🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۳۹
نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید
_تو برا چی میری؟
در این مدت هربار سوالی میکردم،..
فریاد
میکشید..
و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود..
که به آرامی پاسخ داد
_الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!
جریان خون در رگ هایم به لرزه افتاده.. و نمیدانستم با من چه خواهد کرد..
که مظلومانه التماسش کردم
_بذار برگردم ایران!
و فقط
ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد
_فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟
معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد..
و او #نقشه_دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد
_ولید یه خونواده تو داریا بهم معرفی
کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.
_سپس از کیفش #روبنده و #چادری_مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت
_این خانواده #وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.
و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد،..
با لحنی محکم هشدار داد..
_اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه #ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی های افغانستانی!
از میزبانان وهابی تنها خاطره #سربریدن برایم مانده..
و از رفتن به این خانه تا حد مرگ وحشت کرده بودم..
که با هقهق گریه به پایش افتادم
_تورو خدا...بذار من برگردم ایران!
و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود.. که با هر دو دستش شانه ام را به سمت خودش کشید..
و صدایش آتش گرفت
_چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟
خودم را از
میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۰
حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند...
با ضجه #التماسش میکردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در #دل_سنگش اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد...
در انتهای کوچه ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت قبرم میروم.. که زیر روبنده زار میزدم..
و او ناامیدانه دلداری ام میداد
_خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه سوریه آزاد شده و مبارزه مون نتیجه داده!
اما خودش هم..
فاتحه دیدار دوباره ام را خوانده بود.. که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود..
و من #نمیخواستم به آن خانه بروم..
که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم...
تمام چادرم از خاک خیس کوچه. گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده..
و باید فرار میکردم..
که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید...
طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد
_اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده ات نمیذارن نازنین!
روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و خون پیشانی ام پُر شده..
که چشمانش از غصه شعله کشید
_چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟
با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد.. و
نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه #تمنا کردم
_سعد بذار من برگردم ایران...
روبنده را روی
زخم پیشانی ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۱
با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و #بی_توجه_به_التماسم نجوا کرد
_اینو روش محکم نگه دار!
و باز به راه افتاد..
و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید..
تا به در فلزی قهوه ای رنگی رسیدیم...
او در زد..
و قلب من در قفسه سینه
میلرزید..
که مرد مُسنی در خانه را باز کرد...
با چشمان
ریزش به صورت خیس و خونی ام #خیره ماند..
و سعد
میخواست پای فرارم را پنهان کند که با لحنی #به_ظاهرمضطرب توضیح داد
_تو کوچه خورد زمین سرش
شکست!
صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت..
و به گریه هایم #شک کرده بود که با تندی حساب کشید
_چرا گریه میکنی؟.. ترسیدی؟
#خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندان بان جدید جانم را به لبم رسانده بود...
و حتی نگاهم از ترس میتپید..
که 🔥سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید
_نه🔥 ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه!
بدنم به قدری میلرزید..
که از زیر چادر هم پیدا بود و 🔥دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی روح ارشادم کرد
_شوهرت داره عازم #جهاد میشه، تو باید افتخار کنی!
سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم..
و این خانه برایم #بوی_مرگ میداد..
که به سمت سعد چرخیدم و با لب هایی که از ترس میلرزید، #بیصداالتماسش کردم
_توروخدا منو
با خودت ببر، من دارم سکته میکنم!
دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم..
که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد...
نفس هایش به تپش افتاده..
و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، #خیال_کردم دلش به رحم آمده
که هر دو دستش را...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۲
که تنم یخ زد...
در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم..
و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد
_اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن جهاد! باید محکم باشی تا خدا #نصرت خودش رو #بدست_ما رقم بزنه!
و من بی پروا ضجه میزدم..
تا #رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد
_خفه شو!.. کی به تو اجازه داده جلو نامحرم صداتو بلند کنی؟
با شانه های پهنش روبرویم ایستاده..
و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند.
که نفسم در سینه بند آمد..و صدایم در گلو خفه شد.
زن دوباره دستم را کشید..
