eitaa logo
مرسلات مدیا
1.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
994 ویدیو
451 فایل
﷽ 📎 #موشن_گرافیک 📎 #کلیپ 📎 #عکس_نوشت 📎 #متن 💠 کانالی پر از آموزش‌های جذاب و ساده✅ 🇮🇷 اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان eitaa.com/morsalatmedia 🌍 ارتباط با مدیر، نظرات و تبادل: https://eitaa.com/resaneh_tablighateslami
مشاهده در ایتا
دانلود
24- تربیت فاطمی.mp3
5.39M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 24 24 @taaghcheh
✅💠 بانویی که فرشتگان الهی با او سخن می گفتند... 🔹تولیدگر: سمیرا حاج محمدی @taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 ببینید | موشن گرافیک داستان مرحوم آیت الله حسن زاده آملی 🔹 طرح واجرا: ، مدیر گروه تبلیغ نوین حجره مجازی جناب آقای حمید شمسایی 🇮🇷 اداره فضای مجازی، هنر و رسانه 🇮🇷 دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان 🌐 @Morsalat_ir @taaghcheh
✅💠 هیچ گاه علی را اینگونه ندیده بودم بغضی نهفته در گلویش بود و اشک هایی که آرام آرام از چشمانش فرو می ریخت و غمی بزرگ که تا ابد بر روی دلش می ماند. انگار هنوز باور نمی کند دردانه خلقت را از او گرفته اند سخت است مرد باشی و نتوانی بلند بلند گریه کنی، سخت است مرد باشی و نتوانی برای مظلومیت همسرت گریه کنی، سخت است اری بسیار سخت ✍ به قلم: نرگس عسگری @taaghcheh
✅💠 سر جاودانه اسرار و برکات تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها 🔹 طراح: محمد زاهدی @taaghcheh
✅💠ناله‌ی آخر 🏴مرد نعره‌زنان با لگدی خرمهره‌های چکمه‌ی سیاه چرمینش را در قلب چوبیم فرو کرد. تاب مقاومت از من گرفته شد، میخ فولادی که مرا به چارچوب نگه داشته بود از جا کنده شد. آنی وحشت وجودم را فراگرفت، اگر روی زمین می‌افتادم معلوم نبود چند تکه بشوم! تا آن روز اگر کسی می‌خواست وارد خانه بشود بدون اجازه، از من رد نشده بود، ولی حالا چه شده؟!؟! 🌀چشمانم سیاهی رفت، در حین سقوط حایلی مانع زمین خوردنم شد، نرم و لطیف. عطر عجیبی مشامم را پر کرد. سرمست بوی خوش شده بودم که صدای ناله‌ای خفه در گلو مرابخود آورد، یادآوری سرنوشت نوک تیز میخ فولادی، شادیم را به تشویش بدل کرد، آرام چشمانم را بازکردم، خون قرمز رنگی که از نوک میخ برروی زمین می‌چکید لباس او را هم خیس کرده بود. میخ و من چه کرده بودیم! هر لحظه صدای فریاد بیشتر می‌شد. صداها چنان درهم تنیده و خشمگین بودند که گویی قصد برکندن بنیانی را داشتند. سوزشی عمیق زیر پایم احساس کردم، به پائین نگاه کردم، دودسیاهی که فضارا پر کرده بود مانع می‌شد اطرافم را درست ببینم. بیشتر دقت کردم تا بفهمم چه برسرم آمده، مردی لاغر اندام با چفیه‌ای قرمز و چهارخانه‌‌های سفید که دیگر به خاکستری می‌رفت،🔥 مشعلی را زیر خارهای ریخته شده در چارچوبم گرفته بود، آتش تا بالای چارچوب زبانه کشید. حلقه‌های بریده‌ شده‌ی عمرم یکی یکی در آتش سوختند. با سوختن هرحلقه صداها ونجواهای مانده در لابه‌لای وجودم خارج می‌شدند: سلام فاطمه جانم… 🌱اذن می‌دهید بانوجان…. ✨ نوردیده‌ام مراقب باش... 🎶صدای سنگ آسیاب، که هرروز آهنگ زیبای بیداری ما بود. و... ⚫️ حایلی که تکیه‌گاهم بود باحرکتی آرام برزمین افتاد و ته مانده‌های سوخته‌ی من نیز همراه او برزمین ریخت. انگار او هم مثل من رنج آتش و ضربه، نا و توانش را تمام کرده بود. صدای ناله‌‌ی محزونش آخرین میهمان جان سوخته‌ام شد: رهایش کنید مولایم علی را رها... ✍️ به قلم: مریم اختریان @taaghcheh مریم اختریان
