eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ❤️ : ❣(بر اساس خاطراتی از مرحوم )❣ 💞 در اسارت،اذان گفتن باصدای بلند ممنوع بود.ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: "چیه؟ اذان می‌گویی. بیاجلو"! 😳 🌺یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او.آن بعثی گفت :او اذان گفت. برادرمان اصرارکرد که"نه،اشتباه می‌کنی من اذان گفتم".مأمور بعثی گفت:خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو"...😔 💖برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.وقتی مأمور عراقی رفت،او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی.الان دیگر پای من گیر است. ❤️به هر حال،ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل(موصل شماره ۱و۲) زیرزمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید.آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرم تر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: می‌دیدم اگرنان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم نان رافقط مزه مزه می‌کردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بارهااین کاررا تکرار می‌کرد... 💧💦 💖روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخارمی‌کنم که مثل فرزندتان آقاحسین بن علی (ع) اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم.سرم را گذاشتم زمین و گفتم: ؟افتخارمی‌کنم.این شهادت همراه با تشنه‌ کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، ‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم... 💜تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است.در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره،همان نگهبانی که این مکافات را سرم آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین.ِ.. 💧💦 💛اواز پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام.اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند ودارد گریه می‌کندو می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام. او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا(س) که آب را از دستش بگیرم. 💞عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا(س) قسم نمی‌خوردند.تا نام مبارکت حضرت فاطمه (س) رابرد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند. همین‌ طور که روی زمین بودم، سرم راکج کردم واو لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد.یک مقدار حال آمدم. بلند شدم.او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا واز من در گذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم.😒😒😒 💖 گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمدو مرا از خواب بیدار کردبا عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرادر مقابل حضرت زهرا (س)شرمنده کردی.الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: "به پسرت بگو برو ودل اسیری که به دردآورده‌ای را به دست بیاور وگرنه همه شمارا نفرین خواهم کرد... ❣اسرار ‌حقیقی حیاتم زهراست     معنای عبادتم، صلاتم زهراست دیگرچه غم ازکشاکش این دنیا    وقتی که فرشته نجاتم زهراست❣ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✅ ایتا JOin↶ http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9 ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/membariha ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/membariha
مربی یار
✨﷽✨ #فهرست26 #فیش_منبر وفات حضرت ام البنین #مقام_عرفانی_حضرت_ام_البنین #ارادت_حضرت_ام_البنین_به_بچ
✨﷽✨ شهادت امام هادی شرح حدیث، شهدا، ، ؟ معرفی دانلود نرم افزار پاورپوینت دانلود شرح حدیث، شهدا، معرفی بازی، تلنگر، منبرک، داستان منبری معرفی شهدا، تلنگر، میلاد امام جواد علیه السلام درسنامه دانلود کتاب میلاد امام جواد علیه السلام درسنامه دانلود کتاب منبرک چهارشنبه_سوری عید نوروز ، حجت‌الاسلام پاورپوینت میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام اعتکاف دانلود کتاب احکام ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام ، حجت‌الاسلام شهادت حضرت زینب سلام الله علیها درسنامه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها ، حجت‌الاسلام منبرک شرح حدیث، حجاب، شهدا، معرفی بازی تلنگر، ؟ منبرک، شرح حدیث، حجاب، شهدا، معرفی بازی، تلنگر، منبرک، شرح حدیث، حجاب، شهدا، منبرک، شرح حدیث، حجاب، شهدا، معرفی بازی، تلنگر، منبرک، شرح حدیث، حجاب، شهدا، معرفی بازی، تلنگر،