
جان مرا تازه میکند...
و من...
باز به هراس نبودنت، دچار می شوم!
این روزها...
وقت پیدا کردن توست...
و من...
سالهاست در تحیر این سوال ماندهام؛
زُهیر... چه شد که #رسید؟
و مختار...چه شد که #نرسید؟
من میترسم...
نکند از قافله تو جا بمانم...یوسف فاطمه
تو بگو؛
من... بدون تو...
چگونه پرواز بياموزم؟
صدای پای روضه ها که نزدیک میشود،
دلم عجیب هوای تو را میکند...
میدانی؛
تو تنها غایب همیشه حاضر روضههای حسینی!
کاش باصدای روضه حسین...
واقعا بیدارمان کنی
#سلام وارث دلتنگیهای حسین
#سلام؛ غربتت تمام...
تنها یادگار غربت حسین
#آئینه_ظهور ✨
#منتظران_ظهور ✨
🆔@Aenehzohoor_montazeran
↪️http://eitaa.com/Aenehzohoor_qazvin
کانون منتظران ظهور
مجموعه داستان #همه_نمیرسند9⃣ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | ▪️روز نهم | #عبی
▪️مجموعه داستان #همه_نمیرسند🔟 (آخر)
▪️روز دهم | #حرّ_بن_یزید_ریاحی
👈 ماجرای مردی که #رسید
✨ امام حسین علیهالسلام در منزلگاه ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد.
به گفته منابع، حُرّ نه برای جنگ بلکه برای #انتقال_امام نزد ابنزیاد اعزام شده بود و از اینرو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صفآرایی کرد.
#حرّ گرچه اقدامی سختگیرانه کرد، اما رفتارش با امام #محترمانه_بود؛ حتی یکبار به حُرمت خاص حضرت فاطمه سلاماللهعلیها نیز اشاره کرد.
👈در روز عاشورا، #عمر_بن_سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود و #حرّ را فرمانده بنیتمیم و بنی هَمْدان کرد.
با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر سعد آماده جنگ با سپاه امام گردید.
حرّ چون #تصمیم_کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(علیه السلام) جدی دید، نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام) بجنگی؟»
▪️گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد.»
حُر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود میپذیرفتم؛ ولی امیر تو (#عبیدالله) نپذیرفت.»
پس #حُر، عمر سعد را ترک کرد و در گوشهای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(علیه السلام) نزدیک شد.
مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حُر گفت: «آیا میخواهی حمله کنی؟»
حُر در حالیکه میلرزید #پاسخی_نداد.
مهاجر که از حال و وضع حر به #شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من میپرسیدند: شجاعترین مردم کوفه کیست تو را نام میبردم، پس این چه حالی است که در تو میبینم؟»
حُر گفت: «به درستی که خودرا میان بهشت و جهنم میبینم و به خدا سوگند اگر تکهتکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.»
حُر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمهگاه امام(علیه السلام) حرکت کرد.
▪️گفتهاند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمیکرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، #طلب_بخشش_کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی.
ـــــــــــــــــــــــــ پ . ن :
👈بعضی پُل ها خراب کردنی #نیستند!
که اگر خراب شوند، ستونِ عاقبت بخیری در درون انسان فرو میریزد!
یکی از این پُل ها، که اگر فرو بریزد، خانه خراب میکند آدم را : #ادب است!
حتی اگر #وسط_سپاه_حق باشی، #بیادب_که_باشی یعنی خطرناکی برای امام، ناامنی برای امام، و حتماّ در فتنهای همهی سعادت را میگذاری و میروی!
ولی اگر این پُل #فرو_نریزد، وسط سپاه دشمن هم که باشی، ادب و احترام در برابر ارزشها، تو را در اولین دور برگردان، به بازگشت میکشاند.
👌 آری #همه_نمیرسند؛
امّا چشمان حُرّ #کور_نشده_بود، و دوراهیِ انتخاب را دید!
حُر به میانجیگری "ادب و حفظ حرمتش" به سپاه امام رسید!
نه به سپاه امام ... که به #معیّت_امام در دنیا و آخرت رسید.
الحمدالله
@montazeranzohoor_m
#منتظران_ظهور