0005.mp3
6.15M
📕سه #داستان در خیر رسانی
خیر رسانی #امام_هادی علیه السلام به غیر شیعیان
👈1⃣♦️ یونس بن یعقوب مسیحی
👈2⃣♦️ عبدالرحمن اصفهانی سنی
👈3⃣♦️متوکل عباسی کافر
امام هادی علیه السلام
#خیر_رسانی
#داستان_ائمه
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 کانال داستان منبر
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ داستان عنایت امام هادی علیه السلام به یک سنی
🔺🔺🔺🔺🔺
🔖 #امام_هادی علیه السلام
🔷سه دعای خیر امام هادی علیه السلام
#استاد_هاشمی_نژاد
#داستان_روایی
#داستان_ائمه
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 کانال داستان منبر📕
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔖 #امام_هادی علیه السلام
قدرت امام هادی علیه السلام
#امامت
♦️متوکل عباسی از یک مرتاض هندی تقاضا کرد که با جادوگری و طلسم ها بر امام هادی (علیه السلام) غلبه کند و مکتب اهانت را بر تشیع پیروز نماید.
🔷جادوگر ناصبی با اطمینان درخواست خلیفه را پذیرفت، پس جلسه ای تشکیل شد و حضرت هادی (علیه السلام) را به این محفل دعوت کردند. متوکل اسباب ضیافت و صرف طعام تدارک دید و خدام مشغول پذیرایی شدند.
▪️طبق قرار جادوگر ناصبی در نان تصرف کرد، به نحوی که هرگاه امام دست به طعام می برد قطعات نان در هوا معلق شده و از جلوی دست حضرت پرواز می کرد و حاضرین با قصد تحقیر به امام می خندیدند.
♦️این جسارت چند بار تکرار شد، امام که از این توطئه مطلع بود به ناچار به عکس شیری که روی پرده نقاشی شده بود دستی کشید و به عکس امر فرمود: ای شیر، زنده شو این دشمن خدا را بگیر.
🔷 پس ناگهان عکس تبدیل به یک شیر عظیمی گردید و پرده کاخ را درید و جادوگر را در یک چشم به هم زدن بلعید و سپس به امام خیره شد و آماده حمله به حضار شد، امام علی هادی (علیه السلام) مجددا به شیر امر فرمودند به حالت اول برگرد و نقش پرده شو.
🔷مجلس پراکنده شد و عده ای از هوش رفتند، متوکل به حضرت پناهنده شد و عرض کرد: (یابن رسول الله، جادوگر نزد من امانت بود، خواهش می کنم به شیر امر فرمایید که این مرتاض هندی را برگرداند)
حضرت فرمودند: والله که دیگر او را نخواهید دید، آیا گمان کرده ای که دشمن خدا بر اولیاء الله مسلط خواهند شد؟ ، سپس حضرت مجلس را ترک فرمودند.
📚منابع :
بحار الانوار، جلد 50 صفحه 147
اثبات الهدی، جلد 3 صفحه 347
هدایة الكبرى، صفحه 319
پایگاه داستان منبر 👇
http://dastanemenbar.ir/?p=149
#داستان_تاریخی
#داستان_ائمه
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 کانال داستان منبر📕
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔖مرد دین فروش🔖
#دین_فروش
#لقمه_حرام
#مال_حرام
📕شريك بن عبدالله نخعى از دانشمندان معروف اسلامى در قرن دوم بود، مهدى عباسى (سومين خليفه عباسى ) به علم و هوش شريك ، اطلاع داشت ، او را به حضور طلبيد و اصرار كرد كه منصب قضاوت را قبول كند، او كه مى دانست قضاوت در دستگاه طاغوتى عباسيان ، گناه بزرگ است ، قبول نكرد.
🔻مهدى عباسى اصرار كرد كه او معلم فرزندانش گردد، او به شكلى از زير بار اين پيشنهاد نيز خارج شد و نپذيرفت .
▪️تا اينكه روزى خليفه عباسى به وى گفت : ((من از تو سه توقع دارم كه بايد يكى از آنها را بپذيرى :
👈 1- قضاوت
👈2- آموزگارى
👈3- امروز مهمان من باشى و بر سر سفره ام بنشينى )).
🤔شريك ، تاءملى كرد و سپس گفت : اكنون كه به انتخاب يكى از اين سه كار مجبور هستم ترجيح مى دهم كه مورد سوم (مهمانى ) را بپذيرم .
خليفه قبول كرد و به آشپز خود، دستور داد: لذيذترين غذاها را آماده نمايد و از شريك ، به بهترين وضع ممكن پذيرائى نمايد.
