eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح : عن جعفر ‌بن ‌محمّد علیهما ‌السّلام عن ابیه عن جدّه علیهم ‌السّلام قال قالَ رَسولُ‌ اللّهِ صَلَّی‌ اللّهُ ‌عَلَیهِ وَ ‌آلِهِ: اَقرَبُکُم غَداً مِنّی فِی المَوقِفِ اَصدَقُکُم‌ لِلحَدِیثِ وَ آداکُم لِلاَمانَةِ وَ اَوفاکُم بِالعَهدِ وَ اَحسَنُکُم خُلُقاً وَ اَقرَبُکُم مِنَ النّاسِ. (۱) اَقرَبُکُم غَداً مِنّی فِی المَوقِفِ اَصدَقُکُم‌ لِلحَدِیث در موقف قیامت همه‌ی سختی‌ها و وحشتها و ترسها و اهوال گوناگون برای انسان وجود دارد، و فرقی هم نیست بین مؤمن و غیر مؤمن: یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن اَخیـهِ * وَ اُمِّه؛ وَاَبیهِ * وَ صاحِبَتِه؛ وَ بَنیهِ ‌‌* لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیه؛(۲) یک چنین روزی است روز قیامت، که در آیات کریمه‌ی قرآن، بخصوص در سوره‌های اواخر قرآن خیلی زیاد به احوال و اهوال(۳) در قیامت پرداخته شده. خب در یک چنین معرکه‌ی سختی که اهمّیّت و سختی آن موقف اصلاً برای ما قابل تصوّر نیست، انسان دنبال یک مرجع امنی میگردد؛ یک جایی که به آن پناه ببرد، به آن تکیه کند، در زیر سایه‌ی آن باشد. آن کسی و آن جایگاهی که از همه‌ی اشخاص و جایگاه‌ها در قیامت امنیّت بیشتری به انسان میدهد، جایگاه پیغمبر اکرم است. اگر کسی بتواند خودش را نزدیک آن بزرگوار برساند، اطمینان خاطر پیدا میکند، احساس یک امنیّتی میکند؛ مثل دنیا دیگر؛ وضع دنیا را ملاحظه کنید: اگر چنانچه در جایی که سختی هست، مشکل هست، تهاجم هست، دزدی هست، رذالت هست، یک نفر انسانی که آنجا در معرض همه‌ی اینها قرار گرفته، بخواهد خودش را امنیّت بدهد، یک کسی را پیدا میکند، یک شخصیّتی را پیدا میکند که قوی باشد، مستحکم باشد و فوراً میرود نزدیک او می‌ایستد. در قیامت هر کسی بتواند نزدیک نبیّ مکرم اسلام قرار بگیرد، دیگر آنجا یک احساس امنیّتی دارد. خب، چه کسی میتواند برود آن نزدیک؟ خلایق جن و اِنس از اوّلین و آخرین که در آنجا جمعند، همه مایلند که خودشان را برسانند به این بزرگوار؛ می‌بینند مقام و مرتبه‌ی او را، می‌بینند مقامی دارد که «یَغبِطُهُ بِهِ الاَوَّلونَ‌ وَ الآخِرون‌»،(۴) آن را می‌بینند و میخواهند، [امّا] میتوانند؟ نه، همه نمیتوانند. این روایت میگوید وسیله‌ای که شما بتوانید با آن، خودتان را نزدیک پیغمبر بکنید، چیست؛ آن را دارند به ما یاد میدهند. اینجا دار عمل است، آنجا دار نتیجه است. اینجا یک کارهایی را به ما یاد داده‌اند، گفته‌اند این کارها را انجام بدهید که اگر این کارها را اینجا در این دوره‌ی کوتاه -کوتاه است دیگر، این دنیا یک لحظه‌ی از عمر ابدی است، یک لحظه است؛ نود سال، صد سال اگر کسی عمر کند، یک لحظه است در مقابل آن عمر ابدی عالم آخرت- انجام دادیم، اگر در این یک لحظه انسان این چیزها را رعایت بکند، در آن موقف دشوار به دردش میخورد. حالا اینها چیست؟ چند مورد را ذکر کرده‌اند. خود حضرت فرمودند: اَقرَبُکُم غَداً مِنّی، [نزدیک‌ترین شما به من]، فِی المَوقِف -یعنی در قیامت- اوّل این [فرد] است: اَصدَقُکُم‌ لِلحَدیث؛ آن کسی که راستگوتر است، در حرف زدن راستگو است، آنچه میگوید از روی صدق بیان میکند؛ دروغ و تهمت و شایعه و حرف ضعیف و قول بغیر علم و مانند اینها در آن نیست. «صدق» یعنی انطباق با واقع، آنچه را واقع است -که او میداند واقع است- بیان میکند؛ اَصدَقُکُم‌ لِلحَدیث. وَ آداکُم لِلاَمانَة آن کسی که بیشتر از همه اداء امانت میکند؛ که مکرّر عرض کرده‌ایم که امانت فقط این نیست که حالا یک پولی شما دست بنده بسپرید، بنده آن را به شما برگردانم؛ این یکی از انواع امانت است. همه‌ی آن چیزهایی که مردم به ما می‌سپرند، امانتهای مردم است؛ مقام را به ما می‌سپرند، امنیّت را به ما می‌سپرند، دینشان را به ما می‌سپرند، حفظ نوامیسشان را به ما می‌سپرند؛ همه‌ی این چیزها امانتهای مردم دست ما است. ما حکومتیم دیگر؛ هر کسی هر جا هست؛ یکی مثل بنده در یک جایگاهی قرار دارد، یکی در جایگاه دیگری قرار دارد، یکی قاضی است، یکی مسئول تعلیم و تربیت است، یکی امام جماعت است؛‌ همه‌ی اینها امانتهایی است که دست ما سپرده است؛ اداء امانت. هر کدام بهتر اداء امانت کردید، آنجا جایتان به حضرت نزدیک‌تر است و امنیّتتان بیشتر است.⤵️⤵️
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح : روایت اول: فی الکافی، عن الصّادق (علیه‌السّلام)، قال: «انّ اللَّه تعالی لیحفظ من یحفظ صدیقه»؛ (1) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند: خدای متعال حفظ میکند آن کسی را که رفیق خود را حفظ کند. [البته] مراد، حفظ جسمانی نیست فقط - حالا آن هم یکی از مصادیقش ممکن است باشد - یعنی آبروی او را حفظ کند، شخصیت او را حفظ کند، جهات او را حفظ کند [و] مراعات کند. خدا یک چنین کسی را حفظ میکند. این پیوندهای برادری و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اینقدر اهمیت دارد. شما ملاحظه‌ی رفیقتان را میکنید، او را حفظ میکنید، خدای متعال در پاداش این عمل، شما را حفظ میکند. البته حفظ کردن رفیق معناش این نیست که انسان از گناه او، از خطای او دفاع کند؛ کما اینکه در این کارهای حزبی و جناحی و خطی و این چیزها معمول است که اگر خطائی هم از کسی سر بزند، چون با آنها هم‌جبهه است، هم‌خط است، هم‌حزب است، هم‌گروه است، باید بایستند پایش دفاع کنند؛ نه، این مراد نیست؛ این حفظ او نیست؛ این در واقع مخذول کردن او، بدبخت کردن اوست و خود؛ بلکه مراد، حفظ آبروی مؤمنی است که برادری ایمانی با انسان دارد. جامع، برادری ایمانی است. این یک روایت. روایت دوم: امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام)؛ میفرماید: «لا تفتّش النّاس فتبقی بلا صدیق»؛ (2) در کارهای مردم ریز نشو، تفتیش نکن، جزئیات را دنبال نکن. دنبال پیدا کردن عیوب ریز و درشت افراد نباش. اگر اینجور باشد، بدون رفیق خواهی ماند. یعنی هر کسی بالاخره یک عیبی دارد دیگر. اگر بخواهی همین‌طور ریز بشوی، تفتیش کنی، دنبال کنی، کسی برایت باقی نمیماند. (1) الشافی، صفحه‌ی 652 (2) الشافی، صفحه‌ی 652 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَی الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَی شَیْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَی زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَات»(1) فی الکافی، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت(2) مرزهائی دارد که اگر این خطوط اصلی و این مرزها وجود داشت، صداقتی که آثار فراوان شرعی و برادری شرعی بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شی‌ء منها فانسبه الی الصّداقة». حالا اگر همه‌ی حدود هم نبود، بعضی از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند. «و من لم یکن فیه شی‌ء منها فلا تنسبه الی شی‌ء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستی کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است. «و الثّانیة ان یری زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمی دست پیدا میکنید، یا یک کار برجسته‌ای میکنید که زینت برای شماست، این را برای خودش زینت بداند. اگر خدای نکرده چیزی در شما هست، صفتی، کاری، عملی که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثاری بر این مترتب است: سعی میکند برطرف کند، سعی میکند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشی پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست. «و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتی، حکومتی، ریاستی