eitaa logo
منتظرانه
10 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کلافه ام ز خودم از پگاه تا به پگاه ز دست خود کشم از سینه آه از پی آه شده است یکسره ذکرم فرج ز بعد فرج نباشدم به عمل جز گناه روی گناه به اسم، شیعه ی خورشید روشنی بخشم ولی به وقت عمل یک سیاه پشت سیاه ز جور ما نشدش جمع یار و همراهی برای دشمنش اما سپاه پشت سپاه ببخش یوسف زهرا که از تباهی ما دعای ناب تو هم شد تباه پشت تباه تویی که منتظری ما به راه برگردیم به سال از پی سال و به ماه از پی ماه بیا و توبه نما عسکری که در محشر ز شرم آب شوی از نگاه پشت نگاه یک اردیبهشت نود وشش    
من از امروز وَ دیروز و از این ماه شکایت دارم من از این سال و از این قرن به الله شکایت دارم من ز یک عمر نشستن سر راه و به افق خیره شدن من از این دفتر و اشعار پر از آه شکایت دارم من زهر جمعه ی پوچی که نیاورد تو را بهر بشر من از آن شنبه که بی تو رسد از راه شکایت دارم از غریبی یمن قزه و کشمیر و قطیف و لبنان من ز وهابی و از داعش بد خواه شکایت دارم من از این غربت اسلام و از این قحطی ایمان و از این دزدی و هرزگی عامل گمراه شکایت دارم من از این عسکری عاصی و از حبس دعای فرجش من از این دوری طولانی و جانکاه شکایت دارم فروردین نود و چهار آخرین تصحیح ۷ خرداد ۹۷    
کی شود قلب مرا غیر تو رویایی کند روی زیبا پیش تو احساس رسوایی کند پیش اقیانوس حسنت قطره ای هم نیست گل داند این را گل اگر کی مجلس آرایی کند هر چه هست و نیست در تسخیر ابروی شماست با کمالت کی کسی اعلام دارایی کند سرور کون و مکانی پادشاه هاشمی پیش تو جرات چه کس بر حکم فرمایی کند آخر ای مولای من تا کی به دندان لب گزیم تو نهانی و به دنیا غیر آقایی کند آخر ای دنیای خوبی عسکری را خود بگو تا به کی بر دوریت باید شکیبایی کند فروردین نود و چهار آخرین تصحیح ۱۰ فروردین ۱۴۰۲    
از دور سلامی به تو دادن شده کارم این فاصله داغی است گران بر دل زارم هر چند که غافل نشوی از من و حالم من طاقت این فاصله را از تو ندارم بدتر ز یتیمی است به سر بردن بی تو یا رفتن و یا رؤیت رخسار نگارم مسبوق نبوده است چنین هجر مدیدی من از چه بر این دور دل آزار سوارم آلوده دعایش که اجابت شدنی نیست بنما تو دعا من برش آمین بگذارم از عسکری آمین هم اگر مانع کار است ای یار دعا خود کن و آمین ز برش آر ۱۱فروردین۱۴۰۲    
ای کاش بیایی و ورق برگردد بر این تن رنجور رمق بر گردد برچیده شود موسم تزویر سراب تا صدق به سیمای شفق برگردد تا عشق نمادش به نما برگردد تفسیرگر راز علق برگردد تا واژه ی احوط ز فتاوا برود توحید به ارکان فِرق برگردد جاهل بشود، عالم بر سنت حق تا عطف بما نزد سبق برگردد دردا که محالست بیایی ای دوست تا خلق از این مشی و نسق برگردد پس عسکری آغاز مسیر از خویش است تا این دل بیمار به حق برگردد هفتم خرداد نود و پنج آخرین تصحیح ۱۱ فروردین ۱۴۰۲ 
حال من دور از شما هر روز بدتر می شود شب کجا زیبا بدون ماه و اختر می شود چون غلامی پیر و فرتوتم که بی ارباب خویش بی غذا می ماند و رنجور و مضطر می شود مثل آن کوری که در یک موضع صعب العبور از قضا بی دستگیر ویار و یاور می شود مثل یک ماهی که بیرون افتد از دامان آب قصه ی من عاقبت بر مرگ منجر می شود چون درخت بی بر و برگی که پایان شتا از بهار مقدمت سبز و پر از بر می شود چون کویر تشنه ای با صد دهان منتظر گر بباری بهر من فصل عطش سر می شود جان من را گر عیاری نیست چون مس بی گمان از طفیل کیمیایت برتر از زر می شود عسکری دور از مسیحا نیست غیر از مرده ای با کمی اعجاز از دیر فنا در می شود پانزدهم اسفند نود و پنج آخرین بازنگری ۱۱ فروردین ۱۴۰۲
