✅💠 بازی رایانه ای
🧕مادر دختر را بغل کرد:« چرا گریه می کنی؟ دوباره خواب بد دیدی؟»
👧دستانش را دور گردن مادر حلقه کرد:« خواب مومو دیدم. می ترسم.»
🧕مادر سرش را تکان داد. خاله ابرویش را بالا انداخت:« خواب چی رو دیدی خاله ؟»
🧕مادر کمر دختر را نوازش کرد:«نترس! خواب دیدی.»
👧 رو به خاله آرام لب زد: «مومو.»
خاله چشمانش را از روی لبان مادر برداشت: «چی هست حالا؛ همین که می گی؟»
👧دختر کمی آرام شد.
🧕 مادر گونه ی دختر را بوسید:« دیروز بعد از درس آنلاین تو واتس آپ یه شماره ی ناشناس به بهونه ی بازی بهش زنگ زد. به ما نگفته، جوابشو داد. از دیروز حالش خیلی بده.»
دختر را سر جایش خواباند:«برو تو گوگل اسمشو سرچ کن. ببینش. من که مادرشم از این قیافه می ترسم. چه برسه به این بچه. تازه باهاش حرفم زده.»
خاله گوشی را روبرویش گرفت. تایپ کرد:«مومو چیست؟» سر تکان داد. لب گزید. به چشمان مادر خیره شد.
#داستانک
#داستانک_سواد_رسانه
#رمضان_1400
#گروه_تبلیغی_مسطور / عصمت مصطفوی
@taaghcheh
✅💠 ولگردی
🧕-«نازنین من از دست تو چکار کنم پاک آبروی منو بردی »
👧-« مگه چی شده مامان»
🧕-«آخه تو کی می خوای بزرگ شی؟ این پیر زن یک ساعت اینجا بود بهش کم محلی کردی و سر تو کردی تو موبایل برا ولگردی »
👧-«من که از مادر بزرگ معذرت خواستم دیگه چکار کنم ؟»
🧕-«نفهمیدی دل اون پیرزنو شکستی؟اشک تو چشماشو ندیدی ! این پیرزن تنهاست خواسته یک ساعت بیاد اینجا هوایی عوض کنه دو کلام با یکی حرف بزنه مگه تو بچه ای ؟ ۱۸سالته! نمی فهمی نباید از صبح تا شب بری چرندیات این و اونو بخونی؟حالا اگه یه چیز به درد بخور می خوندی یه چیزی »
👧-« غلط کردم خوبه؟»
🧕-«این ادا اطوار ا را برای من در نیار ،این همه چت کردی پست این اونو خوندی به چه دردت خورد ، خاک تو سر من بادختر بزرگ کردنم. هنوز نمی دونه نباید تو فضای مجازی ولگردی کنه»
👧-« ببخشید مامانم خودتو اذیت نکن »
🧕-«من برای خودت می گم هیچ وقت به خاطر چیزای بدرد نخور ،دل کسی را نشکن.استفاد از هر وسیله ای حد و مرزی داره »
#داستانک
#داستانک_سواد_رسانه
#رمضان_1400
#گروه_تبلیغی_مسطور / مریم حقیری
@taaghcheh