و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد
_تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای جهاد کنی؟
میان اتاق رسیده بودیم..
و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و #بیرحمانه تکلیفم را مشخص کرد
_تو نیومدی اینجا که گریه کنی
و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن ارتش آزاد به داریا، ما باید #ریشه_رافضی_ها رو تو این شهر خشک کنیم!
اصلاً نمیدید...
صورتم غرق اشک و خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد
_این لالهِ؟
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد..
و از چشمانش #نجاست میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد
_افغانیه! بلد نیس خیلی عربی صحبت کنه!
و انگار زیبایی و تنهایی ام قلقلکش میداد..
که به زخم پیشانی ام اشاره کرد و بی مقدمه پرسید
_شوهرت همیشه کتکت میزنه؟
دندان هایم از ترس به هم میخورد..
و خیال کرد
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۳
خیال کرد از سرما لرز کرده ام که به همسر جوانش دستور داد
_ 🔥بسمه!..یه لباس براش بیار، خیس شده!
و منتظر بود او تنهایمان بگذرد..
که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید
_اگه اذیتت میکنه، میخوای طلاق بگیری؟
قدمی عقب رفتم..
و تیزی نگاه #هیزش داشت جانم را میگرفت..
که صدای بسمه در گوشم شکست
_پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو
عوض کن!
و اینبار صدای این زن..
فرشته نجاتم بود که به سمت اتاق فرار کردم..
و او هوس شوهرش را حس کرده بود...
که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد
_من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!
و ای کاش..
به جای این هیولا سعد در این خانه بود..
که مقابل چشمان وحشی اش با همان زبان دست و پا شکسته عربی به گریه افتادم
_شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...
اجازه نداد حرفم تمام شود...
که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد
_اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!
نفهمیدم چه میگوید..
و دلم خیالبافی کرد میخواهد فراری ام دهد.. که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد
_اگه شده شوهرت رو #سرمیبُره تا به تو برسه!
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند..
که قفسه سینه ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای #تحقیرشیعیان داریا نقشه ای کشیده بود و حکمم را خواند
_اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!
و بهانه خوبی بود تا...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 خواهش می کنم این کلیپ رو هر چقدر ارادت دارید به ساحت مقدس آقامون منتشر کنید، تا مردم فقط درگیر جشن و شادی در نیمه شعبان نباشند و بدانند که باید آقای مظلوممون رو طلب کنند . ما به امام زمانمان نیازمندیم...
❌نماز شب یازدهم ماه شعبان
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود:
در شب یازدهم ماه شعبان جز مؤمنی که ایمانش کامل باشد، این نماز را نمی خواند، و خداوند به ازای هر رکعت، باغی از باغ های بهشت به آن مؤمن اعطا می کند.
👈۸ رکعت نماز (چهارنماز دو رکعتی)
و در هر رکعت یک بار سوره حمد و ده بار سوره کافرون.
📕البلدالأمين، ص۱۷۲
571_34432437683225.mp3
9.36M
🔺 سه شنبه شد و پَر زدم سویِ تو
🔺 شدم زائرِ جمکران ، کویِ تو
🔹 من که از هر جا دَر ماندهام
🔹 نمازِ امام زمان خواندهام
May 11
🔴ارزش جوانان از نظر اسلام!
🌸رسول اكرم صلي الله عليه و آله مى فرمايد:
برترى جوانى كه در جوانى خدا را عبادت مى كند بر پيرى كه پس از پير شدن به عبادت مى پردازد،
مانند برترى پيامبران الهى نسبت به ديگران است.
✨✨✨✨✨
🌺حضرت علی علیه السلام:
هنگامى كه در پيشامدى احتياج به مشورت داشتى ابتدا به جوانان مراجعه نما
زيرا كه آنان ذهنى تيزتر و حدسى سريع تر دارند.
🔆سپس (نتيجه) آن را به نظر بزرگسالان و پيران برسان تا پيگيرى نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند
زيرا تجربه آنان بيشتر است.
✨✨✨✨✨✨
🌹رسول اكرم صلى الله عليه وآله:
هر كس در جوانى اش بياموزد، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و هر كس در بزرگ سالى بياموزد، مانند نوشتن بر روى آب است.