وای از رویای رویت می دهد جان را به باد تو اگر در کار باشی کار می گردد ز یاد وای اگر من باشم و تو، تو اگر باشی و من من ز تو خشنود باشم تو ز من مسرور و شاد من همه دلواپسیم تو، تو ای مولای من همتت آنکه جهان را پر کنی از عدل و داد وای اگر وارونه گردد این همه رویای ناب تو بگویی ای محب ! با من چه کردی جز عناد؟ وای اگر اخمم کنی بهرم نماند آبرو فکر آن هم می کشد من را، زنم فریاد و داد وای اگرگویی که من از دست تو خون شد دلم وای اگر گویی به رویم بر وفایت ننگ باد عسکری را کشت این خوف و رجا مهدی بیا هر چه از خود خوف دارم بر تو امید زیاد یک تیر نود و چهار آخرین بازنگری ۱۲ فروردین ۱۴۰۲
ای مه زیبا چرا از برِ ما رفته ای تیرگی شب مرا کشت کجا رفته ای قصه ی مهتاب شد، خاطره ای بهر ما غصه ی هر حلقه شد، اینکه چرا رفته ای اینکه نبودیم ما لایقِ بر صحبتت، بدتر از این نیست که چون غربا رفته ای؟ اینکه نبودیم ما صادقِ در ادعا یا که ز یک جمع بی حجب و حیا رفته ای؟ اینکه به هر ندبه ای دم ز رفاقت زنیم درعمل اما نه آن راه وفا رفته ای؟ اینکه به جای خدا طالب دنیا شدیم؟ گر چه تو از نا خدا سوی خدا رفته ای ما همه از بدترین خلق خدا بوده ایم ای همه خوبی چرا خود به جفا رفته ای؟ ای همه خوبی مگر نیست به بدها دلی از غم تو عسکری چون به فنا رفته ای  پانزدهم مرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۱۳اسفند۹۸
دم به دم گویم علی، مولا علی یار من است دل به غیر تو سپردن،یا علی عار من است شیعه ام ای سر حق، ورد لبم ناد علی است چون تورا دارم کواکب جمله درکارمن است قفل مشکلهاکلیدش، نزدشخصی جزتونیست عشق تو تنها امید رستن از نار من است یاعلی گویم ، علی گویم ، علی گویم ، علی یا علی گفتن علی ، ذکر شب تار من است یا علی گویم ، علی گویم ، علی گویم ، علی نام زیبایت ، دلیل شوق تکرار من است چون که گویم اکفیانی یا محمد یا علی هر دو عالم بی گمان در بهت گفتار من است ای علی جان ای طبیب جمله علتهای من مشکلی دارم که مدتها دل آزار من است اینکه عمری مانده ام در هجر روی مهدیت با سلاح سرزنش، دشمن به پیکار من است عسکری را ای علی، یک یا علی بهر فرج یا علی تنها دوای قلب افگار من است بیست فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۴ اسفند۹۸
شمع و گل و پروانه و بلبل همه سوزند گر مهدی ما سرور ما رخ بنماید با نور ولایت دهد این دیر سنایی کز روشنیش روح گنهکار نماند در غیبت طولانی او تیره نگردی مرد است درین ورطه همانی که بپاید توفیق طلب شیعه ز درگاه خداوند ایمان چو نباشد دل عشاق ببازد ای شمس عدالت به جهان نور بتابان تا کی بنشینیم که خورشید برآید مولا به رهت جنگ چه آسان بود اما با زخم زبان این دل بی تاب چه سازد پر زد به تمنای تو دل جمعه به جمعه خواهد بپرد باز پر و بال ندارد مولا همه جا ظلم و فساد است به عالم اصلاح فقط کار تو هر کس نتواند شد رنگ لباسم سیه از جور زمانه این دل به جز از وصل تو آرام نیابد "تا کی به تمنای وصال تو یگانه " از هر مژه ام خون بچکد، سیل ببارد بر عسکری خسته رخت کی بنمایی؟ این درد به جز دیدن تو چاره ندارد نهم تیر نود و چهار آخرین بازنگری ۱۶ اسفند۹۸
شهر بسیار شلوغ است و درونم غوغاست همه هستند ولی دلبر ما نا پیداست همه دنیا به طفیلی تو ایجادشده است به ادب هر غزلی پیش قدومت برخاست حسن تعلیل همه حادثه ها عشق شماست خود بگو از چه کسی این همه آشوب به پاست از پس پرده که اوضاع جهان این باشد رخ نمایی که دگر اصل قیامت آنجاست پس بیا تا اثر عشق دروغین  برود راستی ویژگی دوره ی دردانه ی ماست عسکری را به غزل مانده ی تضمین مگذار که بدون نظرت عاقبتش واویلاست خرداد نود و چهار آخرین تصحیح ۲۷ اردیبهشت ۹۷
سینه ی من سالها طوفانی است چشمهایم سالها بارانی است شهر تهران خوب می فهمی مرا حال من آنسان که خود می دانی است چند ساعت بود طوفانت و بس حالت من سالها بحرانی است ابتلایت آنچنان مهلک نبود حاصل طوفان من ویرانی است گر تو از این مختصر ناراحتی بهر من گویا که یک مهمانی است عسکری را این چنین طوفان زده خاطرت آور که جز این فانی است دهم شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۲۲ اسفند۹۸