eitaa logo
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
187 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
162 فایل
🍃←بِســمِ‌رَّبِ‌‌بَـقیَٖةَ‌الله→~♡ تاخودرا نسازیم و تغییر ندهیم! جامعه ساختهـ نمی شود🌿 کپی با ذکر 2 صلوات آزادهـ"📿🍁 تاسیس کاݩاݪ: 1399/8/3 جهت تبادل فقط مراجعه کنید والسلام @shahidehh گوش جاڹ^^ https://abzarek.ir/service-p/msg/1603459
مشاهده در ایتا
دانلود
•[ 📚✨📙✨📕✨📗✨📘✨📚 ]• [🌿] بِســـم‌ِ‌‌ࢪب‌الشھـــــدا°•. - [🧕🏻] رمانِ - [✨] - می خواستم گریه کنم. گفت: «مگر چه کار کرده ایم که آبرویمان برود. من که سرِ خود نیامدم. زن برادرهایت می دانند. خدیجه خانم دعوتم کرده. آمده ام با هم حرف بزنیم. ناسلامتی قرار است ماه بعد عروسی کنیم. اما تا الان یک کلمه هم حرف نزده ایم. من شده ام جن و تو بسم الله. اما محال است قبل از این که حرف هایم را بزنم و حرف دل تو را بشنوم، پای عقد بیایم.» خیلی ترسیده بودم. گفتم: «الان برادرهایم می آیند.» خیلی محکم جواب داد: «اگر برادرهایت آمدند، من خودم جوابشان را می دهم. فعلاً تو بنشین و بگو من را دوست داری یا نه؟!» از خجالت داشتم می مردم. آخر این چه سؤالی بود. توی دلم خدا را شکر می کردم. توی آن تاریکی درست و حسابی نمی دیدمش. جواب ندادم. دوباره پرسید: «قدم! گفتم مرا دوست داری یا نه؟! اینکه نشد. هر وقت مرا می بینی، فرار کنی. بگو ببینم کس دیگری را دوست داری؟!» ـ وای... نه... نه به خدا. این چه حرفیه. من کسی را دوست ندارم. خنده اش گرفت. گفت: «ببین قدم جان! من تو را خیلی دوست دارم. اما تو هم باید من را دوست داشته باشی. عشق و علاقه باید دوطرفه باشد. من نمی خواهم از روی اجبار زن من بشوی. - ...🎈 - ⇦بھنازضرابےزاده🔗 - :)🌸🍃 - ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄ @montzraan ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌┄
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_بیست_هشتم #ازدواج_صوری تا سارا بیاد یه ساعتی طول کشید وقتی اومد بهش یه زن
بسم رب الصابرین به سمت خونه به راه افتادم چون کلید داشتم دیگه زنگ نزدم -سلام خوشگل خانم خوبی؟ مامان:پریا دخترم بذار برسی بعد شروع کن شیطنت -ووووووویییی مامان چیزای سخت نخواه دیگه بابا کجاست ؟ -کجا میخواستی باشه ؟ تو حیاط دیگه -تو حیاط چیکار میکنه؟ مامان :رفته عروس بیاره -ووووووییییی خاک تو سرم 😱😱 سرت هوو آورد 😝😝 مامان : پریا خجالت بکش آفرین -من میخوام بکشم اما بلد نیستم درهمین حین درباز شد بابا اومد داخل بابا:پریا نیومده شروع کردی -اصلا من از استقبال گرم کانون خانواده شدیدا خوشحال میشم باباجان میشه حاضر بشیم بریم بابا:کجا ان شاالله -پیش حاجی شالباف بابا:پیش مهدی چه خبره ؟ -حاجی شالباف قراره حدود ۲۰۰-۳۰۰نفر بفرستن مشهد میخواستم اسامی ببرم پیشون گفت با پدر بیا بابا:باشه الان حاضر میشم بریم بابا حاضرشد بیاد سوئیچ گرفتم سمت بابا بفرمایید جناب احمدی سرورم شما رانندگی کنید بابا:پریا بابا شما این زبان نداشتی چیکار میکردی؟ -پیسی منو میخولد بابا: پریا دخترم همیشه بخند باباجان توکه میخندی دنیا بروم میخنده ☺️☺️☺️ نام نویسنده:بانو.....ش ✋❗️ 😍🌈 @montzraannnn @rang-khodayi ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