✨﷽✨
#تا_که_پایم_به_این_حرم_وا_شد
غصه از روی سینه ام پا شد
درد بی دردی ام مداوا شد
طبع خشکیده ام شکوفا شد
فصل تنهایی ام دگر طی شد
وطن مادری من ری شد
پیش پای تو سر نمیخواهم
جز دلی دربدر نمی خواهم
به منی که جگر نمی خواهم
میدهی هر قدر نمی خواهم
جرأت پر زدن به من دادی
بسکه عشق حسن به من دادی
حسنی هستی و کرم داری
خوشبحالت که تو حرم داری
چه قدر عزت و حشم داری
نکند از درت برم داری!
میروم بی تو رو به حیرانی
ملجأ مردمان تهرانی
نامت عبدالعظیم آقا جان
لقبت هم کریم آقا جان
همگی از قدیم آقا جان
با تو همسایه ایم آقا جان
سایه ات مستدام همسایه
شخص عالی مقام همسایه
شب جمعه در ازدحام حرم
شده ام خم به احترام حرم
زندگی ام شده به نام حرم
پرچم سبز روی بام حرم...
... آبروی تمام "ایران" است
نفس تازه ای به هر جان است
داده ام در هوای تو پر را
میدهم پای تو تن و سر را
میزنم حرف های آخر را
ناله های غریب مادر را
ما شنیدیم از دل صحنت
جان به قربان سفره ی پهنت
بانی روضه های مسلمیه
گریه های عزای مسلمیه
اشک جاری به پای مسلمیه
سوز و ساز صدای مسلمیه
حرمت پاتوق حسینی هاست
حرمت مثل کربلا زیباست
حرف کرببلاست یاالله
روضه هایی به پاست یا الله
این سری که جداست یاالله
سر ارباب ماست یاالله
بر سر نیزه هاست هجده سر
سر مردان آل پیغمبر
تا که او را نشانه میکردند
سنگ ها را روانه میکردند
گریه اش را بهانه میکردند
قسمتش تازیانه میکردند
تازیانه ، به روی یک خواهر
تازیانه... مدینه... یک مادر
#جعفر_ابوالفتحی
#محمد_حسن_بیات_لو
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
1_15181065.pdf
1.05M
🔑 #شرح_حدیث_عرض_دین
آیتالله #صافی_گلپایگانی
📩pdf
✅✅ #دانلود_کتاب
📌 #عبدالعظیم_حسنی 📌
#متن_روضه_و_سخنرانی
👇👇👇👇
@membariha
✨﷽✨
#خاطره_ای_از_عنایت_شهید_به_یک_سرباز
✍ سلام
بنده یکی از سربازای دیده بانی ام که هر دو ماه یک بار یک پاسگاه خدمت می کنم و هر دو ماه یک بار پاسگاهم عوض میشه
💌این دفعه که اومده بودم مرخصی و تقریبا مرخصی داشت تموم میشد رفتم گلزار شهدای شهر بهار سر مزار شهید امیر حیدری و بعد سر مزار #پهلوان_آقا_سیدمیلاد ❤️
💌 گفتم آقا سید میلاد می خوام برم پاسگاه جدید تورو خدا کاری کن یه پاسگاه مرزی خوبی بیفتم کسی مانع پیشرفتم از نظر معنوی نشه.
خودت کمک کن جایی بیفتم که بتونم روی نفسم کار کنم بعد یه نذر کوچیکی کردم و برگشتم
فرداش که رفتم پادگان فرمانده صدام کرد گفت می خوام بفرستمت جایی
گفت توی سایت یکی از روستاها یه کتابخانه ای هست اکثر کتاباش برای شهدا و مذهبی هستند
گفت میخوام کتابدار شی از کتاب شهدا مراقبت کنی😭 ولی ما هر کسی رو نمیفرستیم اونجا و در ضمن #پنج_تا_مزار_مطهر_شهدای_گمنام هست هر هفته مزار مطهر رو بشوری و جارو بکشی کلیدش رو هم میدم دستت
کسی هم بالا سرت نیست خودتی و شهدا ...😍
بعد گفتن برو با جناب سرگرد حرف بزن
تا بفرستیمت وقتی رفتم پیش جناب سرگرد
ایشان گفتن راستش رو بگو #پارتیت کیه ؟چقدر بزرگه که می خوان بفرستنت اونجا
منم یه #عکس از سید میلاد داشتم از جیبم در آوردم گذاشتم رو میز
گفتم پارتیم ایشون هستن وقتی عکس سید دیدن گفتن این شهید رو می شناسم به گردن ما خیلی حق داره 😭
شادی روح شهدا صلوات
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
🔔 #سه_صافی_سخن
💠💠شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت:
🔹گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت…
🔹همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
🔹قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه⁉️
🔹گفت: کدام سه صافی⁉️
✳️⇦اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟
🔹گفت: “نه… من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.”