پس از آماده شدن غذا، شريك كه آن روز از آن غذاهاى لذيذ و گوناگون نخورده بود، با حرص و ولع از آنها خورد، در همين حال يكى از نزديكان خليفه به خليفه گفت : ((همين روزها، شريك ، هم منصب قضاوت را مى پذيرد و هم منصب آموزگارى فرزندان شما را، و اتفاقاً همين طور هم شد و او عهده دار هر دو مقام گرديد)).
از طرف دستگاه عباسى ، حقوق و ماهيانه مناسبى برايش معين كردند، روزى شريك با متصدى پرداخت حقوق ، حرفش شد.
♦️متصدى به او گفت : ((مگر گندم به ما فروخته اى كه اين همه توقع دارى ؟)).
شريك ، جواب داد:
((چيزى بهتر از گندم به شما فروخته ام ، من دينم را به شما فروخته ام )).
آرى غذاى حرام و لقمه ناپاك ، آنچنان قلب او را تيره و تار كرد، كه او به راحتى جزء درباريان دستگاه ظلمه گرديد، و به اين ترتيب انسان خوبى بر اثر غذاى آلوده ، منحرف و عاقبت به شر شد.
📕منبع: نام كتاب : داستان دوستان ج 1 تاليف : محمد محمدى اشتهاردى
#داستان_تاریخی
🔘پایگاه داستان منبر
http://dastanemenbar.ir/?p=152
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 کانال داستان منبر📕
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔷نمايش لشكر امام در مقابل خليفه
#امامت
#کرامت
#امام_هادی علیه السلام
🔶روزى متوكّل عبّاسى جهت ايجاد وحشت و ترس براى حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام و ديگر شيعيان و پيروان آن حضرت ، دستور داد تا لشكريانش كه تعداد نود هزار اسب سوار بودند، خود را مجهّز و صف آرائى كنند.
و پيش از آن ، دستور داده بود تا هر يك از آن ها خورجين اسبش را پر از خاك نمايد و در وسط بيايانى تخليه كنند، كه در نتيجه تپّه بسيار عظيمى از خاك ها درست شد.
🔺چون لشكريان در اطراف آن صفّ آرائى كردند، متوكّل با حالتى مخصوص بالاى تپّه رفت ؛ و سپس امام علىّ هادى عليه السلام را نزد خويش احضار كرد، تا عظمت لشكر و قدرت خود را به آن حضرت نشان دهد؛ و به وى بفهماند كه در مقابل خليفه هيچ قدرتى ، توان كمترين حركت را ندارد.
همين كه امام هادى عليه السلام كنار متوكّل عبّاسى قرار گرفت و آن صفوف فشرده و مجهّز را تماشا كرد، به او فرمود: آيا ميل دارى من نيز لشكر خود را به تو نشان دهم ؟
🔻متوكّل اظهار داشت : آرى .
بعد از آن ، حضرت دعائى را به درگاه خداوند متعال خواند، پس ناگهان ما بين آسمان و زمين ، از سمت شرق و غرب ، لشكريانى مجهّز صفّ آرائى كرده و منتظر دستور مى باشند.
🔷متوكّل با ديدن چنين صحنه اى مدهوش و وحشت زده گرديد.
و چون او را به هوش آوردند، حضرت به او فرمود: ما با شما در رابطه با مسائل دنيا و رياست ، درگير نخواهيم شد؛ چون كه ما مشغول امور و مسائل مربوط به آخرت هستيم ، به جهت آن كه سراى آخرت باقى و أبدى است و دنيا فانى و بى ارزش خواهد بود.
🔻بنابر اين ، از ناحيه ما ترس و وحشتى نداشته باشيد؛ همچنين گمان خلاف و بد درباره ما نداشته باشيد🔻
📚 إثبات الهداة : ج 3، ص 377، ح 46، مجموعة نفيسة : ص 236.
#داستان_ائمه
پایگاه داستان منبر 👇
http://dastanemenbar.ir/?p=156
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 کانال داستان منبر📕
─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
Screenshot_۲۰۲۰-۰۲-۲۹-۰۰-۰۶-۱۸-۲۵۰_com.instagram (3).pdf
1.63M
⚠️هرچه درباره #کرونا تا الان شنید فراموش کنید!
✅مطالب مهم دکتر حمید قادری پزشک متعهد قمی را یکبار با دقت بخوانید
برای همیشه کافیست!
♻️#نشر_حداکثری
@membariha