دست پیدا کرد، یا به یک مالی دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضی‌ها اینجوری‌اند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالی، پولی، زندگی‌ای، چیزی میرسند، آدم می‌بیند اصلا نمیشناسند آدم را. اصلا نمیشناسد، کانّه نمیشناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیده‌ایم آدم‌هایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند]. «و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمی‌آید، از تو دریغ نکند. خدمتی میتواند بکند، کمکی، وساطتی، توصیه‌ای، هر کار میتواند برای تو بکند و خیری به تو برساند؛ از این امتناع نکند. «و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبتها و رویگردانی‌های دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلی دچار شدی، [به یک] بیماری‌ای دچار شدی، سختی‌ای پیدا کردی؛ انواع و اقسام سختی‌ها دیگر - حالا در زمان ما ملاحظه میکنید؛ سختی‌های سیاسی و سختی‌های اقتصادی و حیثیتی و همه چی هست دیگر؛ انواعش را داریم می‌بینیم، که در گذشته در دورانهائی اینها را نمیدیدیم، لیکن حالا جلوی چشم ماست؛ امتحانها فراوان است - [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند. 1)الشافی، صفحه ی 651 2)صداقت در این روایت، به معنای دوستی است. 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10835 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان موضوع : 🔅 🔅 📝متن و شرح: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَه عَلَی الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْر»(1) فی الکافی، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «اختبروا اخوانکم بخصلتین». اخوان، منظور مطلق معاشرین، علی‌الظاهر نیست. یعنی آن کسانی که میخواهید به عنوان برادران خود و افرادی که با آنها صداقت دارید، افراد نزدیک، کسانی را که به این عنوان میخواهید انتخاب کنید، این دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنید. «فان کانتا فیهم»؛ اگر این دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ یعنی فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لایعزب عنه مثقال ذرّه»(2) که در قرآن کریم هست. دوری کنید از آنها. از آنها رو بپوشانید و دوری کنید. این دو صفت چیست؟ «محافظه علی الصّلوات فی مواقیتها». یکی این [که محافظ نماز باشند]. در مواقیت، لابد مراد مواقیت فضیلت است؛ و الّا مطلق مواقیت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اینکه خب، اگر کسی نکند این کار را، فاسق است. میخواهند بفرمایند که اهل نماز در وقت خود باشد، یعنی وقت فضیلت. مرحوم آقای بهجت (رضوان اللَّه علیه) -[که] مکرر این را از ایشان ما شنیدیم، هم خودمان شنیدیم، هم بالواسطه دیگران هم نقل کردند- میگفتند استادشان - علی‌الظّاهر مرحوم آقای قاضی مثلاً - به ایشان گفتند که اگر کسی نماز اول وقت را مراقبت بکند، من ضامنم برای نجات او، یا برای مثلاً رسیدن او به درجات بالا؛ یک همچین تعبیری. بنده یک وقت از ایشان پرسیدم که لابد نماز خوب دیگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابیِ با توجه، در اول وقت. اگر این را کسی مراعات بکند، این خودش یک عاملی است که انسان را عروج میدهد و به مراتب بالای توحیدی میرساند. یکی این. «و البرّ فی الاخوان فی العسر و الیسر». صفت دوم هم یک صفت اجتماعی است. اوّلی صفت فردی بود، بینه و بین اللَّه بود؛ این دومی بینه و بین النّاس است. کسی باشد که صفتش این باشد، که به برادرانش نیکی میکند؛ هم در عسر، هم در یسر. حالا این عسر و یسر، چه عسر و یسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختی هم باشد، بالاخره کمک میکند؛ حالا تنگدستی دارد، مالی ندارد که کمک بکند، اما میتواند تسلا بدهد، با زبان کمک کند، با آبرو کمک کند؛ هم ممکن است مراد عسر و یسر خود این کمک کننده باشد، هم عسر و یسر آن کمک شونده باشد؛ چون بعضی‌ها هستند، به انسان حاضرند کمک کنند، وقتی که حال انسان خوب است؛ وقتی اقبال به سمت کسی هست، حاضرند به او کمک کنند؛ محبت میکنند، کمک میکنند؛ به مجرد اینکه اقبال از او رو برگرداند، اینها هم رو برمیگردانند. بله، وقتی که اقبال از او ادبار کرد، اینها هم ادبار میکنند. نه، اینجور نباشد؛ در همه‌ی حالاتِ برادرش به او کمک کند و نیکی کند. 1)الشافی، صفحه ی 652 2)سبأ: 3 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10841 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: فی الفقیه، عن الصّادق (علیه‌السّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند]: « مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه ». (1) اولین چیزی که موجب میشود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شیطان است - ایستادگی کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است که: «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظی برای خود داشته باشد. قلب متذکر بیدار، انسان را نصیحت میکند، موعظه میکند. یکی از بهترین وسائلِ اینکه انسان قلب را وادار کند به موعظه‌ی خود و فعال کند در موعظه‌ی خود، همین دعاهاست، دعاهای مأثور - صحیفه‌ی سجادیه و سایر دعاها - و سحرخیزی؛ اینها دل انسان را به عنوان یک ناصح برای انسان قرار میدهد. اول این است: «واعظ من قلبه». [دوم اینکه: «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود یک زجرکننده‌ای، منع‌کننده‌ای، هشداردهنده‌ای داشته باشد. اگر این دو تا نبود، «و لم یکن له قرین مرشد»، یک دوستی، همراهی که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمائی کند، این را هم نداشته باشد - که این، سومی است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدایت کند و مهار نفسِ خودش را در دست بگیرد، [باید] دوستی داشته باشد، همراهی داشته باشد، همینی که فرمودند: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»، که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد؛ اگر این هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطیع کرده است؛ دشمنِ خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود. که [منظور از] دشمن، همان شیطان است. اینها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصیحت کند. بهترین نصحیت کننده‌ی انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله‌مند نمیشود. هر کسی انسان را نصیحت کند، اگر قدری لحن او تند باشد، انسان از او گله‌مند میشود؛ اما خود انسان، خودش را نصیحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اینها خیلی مؤثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اینها، یا به جای اینها اگر نبود، آن وقت دوست، رفیق، که دستگیری کند انسان را. (1)الشافی، صفحه‌ی 652 📌نشانی اینترنتی: h ttp://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10856 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
مربی یار
✨﷽✨ #فهرست25 #مسابقات_فرهنگی_با_شیوه_پرسش_و_پاسخ دانلود کتاب #قصه_مصور_خانم_با_خدا #فیش_منبر