❌سری تکان داد و گفت:
💠⇦“پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود.”
🔹گفت: “دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.”
✴️⇦بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟
– نه، به هیچ وجه!
🚫همسایه گفت: “پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.”
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
#عبد_خدای_بود_و_مقامش_عظیم_بود
از نسل خاندان امامی کریم بود
در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود
پرهیزگار و عابد و زاهد ، حکیم بود
محبوب پیشگاه خدای علیم بود
در عمرخویش صاحب طبعی سلیم بود
دست نوازشی به سر هر یتیم بود
اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود
زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود
درسایه امید و ولایت مقیم بود
هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود
این بوستان عشق بهشتی شمیم بود
هر کس که زائرحرم این کریم بود
نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود
گر از کرامتش همه کس فیض می برد
عطرحدیث آل رسول از لبش چکید
تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق
آموخت درس بندگی از اهلبیت نور
غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس
لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اند
پیوسته او به منزل مقصود می رسید
هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز
در گلشن همیشه بهار حریم او
هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
پروانه بهشت بدستش دهد خدا
عبد حقیر اوست « وفایی» اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود
#حاج_سید_هاشم_وفایی
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
1_15068007.pdf
614.1K
🔑 #نفاق_عامل_رویارویی_با_امام_زمان
حجتالاسلام #رفیعی
📩pdf
✅✅ #فیش_منبر
📌 #7تیر 📌
#متن_روضه_و_سخنرانی
👇👇👇👇
@membariha
✨﷽✨
🖍 #شهیدی_که_حضرت_زهرا_را_ملاقات_کرد
☀️صبح یک روز گرم تابستانی، زیر سایه چادری در هفت تپه، مأمن «لشکر خط شکن 25 کربلا» لابهلای تپه ماهورها، تک و تنها نشسته بودم، «نورالله ملاح» را دیدم که از دور، در طراز نرم و ملایم نور، با لبخندی از جنس سرور، به طرفم میآمد، سرش را از ته تراشیده بود. مهربان کنارم نشست.🌈
گفتم: پسر قشنگ شدیها! عجبا چرا این روزها، بعضی از بچهها موهاشون رو از ته میتراشند! نکنه خبرایی هست ما بیخبریم، عین حاجی واقعیها شدیها!... تقصیر که میگن همینه دیگه، نه؟
شهید ملاح دستش را روی شانههایم چفت کرد و با لبخندی غریبانه گفت: سید، بذار برات از خواب دیشب بگم. تو هم از اصحاب خواب دیشب من هستی...
✨گفتم: من! این یعنی چی؟ خواب! حالا چه خوابی دیدی؟ پسر نکنه جرعه شهادت را تو خواب نوشیدی!
گفت: برو بالاتر سید، اصلاً یادت هست من همیشه بهت میگم که به شکل غریبانهای شهید میشم، تو هی به من بخند، ولی دیشب به ظهور رسیدم. بشارتش را گرفتم.🎊
خندیم و گفتم: آره، تو از همین حالا سوت شهادتت رو بزن!
گفت: خواب دیدم همین اطرافم، بعد یکی به اسم صدام زد، نگاهی به دوربرم انداختم، صدا از تو چادر حسینه گردان میآمد، اما صدا یک جورایی غریبانه و خاص بود، حیرت کردم!؟ مثل اون صدا تابهحال هیچ کجا نشنیده بودم.
آرام و بیتاب و بیقرار، گوشه چادر را کنار زدم، پر شدم از عطر ناب، در دم فرو ریختم. ناگهان اندیشهای مثل یک وحی ریخت توی دلم.
مقابل تکهای از نور زانو زدم. مثل وقتی که مقابل ضریح آقا علیبن موسیالرضا(ع) میخواستم سلام بدهم، با اشک و بغض و بیقراری گفتم: السلام علیک یا فاطمه زهراء...🙏
حال غریبی پیدا کردم، من و حضرت زهرا(س)...
☀️حضرت فاطمه زهرا(س)، آقا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو طرفش نشسته بودند.
آنقدر مبهوت و متحیر بودم که کلامی برای گفتن نیافتم، دوباره سلام دادم، به آقا امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، به اصحاب عاشورایی، به مولا علی(ع).
