eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ .... 😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم., تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. 🌷 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ 🌷 زندگی نامه شهید مدافع حرم👆👇 🌹 (ابواحمد) «جاسم حمید» متولد ۱۰ دی ۱۳۴۴ در شهر اهواز بود که ابتدای دوران نوجوانی اش با آغازین روزهای دفاع مقدس ۸ساله مصادف شد. پدرش آقا حسن و مادرش زبیده خانم انسان های شریف و مومنی بودند. در خانواده ای پرجمعیت رشد کرد، دوازده خواهر و برادر بودند که صمیمیت و گرمای دلنشینی بین شان برقرار بود. دوران ابتدایی را در مدرسه شهید حلاج پور گذراند. دوران راهنمایی اش مصادف با آغاز حمله دژخیمان بعثی شد. شهید جاسم حمید قبل از انقلاب درمسجد امام محمد باقر(ع) واقع در حصیرآباد فعالیت داشت و با دوستانش مخفیانه اقدامات سیاسی و تبلیغاتی همچون توزیع اعلامیه و نوار پیام های امام خمینی(ره) در بین مردم بود. همچنین برای گروهی از افراد، دوستان و فامیل روشنگری می کردند. جاسم از همان سن ۱۲ سالگی شور انقلابی و جهادی در وجودش ریشه دواند. با شروع جنگ که خانواده اش به هفتکل عزیمت کردند او و پدرش ماندند و در نهایت در سال ۶۰ بدون اطلاع مادر به عنوان نیروی به جبهه اعزام شد و اواخر سال ۶۱ بود که به استخدام پاسداران درآمد.  در تمام مدت هشت سال در جبهه حضور مستمر داشت و در بیشتر عملیات ها از غرب تا جنوب شرکت کرده بود. عملیات هایی چون والفجر مقدماتی، والفجر ده، و الفجر هشت،َ بیت المقدس، کربلای ۵، خیبر، بدر،….. جاسم حمید انسان مسئولیت پذیری بود و مسئولیت های مختلفی را تجربه کرد از جمله فرمانده گردان (ع)، معاون فرمانده ستاد و همین طور جزء نیروهای اطلاعاتی برون مرزی بود. در عملیات کربلای ۵ شد آن قدری که گاهی پوستش تغییر رنگ می داد و احساس خفگی می کرد اما اینها باعث نشد که شهید حمید دست از و مبارزه بردارد. بعد از قبول و پایان یافتن جنگ فعالیت هایش را با گردان امیرالمومنین ادامه داد و در کنار آن وارد کار اقتصادی شد. ابتدا وارد بازار آهن شد و سپس بعنوان پیمانکار شرکت نفت فعالیت های اقتصادی اش را ادامه می داد. همان سال با دختر یکی از اقوام ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود. حضور در جبهه های نبرد علیه بعثیان و داعشیان در سوریه و نبرد با های جنایت کار از جمله فعالیت های اخیر او بود. سرانجام حاج جاسم حمید با نام جهادی ابواحمد بعد از ۳ سال مجاهدت خستگی ناپذیر در جبهه های مبارزه با استکبار جهانی غرب در ، در روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ و شام شهادت س در جاده سعن واقع در استان سوریه در اثر یک تله انفجاری به یاران شهیدش پیوست. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد» : شهیدی که در سوریه، عراق و در هرمکان و زمانی شهید شده باشد همانند این است که جلوی درحرم امام حسین(ع) شهید شده است؛ چرا که اگر این شهیدان نبودند اثری از حرم اهل بیت(ع) نبود. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9