✨﷽✨ وفات حضرت ام البنین دانلود کتاب ، ، حجت‌الاسلام وفات حضرت ام البنین ، حجت‌الاسلام ، ، ، منبرک، ، آیت‌الله شهدا، ، شرح حدیث، ، منبرک، میلاد_حضرت_زهرا پاورپوینت درسنامه ، میلاد حضرت زهرا ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام درسنامه منبرک، شهدا، ، شرح حدیث، ، منبرک، ، شهدا، ، شرح حدیث، ، تلنگر، منبرک، شهدا، پاسخ به شبهات، تلنگر، ماه رجب ، آیت‌الله مطالب ارسالی از حجت‌الاسلام فرهاد ماه رجب و میلاد امام باقر منبرک ، آیت‌الله منبرک منبرک ، آیت‌الله مطلب ارسالی از کانال منبر آسمانی، ماه رجب و میلاد امام باقر ، آیت‌الله ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، مطلب ارسالی از حجت‌الاسلام فرهاد_ منبرک میلاد امام باقر شهادت امام هادی مطلب ارسالی از کانال منبر آسمانی، •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: عَن اَبی قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: لَیسَ‌ لِحاقِنٍ رَأیٌ، وَ لا لِمَلولٍ صَدیقٌ، وَ لا لِحَسودٍ غِنًى، وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِبِ، وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوبِ.(۱) «امام صادق علیه‌السلام میفرمایند: انسانی که گرفتار فشار ادرار است، نظری ندارد و انسان کم‌حوصله دوستی ندارد و آدم حسود هم بی‌نیازی پیدا نمیکند. و کسی که عاقبت کارها را ملاحظه نمیکند، انسان خردمند و محکم‌کاری نیست و ملاحظه‌ی عاقبت کارها منافذ فکری و روحی انسانها را باز میکند.» لَیسَ‌ لِحاقِنٍ‌ رَأی [امام صادق علیه السّلام میفرماید: ‌«حاقِن» -یعنی کسی که محصور است به فشار ادرار و غیره- رأی ندارد، اصلاً. لذاست که در نماز هم مکروه است که انسان زیر فشار، مشغول نماز بشود، چون حواس انسان جمع نیست؛ این اوّل حدیث. بعد میفرماید: وَ لَا لِمَلولٍ صَدیق آدم ملول، دوست و صدیق پیدا نمیکند. «ملول» یعنی کم‌حوصله. آدمهایی که خسته‌اند، افسرده‌اند، کم‌حوصله‌اند، همراه و رفیق پیدا نمیکنند. درست است. اگر میخواهید کار جمعی بکنید، با جماعت حرکت کنید، مسابقه بدهید، پیش بیفتید، باید بانشاط باشید؛ اینکه ما مرتّب میگوییم نشاط و در صحبتها و گفته‌ها مکرّر بنده تکرار میکنم نشاط، بعضی‌ها خیال میکنند که نشاط یعنی رقّاصی، که فلان برنامه‌ی موسیقی را یا فلان برنامه را فلان جا بگذاریم، در تئاتر بگذاریم، در تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند! معنای نشاط این نیست؛ نشاط یعنی حوصله‌ی کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد برای حرکت کردن، کار کردن، فعّالیّت‌ کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند اینها نباشد؛ این معنای نشاط است. اگر این [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پیدا میکند، دیگران هم می‌آیند دُور شما جمع میشوند، کار را پیش میبرید. بخصوص شما جوانها خیلی به این احتیاج دارید. بعد فرمود: وَ لا لِحَسودٍ غِنًى آدمی که حسود است، بی‌نیازی پیدا نمیکند؛ طبیعت آدم حسود این است؛ و چون نسبت به برخورداری‌های افراد حسادت میکند، یک اثر طبیعی‌ای خدای متعال در این [حسادت] قرار داده که انسان عقب می‌افتد. وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِب «حازم» یعنی آدم خردمند، باهوش، کسی که کار را محکم‌کاری میکند؛ همه‌ی اینها در کلمه‌ی «حزم» وجود دارد؛ هم محکم‌کاری کردن -به آن بندی که چیزی را محکم میکند، چه زیر شکم شتر را، چه کفش را، میگویند «حِزام»- و همچنین به معنای هوشمندی و عقل و خردمندی هم می‌آید؛ مجموعه‌ی اینها در کلمه‌ی حزم هست. میفرماید: آن کسی که عاقبت کار خودش را ملاحظه نکند، خردمند و محکم‌کار نیست. ببینید، اینها همه درس است برای ماها، بخصوص آن کسانی از شماها و ماها که یک مسئولیّتی دارند، در یک نقطه‌ای تصمیمی میسازند یا تصمیمی میگیرند. خب، یک کاری است که آدم خوشش می‌آید انجام بدهد و منفعتی هم دارد امّا عاقبتش را در نظر نمیگیرد؛ وارد کار میشود بدون اینکه [عاقبتش را در نظر بگیرد]. فرض کنید که ظهر تابستان آدم وارد حیاط خانه میشود -حالا که حیاط کم است؛ آن وقتهایی که حیاط بود، ما این مثال را که میزدیم، همه میفهمیدند- حوض وسط حیاط پُر از آب زلال، انسان هم بدنش داغ شده، عرق کرده، فوراً پیراهن را میکَند و خودش را می‌اندازند داخل آب؛ کار بدی است؟ نه، امّا این آب که شما خودت را داخلش انداختی، موج برمیدارد، میخورد به یک لیوان بلورِ قیمتی که گذاشته‌اند روی پاشوره‌ی حوض، می‌افتد میشکند. اگر چنانچه شما از اوّل فکر این را کرده بودی، جور دیگر میرفتی داخل آب؛ فکر عاقبت را نکردی، فکر دنباله‌‌اش را نکردی، لذا خودت را انداختی داخل آب و نتیجه این شد. آن کسی که فکر عاقبت کار را نکند، حازم نیست. [مثلاً] وقتی که دارید مسابقه میدهید، بدانید طرف مقابل شما در مقابل این حرکتی که شما انجام میدهید، چه حرکتی انجام خواهد داد، فکر آن را بکنید، آن وقت برای آن حرکتی که او بعداً انجام خواهد داد، یک آمادگی‌ای پیدا کنید، بعد حرکتتان را شروع کنید؛ عاقبت کار را دیدن. همه‌ی اینها درس است! درسهای فردی هم نیست، درسهای مهمّی است برای مسائل مهمّ کشور، برای اداره‌ی کشور، برای مدیریّتهای کلان. البتّه به درد خانواده و به درد زندگی شخصی هم میخورد. این دستورات اخلاقی این جوری است.⤵️⤵️
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ یَجِیءُ أَحَدُکُمْ إِلَی أَخِیهِ فَیُدْخِلُ یَدَهُ فِی کِیسِهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِکَ فِینَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَیْءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاکُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد».(1) فی الکافی، عن الباقر (علیه‌السّلام)؛ «أ یجی‌ء احدکم الی اخیه فیدخل یده فی کیسه فیأخذ حاجته فلا یدفعه». حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) از یکی از اصحابشان سؤال میکنند - که این مقدمه دیگر ذکر نشده که آن صحابی که بود و چه سؤال کرده بود و از کجا آمده بود؛ اینها دیگر توی این روایت نیست - که آیا در آنجائی که شما هستید، وضعیت اینجوری است که یکی از شماها بیاید دستش را توی جیب برادر دینی‌اش بکند و هر چه که لازم دارد، از توی جیب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به این حد رسیده‌اید که جیبتان برای همدیگر رایگان باشد؟ مرحوم حرزالدین نقل میکند که شیخ خضر در زمان مرحوم کاشف‌الغطاء از علمای بزرگ بود و خیلی مورد توجه مردم قرار داشت. میگوید در روز عید، مردم نجف و عشایر و اینها که به شیخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدایا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همین طور جلوی ایشان میگذاشتند و ایشان هم آن پولها و طلاها را جلوی دستش گذاشته بود و همان طور روی هم کوت شده بود. بعد شیخ جعفر کاشف‌الغطاء آمد. معلوم میشود آن وقتها هنوز شیخ جعفر به مقام ریاست نرسیده بود. ایشان آمد و نشست و چشمش به این پولها و طلاها افتاد. بعد یواش‌یواش نزدیک ظهر شد و مردم رفتند. شیخ جعفر بلند شد گوشه‌ی عبایش را پهن کرد و این طلاها و پولها را گوشه‌ی عبایش ریخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شیخ خضر هم نگاهی کرد و چیزی نگفت؛ کأن لم یکن شیئاً مذکورا! حالا این قصه‌ای که نقل کردم، دنباله هم دارد، که دنباله‌هایش باز از این جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال میکنند که در اموال شخصی، شما اینجور هستید که مثلاً قبایتان را آنجا آویزان کرده‌اید، رفیقتان می‌آید دست میکند توی جیب قبای شما و یک مقدار پولی که لازم دارد، برمیدارد و بقیه‌اش را آنجا میگذارد و بعد راه می‌افتد میرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشوید؟ چنین وضعی بین شما هست؟ «فقیل ما اعرف ذلک فینا». آن راوی گفت که در بین خودمان اینجور وضعی نیست. «فقال فلا شی‌ء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبری نیست، هنوز چیزی نیست. من اینجا این حاشیه را اضافه کنم که این مالِ زمان امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) است. در آن زمان، شیعه تدریجاً داشت شکل میگرفت. بعد از حادثه‌ی عاشورا، در ظرف این 33 سال، 34 سالی که دوران امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) بود، تدریجاً و یواش‌یواش مردم جمع میشدند؛ چون بعد از حادثه‌ی عاشورا، آن شدت عملی که به خرج داده شده بود، شیعه را متفرق کرد؛ بعضی‌ها برگشتند، بعضی‌ها منصرف شدند، بعضی‌ها از ولایت اهل بیت پشیمان شدند؛ هر کسی به یک طرفی رفت. در این 34 سال، یواش‌یواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) مردم بیشتر جمع شدند. مردم تدریجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزدیک و دور، جمع میشدند. این مال آن وقت است که حضرت میخواهند بگویند این کانونهای تشیع را باید در سرتاسر دنیای اسلام اینجوری تشکیل دهید، اینجور با هم باصفا باشید. حضرت وقتی فرمودند «فلا شی‌ء» - هنوز هیچ خبری نیست؛ آنی که باید بشود، نشده است - آن طرف ترسید؛ «قیل فالهلاک اذاً؟». «هلاک» در اینجا و در خیلی جاهای دیگر به معنای مردن نیست؛ به معنای بدبخت شدن است: یعنی پس دیگر بدبخت شدیم آقا؟ دیگر هیچی نیست؟ «فقال انّ القوم لم‌یعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اینجا جمع «حلم» است. ماده‌ی «حَلُمَ یَحلُمُ» به معنای حلم ورزیدن است؛ با «حَلَمَ یَحلُمُ» که به معنای رؤیا و اضغاث احلامی که در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ یَنصُرُ است، حَلَمَ یَحلُمُ است؛ این از باب شَرُفَ یَشرُفُ است؛ حَلُمَ یَحلُمُ. اینجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردباری و آن ظرفیت لازم نرسیده‌اید. بنابراین به معنای هلاک نیست که بگوئیم نابود شدید، عذاب خدا گریبان شما را گرفت؛ نه، به معنای این است که هنوز آن ظرفیت لازم را پیدا نکرده‌اید. 1)کافی، ج 2، ص 174 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10768 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ ⚡️ در پیامی به‌مناسبت آغاز سال ۱۳۹۸، سال جدید را سال « » نام‌گذاری کردند. 📝 متن پیام به شرح زیر است: 🔻 بسم الله الرّحمن الرّحیم یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر اللّیل و النّهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الی احسن الحال. 🔹 خدا را شکرگزارم که مقدّر فرمود امسال هم عید نوروز را که با میلاد مسعود امیر مؤمنان و مولای متّقیان همزمان شده است، به ملّت عزیز ایران تبریک عرض کنم؛ عیدتان مبارک هم‌میهنان عزیز! امیدوارم همه‌ی شما با سعادت، با سلامت جسمی، با دل شاد و با توفیقات روزافزون مادّی و معنوی ان‌شاءالله این سال جدید را بگذرانید. تبریک ویژه عرض میکنم به خانواده‌ی معظّم شهیدان و به جانبازان عزیز و خانواده‌های آنها، و درود فراوان میفرستم به روح مطهّر امام بزرگوار و ارواح مطهّر شهیدان. 🔸 سال پُرماجرایی را گذراندیم. در این سالی که گذشت، ملّت ایران به معنی واقعی خوش درخشید. دشمنان نقشه‌ها کشیده بودند، نقشه‌ها داشتند برای ملّت ایران. صلابت ملّت و بصیرت ملّت و همّت جوانان، نقشه‌های دشمنان را خنثی کرد. در مقابلِ تحریمهای شدید و به قول خودشان بی‌سابقه‌ی آمریکا و اروپا، ملّت ایران، هم در عرصه‌ی سیاسی، هم در عرصه‌ی اقتصادی یک واکنش محکم و مقتدرانه‌ای از خود نشان داد. 🔹 در عرصه‌ی سیاسی، مظهر این واکنش راه‌پیمایی عظیم بیست‌ودوّم بهمن و موضع‌گیری‌های مردم در طول ماه‌های این سال بود. مظهر موضع‌گیریِ تقابل اقتصادی، [عبارت است از] افزایش ابتکارات علمی و فنّی، افزایش چشمگیر شرکتهای دانش‌بنیان، افزایش تولیدات زیربنائی و اساسی داخلی که از جمله همین چند روز قبل از این، افتتاح فازهای متعدّد گاز جنوب کشور و قبل از آن، افتتاح پالایشگاه بزرگ بندرعبّاس و از این قبیل کارهایی که انجام گرفته، بود. بنابراین ملّت در مقابل دشمنیِ دشمنان و خباثت دشمنان توانست قدرت خود، هیبت خود، و عظمت خود را نشان بدهد و آبروی ملّت ما و آبروی انقلاب ما و آبروی نظام جمهوری اسلامی ما بحمدالله افزایش پیدا کرد. 🔸 مشکل اساسی کشور، همچنان مشکل اقتصادی است؛ بخصوص در این ماه‌های اخیر، مشکلات معیشتی مردم زیاد شد. بخشی از اینها مربوط است به مدیریّتهای نارسا در زمینه‌ی مسائل اقتصادی که اینها حتماً بایستی جبران بشود. برنامه‌هایی وجود دارد، تدابیری اندیشیده شده که ان‌شاءالله این تدابیر در طول سال جاری، سالی که امروز از این لحظه شروع میشود -سال ۹۸- بایستی به ثمر بنشیند و مردم آثار آن را احساس بکنند. آنچه من عرض میکنم، این است که مسئله‌ی فوری کشور و مسئله‌ی جدّی کشور و اولویّت کشور فعلاً مسئله‌ی «اقتصاد» است. در مسئله‌ی اقتصاد مسائلی که داریم زیاد است: بحث کاهش ارزش پول ملّی یک مسئله‌ی مهم است، بحث قدرت خرید مردم همین جور، بحث مشکل کارخانه‌جات و کم‌کاری و احیاناً تعطیل بعضی از کارخانه‌جات از این قبیل است. اینها مشکلات است. آنچه من مطالعه کردم و از نظر کارشناس‌ها استفاده کردم، کلید این همه، عبارت است از «توسعه‌ی تولید ملّی». 🔹 سال ۹۷ را ما سال «حمایت از کالای ایرانی» اعلام کردیم. نمیتوانم بگویم که این شعار به طور کامل عملی شد، امّا میتوانم بگویم این شعار به صورت وسیعی مورد توجّه قرار گرفت و در بسیاری از موارد، این شعار از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت و عمل شد و همین قطعاً تأثیر خواهد داشت. امسال مسئله‌ی «تولید» مطرح است. میخواهم مسئله‌ی تولید را به عنوان محور فعّالیّت قرار بدهم. مقصود خود از تولید را ان‌شاءالله در سخنرانی روز اوّل سال توضیح خواهم داد که منظور از تولید چیست. تولید اگر چنانچه به راه بیفتد، هم میتواند مشکلات معیشتی را حل کند، هم میتواند استغناء کشور از بیگانگان و دشمنان را تأمین کند، هم میتواند مشکل اشتغال را برطرف کند، هم حتّی میتواند مشکل ارزش پول ملّی را تا حدود زیادی برطرف کند. لذاست که مسئله‌ی تولید به نظر من مسئله‌ی محوری امسال است؛ لذا من شعار را امسال این قرار دادم: «». باید همه تلاش کنند تولید در کشور رونق پیدا کند. از اوّل سال تا آخر سال ان‌شاءالله این معنا به صورت چشمگیری در کشور محسوس باشد. اگر این [طور] شد، امیدواریم که ان‌شاءالله حلّ مشکل اقتصادی راه بیفتد. 🔺 سلام و صلوات و درود قلبی خودم را به پیشگاه ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) عرض میکنم و دعای آن بزرگوار را برای شما ملّت عزیز مسئلت میکنم و سعادت ملّت ایران و همه‌ی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند، از خدای متعال مسئلت میکنم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9 ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/membariha ✘بله JOin↶ https://ble.im/membariha ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ کُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَرَضَ لِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا کَانَ سَأَلَنِی الذَّهَابَ مَعَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَیَّ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَذْهَبَ إِلَیْهِ فَبَیْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَیَّ أَیْضاً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ یَا أَبَانُ إِیَّاکَ یُرِیدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ هُوَ عَلَی مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَیْهِ قُلْتُ فَأَقْطَعُ الطَّوَافَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ کَانَ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ فَقَالَ یَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَی جُعِلْتُ فِدَاکَ...» (1) فی الکافی، عن ابان بن تغلب، قال: «کنت اطوف مع ابی‌عبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا کان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یکی از اصحابمان -از برادران شیعه- از من خواسته بود که برای انجام یک حاجتی با او بروم و یک کاری را برایش انجام دهم. حالا ابان بن تغلب با حضرت ابی‌عبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانه‌ی خداست. «فاشار الیّ». آن برادری که از من درخواست کرده بود با او بروم و کاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره کرد که بیا. «فکرهت ان ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه؛ دلم نخواست که در حال طواف، حضرت را رها کنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است که انسان با امام معصوم گرد خانه‌ی خدا طواف کند. «فبینا انا اطوف اذ اشار الیّ ایضا». در اثنای طواف، باز رسیدیم به آنجایی که آن مرد از دور ایستاده بود و باز دوباره به من اشاره کرد. «فراه ابوعبدالله (علیه السلام)»؛ این دفعه، حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند. «فقال یا ابان ایاک یرید هذا؟»؛ [فرمودند: این شخص با تو کار دارد؟ «قلت نعم.قال فمن هو؟»؛ او کیست؟ «فقلت رجل من اصحابنا»؛ از خود ماست، از برادران شیعه‌ی ماست. «قال هو علی مثل ما انت علیه؟»؛ [فرمودند: آیا همان عقایدی را که تو در باب امامت داری او هم بر همان عقاید است؟ «قلت نعم. قال فاذهب الیه». [گفتم: آری،] فرمود: پس برو ببین چه می‌گوید. «قلت فاقطع الطواف؟»؛ [عرض کردم] من در حال عبادتم و دارم طواف میکنم، طواف را قطع کنم؟ «قال نعم» [فرمودند: بلی]. حالا اینجا این فقیه را ببینید – ابان فقیه است- او میخواهد از فرصت استفاده کند و یک مسئله شرعی را یاد بگیرد. «قلت و ان کان طواف الفریضه؟»؛ [پرسیدم: حتی اگر طوافِ فریضه هم بود، باز قطع کنم و بروم؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طواف فریضه وقتی برادر تو با تو کاری دارد، از تو درخواستی میکند، باید طواف را قطع کنی و بروی. «قال فذهبت معه»؛ خوب، اطاعت کردم و جدا شدم، با آن شخص رفتم. «ثمّ دخلت علیه بعد»؛ بعد آمدم خدمت حضرت، «فسألته فقلت اخبرنی عن حقّ المؤمن علی المؤمن»؛ [و پرسیدم: این چه حقی است که اینجور ایجاب میکند انسان طواف واجب را هم قطع کند؟ حق مؤمن را سؤال کردم. حضرت میفرمایند که [فقال: یا ابان] «دعه لاتردَّه»؛ رها کن دیگر، سؤال نکن. لاترده یعنی این سؤال را تکرار نکن. «قلت بلی جعلت فداک»؛ [عرض کردم:چرا، سؤال میکنم. اصرار کردم و بعد حضرت شروع کردند حقوق مؤمن را گفتن. علت این هم که میفرمودند سؤال نکن، این است که وقتی دانستی، گیر می‌افتی و مجبوری عمل کنی. اینجا دیگر روایت مفصل است که ما نمیخوانیم. شبیه این، روایت دیگری هم بود از معلّی‌بن‌خنیس که از حضرت سؤال میکند حق مؤمن چیست. حالا درباره‌ی جزئیات روایتی عرض کردم و لوازمی که آن روایت دارد، بحثهای فراوانی وجود دارد. غرض، این تکه‌اش برای ما این اهمیت را دارد که به حقوق مؤمنین توجه کنیم. 1)شافی، جلد 1، حدیث 1506 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10764 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9 ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/membariha ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ کُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَرَضَ لِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا کَانَ سَأَلَنِی الذَّهَابَ مَعَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَیَّ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَذْهَبَ إِلَیْهِ فَبَیْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَیَّ أَیْضاً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ یَا أَبَانُ إِیَّاکَ یُرِیدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ هُوَ عَلَی مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَیْهِ قُلْتُ فَأَقْطَعُ الطَّوَافَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ کَانَ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ فَقَالَ یَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَی جُعِلْتُ فِدَاکَ...» (1) فی الکافی، عن ابان بن تغلب، قال: «کنت اطوف مع ابی‌عبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا کان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یکی از اصحابمان -از برادران شیعه- از من خواسته بود که برای انجام یک حاجتی با او بروم و یک کاری را برایش انجام دهم. حالا ابان بن تغلب با حضرت ابی‌عبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانه‌ی خداست. «فاشار الیّ». آن برادری که از من درخواست کرده بود با او بروم و کاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره کرد که بیا. «فکرهت ان ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه؛ دلم نخواست که در حال طواف، حضرت را رها کنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است که انسان با امام معصوم گرد خانه‌ی خدا طواف کند. «فبینا انا اطوف اذ اشار الیّ ایضا». در اثنای طواف، باز رسیدیم به آنجایی که آن مرد از دور ایستاده بود و باز دوباره به من اشاره کرد. «فراه ابوعبدالله (علیه السلام)»؛ این دفعه، حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند. «فقال یا ابان ایاک یرید هذا؟»؛ [فرمودند: این شخص با تو کار دارد؟ «قلت نعم.قال فمن هو؟»؛ او کیست؟ «فقلت رجل من اصحابنا»؛ از خود ماست، از برادران شیعه‌ی ماست. «قال هو علی مثل ما انت علیه؟»؛ [فرمودند: آیا همان عقایدی را که تو در باب امامت داری او هم بر همان عقاید است؟ «قلت نعم. قال فاذهب الیه». [گفتم: آری،] فرمود: پس برو ببین چه می‌گوید. «قلت فاقطع الطواف؟»؛ [عرض کردم] من در حال عبادتم و دارم طواف میکنم، طواف را قطع کنم؟ «قال نعم» [فرمودند: بلی]. حالا اینجا این فقیه را ببینید – ابان فقیه است- او میخواهد از فرصت استفاده کند و یک مسئله شرعی را یاد بگیرد. «قلت و ان کان طواف الفریضه؟»؛ [پرسیدم: حتی اگر طوافِ فریضه هم بود، باز قطع کنم و بروم؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طواف فریضه وقتی برادر تو با تو کاری دارد، از تو درخواستی میکند، باید طواف را قطع کنی و بروی. «قال فذهبت معه»؛ خوب، اطاعت کردم و جدا شدم، با آن شخص رفتم. «ثمّ دخلت علیه بعد»؛ بعد آمدم خدمت حضرت، «فسألته فقلت اخبرنی عن حقّ المؤمن علی المؤمن»؛ [و پرسیدم: این چه حقی است که اینجور ایجاب میکند انسان طواف واجب را هم قطع کند؟ حق مؤمن را سؤال کردم. حضرت میفرمایند که [فقال: یا ابان] «دعه لاتردَّه»؛ رها کن دیگر، سؤال نکن. لاترده یعنی این سؤال را تکرار نکن. «قلت بلی جعلت فداک»؛ [عرض کردم:چرا، سؤال میکنم. اصرار کردم و بعد حضرت شروع کردند حقوق مؤمن را گفتن. علت این هم که میفرمودند سؤال نکن، این است که وقتی دانستی، گیر می‌افتی و مجبوری عمل کنی. اینجا دیگر روایت مفصل است که ما نمیخوانیم. شبیه این، روایت دیگری هم بود از معلّی‌بن‌خنیس که از حضرت سؤال میکند حق مؤمن چیست. حالا درباره‌ی جزئیات روایتی عرض کردم و لوازمی که آن روایت دارد، بحثهای فراوانی وجود دارد. غرض، این تکه‌اش برای ما این اهمیت را دارد که به حقوق مؤمنین توجه کنیم. 1)شافی، جلد 1، حدیث 1506 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10764 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9 ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/membariha ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: وَ بِهذَا الاِسنادِ عَن‌ اَبی‌قَتادَة قالَ: قالَ ابوعَبدِاللهِ عَلَیهِ‌السَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعضٍ، یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاءُ تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فی اِبنِهِ وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِهِ: صِدقُ الحَدیثِ وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکَافَاَةُ بِالصَّنائِعِ. (۱) وَ بِهذَا الاِسنادِ عَن‌ اَبی‌قَتادَةَ قال: این چند حدیثی که روزهای قبل خواندیم و این [حدیثی] که امروز میخوانیم، سندهای صحیح و بسیار معتبری دارد؛ ابی‌قتاده هم ثقه است. قالَ اَبوعَبدِاللهِ عَلَیهِ‌السَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعض [امام صادق (علیه‌السّلام) میفرماید: بعضی از مکارم اخلاق و خصلتها بسته‌ی به بعضی دیگر است، یعنی با هم ارتباط دارد؛ یا ارتباط علّی و معلولی دارد که یکی علّت آن دیگری است، یا به نحوی ارتباط عملیّاتی و رفتاری با همدیگر دارند. یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاء اینها را هم مثل بقیّه‌ی چیزها از خدا بدانید؛ این را هم خدا میدهد. بله، کار خدای متعال بی‌حکمت نیست و رفتار ما، اختیار ما، و اراده‌ی ما در ایجاب رحمت الهی تأثیر دارد لکن بالاخره آنچه به ما داده میشود، از همه‌ی مکارم، از همه‌ی خوبی‌ها، از همه‌ی نِعَم -از جمله مکارم اخلاق- از طرف خدا است، خداوند تقسیم میکند؛ به شما یک چیزی میدهد، به دیگری یک چیز میدهد، به آن دیگری یک چیز [دیگر] میدهد. تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فِی ابنِه گاهی یک صفت خوبی در پدر هست، در پسر نیست. اینکه حالا میگویند ژن یا ژنِ [خوب]! اینها خیلی اعتباری ندارد. گاهی اوقات پدر یک صفت خوبی دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر یک صفت خوبی دارد که پدر ندارد. اینها ایجاب الهی و اِنعام الهی است. وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِه این جور هم نیست که موقعیّت اجتماعی و شأن اجتماعی هم تأثیر داشته باشد؛ نه، گاهی یک صفت خوبی را یک برده‌ای دارد که سیّد او، ارباب او ندارد. مستخدم شما گاهی اوقات یک خصوصیّتی دارد که شما آن خصوصیّت را ندارید. یک صفت خوبی در فرد زیردست ما هست که آن صفت در ما نیست؛ یعنی او بالاتر از ما است. خب، حالا این صفات و مکارم اخلاق که این قدر هم درباره‌اش فرموده‌اند، چه چیزهایی است؟ چند صفت را حضرت بیان میفرمایند. اینها واقعاً همان جلوه‌های درخشان اسلام است؛ لبّ اسلام اینها است. این خصوصیّات [است] که انسانهای برجسته میسازد و به برکت وجود انسانهای برجسته در یک اجتماع، در یک جامعه‌ی بشری، نظام اجتماعیِ برجسته به وجود می‌آورد و [اگر] انسانهای کریم، انسانهای شجاع، انسانهای باگذشت، انسانهای صادق در یک جامعه‌ای باشند، این جامعه، جامعه‌ی برجسته‌ای میشود؛ [البتّه] عکسش هم صادق است. واقعاً انسان باید اینها را مثل دُر و گوهر گرانبها روی چشمش بگذارد و به دنیا عرضه کند. حالا این صفات چیست؟ اوّل: صِدقُ الحَدیث راستگویی. الان کشور خود ما کشور اسلامی است و از بسیاری از جوامع دنیا هم انصافاً بهتر و پاکیزه‌تر و طاهرتر است امّا در عین حال شما ببینید خیلی از مشکلات داخل کشور ما ناشی از نبودنِ همین صفت است؛ صدق‌الحدیث نیست، راستگویی نیست. راستگویی یعنی چه؟ یعنی شما حرفی را که میزنید، مطابق با واقع باشد. اگر دانستید مطابق با واقع است و گفتید، این راست است؛ اگر نه، نمیدانید مطابق واقع است یا نیست امّا میگویید، این صدق نیست. «صدق» عبارت است از اینکه شما چیزی را که میدانید مطابق واقع است، بیان میکنید. فضای مجازی را ملاحظه کنید که بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیّت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یک فضای دروغ در کشور به وجود می‌آید؛ ببینید، اینها اشکال است. پس اوّل «صِدقُ الحَدیث» [یعنی] همه‌ سعی کنیم راست بر زبان جاری کنیم. دوّم: وَ صِدقُ النّاس با مردم هم صادق باشید؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فریب و دورویی برخورد نکنید. «صِدقُ النّاس» یعنی صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجهه‌ی با مردم با صداقت وارد بشود، با کلک و دروغ و فریب و مانند اینها با مردم برخورد نکند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعی‌مان، سیاسی‌مان، انتخاباتمان، و مانند اینها، همین یک مورد را مراعات کنیم، ببینید چقدر دنیا آباد خواهد شد؛ «وَ صِدقُ النّاس». این هم دوّم.
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح : عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبن‌علیٍ الباقر علیه‌السلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع می‌شوند مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله (۱) «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و اینها نباشد. این [فرزند] را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد -کمااینکه بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت میکنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل اشرافیگری و اهل شهوات و اینها بار می‌آورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشیشان برای فرزند یک سرمشق است. اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار می‌آید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمیکنند، به همدیگر خیانت میکنند؛ اینها را هم بچّه میبیند جلوی چشمش؛ [پدر و مادر] به مسائل دینی اهمّیّت نمیدهند؛ به فرائض، به نماز، به روزه. بچّه [هم] همین‌جور بار می‌آید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان تربیت بد هم نمیکند بچّه را، لکن رها میکند، رها میکند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه اینکه بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش میکنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت میکنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی، نه، هیچ انسان وقتی نمیگذارد. این رها کردن بچّه است. اینها را نمیشود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمیشود. آن فرزندی را میشود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان این‌جور نیست که انسان هر یک‌یک بچّه‌ها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها میگویند که شما میگویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمیتوانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تک‌تک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمیکند، خوب تربیت میشوند. به‌طور طبیعی، به‌طور غالب خوب تربیت میشوند. پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند. حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند، حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه میدارند، مانع میشوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمیکند؛ میفرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنه‌ای است، یک عمل صالحی است که میتواند شما را حاجب از آتش باشد. ۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۳۴ 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=35267 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9 ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/membariha ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/membariha