حضرت زهرا(س) فرمودند: پسرانم، حسن و حسین، سلام خدا بر شما باد، ایشان (نورالله) چند روز دیگر مهمان ما خواهد بود.
🌟
بعد، آقا امام حسین(ع) دست روی سرم کشیدند و من ناگهان از خواب پریدم،این بشارت بود.
سید جون! مدتهاست که منتظرش بودم، واقعیت اینه که تا منتظر نباشی، خونده نخواهی شد. باید آرزو کنی، تا آرزوهات سراغت بیان. بیدار كه شدم، وقت اذان بود. وضو گرفتم، فکر کردم که قرار است چند روز دیگه... اصلاً خبر که داری داریم میریم مهران؟ میدونی، انشالله من شهید میشم، بشارتش رو گرفتم، میدونم که به غریبانگی حضرت زهرا(س) به شکل غریبانهای هم شهید خواهم شد... انشالله🙏
بغض گلویم را گرفت، تو حیرت ماندم. آره ما بر حقیم و اینها نشانه آن ظهور حقیقت مطلق است. بلند شدم، شهید ملاح را بغل کردم.
گفت: تو شک داری؟ گفتم: بیا یک شرطی ببندیم، اگه جا موندم، شفاعتم کن.
طولی نکشید که با رمز یا اباعبدالله الحسین(ع)، وارد عملیات شدیم و چند روز بعد در حین آزادسازی مهران، نورالله ملاح، بر بلندای قلاویزان، با اصابت مستقیم راکت هواپیمای دشمن، به شکل غریبانهای، مظلومانه شهید شد، و چنان پودر شد که چیزی از جنازهاش باقی نماند
عصر روز پنجم از این واقعه، شانزدهم تیرماه شصتوپنج، سربندها که روی پیشانی رفت، بهیاد ملاح افتادم، دور و برم را گشتم.
آخه قدش بلندتر بود و تهِ ستون میایستاد. رفتم نزدیکش و گفتم: هی مرد، قول و قرار ما رو که یادت هست؟
لبخندی زد و گفت: سید، از همین حالا تو سوتت را بزن.
در سحرگاه هفدهم تیرماه 65، نورالله مهمان حضرت زهرا(س) شد.💖
حبیبه خدا ، شفیعه ی محشر ، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می فرمایند:« خداوند، جهاد را مایه ی عزت و شکوه اسلام قرار داد.»
(بحار الانوار، ج29، ص 223.)
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات…
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
💠 امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
اِتَّقوا اللهَ و کونوُا زَیْناً و لا تکونوا شَیناً، جُرُّوا إلَینا کُلَّ مَودَّهٍ وادْفَعوا عَنّا کُلَّ قبیحٍ؛
#از_خدا_پروا_کنید و زینت (ما) باشید، نه مایه ی عار و ننگ. هر محبّت و مهرورزی را به سوی ما بکشانید و هر زشتی را از ما دور کنید. (1)
شرح حدیث
رابطه ی ما با خاندان رسالت و پیشوایان معصوم، رابطه ی «پیشوایی» و«پیروی» است. آنان «امام» هستند و ما مأموم و پیرو.
آنان اسوه و الگویند، ما تابع و سرمشق گیرنده از آنان.
آنان پاک و متقّی و عادلند، ما هم باید در پی طهارت و تقوا و عدالت و صداقت باشیم، تا در ادّعای تشیع و پیروی، راست گفته باشیم و با رفتار خوب و اخلاق شایسته خویش، مایه ی خوشنامی و زینت آنان باشیم، نه سبب بدنامی و ناراحتی شان.
گاهی یک پدر، انسان خوب و صالحی است، اما فرزندی بد و شرور دارد. بدیهای او را از چشم پدرش می بینند و رفتارش مایه شرمساری پدر می گردد.
امامان، پدران معنوی ما هستند. رفتارمان باید به گونه ای باشد که برای آنان کسب آبرو کند، نه آن که مایه ی آبروریزی برای ایشان باشد.
کسی به نام زکریا، قبلاً مسیحی بود و زمان امام صادق علیه السلام مسلمان شد. در مدینه خدمت آن حضرت رسید. از توصیه های امام به او یکی هم این بود که مراقب مادرش باشد و به او نیکی کند. با آن که مادرش مسیحی بود، رفتار خوب پسر که در اثر مسلمانی و به توصیه امام صادق علیه السلام بود، در مادر هم تأثیر گذاشت و او هم تمایل پیدا کرد مسلمان شود.
