سلام آقای من
تو کجا، بغض کجا، ما که نمردیم هنوز
ای سفر کرده بیا، ما که نمردیم هنوز
ما بمیریم، نبینیم، تو غربت بکشی
ای عزیز دل ما، ما که نمردیم هنوز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یادآوری_امروزت
شما مخلوق خدا هستید.با اطمینان مطلق که او دارد به شما گوش میدهد دعا کنید. او گوش میدهد اگر با عشق به او دعا کنید. با عشق از او بخواهید، هرگز گدایی نکنید.با اعتقاد راسخ که او میخواهد هرآنچه نیاز دارید به شما دهد دعا کنید و او به شما خواهد داد.باور کنید میتوانید و بعد به تمام کائنات انرژی بفرستید. خدا براورده میکند...
📆تقویم و مناسبتهای امروز📅
🔺امروز دوشنبه:
🔹 ۴ دی ۱۴۰۲ 🔹
🔹 ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۵ 🔹
🔹 ۲۵ دسامبر ۲۰۲۳ 🔹
🔰مناسبت های امروز:
💢 میلاد حضرت مسیح علیه السلام
💢 ولادت "رودکی" [۲۳۹ ش]
#تقویم
#در_محضر_معصومین
🔰 امير المؤمنين علي عليه السلام :
✍مِن كَمالِ الإنسانِ وَ وُفُورِ فَضلِهِ استِشعارُهُ بِنَفسِهِ النُقصانَ .
🔴آگاهى آدمى از نقصان خويش ، نشانه كمال و فراوانى فضل اوست .
📚گزيده غرر الحكم و درر الكلم،حدیث ۶۰۰۵۱۰
#حدیث_روز
عٰاْشِقٰاْنْ وَقْتِ نَمٰاْزْ اَسْتْ
🌱 #اَذٰاْنْ مِيْڰُوْيَنْدْ🌱
عٰاْشِقٰاْنْ پَنْجَرِهْ بٰاْزْ اَسْتْ
🌱 #اَذٰاْنْ مِيْڰُوْيَنْدْ🌱
⃟⃟⃟ ⃟🌸⇦ #نماز
⃟⃟⃟ ⃟🌸⇦ #ألْلّٰهُمَعَجِلْلِوَلِیکَاَلْفَرَجْ
4_5785015798875557873.mp3
364K
🌺میلاد پیام آور صلح و رحمت
حضرت عیسی مسیح بر همه یکتاپرستان مبارک
به امید روزی که از آسمان بیاید و با مسیحیان جهان همگی در رکاب مولای عزیزمان باشیم....
منتظران گناه نمیکنند
🖇 #پارت_46 🌿 نگاهش به چمن هایی بود که داشت باهاشون بازی میکرد. -باشه،عوض کن.ولی نه با این مسخره باز
🖇 #پارت_47 🌿
مشغول جمع کردن میز شدم.
از اینکه تونسته بودم به احساساتم غلبه کنم،احساس قدرت داشتم.
شاید اگر الان، چندماه پیش بود، مشغول گریه و زاری بودم!
ولی الان میدونستم تقصیر مامان و بابا نیست،بلکه مدل دنیا همینه!👌
به اتاقم رفتم و در رو قفل کردم.
تخته وایتبردی که تازه خریده بودم و زیر تخت قایم کرده بودم رو درآوردم و به دیوار زدم و به جمله هایی که دیشب از دفترچه ی سجاد،روش نوشته بودم نگاه کردم...
«تو سرخود نمیتونی با نفست مبارزه کنی،
نمیتونی اینجوری تمایلات عمیقت رو درست پیدا کنی!
باید برای این کار یه برنامه داشته باشی!
یه برنامه که بهت دستور بده و منیت رو از تو بگیره.»
برگشتم و پشت به تخته و رو به تراس نشستم.
پرده رو کنار زده بودم و آسمون از پشت درهای شیشه ای مشخص بود!
من هنوز گمشدم رو پیدا نکرده بودم
و هنوز اون آرامشی رو که میخواستم،نداشتم.
گاهی با خودم فکر میکردم اون گمشده،سجاده!
اما وقتی رفتارهای سجاد یادم میومد،میفهمیدم اشتباه میکنم!
اون به هیچ شخصی وابسته نبود...
پس منم نمیتونستم با یک آدم،این کمبود رو پر کنم!
میترسیدم از این اعتراف...
اما اون، حال خوشش رو بهخاطر خدا میدونست...!
خدایی که تو اون دفترچه،صفحه ها راجع بهش حرف زده بود و من تندتند اون صفحات رو ورق میزدم که نکنه دلم به یه گوشش گیر کنه...!
خدایی که خواسته بود من اینهمه رنج بکشم تا حالا بفهمم آرامش جز در کنار اون نیست...!
و خدایی که هیچ شناختی ازش نداشتم...!
و حالا باید طبق دستوراتش با تمایلات سطحیم مبارزه میکردم،تا اون لذت های عمیق و اون آرامش سجاد رو تجربه کنم!
اما من هیچ چیزی نمیدونستم!
هیچ کاری بلد نبودم!
باز هم دست به دامن دفترچه ی سجاد شدم.
تو لابه لای صفحاتش دنبال یه راه حل میگشتم،
که یه جمله به چشمم خورد!
«تو نماز به دنبال لذت نگرد!
نماز یه فرصت عالی برای مبارزه با نفسه.یه کار تکراری و مداوم که میخواد نفس تو رو بزنه!!»
نماز...!؟من اصلا بلد نبودم نماز چجوریه!!
نمیدونستم الان باید از خدا ممنون باشم یا سجاد!!
تو لپتاپ سرچ کردم و یادم اومد که اول باید وضو بگیرم.
رفتم تو حموم و شیر آب رو باز کردم،
میومدم مرحله به مرحله از لپتاپ نگاه میکردم و دوباره میرفتم تو حموم تا بالاخره تونستم وضو بگیرم!
تمام لباسام خیس شده بود!
با غرغر عوضشون کردم و دوباره نشستم پای سیستم.
خیلی حفظ کردنش سخت بود!
نه میدونستم قبله کدوم طرفه،نه سوره ها رو یادم بود،
نه حتی چادری داشتم که بندازم رو سرم و نه مهری برای سجده!!
کلافه نشستم رو زمین و زیرلب غر زدم
"آخه تو نماز میدونی چیه که میخوای بخونی!!؟😒
اصلا این کارا به قیافه ی تو میخوره؟!"
در همین حال،چشمم دوباره افتاد به تخته وایتبرد!
پوفی کردم و بلند شدم و طبق آموخته هام زیرلب گفتم
"همه ی این دنیا رنجه و دین هم کار بدون رنجی نیست!
اگر بخوای طبق میل خودت پیش بری،به جایی نمیرسی!"
چندتا سرچ دیگه هم کردم و فهمیدم که رو سرامیک هم میتونم سجده کنم.
یه گوشه از فرش رو دادم کنار و ملافه ی رو تختیم رو برداشتم و انداختم رو سرم.
لپتاپ رو گذاشتم رو به روم و دستام رو بردم بالا....الله اکبر...!