مربی یار
✨﷽✨ #فهرست27 #فیش_منبر شهادت امام هادی #نقش_ویژه_امام_هادی #ویژگی_های_ممتاز_امام_هادی #ویژه_نامه_ا
✨﷽✨ عید مبعث و بردباری ، حجت‌الاسلام اعیاد شعبانیه ، ، ، ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام درسنامه اعیاد شعبانیه متن مجری میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام متن مجری، میلاد امام زمان ارواحناالفداه ، آیت‌الله ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ؟ درسنامه •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9 ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/membariha ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/membariha
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: من مواعظ علی علیه السلام: من استطاع أن یمنع نفسه من أربعة اشیاء فهو خلیق بأن لاینزل به مکروهٌ أبداً قیل: وما هنّ یا أمیرالمؤمنین! قال: العجلة واللجاجة والعُجب والتّوانی. هرکس این چهار صفت را از خود دورکند خواه فرد باشد، خواه مجموعه دست‌اندرکاران و رؤسای جامعه، هیچ‌گاه حادثه و واقعه ناخوشایندی، متوجه او نخواهدشد: 1- عجله، بدون تأنّی و دقت، تصمیم‌گیری کند یا کاری را اجراء نماید (عجله غیر از سرعت در عمل است). 2- لجاجت، یکی از مسائل خطرناک و بلاهای دامن‌گیر، اصرار و پافشاری ناحق، در مسأله‌ای است که چون این حرف را گفته و یا چنین موضعی اتخاذ کرده حاضر نیست عقب‌نشینی کند و لو خلاف آن ثابت شود. 3- مغرورشدن و خودشگفتی، که انسان نقص‌ها و ضعف‌های خود را ندیده و احیاناً محسناتش را بزرگ بشمرد. 4- کاهلی و سستی، کار امروز را به فردا افکندن و تأخیر انداختن. بنده، در اثر تجربیاتی که در سالهای متمادی پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که این سخن علی (علیه السلام) واقعاً حکمت تمامی است و همه ضرر و زیان‌هایی که متوجه جامعه شده است در اثر این امور بوده. خداوند ان شاءاللّه ما را با مجاهدت خودمان و با توفیق خودش از این صفات دور بدارد. تحف‌العقول ص 222 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=17163 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح من مواعظ علی علیه السلام: ذلّلوا أخلاقکم بالمحاسن وقوّدوها إلی المکارم وعوّدوا أنفسکم الحلم. تذلیل، به معنای رام‌کردن است. در اخلاق طبیعی انسان (انسانی که تربیت نشده) ناسازگاری‌ها و ناهمواری‌هایی وجود دارد و وظیفه انسان این است که این ناملائمات را از بین برده و اخلاق خود را به سمت متعادل متوجه سازد، مثلاً صفت دلیری خود را به سوی شجاعت سوق دهد و نگذارد که به صورت ذمیمه تهوّر درآید. این کار باید با شناسایی صفات و برنامه‌ریزی و ممارست و مجاهدت، انجام‌گیرد و تصمیم‌های مقطعی و زودگذر نتیجه‌ای ندارد. البته یک عامل وجود دارد که اگر در انسان پیدا شود انقلاب عجیبی در خلقیات انسان پیدا می‌شود و آن عامل کیمیای محبت الهی است که اگر دل انسان به سمت حق تعالی گرایش پیدا کند راه صد ساله را یک شبه می‌پیماید. در فراز بعد می‌فرماید خود را به حلم و بردباری عادت دهید حلم، تنها به معنای عصبانی‌نشدن نیست بلکه به معنای ظرفیت پیداکردن است. انسان باید در مقابل عواملی که او را به خشم می‌آورد یا او را به غرور می‌اندازد و یا به فرح و سرورهای پوچ وامی‌دارد همچون دریایی که رودهای خروشان با رسیدن به آن آرام می‌گیرند، باشد و همه آنها را در خود هضم نماید. تحف‌العقول ص 224 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=17164 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: مواعظ و اندرزهای امام سجاد (علیه السلام) ابن آدم! إنّک لاتزال بخیر ما کان لک واعظ من نفسک وما کانت المحاسبة من همّک وما کان الخوف لک شعاراً والحذر لک دثاراً. گرچه انسان از موعظه دیگران بی‌نیاز نیست، لکن موعظه‌ای که از درون انسان برمی‌خیزد بهترین موعظه است، چون هرکسی به صفات و عیوب خود از همه آگاه‌تر است. باید همت انسان این باشد که خود را محاسبه کند. اگر دیگران ما را محاسبه نکنند، دلیل نمی‌شود که ما خود را محاسبه نکنیم. محاسبه، از لغزش‌های آینده انسان جلوگیری می‌کند. مراد از خوف، خوف از خدا و عذاب او و کردار بد انسان است نه ترس از مردم و قدرتهای پوشالی. حذر، به معنای احتیاط است لکن نه به این معنا که انسان دست از فعالیت بکشد بلکه باید در میدانهای مختلف وارد شده اما همواره احتیاط و پرهیز را رعایت کند که معنای تقوا هم همین است. تحف‌العقول ص 280 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=17165 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅🔅 📝متن و شرح: من مواعظ علی بن الحسین (علیه السلام): کم من مفتونٍ بحسن القول فیه، وکم من مغرورٍ بحسن الستر علیه، وکم من مستدرجٍ بالإحسان علیه. چه بسا افرادی که فریب تعریف‌ها و تحسین‌هایی که مردم از آنان می‌نمایند می‌خورند. انسان نباید فریفته قضاوتهای مردم درباره خودش شده و بخاطر تساویل نفسانی از قضاوت صحیح در مورد خودش غفلت ورزد و توجه به این مسأله بالخصوص برای مسئولین حائز اهمیت است. و همچنین انسان نباید از اینکه خداوند عیوب او را پوشانده مغرور شود و خیال کند که همیشه بدی‌های او مستور می‌ماند. چه بسا خداوند در همین دنیا آنها را فاش کند و اگر در این دنیا هم با لطف و احسان خود فاش نکرد در قیامت (روزی که باطن افراد ظاهر می‌شود) آشکار کند. لذا ائمه (علیهم السلام) همانطور که در دعای شعبانیه نقل شده از خدا می‌خواستند که: «الهی لا تفضحنی یوم القیامة علی رؤس الاشهاد.» و چه بسا افرادی که در اثر نعم الهی گرفتار استدراج می‌شوند، «وسنستدرجهم من حیث لا یعلمون». پس نباید ما بخاطر تمجیدهای مردم و ستر الهی و اعطای نعم او از قضاوت صحیح در مورد خود غفلت نمائیم. تحف‌العقول ص 281 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=17166 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
✨﷽✨ 🌷 زندگی نامه شهید مدافع حرم👆👇 🌹 (ابواحمد) «جاسم حمید» متولد ۱۰ دی ۱۳۴۴ در شهر اهواز بود که ابتدای دوران نوجوانی اش با آغازین روزهای دفاع مقدس ۸ساله مصادف شد. پدرش آقا حسن و مادرش زبیده خانم انسان های شریف و مومنی بودند. در خانواده ای پرجمعیت رشد کرد، دوازده خواهر و برادر بودند که صمیمیت و گرمای دلنشینی بین شان برقرار بود. دوران ابتدایی را در مدرسه شهید حلاج پور گذراند. دوران راهنمایی اش مصادف با آغاز حمله دژخیمان بعثی شد. شهید جاسم حمید قبل از انقلاب درمسجد امام محمد باقر(ع) واقع در حصیرآباد فعالیت داشت و با دوستانش مخفیانه اقدامات سیاسی و تبلیغاتی همچون توزیع اعلامیه و نوار پیام های امام خمینی(ره) در بین مردم بود. همچنین برای گروهی از افراد، دوستان و فامیل روشنگری می کردند. جاسم از همان سن ۱۲ سالگی شور انقلابی و جهادی در وجودش ریشه دواند. با شروع جنگ که خانواده اش به هفتکل عزیمت کردند او و پدرش ماندند و در نهایت در سال ۶۰ بدون اطلاع مادر به عنوان نیروی به جبهه اعزام شد و اواخر سال ۶۱ بود که به استخدام پاسداران درآمد.  