مادر به فرزندش گفته بود: این گونه سفارشها، از سوی پیامبران به پیروانشان می شود. به هر حال، مادر هم مسلمان شد.(2)
این رفتار شایسته، سبب می شود دلها و محبتها به سوی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام جذب شود. شیعه باید این گونه رفتار کند، تا مردم جایگاه والا و آسمانی امامان را بشناسند و به سوی آنان گرایش یابند.
📚 پی نوشت:
1. تحف العقول، ص 488
2.اصول کافی، ج2، ص 160 (تفصیل داستان را در کتاب «داستان راستان» شهید مطهری، جلد دوم، حکایت «حق مادر» بخوانید).
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
✅ موضوع: #ایمان_به_حساب_قیامت
📝گزیده سخنرانی #حجت_الاسلام_ماندگاری
🗓2 تیرماه 97
🔷ایمان به حساب قیامت
🔸آیاتی که با جمله «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» بیان می شود، خطابهای قرآن کریم به مؤمنان بوده است که انتظارات پیامبر و ائمه اطهار علیهمالسلام و شهدا، از پیروان و شیعیان را بیان میکند.
🔸یکی از این انتظارات، ایمان به حساب قیامت است که باید در زندگی مؤمنان وجود داشته باشد که در آیه ۱۸ سوره حشر بیان شده است.
🔸يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُون
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد و هرکسی بايد بنگرد چه چيزى براى فرداى خويش پيش فرستاده و از خدا پروا كنيد، كه خدا ازآنچه انجام می دهید آگاه است.
🔷پیام های ویژه آیه شریفه
🔸 ایمان بدون اعتقاد به حساب و کتاب در قیامت، معنی ندارد.
🔸مهمترین توشه ی همه مردم در قیامت تقوی و مراقبت است که در این آیه کلمه اتقوالله دومرتبه بیانشده است.
🔸مراقبت از رضای خداوند:
باور کنیم کسی که اینجا شاهد اعمال ما است، در روز قیامت، قاضی است. امیرالمؤمنین علیهالسلام: اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِم(نهجالبلاغه ص ۵۳۲)
🔸به دنبال کسب رضایت خداوند باشیم.
🔸يَقُولُ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ اسْمِي مَنْ قَالَهُ مُخْلِصاً مِنْ قَلْبِهِ دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي.
🔸نگاه توحیدی در مراحل مختلف زندگی مانند ازدواج و فرزند آوری و زکات و خمس و... باید بروز و ظهور کند.
🔸اگر بتوانیم رضای خدا را به دست بیاوریم شامل این آیه شریفه میشویم که آن مقام رضایت است ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً (فجر ۲۸) و اگر به این مقام برسیم احساس کمبود نمیکنیم، ماذا فقد من وجدك، وماذا وجدَ مَن فقدَك (دعای عرفه) آنکس که تو را دارد، چه ندارد و آنکس که تو را ندارد، چه دارد.
🔸در این مسیر خداوند یاری میکند و بنده را تنها نمیگذارد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ (محمد ۷)
🔸1- مراقبت از قیامت:
به معنای آمادگی پاسخگویی در روز قیامت است. در آن روز از دین و ایمان به خدا و پیامبر و ائمه اطهار علیهمالسلام سؤال میکنند ولی این زبان مهرخورده است الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِم (یس ۶۵) و این پرونده ی اعمال و الگو زندگی ما است که پاسخ حسابوکتاب قیامت را میدهد.
🔸2- مراقب از فتنه شیطان: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّة (انفال ۲۵) برندهی واقعی کسی است که شیطان را ناامید کند و دست رد بر سینهی او بزند.
و بدانید خداوند شاهد و حاکم است و بر همه امورات آگاهی دارد. إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُون.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
💠 #اهمیت_صله_رحم
استاد فاطمی نیاء تعریف میکرد: یکی از علما - که از دنیا رفته است- از یکی از صلحا برایم تعریف می کرد که : یک نفر گفته بود:
من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بعضا بسیار مهم می آمد و ما در قسمت بایگانی قرار می دادیم.
یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید.چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد.
در آن گیر و دار که کاملا ناامید شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پرونده ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی که در آن مورد شما اجرا می شود یا اعدام است یا حبس ابد!از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده.همان توسل را انجام دادم.روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان مولوی رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص – که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است – حل می شود.بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود.پیر مرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی؟حالتی بهت زده و متعجب داشتم.
ایشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟!تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود.
بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم.
وقتی در زدم و خواهر همراه چند فرزند رنجورش در را باز کرد ، متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمده ای؟!
گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت را از من راضی کن. بعدا برایت تعریف می کنم، غلط کردم.
آن گاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است.
این پیر مرد عرق چین به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط .
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