✅💠 در خانه‌مان که روضه می‌گیریم انگار همه چیز تغییر می‌کند انگار خانه کس دیگری است اما آشناست همان مادری که کنار در می‌ایستد و به همه خوش‌آمد می‌گوید. ◼️ روضه خانگی ثاقب 🔹طراح: علی نوربخش @taaghcheh
26- تربیت فاطمی.mp3
4.04M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 26 26 @taaghcheh
27- تربیت فاطمی.mp3
7.73M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 27 27 @taaghcheh
✅💠 فاطمه بضعه منی فمن اذاها فقد آذانی... 🔹 طراح: سیده فاطمه قربانی @taaghcheh
28- تربیت فاطمی.mp3
6.78M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 28 28 @taaghcheh
29- تربیت فاطمی.mp3
8.33M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 29 29 @taaghcheh
✅💠 هر کس عبادت خالص خود را به سوی خداوند بالا فرستد، خدا هم بهترین مصلحت خود را بر او فرو می فرستد... 🔹 طراح: سمیرا حاج محمدی @taaghcheh
📣📣خبر خبر یه خبر مهم . 🐦دارکوب این جمله را تکرار می کرد. خودش را به همه جنگل می‌رساند؛ که حیوانات صدای او را بشنوند. پرنده ها و حیوانات با صدای دارکوب دنبال او دویدند . 🌲خودشان را به درخت چنار رساندند. 🔥 درخت چنار دیگر درخت چنار نبود. شعله‌های آتش از درخت بالا می‌رفت . چلچله ها نسل به نسل درآن درخت زندگی مي کردند. هر سال 🥚تخم گذاری می کردند و بچه دار می شدند . همه آنها را دوست داشتند.امسال هم چلچله قصه ما چند تخم گذاشته بود. 🕊چلچله با بالهای شکسته و سوخته نمی توانست پرواز کند و در آن آتش سوزان و شعله ور گیر افتاده بود. جغد دانا و دارکوب برای نجات او به وسط شعله ها می رفتند تا شاید بتوانند چلچله را نجات دهند. حیوانات جنگل آنها را نگاه می کردند .همه نگران چلچله وتخم هایش بودند. 🐿سنجاب از درختهای مجاور، بالا و پایین میرفت و خبرها را به حیوانات می رساند . اما او هم نمی توانست کاری کند . بلاخره باچند بار رفت وبرگشت جغد دانا ودارکوب چلچله را نجات دادند . اما تخم هایش را نتوانستند نجاب بدهند. با هر زحمتی بود . فیل و حیوانات دیگر با آب وخاک کم کم آتش درخت را خاموش کردند . بالهای چلچله سوخته بود. جغد دانا خیلی ناراحت شد. 🦊سمور وروباه ترسو پشت درختان قایم شده بودند. 🐢لاک پشت پیر آمد و در حالی که ناراحت بود، گفت : من سالهاست که در کنار این درخت زندگی میکنم. 🐇خرگوشه گفت:می گویند اینجا یک🐍 مار خیلی بد زندگی میکند .برای همین درخت را آتش زدند .لاک پشت گفت: هیچ ماری اینجا لانه نداشته است. 🦉جغد دانا گفت :بله همه ی ما می‌دانیم که روباه می خواسته چلچله را بخورد . سمور هم تخم هایش را . 🐢لاک پشت به چلچله نگاه کرد.