✨✨✨✨✨✨
🌷امام صادق عليه السلام :
بِدان كه جوانِ خوش اخلاق، كليد خوبى ها و قفل بدى هاست و جوانِ بداخلاق، قفل خوبى ها و كليد بدى هاست.
✨✨✨✨✨✨
💐پیامبر صلی الله علیه وآله:
هر که در راه اسلام مویی سفید کند، روز قیامت برای وی نوری خواهد بود.
نوجوانان را دریاب زیرا که آنان سریع تر به کارهاى خیر روى مى آورند.
✨✨✨✨✨✨
🌹پیامبر صلی الله علیه و آله:
به شما درباره جوانان به نیکى سفارش مى کنم چرا که آنان نازکدل ترند، خداوند مرا امید دهنده و بیم دهنده مبعوث کرد جوانان با من هم پیمان شدند و پیر مردان به مخالفت با من برخاستند.
🌼رسول اکرم صلى الله علیه و آله:
هر کس که در جوانى خوب بندگى خدا کند ، خداوند در پیرى به او حکمت مى آموزد.
♥️خداى متعال مى فرماید : «و چون به رشد و کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم» و در ادامه آیه مى فرماید : «و نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم».
🌷رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
بهترين جوانانِ شما آنان اند كه خود را به سبك بزرگسالان بيارايند و بدترين بزرگسالان ، كسانى اند كه خود را شبيه جوانان كنند.
📒ارشاد القلوب الی الصواب (دیلمی) ج1 ، ص 41
📒قصص، آیه 14؛ أعلام الدین ، ص 296
📒کافى، ج8، ص93،ح66
📒كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 603، ح 4
📒امالى (طوسى) ص 302، ح 598
📒نوادر راوند ص18
33.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج حسین خرازی یه شب تو شلمچه دلش گرفته بود بیسیم زد به شهید تورجی زاده گفت برام روضه حضرت زهرا بخون😭😭💔💔
#شهیدان_را_شهیدان_میشناسن..
هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️سلام بر تو مولایی که از تبار بهارانی،
و خستگان را مرهم جانی!
سلام نور چشم مردمان!
✨ و نُورِ أَبْصارِ الْوَرَى...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️ روز ۳۶ چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (چهارشنبه)
⏳ ۴ روز مانده به نیمه شعبان
بحق خانم حضرت زینب الکبری سلام الله علیها اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
🌴🍃📚✒️زندگینامه حضرت علی اکبر علیهالسلام:
🌴🍃🌷✨ حضرتِ علی بن الحسین ع
(علی اکبر ) فرزند بزرگ امام حسین ع
در 11 شعبان سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.💐🌴
🍃💚🌸🌿 مادر بزرگوار وی؛ بانو لیلا ؛ دختر ابی مره است.
🍃💚🌟🍃حضرت علی اکبر ع شبیه ترین مردم به پیامبر (ص) در خلقت و اخلاق و گفتار بود.💚🌴
🍃💚🌻بانو لیلا س برای امام حسین ع پسری آورد👇
💚🍃🌹رشید،
💚🍃🌸دلیر،
💚🍃✨ زیبا،
💚🍃🍀 شبیه ترین کس به رسول خدا ص ،
💐💚🍃☀️ رویش روی رسول خدا،ص
💐💚🍃و گفتگویش گفتگوی رسول خدا ص بود.
🍃💐🍃هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا س می نگریست،💚💐
🍃🌷🍃تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرمود:
"هرگاه مشتاق دیدار پیامبر ص می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛
🕋🍃✌️🌼✊️🍃 شجاعت، دلاوری، بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد🍃⭐️🌾 در کربلا حدود 25 سال داشت. 💚💐🌴
🌷🌸⭐️🍃اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود.
🌴🌺🌷🍃مدفن او پایین پای اباعبد الله الحسین ع قرار دارد و به این خاطر ضریح امام ع شش گوشه است.