در تمام مدت هشت سال در جبهه حضور مستمر داشت و در بیشتر عملیات ها از غرب تا جنوب شرکت کرده بود. عملیات هایی چون والفجر مقدماتی، والفجر ده، و الفجر هشت،َ بیت المقدس، کربلای ۵، خیبر، بدر،….. جاسم حمید انسان مسئولیت پذیری بود و مسئولیت های مختلفی را تجربه کرد از جمله فرمانده گردان (ع)، معاون فرمانده ستاد و همین طور جزء نیروهای اطلاعاتی برون مرزی بود. در عملیات کربلای ۵ شد آن قدری که گاهی پوستش تغییر رنگ می داد و احساس خفگی می کرد اما اینها باعث نشد که شهید حمید دست از و مبارزه بردارد. بعد از قبول و پایان یافتن جنگ فعالیت هایش را با گردان امیرالمومنین ادامه داد و در کنار آن وارد کار اقتصادی شد. ابتدا وارد بازار آهن شد و سپس بعنوان پیمانکار شرکت نفت فعالیت های اقتصادی اش را ادامه می داد. همان سال با دختر یکی از اقوام ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود. حضور در جبهه های نبرد علیه بعثیان و داعشیان در سوریه و نبرد با های جنایت کار از جمله فعالیت های اخیر او بود. سرانجام حاج جاسم حمید با نام جهادی ابواحمد بعد از ۳ سال مجاهدت خستگی ناپذیر در جبهه های مبارزه با استکبار جهانی غرب در ، در روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ و شام شهادت س در جاده سعن واقع در استان سوریه در اثر یک تله انفجاری به یاران شهیدش پیوست. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد» : شهیدی که در سوریه، عراق و در هرمکان و زمانی شهید شده باشد همانند این است که جلوی درحرم امام حسین(ع) شهید شده است؛ چرا که اگر این شهیدان نبودند اثری از حرم اهل بیت(ع) نبود. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: من وصیّته(امیرالمؤمنین) علیه السلام لکمیل بن زیاد: یا کمیل! لیس الشّأن أن تصلّی و تصوم و تتصدّق، الشّأن أن تکون الصلوة بقلبٍ نقیّ و عمل عنداللّه مرضیّ و خشوع سویّ و انظر فیما تُصلّی و علی ما تصلّی ان لم یکن من وجهه و حلّه فلا قبول. از این جملات که حضرت، شاگرد باوفای خود را از قشر ظاهری به ماورای آن و به باطن و حقیقت اعمال، نفوذ می‌دهد، استفاده می‌شود که هر عملی، جسمی دارد و روحی، و اگر روح نباشد، جسم مرده و بی‌ارزش است. نباید به پوست بدون مغز، دل خوش کنیم، لُبّ و مغز مهم است، همان طور که امام سجاد (علیه السلام) می‌فرماید: «اللهم ارزقنی... لبّاً راجحاً» در نماز هم کیفیتِ آن مهم است، باید نماز را با قلب پاک و خضوع و کرداری که موجب خشنودی خدا است، انجام داد. اگر نماز در مکان و جامه غصبی و غیر حلال انجام شود مورد قبول الهی نیست. البته گرچه این روایت در مورد نماز وارد شده، ولی همه اعمال همین طور است حتی فعالیت‌های سیاسی هم، باید همراه با روح اصلاح امت اسلامی باشد و در غیر اینصورت مطلوب ذات باری نیست. تحف‌العقول ص 174 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=17159 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قُیل وَ کَیْفَ یَکُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَالَ یُفِیدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً...»(1) فی الکافی، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «المؤمنون خدم بعضهم لبعض»؛ حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مؤمنین، خدمتگاران یکدیگرند. خدم، جمع خادم است؛ یعنی خدمتگاران. در فارسی، ما برای کلمه‌ی خدم میگوئیم خدمتگار؛ که محترمانه‌اش کلمه‌ی «خدمتگار» است، و غیرمحترمانه‌اش کلمه‌ی «نوکر» است، نه خدمتگزار. تعبیر خدمتگزار، یک تعبیر دیگری است و در فارسی یک معنای عرفیِ دیگری دارد، که متفاوت است با معنای خدمتگار. خدم، جمع خادم است. خادم به همان معنای خدمتگار است. میگوید: مؤمنین خدمتگارهای همدیگرند. [خب مستمعین]، تعجب کردند: چطور؟ همه خدمتگار همدیگر هستند؟ یا به تعبیر عرفی‌تر، همه نوکر همند؟ «قیل و کیف یکونون خدما بعضهم لبعض»؛ چه جور میشود که بعضی، بعضی دیگر را خدمتگار باشند؟ یعنی مثلاً بروند خانه‌های همدیگر، خدمتگاری کنند؟ فرمود: «یفید بعضهم بعضا»؛ [یعنی] به هم فایده برسانند. پس فایده رساندن مؤمنین به یکدیگر، خدمتگاری به آنهاست؛ [و در آن] منّتی وجود ندارد؛ نکته این است. اگر چنانچه ما به هم خدمتی کردیم و به یکدیگر فایده‌ای رساندیم، چه در عرضِ هم باشیم - مثل ما مردم معمولی کوچه و بازار که به حسب شأن اجتماعی، در عرض یکدیگر قرار داریم - چه آن کسی که به حسب موقعیت اجتماعی، شأن بالاتری دارد؛ مثلاً رئیس یک تشکیلاتی است، دیگر نباید سر یکدیگر منّتی داشته باشیم. به نظر ما نکته‌ی این حدیث، تنها این نیست که افراد باید به هم نفع برسانند؛ بلکه این هم هست که این نفع رساندن موجب منّت نباشد، تا این خدمتی را که میکنند، با منّت گذاشتن باطل نکنند. 1)کافی، ج 2، ص 167 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10764 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
✨﷽✨ شرح احادیث اخلاقی در بیان 🔅 🔅 📝متن و شرح: «فِی الکافی عَن مَسعَدَةِ بنِ صَدَقَة، قالَ سَمِعتُ أباعَبدِالله عَلَیهِ السَّلام یَقولُ لِأصحابِهِ یَوماً: لا تَطعَنوا فی عُیوبِ مَن أقبلَ إلَیکُم بِمَوَدَّتِهِ» یک کسی است با شما اظهار دوستی می‌کند، به سمت شما می‌آید و اظهار علاقه‌ای به شما می‌کند، دست رد به سینه‌ی او نزنید؛ با ذکر عیوبی که شما در او مشاهده می‌کنید. خیلی دستور مهم، بزرگ و عمومی‌ای است. یک کسی می‌آید پیش ما، اظهار علاقه‌ی به ما می‌کند، ما فوراً برویم سراغ آن اشکالاتی که در او وجود دارد و روی آنها تکیه کنیم و طعن بر آنها بزنیم. می‌فرمایند، مضمون این حدیث این است که، محبت کسی را که به شما اظهار محبت می‌کند قبول کنید، بپذیرید محبت او را، ولو حالا یک عیبی هم در او سراغ دارید؛ لزومی ندارد که طعن در آن عیب بکنید و این را موجب این قرار دهید که دست رد به سینه‌ی او بزنید. «وَ لا توقِفوهُ عَلی سَیِّئَةٍ یَخضَعُ لَها» اگر کار خلافی دارد، گناهی دارد، عیبی دارد، لازم نیست او را به خاطر این عیب طرد کنید، رد کنید، متوقف کنید، یعنی جلوی او را بگیرید، [البته] منافاتی ندارد با نهی از منکر، منافاتی ندارد با «أحَبُّ أصحابی مَن أهدی إلیَّ عُیوبی»، با این منافاتی ندارد. لکن رشته‌ی پیوند محبت را حفظ کنید، بعد البته انسان برای نهی از منکر، یا برای اهدای عیوب دوستش و مرآت بودن برای مؤمن، فرصت‌هایی دارد، می‌تواند از این فرصتها استفاده کند و این کار را انجام بدهد. اما اینجور نباشد که به مجرد اینکه یک ایرادی را در او سراغ دارید، یک عیبی را در او سراغ دارید، این موجب بشود که شما محبت او را و خودِ او را طرد کنید و قبول نکنید. این یکی از آن شاه بیت‌های برخوردِ در روابط اجتماعی است. بعد فرمود: «فَإنَّها لَیسَت مِن أخلاقِ رَسولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ لا مِن أخلاقِ أولیائِهِ» این جزو اخلاق و رفتار پیغمبر و اولیایش نیست، یعنی آنها کسانی را که سراغشان می‌آمدند، عیوبی هم داشتند، اشکالاتی داشتند، دست رد به سینه‌ی آنها نمی‌زدند؛ جذبشان می‌کردند، نگه‌شان می‌داشتند، البته در اصلاح آنها هم می‌کوشیدند، امر به معروف هم می‌کردند، نهی از منکر هم می‌کردند. این یک قاعده‌ی کلی است که به اندک بهانه‌ای افرادی را طرد کردن و رد کردن و آنها را از مرز دوستی خود خارج کردن؛ این مخالف با آن چیزی است که در این حدیث به ما دستور داده شده است. الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج‌۸، ص۱۵۰. 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=24053 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9