آرام آرام کنار چلچله رسید. دستی به بال سوخته اش کشید. اشک از گوشه ی چشمانش سرازیرشد . دارکوب جلو رفت ودو تکه چوب را به لاک پشت پیر داد. گنجشگ ها هم چند شاخه ی نرم بید آوردند . جغد بالش را باز کرد بال چلچله را روی بالش گذاشت. لاک پشت پیر با چوب ها وشاخه ها بال چلچله را بست. چلچله کمی آرام شد 🐿 سنجاب به لاک پشت پیر نگاه کرد. هنوز اشک چشمانش روی زمين می ریخت. به او گفت:همه ی ما ناراحت چلچله هستیم اما شما ؟! لاک پشت گفت به یاد قصه غم انگیزی افتادم . حالادیگر بیشتر حیوانات نشسته بودند و منتطر قصه ی لاک پشت پیر بودند . 《مادر پشت در بود-دختر بزرگمرد تاریخ - مردان با مشعلهای آتشین آمدند. درِ خانه را آتش زدند . با لگد به در زدند. او بچه اش را از دست داد . اورا اذیت کردند. بی هوش روی زمین افتاد . آن بزرگمرد گفته بود :خیلی مواظب باشید دشمنان می خواهند همه چیز را نابود کنند .تاوان غفلت مردم، کشته شدن دختر آن بزرگمرد بود. با زور شوهرش را از خانه بردند . اما بعضی مردم هم بودند که هیچوقت حرف ظالمان را قبول نکردند .》 🐿سنجاب گفت :ما هم نباید از سمور وروباه بترسیم . سمور شرور، خیلی وحشی است. او حیوانات را اذیت می کند. سمور وروباه ، پشت درخت بزرگ قایم شده بودند . لاک پشت پیرنگاهی به آن دو انداخت . وگفت: ما باید مواظب همدیگر باشیم. دارکوب گفت:با یک نقشه ی خیلی خوب ، کاری می کنیم که سمور وروباه از جنگل بیرون بروند . آنها می خواستند از حق چلچله دفاع کنند. 🕊اما زخمهای چلچله خیلی عمیق بود او دوام نیاورد و بعد از چند روز از میان حیوانات رفت و به بچه هایش ملحق شد. ✍️ نویسنده: مهری میرلوحی / کودکانه 3تا5 سال @taaghcheh
✅💠 مروری بر نقش حضرت زهرا سلام الله علیها و مساله ولایت  حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) علاوه بر کارهایی که مستقیماً انجام دادند تا حقانیت ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) را برای مردم روشن کنند، رفتارهایی نیز بروز دادند که حتی بعد از سال‌ها ذهن هر جویای حقیقتی را درگیر می‌کند که چرا ایشان با این مقام والا تابه‌حال محل دفنشان نامعلوم است. 🔹 فاطمه میری، عضو گروه تبلیغی صریر https://hawzahnews.com/xbx9X @taaghcheh
✅💠 فلسفه نام گذاری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🔹طراح: زهرا اسحاقیان @taaghcheh
30- تربیت فاطمی.mp3
6.8M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 30 30 @taaghcheh
31- تربیت فاطمی.mp3
7.84M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 31 31 @taaghcheh
✅💠 در دفتر عالم ز خط خون بنویسید مظلوم تر از فاطمه مظلوم ندارم 🔹 طراح: سیده فاطمه قربانی @taaghcheh
✅💠 رونق گرفت از غم تو زندگانیم... 🔹 طراح: سید امین علمداری @taaghcheh
✅💠 ناهله الجسم یعنی ... 🔹 طراح: سید امین علمداری @taaghcheh
32- تربیت فاطمی.mp3
12.99M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 32 32 @taaghcheh
33- تربیت فاطمی.mp3
7.3M
✅💠 استاد علی صغیرا/استاد زهره سادات هاشمی/استاد عباس شاهزیدی – خوانشی از کتاب ادبستان کساء 33 33 @taaghcheh
✅💠من احب فاطمه ابنتی فهو فی الجنه معی و من ابغضها فهو فی النار... 🔹 طراح: سیده فاطمه قربانی @taaghcheh
✅💠 عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... 🔹تولیدگر: سمیرا حاج محمدی @taaghcheh