🇮🇷🌴🍃✌️🌺🍃میلاد حضرت علی اکبر ع وروز جوان بر همه ی ملت بزرگ ایران و بلاخص جوانان انقلابی و ولایی ایران اسلامی مبارک باد 💚🌺💐🇮🇷
سلام و عرض ادب ،وقتتون بخیر و سلامتی
🔸لینک زیر مربوط به پرسشنامه پژوهشی است. برای تکمیل پرسشنامه نیاز به ثبتِ نام و مشخصات نیست و پاسخ های شما به صورت داده های آماری و محرمانه گردآوری می شود.
🔸اگر بالای ۱۸ سال هستید لطفا با پر کردن پرسشنامه ی زیر، ما را در پیشبرد این پژوهش یاری نمایید.
🔸خواهشمند است روی سوالات زیاد مکث نکنید و اولین پاسخی که به نظر شما درست است انتخاب نمایید.
🔸زمان پاسخ به پرسشنامه، حدودا ۱۵_۱۰ دقیقه است.
https://survey.porsline.ir/s/xjDO232k
صلوات شعبانیه.mp3
3.42M
💠فایل صوتی: صلوات شعبانیه
🔸با نوای: حاج مهدی سماواتی
روزقـیامـٺ
انگشتاٺشهادٺمیدن 🖐🏻
واردکدومکانالےشدۍ
پیوۍکدومنامحرمرفتے
براۍنامحرمچیتایپکردی
چهپروفایلواستورۍگذاشتے
چهپستیگذاشتی
و...
همهےِهمهاینهاانگشتاٺشهادٺمیدن
برای ترک گناه، هنوز #دیرنشده
#همینالانترڪشڪن💥💪
#تلنگر
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
🔵 لایو ۱۲ هزار نفری نهج البلاغه۶صبح!
🔴 داستان چهل نامه و لایو صبح چیه؟
هر روز صبح ساعت ۶ الی ۶:۲۰ پای درس امیرالمومنین علیه السلام میریم، یه سفر چهل روزه جذاب در نهج البلاغه📚
🔰موضوع : از انسانیت تا عزت نفس
از رفتار اجتماعی گرفته تا رشد فردی و اخلاق حرفه ای از کلام مولا (۱۲ هزار نفر تو لایو هستن و تو هم دعوتی)
👈روی همین متن بزن، تو کلیپ توضیح کامل رو بهت دادم
⭕️ راستی قرعه کشی روزانه هم داریم👌
💎۸ کمک هزینه سفر کربلای معلی (هر هفته ۲ سفر)
💎۸۰ سفر به مشهد مقدس + دو روز کارگاه آموزشی
🔅۴۰ تندیس گلدسته حرم امام رضا ع
🔅۴۰ حرز امام جواد ع
🔅۴۰ فرش متبرک حرم امام رضا ع
🔅۴۰ سنگ حرم امام حسین ع
👈رو همین متن بزن توضیح کامل قرعه کشی و جوایز رو بهت دادم
❗️بیا 《اینجا》 نظرات مخاطبین رو هم ببین درباره "چهل نامه" که تونستن سحرخیز بشن و نماز صبح هاشون مرتب شده
لایو ایتا از همین کانال هر روز ساعت۶👇همین الان دنبال کن که از فردا باشی تو جمعمون
👈کانال سید کاظم روحبخش👉
اگر این پیام رو دیدی یعنی دعوت شدی به کلاس امام علی علیه السلام
⭕️ و اینم بگم که، کلیپ هایی رو برات دسته بندی کردم:
🔹️پاسخ شبهات روز فضای مجازی
🔸️ نکات رشدفردی از اهل بیت
🔹️مهارت خودکنترلی تا ازدواج
🔸️راهکارهایی برای حس بهتر به نماز
🔹️ تفسیرهایی کوتاه از قرآن مخصوص نوجوانان
🔸️و کلی آموزش در قالب طنز و سرگرمی و...
اگر بانک بزرگ کلیپ هامونو می خوای ببینی《 اینجا 》رو کلیک کن
#چهل_نامه #سیدکاظم_روحبخش
منتظران گناه نمیکنند
سلام و عرض ادب ،وقتتون بخیر و سلامتی 🔸لینک زیر مربوط به پرسشنامه پژوهشی است. برای تکمیل پرسشنامه
لطفا جواب دهید هم خانم ها وهم آقایون