eitaa logo
منتظران ظهور
1.8هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
10هزار ویدیو
203 فایل
با سلام خدمت کلیه اعضای محترم کانال مردمی #منتظران_ظهور تاسیس ۱۳۹۷/۰۱/۱۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 روزه عید غدیر که پر فضیلت ترین روز سال برای روزه گرفتن هست را از دست ندید. 🔴 ثواب روزه عید غدیر معادل روزه گرفتن عمر کل دنیا هست. 🆔 @montzran_zohor
✅ رجوی: ۲۱۳ رایانه ما را برده اند اعتراف رسمی و صریح منافقین خلق: 213 کیس ما را پلیس آمده با خودش برده و بخشی را به ایران تحویل داده و جان تمام اعضای ما در ایران در خطر است. @montzran_zohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ها علی بشر کیف بشر.mp3
3.27M
🔊 | 📝 ها علی بشر کیف بشر... 👤 کربلایی 🌺 ایام @montzran_zohor
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آماده سازی مسیر مهمونی ده کیلومتری @montzran_zohor
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا روز محشر ولایت حیدر غیرقابل کتمانه @montzran_zohor
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️درخواست فوری علیرضا پناهیان از مردم برای اطعام غدیر در زابل و تایید بنیاد خیریه غدیر 🔹شماره کارت: ‪5892107044090143‬‏ 🔹شماره شبا: ‏‪630150000003101011161094‬‏ بنام "بنیاد خیریه غدیر" @montzran_zohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-1688647562379_۲۷۷.mp3
1.32M
🔴 چه مناسبتهای دیگری در روز عید غدیر رخ داده است ؟ 🎤 @montzran_zohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور 🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۵) ◾️عجب پرونده‌ای! کوچک‌ترین عمل خوب یا زشت مرا د
✳️منتظران ظهور 🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۶) ♻️در حالیکه پرونده اعمالم بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و از دیدن شخصی که روبرویم نشسته بود در تعجب فرو رفتم. جوانی خوش سیما و خوش سیرت بود، که با انگشت، اشک از گوشه چشمانم پاک کرد و لبخندی هدیه ام نمود. 🌸به نشانه ادب،سلام کردم و در مقابلش دو زانو، برجای نشستم و خیره به چشمان زیبایش، حیرت زده زیر لب زمزمه کردم: فتََبارکَ اللهُ احسُنُ الخالقینَ. 💥پس آنگاه با صدایی رسا پرسیدم: شما کیستید که دوست و همدم من در این لحظه های وحشت و غربت گشته اید؟ در حالیکه لبخندی بر لبانش، نقش بسته بود، پاسخ داد: غریبه نیستم، از آشنایان این دیار توام و همدم و مونست در این راه پرخطر. ❄️گفتم: زهی توفیق... اما به راستی تو کیستی؟ بی شک از اهالی آن دنیای غریب نیستی، زیرا در تمام عمر کسی به زیبایی تو ندیده و نیافته ام. 🌷با همان لبخند که بر لبانش نقش بسته بود با طعنه گفت: حق داری مرا نشناسی! چرا که در دنیا به من کم توجه بودی. من نتیجه ذره، ذره اعمال خیر توام که اینک مرا به این صورت می بینی. نامم نیک و هادی و راهنمای تو در این راه پر خطر می باشم. 🔵آنگاه از من خواست که پرونده سمت راستم را به او بسپارم. پرونده را به او سپردم و گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی، و همدم و همراه من در این سفر خواهی بود بسیار ممنونم و سپاسگذار. 🌹گفت: تا آنجایی که در توانم باشد، برای لحظه ای تنهایت نخواهم گذاشت. مگر آنکه... ⚡️رنگ از رخسارم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگرچه؟ گفت مگر آنکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه می رسد بر من غلبه یابد که دیگر خود می دانی و آن همراه! پرسیدم آن شخص کیست؟ 💥 گفت: تا آن جا که به یاد دارم، فقط نامه اعمال سمت راستت را به من سپردی... 🔥اما نامه اعمال سمت چپ تو، هنوز بر شانه ات آویزان است و چیزی نمی گذرد که شخصی دیگر که نامش گناه است، آن را از تو باز پس خواهد گرفت. آنگاه اگر او بر من غلبه پیدا کند با او همنشین خواهی شد، وگر نه در تمام این راه پر خطر تو را همراه خواهم بود. 〽️گفتم: پرونده او را می دهم تا از اینجا برود. نیک گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه توست و دوست دارد در کنارت بماند. گفتگوهامان ادامه داشت، تا اینکه احساس کردم بوی بسیار نامطبوعی شامه ام را آزار می دهد. آن بوی متعفن تمام فضا را پر کرد و باعث قطع گفتگوهایمان شد. در این لحظه هیکل زشت و کریهی در قبر ظاهر شد.... ✍ ادامه دارد.. 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 🆔 @montzran_zohor 🇮🇷